پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۱۷۱۰۸
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۸ - ۰۸:۲۱
بی شک یکی از مهم‌ترین مناصب در هر جامعه‌ای منصب قضاوت و دادگستری است چرا که زمانی مردم به قاضی رجوع می‌کنند که از همه جا ناامید شده و احقاق حق خود را در مراجعه به محکمه می‌یابند.

شعار سال: بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین والصلاة والسلام علی محمد و آله الطاهرین.

سلام بر مولا علی، سلام بر امامی که در سجده گاه محراب در حالی شهید عظمت خود شد که بر لبانش نماز جاری بود و در قلبش شوق پروردگار موج می زد. چه زیبا سرود ابوالعلای معری:

علی الدهر من دماء الشهیدین

علی و نجله شاهدان

فهما فی اواخر اللیل فجران

وفی اولیاته شفقان

ثبتا فی قمیصه لیجیء الحشر

مستعدیا الی الرحمن

سخن گفتن از امیرالمؤمنین علی علیه السلام بسیار دشوار است و هیچ کس چنانکه باید از عهده آن بر نمی آید. انسان هر چه در سخن مبالغه کند باز نمی تواند به ابعاد این شخصیت عظیم دست یابد و او را چنانکه باید، بشناسد و همه فضایل و مناقبش را برشمارد.بنابراین، پژوهشگر هر که باشد چاره ای ندارد مگر آنکه به یک بعد از ابعاد عظمت و شخصیت آن حضرت بپردازد و فروتنانه برآستانه این عظمت بایستد و به پرتوهای محیر العقولی از نور این وجود مقدس ربانی، نگاه افکند. ما نیز در این مجال، فقط به گوشه ای از آثاری که از امام علی(ع) در باب اصول قضاوت و دادرسی به جا مانده است، اکتفا می کنیم، باشد که افق هایی را که او در برابر دستگاه های قضایی گشوده است دریابیم و شاخصه هایی را که برای قضاوت ترسیم کرد و قواعدی را که در این زمینه بنا نهاد، بازشناسیم. به صریح روایات مستفیضه دو فریق و سیره تاریخی قطعی زمان پیامبر (ص) و صحابه، امام علی(ع) داناترین افراد امت وقوی ترین آنان در قضاوت بود.

در تاریخ دمشق از ابن عباس به نقل از پیامبر (ص) آمده است:

علی اقضی امتی بکتاب الله فمن احبنی فلیحبه فان العبد لاینال ولایتی الا بحب علی،(1)علی در قضاوت بر اساس کتاب خدا از همه امتم قوی تر است. هر کس مرا دوست می دارد باید او را دوست بدارد، هیچ بنده ای به ولایت من نمی رسد مگر با دوستی علی.

امام احمدبن حنبل در فضائل الصحابه به نقل از حمیدبن عبداللهبن یزید مدنی می نویسد:

نزد پیامبر، سخن از قضاوتی به میان آمد و از حکمی که علی در آن باره کرده بود، پیامبر در شگفت شد و فرمود:

الحمدلله الذی جعل فینا الحکمة اهل البیت،(2) سپاس خدای را که حکمت را در اهل بیت ما قرار داد.

در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید آمده است:

علی در مسجد نزد عمر نشسته بود و گروهی از مردم نیز بودند، چون علی برخاست، یکی از حاضران از او به بدی یاد کرد و به اونسبت تکبر و خودبینی داد. عمر گفت: برازنده کسی چون اوست که خود را بزرگ بداند، به خدا سوگند اگر شمشیر او نبود، عموداسلام برافراشته نمی شد، او همچنان در قضاوت سرآمد امت است و نیز در سابقه و شرافت.(3)

در مناقب ابن شهر آشوب از ابن عباس نقل شده است:

عمربن خطاب به علی گفت: یا اباالحسن وقتی قضیه ای از تو پرسیده می شود، زود حکم می کنی. امام دست خود را نشان داد و گفت:اینها چند تاست؟ عمر گفت: پنج تا. امام گفت: خیلی زود گفتی. عمر پاسخ داد: چیزی از من پنهان نبود. امام گفت: من نیز در چیزی که برمن پنهان نیست، زود حکم می کنم.(4)

امام علی(ع) درباره خود می گوید:

بعثنی رسول الله (ص) الی الیمن قاضیا، فقلت یا رسول الله (ص): ترسلنی و انا حدیث السن ولا علم لی بالقضاء؟ فقال: ان الله جل ثناؤه سیهدی قلبک و یثبت لسانک فاذا جلس بین یدیک الخصمان فلا تقضین حتی تسمع من ال آخر کما سمعت من الاول، فانه احری ان یتبین لک القضاء. قال الامام علی(ع): فمازلت قاضیا و ما شککت فی قضاء بعد،(5) پیامبر (ص) مرا برای قضاوت به یمن فرستاد، گفتم: یا رسول الله، آیا مرا می فرستی در حالی که من سن کمی دارد و از قضاوت آگاه نیستم. پیامبر فرمود: خداوند قلب تو را هدایت خواهد کرد و زبانت را استوار می دارد. هر گاه دو طرف در برابر تو نشستند، قضاوت مکن تا سخن هر دو را بشنوی، این برای روشن شدن قضاوت نزد تو شایسته تر است.

