شعارسال: "پیتر وهنر" فعال سیاسی و رسانهای آمریکایی در مقالهای با عنوان "حال و روز ترامپ خوش نیست" در نشریه آتلانتیک مینویسد: "هنگامی که یک خبرنگار در زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ از وی خواسته تا به برخی نکاتی که باید از ترامپ در ذهن داشت اشاره کند، میگوید: مهمترین نکته برای شما (خبرنگاران) این است که باید با روان پزشکان در مورد سلامت روانی ترامپ حتما صحبت کنید".
شاید برخی از منتقدان، صحبتهایی از این دست را حملاتی سیاسی بر علیه ترامپ ارزیابی کنند. با این حال، آنچه در واقعیت اتفاق افتاده و میافتد، تا حدود زیادی این گزاره که ترامپ از اختلال شخصیتی رنج میبرد و این امر را وارد عرصه سیاسی آمریکا نیز کرده است، به وضوح تایید میکند. امری که وی را به دشمن آمریکا و نه حافظ منافع آن تبدیل کرده است. در این راستا، در این گزارش سعی میشود تحلیلی مبتنی بر رویههای روانشناسانه رئیس جمهور آمریکا که موجب اتخاذ سیاستهای خاصِ داخلی و خارجی و وارد آمدن آسیبهای جدی به منافع آمریکا شده، ارائه شود.
سیاست داخلی آمریکا: سیمای رئیس جمهوری خانه نشین"پیتر نیکولاس" در مقالهای که به تازگی در نشریه آتلانتیک با عنوانِ "ترامپ، تنهای تنهاست" منتشر کرده مینویسد: "بارها برخی سیاستمداران و مشاوران ترامپ سعی کرده اند تا وی را از کاخ سفید خارج و حتی اگر شده برای تفریح، او را به را به یک رستوران ببرند. با این حال، ترامپ تاکنون به تمامی درخواستها در این رابطه جواب منفی داده و خانه نشینی در کاخ سفید و لفاظی و توئیت بازی را به هر چیز دیگری ترجیح داده است".
این رویکرد منزوی جویانه ترامپ، در سیاستهای وی به وضوح جلوه گر شده است. ترامپ در کارزار انتخاباتی خود شعار "اول آمریکا/First America" را سر داد و گفت: در مقایسه با جهان، فقط و فقط آمریکا برای او اولویت دارد. وی پس از رئیس جمهور شدن، به قدری در این رویکرد افراط کرد و سایر طرفهای بین المللی را از خودخواهیِ آمریکا دلگیر کرد که برخی ناظران گفتند شعار اول آمریکایِ ترامپ در واقع شعارِ "فقط آمریکا/Only America" است.
یکی از ویژگیهای بارز ترامپ، حمله شدید به مخالفان خود بوده است. حملات سنگین او به رسانههای آمریکایی نظیر سی ان ان و توصیف کردن آنها به مثابه رسانههایی که اخبار جعلی ارائه میکنند، از جمله این نوع رفتارهای ترامپ است. ترامپ تمامی مخالفان خود را "خائن" و خود را یگانه نماینده واقعی ملت آمریکا میداند. از دید او "نانسی پلوسی" رئیس دموکرات مجلس نمایندگان آمریکا، خائن است، زیرا با دستور کار وی مبنی بر ساخت دیوار مرزی با مکزیک مخالفت کرده و فرآیند استیضاح او را نیز به پیش میبرد. حتی برخی از هم حزبیهای ترامپ در حزب جمهوری خواه آمریکا نیز نسبت به رفتارهای ترامپ ابراز نگرانی کرده اند، زیرا وی انتقادهای آنها را هم نمیپذیرد.
رفتارهای تحریک آمیز ترامپ در عرصه سیاست داخلی آمریکا نیز انگار بی انتهاست. وی اخیرا ۴ نماینده زن رنگین پوست آمریکایی را به باد تمسخر گرفت و گفت بهتر است آنها به کشورهای ورشکسته و جرم خیزی بروند که از آنجا به آمریکا مهاجرت کرده اند. او مهاجران برخی کشورهای آفریقایی و کشورهایشان را (کشورهای آنها را به چاه توالت تشبیه کرد) با الفاظ زشت خطاب قرار داد و گفت همه آنها باید به کشورهایشان بازگردند. او به طور ضمنی از مبرا کردن خود از گروهی از نژادپرستان سفید پوست خودداری کرده و عملا بر اساس آنچه برخی سیاستمداران و منتقدان آمریکایی میگویند، تبدیل به نژاد پرستترین رئیس جمهور تاریخ آمریکا شده است. وی شخصیت منزوی خود را در سیاست مهاجرتی آمریکا نیز به نمایش گذاشته و اخیرا فرمانی را به امضا رسانده که بر اساس آن آمریکا در سال، ۲۰۲۰ پذیرای فقط ۱۸۰۰۰ مهاجر خارجی خواهد بود. آمریکا در آخرین سال ریاست جمهوری اوباما سالانه میزبان بیش از ۸۵۰۰۰ مهاجر خارجی بود که فرمان ترامپ، موجب شده تا آمریکا به کمترین میزان پذیرش مهاجر در دهههای اخیر برسد. امری که انتقادهای گستردهای را از دولت ترامپ سبب شده است.