امام علی(ع) می گوید:

از آن زمان هر گاه قاضی بودم، در هیچ قضاوتی هرگز دچار تردید نشدم.

باز آن حضرت در یکی از ده ها روایتی که در این باب از او نقل شده می فرماید:

لوثنی لی الوساد لحکمت بین اهل التوراة بتوراتهم و بین اهل الانجیل بانجیلهم و اهل الزبور بزبورهم و اهل القرآن بقرآنهم حتی یزهوکل کتاب من هذه الکتب و یقول: یارب ان علیا قضی بین خلقک بقضائک،(6) اگر کرسی قضاوت برای من گذاشته شود، میان اهل تورات بر اساس توراتشان و میان اهل انجیل بر اساس انجیلشان و اهل زبور به زبورشان و اهل قرآن به قرآنشان داوری خواهم کرد آن چنانکه هر یک از این کتاب ها بگوید: پروردگارا، علی آن گونه که تو حکم کردی قضاوت کرد.

روایاتی که از آن حضرت در فقه قضا و اصول قضاوت نقل شده، بسیار بوده و خود ثروتی عظیم است. همچنین وقایع و مرافعاتی ازمردم که بر آن حضرت عرضه شده و او میان آنان قضاوت کرده است چه در زمان حیات پیامبر و چه پس از او و در زمان خلافت خود نیز مشهور و فراوان است و از معجزات آن حضرت به شمار می رود. ما را در این مقام نمی رسد جز آنکه به برخی از اصول کلی قضاوت که در آثار آن حضرت آمده است اشاره ای داشته باشیم. این اصول کلی با جدیدترین نظریات حقوقی و قضایی معاصرهماورد است بلکه بر آنها برتری دارد.

1. مبدا مشروعیت قضاوت:

مبدا مشروعیت، نخستین اصل از اصول قضاوت است. قضاوت، نوعی سلطه و ولایت است که بر دیگران اجرا و اعمال می شود و ازاین رو باید مشروع باشد تا سلطه ای عادلانه و جایز، شمرده شود.

امام علی(ع) به شریح قاضی فرمود:

یا شریح هذا مجلس لایجلسه الا نبی او وصی نبی او شقی،(7)ای شریح، قضاوت، جایگاهی است که کسی در آن نمی نشیند مگر آنکه یا پیامبر باشد یا وصی پیامبر، یا شقی.

این حدیث، نکته مهمی را بیان می کند که در بعضی از آیات قرآن بر آن تاکید شده است، مانند:

یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق،(8) ای داود ما تو را جانشین خود در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکم کن.

آن نکته مهم این است که مصدر همه قوا، چه مقننه و چه مجریه و چه قضائیه، باید به خداوند منتهی شود، چرا که او آفریننده و مالک ومولای حقیقی انسان است و به همه مصالح و مفاسد انسان آگاه است.

بر این اساس، هیچ کس بر دیگری و حتی هیچ گروهی بر فردی ولایت ندارد جز در مواردی که خداوند اجازه داده و بدان امر کرده است. از نظر اسلام، قضاوت نیز شاخه ای از ولایت عامه است، بنابراین، هیچ کس بالذات ولایت قضایی ندارد و این ولایت فقط ازطریق وصایت و نصب عام یا خاص از جانب پیامبر و امام ایجاد می شود، خود پیامبر و امام نیز منصوب از جانب خداوند هستند.

2. مبنای قضاوت و حکم:

یکی دیگر از اصول قضایی اسلام آن است که قضاوت روا نیست مگر بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر و ائمه معصوم و اجتهاد امام مسلمین یا فقها و هیچ حکمی جز این، صحیح نیست. امام علی(ع) این مبنا را در احادیث متعددی توضیح داده است، در عهدنامه معروف مالک اشتر می فرماید:

و اکتب الی قضاة بلدانک فلیرفعوا الیک کل حکم اختلفوا فیه علی حقوقه، ثم تصفح تلک الاحکام فما وافق کتاب الله و سنة نبیه والاثرمن امامک فامضه، واحملهم علیه، و ما اشتبه علیک فاجمع له الفقهاء بحضرتک فناظرهم فیه ثم امض ما یجتمع علیه اقاویل الفقهاءبحضرتک من المسلمین، فان کل امر اختلف فیه الرعیة مردود الی حکم الامام و علی الامام الاستعانة بالله و الاجتهاد فی اقامة الحدود وجبر الرعیة علی امره ولا قوة الا بالله،(9) به قاضیان شهرها بنویس، هر حکمی را که در حقوق آن اختلاف دارند نزد تو بفرستند، سپس این حکم ها را بررسی کن، هر کدام موافق کتاب خدا و سنت پیامبر و سخن امام تو بود، آن را امضا و ایشان را بر آن وادار کن. و در حکمی که بر تو مشتبه باشد، فقها را نزد خود فراخوان تا در آن حکم با هم مناظره کنند، سپس حکمی را که مورد اجماع فقهای مسلمین درحضور تو قرار گرفت، امضا کن. هر امری که رعیت در آن اختلاف کنند به حکم امام بازگردانده می شود و بر امام است که با استعانت از خدا در اقامه حدود و واداشتن مردم به فرمان خدا بکوشد.

3. شرایط و صفات قاضی:

فرمان نامه امام به مالک اشتر، اصل دیگری از اصول قضاوت را آشکار می کند و آن شرایط و صفاتی است که باید در قاضی جمع باشدتا ولی امر بتواند او را به قضاوت بگمارد. در این عهدنامه مبارک آمده است:

ثم اختر للحکم بین الناس افضل رعیتک فی نفسک ممن لاتضیق به الامور، ولا تمحکه الخصوم، ولا یتمادی فی الزلة، ولا یحصر فی الفیء الی الحق، اذا عرفه، ولا تشرف نفسه علی طمع، ولا یکتفی بادنی فهم دون اقصاه و اوقفهم فی الشبهات و آخذهم بالحجج و اقلهم تبرما بمراجعة الخصم، و اصبرهم علی تکشف الامور، و اصرمهم عند اتضاح الحکم ممن لا یزدهیه اطراء ولا یستمیله اغراء،(10) برای قضاوت میان مردم کسی را انتخاب کن که او را از همه برتر می دانی، کسی که موجب دشواری کارها نشود و رفتار خصمان او را به لجاجت نکشاند، و بر اشتباه خود پای نفشارد، و آن گاه که حق را شناخت در بازگشت به آن بخل نورزد، و نفس او به هیچ طمعی نگاه نکند، و تا همه حقیقت کشف نشود به اندک فهمی اکتفا نکند. کسی که درنگش در شبهات از همه بیشتر و بیش از همه اهل حجت ودلیل باشد و از مراجعه طرفین دعوا کمتر به ستوه آید و در کشف حقیقت امور از همه بردبارتر و بر روشن شدن حکم از همه قاطع ترباشد. کسی که ستایش او را سست نکند و ترغیب و تشویق، او را به جانبی گرایش ندهد.

این سخن امام شرایطی را که باید قاضی داشته باشد بیان می کند از جمله:

- عدالت و تقوا،

- دانش و آگاهی او نسبت به احکام و علوم مرتبط با قضاوت،

- نیرومندی و استواری شخصیت،

- حق جویی و واقع نگری به گونه ای که پس از کشف خطای خود بر آن اصرار نورزد،

- بی نیازی و پایداری در برابر فریب مال و جاه و شهرت،

- دقت و تانی و توقف در شبهات،

- سعه صدر در برابر مردم و مراجعه کنندگان،

- خوشنامی و اصالت در میان مردم.

4. استقلال قاضیان از فرمانروایان:

در برابر شروطی که برای قاضی برشمرده شده، بر حاکم نیز واجب است که تابع عملیات قضایی باشد و سرپرستی امور قضات را برعهده بگیرد و حرمت و شان و استقلال آنان را نگهدارد. این نیز خود اصلی از اصول قضاوت است. امام علی(ع) در بخش دیگری ازاین عهدنامه می فرماید:

ثم اکثر تعاهد قضائه و اتسع له بالبذل ما یزیل علته و تقل معه حاجته الی الناس، و اعطه من المنزلة لدیک ما لا یطمع فیه غیره من خاصتک، لیامن بذلک اغتیال الرجال ایاه عندک، و آمن توقیره فی صحبتک، و قربه فی مجلسک و امض قضائه و انفذ حکمه و اشدد عضده...،(11) حقوق قاضی را افزون کن و آنقدر به او ببخش که فقر او را برطرف و نیاز او به مردم را کم کند. منزلت او را نزد خود چنان کن که هیچ کس از خواص تو در آن طمع نورزد تا بدین وسیله قاضی از توطئه آنان نزد تو در امان باشد و او را نزدیک خود بنشان و قضاوت او را امضا و حکمش را اجرا کن و پشتیبان او باش.