به طور کلی، سیاستهای مهاجرتی، رویکرد ترامپ در ساخت دیوار مرزی با مکزیک، رویههای مربوط به استیضاح وی، اقدامات نژادپرستانه ترامپ در عرصه سیاست داخلی آمریکا، لفاظیهای گاه به گاه ترامپ (نظیر اینکه میخواهد برای ۳ دوره رئیس جمهور آمریکا باشد و یا به صورت مادام العمر در کرسی ریاست جمهوری آمریکا بماند)، و اقدامات تحریک آمیز او نظیر اینکه اگر وی استیضاح شود، آمریکا درگیر جنگ داخلی میشود، حاکی از هرج و مرج وحشتناکی است که دیدگاه "پیتر وهنر" مبنی بر اینکه ترامپ از اختلال شخصیتی وحشتناکی رنج میبرد را بیش از پیش تقویت میکند. ترامپ از صلاحیت کافی برای تصدی سمتِ ریاست جمهوری آمریکا برخوردار نیست. رئیس جمهور در یک کشور باید عامل برقراری وحدت باشد و احساسات را نه تحریک، بلکه کنترل کند.
سیاست خارجی آمریکایِ ترامپ: گسترش هرج و مرج و بی نظمی بین المللی رویکرد ترامپ در عرصه سیاست خارجی از همان ابتدا که به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد، انتقاد محافل مختلف را برانگیخت. ترامپ در جریان گفتگوی تلفنی با نخست وزیر استرالیا، بدون خداحافظی به تماس خود با وی خاتمه داد. امری که توهینی آشکار از سوی یک رئیس جمهور به مقام عالی رتبه کشوری دیگر تلقی میشود. وی همچنین پس از شرکت در نشست جی ۷ (۷ کشور صنعتی و پیشرفته دنیا)، در راه بازگشت به آمریکا و در هواپیما، امضا خود را پس گرفت و تعهدات آمریکا در چهارچوب جی ۷ را ملغی اعلام کرد. جدای از این مسائل ابتدایی که حاکی از رعایت نکردن اصول ابتدایی دیپلماتیک توسط ترامپ است، وی در اقصی نقاط دنیا و در قبال کشورهای مختلف، سیاستهایی را اتخاذ کرد که هر کدام از آنها قابلیت تبدیل شدن به بحرانی تمام عیار را داشته و حتی در مواردی به بحرانهایی تمام عیار تبدیل شده اند.
ترامپ عامل اصلی تشدید درگیریها در منطقه جامو و کشمیربحرانهای اخیر در منطقه جامو و کشمیر که منجر به آن شدند که در نهایت، هند موقعیت خودمختاری منطقه کشمیر را لغو کند، ریشه در اشتباه فاحش ترامپ داشت. اگرچه که اختلاف هند و پاکستان در مورد منطقه جامو و کشمیر، مناقشهای دیرینه تلقی میشود، اما ترامپ کاری کرد که طرف هندی تحریک شود و تنشها در مورد این منطقه میان هند و پاکستان، به اوج خود برسند.
در جریان سفر نخست وزیر پاکستان "عمران خان" به آمریکا، ترامپ در برابر دوربین رسانههای مختلف به وضوح گفت که "نارندرا مودی" نخست وزیر هند از وی درخواست کرده تا برای تنش زدایی میان هند و پاکستان در مساله کشمیر وارد عمل شود. این سخن ترامپ حتی حیرت خودِ عمران خان را نیز برانگیخت، زیرا در تاریخ هند هیچ نخست وزیری مخصوصا اگر همچون نارندرا مودی از ملی گرایان هندو باشد، در مورد اختلاف هند و پاکستان بر سرِ منطقه کشمیر، به دنبال مصالحه نبوده است. این حرکت ترامپ که بر اساسا تحلیلهای ناظران، صرفا برای جلب حمایت پاکستان از توافق صلح طالبان و آمریکا صورت گرفت، نه تنها توافق صلح را برای واشنگتن به ارمغان نیاورد بلکه حتی موجب شد تا نخست وزیر هند وضعیت خودمختاری منطقه کشمیر هند را به طور رسمی لغو کند و تنشها با پاکستان را به اوج خود برساند.