5. اصول ادله اثبات حکم:

امتیاز قضاوت های امیرالمؤمنین(ع) در این است که او همزمان بر ادله شرعی و ادله علمی تکیه می کرد. او همچنانکه بر اساس بینه وسوگند و قسامه که ادله شرعی است، قضاوت می کرد، در قضایای پیچیده، برای کشف حقیقت و رسیدن به واقعیت، روش های گوناگون علمی را به خدمت می گرفت.

امام(ع) با این اقدام، در به کارگیری علوم و استفاده از امارات و قرائنی که موجب یقین و کشف حقیقت واقع می شود، آفاق جدیدی را به روی قضات گشود. در ماجرای دو زنی که هر یک از آن دو، ادعا داشت فرزند پسر از آن اوست و هر دو از فرزند دختر بیزاری می جستند، امام با استفاده از وزن مخصوص دو نوع شیر فرمود: شیر هر دو زن را وزن کنند، شیر هر کدام سنگین تر بود، پسر متعلق به اوست و بدین ترتیب ماجرا را فیصله داد.

امام در یکی از قضاوت های معروف خود، با استفاده از نکات روان شناسی به کشف جرم پرداخت. جوانی نزد شریح قاضی طرح دعواکرد که پدرش تاجر بود و به همراه چهار تاجر دیگر به مسافرت رفت و در سفر درگذشت و مالی برای او به جا نگذاشت. شریح این مرافعه را به صورت عادی رسیدگی کرد و از متهمان خواست سوگند یاد کنند، آنان نیز سوگند خورده و تبرئه شدند ولی امام(ع) دستورداد دادرسی تجدید شود و تحقیقات تازه ای صورت گیرد. چهار تاجر را جداگانه کنار ستون های مسجد نشاند و صورتشان را پوشاند که چیزی را نبینند، سپس یکی از آنان را فرا خواند و پنهانی از او تحقیق کرد پس از آن از مردم خواست تکبیر بگویند. این شیوه تحقیق موجب تزلزل اظهارات دروغین متهمان شد و هر یک از آنان پس از شنیدن صدای تکبیر بلند مردم، تصور می کرد که دیگران اعتراف کرده و حقیقت ماجرا را گفته اند، در نتیجه، همگی اقرار به قتل پدر آن جوان کردند... همچنین در ماجرای دو زنی که هر دو، ادعامی کردند مادر کودکی هستند، آن حضرت تظاهر کرد که می خواهد کودک را دو نیمه کند و با این اقدام می خواست انعکاس آن را درچهره آنان ملاحظه کند. مادر حقیقی کودک برای سالم ماندن کودک خود دست از مطالبه برداشت و از این طریق، معلوم شد که مادرحقیقی کودک است.

دهها نمونه از این گونه قضاوت ها از امام علی(ع) به جا مانده است که آن حضرت از روش های علمی و شگردهای تحقیقاتی چه درعرصه کشف حقیقت و اقرار به آن و چه در عرصه اجرای احکام و حدود الهی، استفاده می کرد.

6. حق نقض حکم و استیناف:

در آثار امام علی(ع) مشهود است که وی حق نقض حکم و استیناف محاکمه را به رغم صدور حکم قاضی، برای خود محفوظ می داشت، چنانکه به یک مورد آن اشاره کردیم. این بدان معنا است که حاکم، حق استیناف یا تمیز حکم را دارد. در روایتی نیز از امام علی(ع) آمده است:

ان القاضی اذا علم بخطاء حکمه رد قضائه او رد قضاؤه(12)، هر گاه قاضی به خطا بودن حکم خود پی ببرد، قضاوت خود را مردود می کند، یا قضاوتش مردود می شود.

این روایت نیز منشا دیگری در اصول قضایی برای جواز نقض و استیناف حکم است.

7. حق دفاع و وکیل گرفتن برای متهم:

امام علی(ع) در تمام قضاوت های خود، دفاع متهمان را می شنید و به آنان حق دفاع می داد، حتی به شریح قاضی فرمان داد که برای حفظ حق مدعی علیه حتی با وجود بینه با برگرداندن قسم به مدعی قضاوت را مؤکد کند. همچنین به شریح فرمان داد کسی را که مدعی است شهودی دارد که غایب هستند یا دلیلی دارد که در آینده می تواند ارائه کند، مهلت دهد، به او فرمود:

واجعل لمن ادعی شهودا غیبا امدا بینهما فان احضرهم اخذت له بحقه و ان لم یحضرهم اوجبت علیه القضیة(13)، برای کسی که مدعی است شهود غایبی دارد، مهلتی تعیین کن، اگر آنان را حاضر کرد، حق او را بگیر، و اگر آنان را حاضر نکرد، علیه اوحکم خواهد شد.

در روایت دیگری فرمود:

من وکل وکیلا حکم علی وکیله و تجوز الوکالة بغیر محضر من الخصم(14)، هر کس وکیلی را تعیین کرد، حکم به وکیل او تعلق می گیرد، و وکالت بدون حضور خصم، جایز است.

8. تشویق به داوری و صلح، قبل از قضاوت:

داوری و مصالحه قبل از قضاوت را امام(ع) درموارد متعددی به عنوان اصلی از اصول قضایی، مورد تاکید قرار دادند، چنانکه به شریح فرمود:

اعلم ان الصلح جائز بین المسلمین الا صلحا حرم حلالا او احل حراما(15)، آگاه باش که صلح میان مسلمانان جایز است مگر صلحی که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند.

همچنین پس از نقل یکی از قضاوت های پیامبر (ص) فرمود:

... یدعوا الخصوم الی الصلح فلایزال بهم حتی یصطلحوا(16)، پیامبر طرفین را به صلح دعوت می کرد و آن قدر ادامه می داد تا صلح می کردند.

این اصل بر آنچه امروزه به عنوان داوری و قضاوت اختیاری و احیای دادگاه های صلح، مورد اهتمام است، تاکید می کند، چیزی که امروزه دستگاه قضایی ما در ایران اسلامی درصدد احیای آن است.

9. برابری همه در حکم و اجرای عدالت:

برابری همگانی نیز اصلی دیگر از اصول قضاوت عادلانه است. امام علی(ع) در عینیت بخشیدن به این اصل در مورد خود و دیگران، ممتاز است.

در تاریخ کامل ابن اثیر به نقل از شعبی آمده است:

علی(ع) زره خود را نزد شخصی نصرانی دید، او را نزد شریح برد و در کنار او نشست... سپس فرمود: این زره من است، نصرانی گفت: این زره از آن من است، ولی امیرالمؤمنین را هم تکذیب نکرد. شریح به علی(ع) گفت: آیا شاهدی داری؟ امام خندید و گفت: نه.نصرانی زره را گرفت و چند قدمی دور شد، سپس برگشت و گفت: شهادت می دهم که این شیوه قضاوت پیامبران است، امیرالمؤمنین مرا نزد قاضی خود آورد و قاضی او علیه او حکم کرد! سپس نصرانی اسلام آورد و اعتراف کرد که زره در مسیر صفین از شتر امام(ع)افتاد. امام علی(ع) از اسلام آوردن نصرانی خوشحال شد و علاوه بر آن زره، اسبی را نیز به او بخشید. آن نصرانی با امام(ع) در جنگ خوارج شرکت کرد(17).

از امام صادق(ع) روایت شد که امیرالمؤمنین(ع) به عمربن خطاب فرمود:

ثلاث ان حفظتهن و عملت بهن کفتک ماسواهن و ان ترکتهن لم ینفعک شیء سواهن، قال: و ما هن یا اباالحسن؟ قال: اقامة الحدود علی القریب و البعید، و الحکم بکتاب الله فی الرضی و السخط، و القسم بالعدل بین الاحمر و الاسود. قال عمر: لعمری لقد اوجزت و ابلغت یا اباالحسن(18)، سه چیز است که اگر آنها را حفظ و به آنها عمل کنی، تو را از دیگر امور کفایت می کند و اگر آنها را ترک کنی، هیچ کار دیگری نفعی برای تو ندارد.

عمر گفت: یا اباالحسن آنها کدامند؟ امام فرمود: اقامه حدود بر دور و نزدیک، حکم به کتاب خدا در حال خشنودی و خشم، تقسیم عادلانه میان سرخ و سیاه. عمر گفت: سوگند که کوتاه و رسا گفتی.

امام علی(ع) می فرمود: شایسته است قاضی به یکی از طرفین توجه نداشته باشد و به طرف دیگر بی توجه باشد، قاضی باید نگاهش راعادلانه میان طرفین تقسیم کند و اجازه ندهد یکی از طرفین نسبت به دیگری اظهار سلطه و دست درازی کند.می فرماید:

من ابتلی بالقضاء فلیواس بینهم فی الاشارة و فی النظر و فی المجلس(19)، کسی که قضاوت می کند باید اشاره اش و نگاهش و نشستنش نسبت به طرفین برابر باشد.

خود امام(ع) در این امر بسیار دقیق بود، در کتاب مناقب خوارزمی از عبدالله بن عباس نقل شده است که (مردی نزدعمرعلیه علی( ع) طرح دعواکرد )(20).امام علی(ع) به میهمان خود که برای طرح دعوایی نزد آن حضرت آمده بود ولی از اول نگفته بود که به چنین منظوری آمده است، فرمود:

اخصم انت؟ قال: نعم، قال: تحول عنا ان رسول الله (ص) نهی ان یضاف الخصم الا و معه خصمه(21)، آیا تو طرف دعوا هستی؟ گفت: بلی. امام فرمود: از خانه من بیرون شو، پیامبر (ص) از میهمان کردن یک طرف دعوا نهی کرد مگر آنکه طرف دیگر همراهش باشد.