افزایش تنشها میان هند و پاکستان از دیدی بسیاری از تحلیلگران مسائل بین المللی موضوعی به غایت خطرناک است، زیرا هم هند و هم پاکستان، دولتهایی مجهز به سلاحهای اتمی هستند و جرقه درگیری میان آنها میتواند به جنگی خانمان سوز تبدیل شود. اخیرا پایگاه خبری "نشنال اینترست" با استناد به پژوهشهای دانشگاهی، در گزارشی آورده اگر هند و پاکستان بر سر موضوع کشمیر با یکدیگر وارد جنگ شوند و منازعهای اتمی میان دو طرف رخ دهد، دست کم ۱۲۵ میلیون نفر جان خود را از دست خواهند داد که این آمار حقیقتا تکان دهنده است. در این مورد، رئیس جمهور آمریکا با بی ملاحظگی خود به جای آنکه به فرآیند تنش زدایی میان این دو دولت کمک کند، عملا تنشها و هرج و مرجها را افزایش و معادله جامو و کشمیر را پیچیدهتر کرده است.
جنگ تجاری آمریکا با چین: خسارتی قابل توجه به اقتصاد آمریکایکی از شعارهای اصلی انتخاباتی ترامپ این نکته بود که کشورهایی نظیر چین، ژاپن، کره جنوبی و همچنین اتحادیه اروپا، در روابط تجاری خود با آمریکا سود قابل توجهی را کسب میکنند و آمریکا به اندازه کافی و به نحوی عادلانه، از این روابط سود نمیبرد. در این راستا، ترامپ بر علیه تمامی آنها جنگ تجاری به راه انداخته است و خواستار برقراری توافقات تجاری جدید با آنها شده است.
در این چهارچوب، این گفته که "آغاز جنگ ها، سادهتر از پایان دادن به آن هاست" کاملا توصیف کننده اوضاع و احوال ترامپ است. در میان جنگهای تجاری که ترامپ به راه انداخته، جنگ تجاری آمریکا با چین، بیشترین خسارت را به منافع ملی آمریکا وارد ساخته است. آمریکا با اعمال تعرفه به کالاهای وارداتی از چین، عملا طیف گستردهای از کالاهای ارزان قیمت را از سبد کالای شهروندان خود حذف کرده که این موضوع علاوه بر خسارات اقتصادی برای آمریکا، نارضایتی مردم این کشور را نیز به همراه داشته است. "جان دال" در مقالهای با نام "جنگ تجاری طولانی مدت چین و آمریکا: یک سناریوی باخت-باخت" که در پایگاه خبری نشنال اینترست به چاپ رسیده میگوید: "واشنگتن بواسطه جنگ تجاری با چین، ماهانه حدودا ۱.۴ میلیارد دلار ضرر میکند. با این حال، ترامپ فاتحانه از پیروزی آمریکا در جنگ تجاری با چین سخن میگوید و سیاستهای اقتصادی خود را مفید ارزیابی میکند.
چینیها در واکنش به اقدامات ترامپ، تعرفه واردات کالاهای آمریکایی به چین را به نحو متقابل افزایش داده اند و با سخت کردن شریط کار برای آن دسته از شرکتهای آمریکایی که به دلیل مزایای چین در بحث نیروی کار ارزان و هزینه تولید، تجارت خود را به این کشور منتقل کرده اند، به اقدامات غیرسازنده ترامپ پاسخ داده اند. چینیها همچنین با اعمال سیاستهای خاص ارزی و پایین نگه داشتن عامدانه نرخ ارز خود، کار را برای اقتصاد آمریکا دشوارتر کرده اند (زیرا با این کار صادرات برای چین با سود بیشتری همراه است و در مقابل واردات از کشورهایی نظیر آمریکا، چندان مقرون به صرفه نیست). ترامپ جنگ تجاری علیه چین را در شرایط به راه انداخت که موازنه تجاری دو کشور با تراز منفی آمریکا و تراز مثبت چین همراه بوده (آمریکا به چین بیشتر نیاز دارد) و چین کشور شماره ۱ در بحث بدهی خارجی آمریکا است (چین در صدر طلبکاران خارجیِ آمریکا قرار دارد).
خروج آمریکا از برجام: لطمه ترامپ به اعتبار آمریکااز جمله دیگر اقدامات ترامپ که لطمهای جبران ناپذیر به اعتبار بین المللی آمریکا وارد ساخت، خروج یکجانبه دولت آمریکا از "برجام" بود. این اقدام ترامپ، فقط خسارتی سنگین برای زحمات دیپلماتیک چندسالهای که برای دستیابی به این توافق کشیده شده بود، نبود بلکه موجب تشدید تنشها در منطقه خاورمیانه و بی اعتمادی بیش از پیش مردم ایران به سیاستهای دولت آمریکا شد.