10.علنی بودن محاکمه:

یکی دیگر از اصول قضاوت، نزد امام علی(ع) علنی بودن محاکمات است. در سیره آن حضرت نیز چنین می بینیم، او در مسجدقضاوت می کرد و در مسجد کوفه جایگاهی داشت به نام دکة القضاء. وی به شریح قاضی نیز دستور داد چنین کند، چون شنیده بود که شریح در خانه خود قضاوت می کند، فرمود:

یا شریح اجلس فی المسجد فانه اعدل بین الناس انه وهن بالقاضی ان یجلس فی بیته(22)، ای شریح، (برای قضاوت) در مسجد بنشین، این میان مردم عادلانه تر است، برای قاضی سبک است که در خانه اش قضاوت کند.

11. سهولت قضاوت و سرعت اجرا:

سهولت قضاوت و سرعت اجرا و حذف تشریفات و تعقیداتی که موجب فوت وقت و از دست رفتن فرصت و ضرر اطراف دعوا و بی اثر شدن قضاوت و اجرای حدود در جامعه می شود، یکی از مهم ترین اصول قضاوت نزد امام(ع) است. این اصل، هم در قضاوتهای آن حضرت آشکار است و هم در فرمان ها و سخنان خود با تاکید می فرمود: در اجرای حدود هیچ مهلتی روا نیست. همواره قضات رافرمان می داد که در ستاندن حقوق مردم از کسانی که امروز و فردا می کنند و حقوق دیگران را به تاخیر می اندازند، شتاب کنند. سلمة بن کهیل در کلامی می گوید:

علی(ع) به شریح گفت: انظر الی اهل المعک و المطل و دفع حقوق الناس من اهل المقدرة والیسار ممن یدلی باموال المسلمین الی الحکام، فخذ للناس بحقوقهم منهم و بع فیها العقار و الدیار، فانی سمعت رسول الله (ص) یقول: مطل المسلم الموسر ظلم للمسلم(23)، بر قدرتمندان توانگری که در ادای اموال و حقوق مردم امروز و فردا می کنند و اموال مردم را نزد حکام می فرستند، نظارت کن و حقوق مردم را از آنان بگیر و اگر ملک و خانه ای دارند بفروش و حقوق مردم را ادا کن. از پیامبر (ص) شنیدم که می فرمود: امروز و فردا کردن مسلمان توانگر نسبت به پرداخت حقوق مردم، ظلم به مسلمانان است.

12. نظارت بر قضاوت قاضیان:

امام(ع) در عهدنامه مالک اشتر فرمان می دهد که بر قضاوت قاضیان نظارت شود، ایشان می فرماید: (اکثرتعاهدقضائه .....)(24).

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:

قال امیرالمؤمنین: یدالله فوق راس الحاکم ترفرف بالرحمة فاذا حاف وکله الله الی نفسه(25)، امیرالمؤمنین فرمود: دست خدا بالای سر قاضی به رحمت بال می زند، هر گاه قاضی بی عدالتی ورزد، خداوند او را به خود وامی گذارد.

در حدیث دیگری آمده است که امام علی(ع) به رفاعه قاضی خود در اهواز می گوید:

لاتقض و انت غضبان ولامن النوم سکران(26)،در حال خشم و خواب آلودگی قضاوت نکن.

در حدیثی دیگر خطاب به شریح می فرماید:

لاتقعدن فی مجلس القضاء حتی تطعم(27)، تا غذا نخورده باشی بر مسند قضاوت منشین.

باز در حدیثی دیگر آمده است:

امیرالمؤمنین(ع) ابوالاسود دوئلی را به قضاوت گماشت سپس او را عزل کرد. ابوالاسود گفت: نه جنایتی کردم و نه خیانتی مرتکب شدم، چرا مرا عزل کردی؟ امام فرمود:

انی رایت کلامک یعلو علی کلام الخصم، دیدم سخن تو از سخن خصم بالاتر می رود.(28)

13.فلسفه مجازات از دیدگاه امام:

پژوهشگر در تجربه قضایی امام علی(ع) به وجود فلسفه ای خردمندانه برای مجازات پی می برد. فلسفه مجازات از مباحث مهم پژوهش های جنایی معاصر است. نزد امام(ع) کیفر به معنای آزار رسانی به مجرم و یا تحقیر او نیست، بلکه به معنای تهذیب و اصلاح مجرم است. سیاست قانونگذاری کیفری و نیز اجرای کیفرها باید بر این اساس و در این چارچوب، تعریف شود. همچنین در تجربه قضایی امام علی(ع) فلسفه و هدف دیگری برای مجازات وجود دارد و آن اصلاح جامعه و باز داشتن دیگران از ارتکاب جرم است،این هدف، اقتضا دارد برخی از حدود و مجازات ها، علنی اجرا شود. از فروع این اصل، مساله سقوط مجازات است به واسطه توبه واصلاح شدن مجرم قبل از دست یابی به اوست، بلکه این اصل در عفو مجرم حتی اگر پس از دستگیری توبه کند نیز تاثیر دارد. باز ازفروع این اصل، روایتی است از امام علی(ع) که فرمود:

لا اقیم علی رجل حدا بارض العدو حتی یخرج منها مخافة ان تحمله الحمیة فیلحق بالعدو،(29) در سرزمین دشمن، بر کسی حد جاری نمی کنم تا از آن بیرون رود، زیرا بیم آن می رود که شخص مجرم بر اثر تعصب به دشمن ملحق شود.

در زمینه فلسفه تربیتی مجازات، قضاوتی از امام علی(ع) نقل شده که در نوع خود بی مانند است. این قضاوت در روایات بسیاری نقل شده است از جمله روایتی که حذیفة بن منصور از امام صادق(ع) نقل کرده است:

قال: اتی امیرالمؤمنین(ع) بقوم سراق قد قامت علیهم البینة و اقرو بالسرقة، قال: فقطع ایدیهم ثم قال: یا قنبر ضمهم الیک فداو کلومهم واحسن القیام علیهم، فاذا برئوا فاعلمنی. فلما برئوا اتاه فقال: یا امیرالمؤمنین القوم الذین اقمت علیهم الحدود قد برئت جراحاتهم فقال:اذهب فاکس کل رجل منهم ثوبین و اتنی بهم ،قال: فکساهم ثوبین و اتی بهم فی احسن هیئة متردین مشتملین، کانهم قوم محرمون، فمثلوابین یدیه قیاما، فاقبل علی الارض ینکتها باصبعه ملیا، ثم رفع راسه الیهم فقال: اکشفوا ایدیکم ثم قال: ارفعوا رؤوسکم الی السماء فقولوا:اللهم ان علیا قطعنا ففعلوا ، فقال: اللهم علی کتابک و سنة نبیک، ثم قال لهم: یا هؤل آء ان تبتم، استلمتم ایدیکم و ان لا تتوبوا الحقتم بها، ثم قال: یا قنبر خل سبیلهم واعط کل واحد منهم مایکفیه الی بلده(30)،

امام صادق(ع) فرمود: گروهی دزد را نزد امیرالمؤمنین(ع) آوردند که بینه علیه آنان اقامه شده و خود نیز به سرقت اعتراف کرده بودند.دست آنان را قطع کرد سپس به قنبر فرمود: ایشان را با خود ببر و زخمشان را مداوا و خوب از ایشان نگهداری کن و هر گاه خوب شدند مرا آگاه کن. چون خوب شدند قنبر نزد امام آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین، گروهی که بر آنان حد جاری کرده بودی، زخمهایشان خوب شد. امام فرمود: برو به هر کدام از آنان دو پیراهن بپوشان و نزد من بیاور. قنبر به هر کدام دو پیراهن پوشید و آنان را در هیاتی بسیار نیکو و آراسته که گویی احرام پوشیده بودند، نزد امام آورد. آنان در برابر امام ایستادند و امام نگاهش را به زمین انداخت و باانگشتش به آرامی خاک را جابه جا می کرد، سپس سر خود را به جانب آنان بلند کرد و فرمود: دست های خود را بیرون آورید، سپس فرمود: سر خود را به آسمان بلند کنید و بگویید: خدایا، علی دست ما را قطع کرد، آنان نیز چنین کردند. امام فرمود: خدایا این کار به حکم کتاب تو و سنت پیامبرت بود. سپس به آنان گفت: اگر توبه کردید، دست هایتان را سالم (از آتش) نگه داشته اید و اگر توبه نکنید،خود شما نیز به دست هایتان ملحق خواهید شد. پس از آن به قنبر فرمود: آزادشان کن تا بروند و به هر یک مالی بده که آنان را به شهرشان برساند.

روایات بسیاری از این قبیل وجود دارد که با این اصل مهم در سیاست کیفری، مرتبط است.

14. برائت متهم قبل از اثبات محکومیت او:

این نیز اصلی دیگر از اصول قضایی نزد امام علی(ع) به ویژه در موارد حقوق الله است. در این موارد، حد با شبهه رفع می شود و جز بابینه، حد اجرا نمی شود و متهم ملزم به سوگند نیست. امام(ع) می فرماید: (لایمین فی الحد )(31) در حد، سوگند نیست، بلکه متهم تا با بینه حد بر او اثبات نشود، بی گناه شمرده می شود. سه نفر نزد حضرت آمدند و علیه کسی گواهی به زنا دادند، به آنان فرمود: شاهد چهارم کجاست؟ گفتند: هم اینک می رسد، امام(ع) فرمود: ایشان را حد قذف بزنید.