یکی از ویژگیهایی که قدتهای بزرگ همواره باید به آن متعهد باشند این است که باید تعهد خود به قراردادهای بین المللی را در همه شرایط نشان دهند. زیرا در غیر اینصورت، اعتبار آنها خدشه دار و موقعیتی که در عرصه بین المللی برای خود تعریف میکنند از حیز انتفاع ساقط میشود. البته خروج ترامپ از برجام اقدام چندان عجیبی نبود، زیرا وی پیشتر، از "توافق آب و هوایی پاریس"، "سازمان یونسکو"، "پیمان نفتا" (پیمانی میان آمریکا، کانادا، و مکزیک، که ترامپ تهدید به خروج از آن کرد)، و "شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد" نیز خارج شده بود و بیش از پیش، اشتباهِ اعتماد کردن به آمریکاییها را به کشورهای جهان گوشزد کرده بود.
با این همه، خروج آمریکا از برجام، تنشها در منطقه غرب آسیا را افزایش داد و کار را به جایی رساند که در حال حاضر، نیروهای آمریکایی در منطقه از جانب ایران (و متحدان آن نظیر حزب الله لبنان، دولت سوریه، گروههای شبه نظامی شیعه عراق، و حوثیهای یمن) و روسیه شدیدا تحت فشار قرار دارند. در واقع، اینطور به نظر میرسد ترامپ در منطقه خاورمیانه نه تنها دستاوردی نداشته بلکه با اتخاذ سیاستهای نادرستی نظیر خروج از برجام، اعتبار آمریکا را تضعیف کرده و منافع این کشور در غرب آسیا را به خطر انداخته است.
خروج نیروهای آمریکایی از سوریه: پر رنگ شدن تراژدی خیانت در سیاست خارجی ترامپشاید در هیچ کجا مثل بحران سوریه، ترامپ خوی خودخواهانه سیاست خارجی خود را به رخ نکشیده است. ترامپ بارها و بارها از "نیروهای دموکراتیک سوریه/Syrian Democratic Forces" که متحد آمریکا در (به اصطلاح) نبرد با داعش بودند، تمجید کرده بود. نیروهایی که حتی در یافتن پناهگاه ابوبکر البغدادی و کشتن وی، با آمریکا همکاریهای گسترده اطلاعاتی داشتند. با این حال، ترامپ بار دیگر بی اعتباری آمریکا و اشتباهِ اعتماد کردن به آمریکا در عرصه معادلات بین المللی را با خروج ناگهانی نظامیان آمریکایی از شمال شرق سوریه و نشان دادن چراغ سبز به ارتش ترکیه برای حمله به شمال سوریه و وارد آوردن ضربه به مواضع نیروهای دموکراتیک سوریه نشان داد.
امری که حتی خودِ نیروهای دموکراتیک سوریه را شوکه کرد و آنها اقدام ترامپ را به مثابه وارد آوردن خنجری از پشت به خود توصیف کردند. خیانتِ ترامپ به کردهای شمال سوریه نه تنها اعتبار آمریکا را خدشه دار کرد و منفعت طلبی وی را بر همگان آشکار ساخت، بلکه موجب شد تا کردهای شمال سوریه برای دفاع از خود، از دولت سوریه به ریاست جمهوری بشار اسد یعنی همان فردی که آمریکا وی را عنصری نامطلوب خطاب کرده بود که باید قدرت را ترک کند، کمک بخواهند تا از آنها در برابر ترکیه محافظت کند.
گذشته از همه این ها، ترامپ در شاهکاری تازه به تازگی، فرمان خود مبنی بر عقب نشینی نظامیان آمریکایی از سوریه را نیز لغو کرد و از استقرار شماری از نظامیان آمریکایی در میادین نفتی سوریه با هدف آنچه حراست از میادین نفتی در برابر اقدامات داعش عنوان شده خبر داده است. حرکتی که در عمل نشان دهنده فرصت طلبی آمریکا و دروغ بودن تمامی شعارهایی است که دولت آمریکا تاکنون در حمایت از مردم سوریه سر داده است. آمریکایِ ترامپ اکنون به نحو آشکاری در حال دزدی ثروت ملی سوریه است. "مولود چاووش اوغلو" وزیر خارجه ترکیه به تازگی در اظهار نظری گفته است: "بسیار تاسف برانگیز است که آمریکا با استفاده از درآمدهای حاصله از فروش نفت سوریه، سعی دارد تا تروریسم و گروههای تروریستی که در راستای منافع آمریکا عمل میکنند را تقویت کند".
با این همه، نمیتوان از رئیس جمهوری که از اختلالات عمیق شخصیتی و روانی رنج میبرد، انتظار انجام اقدامات مثبت و سازنده را داشت بلکه برعکس، باید گفت: ترامپ و سیاست هایش چندان هم عجیب و غریب نیستند. ترامپ از شخصیت بیمارِ خود، سیاستهای بیمار صادر میکند. حضور او در قدرت، تهدید مستقیم بر علیه منافع ملی آمریکا است.