15. اخلاق قضایی:

امام در قضاوت های خود، با دیگران مهربان و نرم خو بود، خود را با آنان برابر می دانست، یاریگر ناتوانان بود، اما در همین وقت نسبت به خود و خاندان و اطرافیان و فرماندارانش، سختگیر بود. این از مهم ترین اصول عدالت قضایی است. از طرفی به فرماندار خود در مصر، محمدبن ابی بکر می نویسد:

واذا انت قضیت بین الناس فاخفض لهم جناحک ولین لهم جانبک و ابسط لهم وجهک و آس بینهم فی اللحظ و النظر حتی لایطمع العظماء فی حیفک لهم و لا ییاس الضعفاء من عدلک علیهم(32)، هر گاه میان مردم به قضاوت می نشینی در برابر آنان فروتن و نرمخو باش، چهره ات را با ایشان گشاده دار و توجه و نگاهت به آنان یکسان باشد تا بزرگان در تمایل تو به خودشان طمع نورزند و ضعیفان از عدل تو بر خودشان ناامید نگردند.

و در جایی دیگر می فرماید: انصف الناس من نفسک(33)، خود را با مردم برابر بدانید.

و باز می فرماید:

الذلیل عندی عزیز حتی آخذ الحق له و القوی عندی ضعیف حتی آخذ الحق منه(34)، ذلیل نزد من عزیز است تا حق او را بگیرم و قوی نزد من ضعیف است تا حق دیگران را از او باز ستانم.

از طرفی دیگر، با خودش و با کاتبش رفتاری سختگیرانه دارد.علی ابن ابی رافع، کاتب آن حضرت و خزانه دار بیت المال می گوید:

از طرف علی بن ابی طالب ،خزانه دار بیت المال و کاتب او بودم، در بیت المال گردن بند مرواریدی بود که از جنگ بصره به دست آمده بود. دختر امیرالمؤمنین نزد من فرستاد که شنیدم در بیت المال گردن بند مرواریدی هست که در اختیار توست، می خواهم برای آرایش عید قربان آن را عاریه بگیرم. من پیام فرستادم آیا آن را به عنوان عاریه مضمونه می خواهی که باز گردانی؟ گفت: آری، عاریه مضمونه که پس از سه روز باز گردانم. گردن بند را به او دادم، امیرالمؤمنین گردن بند را نزد دخترش دید و آن را شناخت، به او گفت: این را از کجا آورده ای؟ دختر گفت: آن را از علی بن ابی رافع خزانه دار بیت المال، عاریه گرفتم برای آرایش در روز عید، سپس آن راباز می گردانم. امیرالمؤمنین مرا خواست، نزد او رفتم، گفت: ای پسر ابو رافع آیا به مسلمانان خیانت می کنی؟ گفتم: پناه بر خدا از خیانت به مسلمانان. گفت: چگونه گردن بندی که جزو بیت المال مسلمانان است، بدون اذن من و رضایت آنان به دختر امیرالمؤمنین عاریه دادی؟ گفتم: یا امیرالمؤمنین: او دختر تو بود و آن را از من عاریه خواست، من نیز آن را به عنوان عاریه مضمونه به او عاریه دادم که باز گرداند، من ضامن آن هستم و بر من است که آن را سالم به جای خود برگردانم. فرمود: آن را همین امروز به جای خود برگردان و اگر مثل این کاررا تکرار کنی، تو را مجازات خواهم کرد. سپس فرمود: اگر دختر من این گردن بند را به صورت عاریه مضمونه نگرفته بود، به خداسوگند نخستین هاشمی می بود که دست او را به جرم سرقت قطع می کردم. این سخن امام به دخترش رسید، دختر امام به او گفت:یاامیرالمؤمنین، من دختر تو و پاره ای از وجود تو هستم، چه کسی از من به پوشیدن این گردن بند سزاوارتر است؟ امیرالمؤمنین به اوفرمود: ای دختر علی بن ابی طالب، خود را از حق دور مکن، آیا همه زنان مهاجران در این عید، با چنین گردن بندی آرایش کرده بودند؟ ابن ابی رافع می گوید: گردن بند را از دختر امیرالمؤمنین گرفتم و به جای خود باز گرداندم(35).

آنچه عرضه شد گوشه ای از یادگارهای امیرالمؤمنین در عرصه قضاوت بود. سلام خدا بر تو ای صدای عدالت در زمین، ای فریادمظلومان در برابر ظالمان، سلام خدا بر تو روزی که زاده شدی، روزی که در محرابت شهید عدل خود شدی، روزی که همراه پیامبر(ص) برانگیخته خواهی شد تا ترازوی عدالت در روز حساب باشی و اعمال بندگان با ولایت و محبت و راه تو، سنجیده شود. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی حوزه، تاریخ ، کد مطلب: 46485:www.hawzah.net


اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین