شعار سال: دیوید فرام در یادداشتی با عنوان «آیا آمریکا پس از ترامپ از خاور میانه روی بر میگرداند؟» در پایگاه تحلیلی نشنال امارات نوشت:
تعداد کمی از متحدان آمریکا از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا استقبال کردند. اما کشورهای خلیج فارس علاقمند به پیروزی او بودند.
با وجود مخالفت همه کشورهای عربی با طرح ترامپ برای ممنوعیت سفر مسلمانان به آمریکا، رهبران این کشورها در برابر او رویکردی دیپلماتیک در پیش گرفته اند.
رویکرد ترامپ در خاورمیانه به اندازه رویکرد اوباما مأیوس کننده بود. سیاست او در این منطقه از جمله سیاستش در قبال ایران، داعش و ...، سیاستی بی ثبات، متناقض و غیر قابل پیش بینی بوده است.
ریاست جمهوری ترامپ در آستانه پایانی پر آشوب است. شیوع کرونا و بیکاری میلیونها آمریکایی، اعتراضات ضد نژادپرستی، جایگاه ترامپ را در نظرسنجی های، حتی در ایالتهایی که همیشه حامی جمهوری خواهان بوده اند، تضعیف کرده است. جمهوری خواهان اکنون نگران از دست دادن اکثریت خود در سنا هستند.
احتمال روی کار آمدن دمکراتها در فضایی کاملاً متفاوت از سال ۲۰۱۰-۲۰۰۹ در حال تحقق یافتن است. در این میان، تفاوت در دو موضوع محیط زیست و ایران از اهمیت ویژهای برای کشورهای حاشیه خلیج فارس برخوردار است.
برخلاف آن چه اکنون شاهدیم، در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰، آب و هوا از اولویتهای دمکراتها به شمار نمیآمد. اکنون ۹۰ درصد از رأی دهندگان دمکرات، آب و هوا را مهمترین موضوع میدانند.
در ده سال آینده، تولید منابع تجدیدپذیر در آمریکا تقریبا دو برابر خواهد شد و ۳۰ درصد برق در این کشور از این منابع تأمین خواهد شد. اما گاز و نفت همچنان از اهمیت بالایی برای این کشور برخوردار خواهند بود و برنامههای بایدن در زمینه انرژی نشان میدهد، تا سال ۲۰۵۰، آمریکا همچنان مصرف کننده نفت و گاز خواهد بود. تغییرات در زمینه منابع انرژی برای قدرتهای نوظهوری مانند چین و هند بی تردید زمان بیشتری نیاز خواهد داشت. در نتیجه تا سالها بعد، منابع خلیج فارس همچنان برای قدرتهای بزرگ، مهم و جذاب باقی خواهند ماند.
اما نتیجه کم اهمیتتر شدن نفت و گاز برای اقتصاد آمریکا میتواند کم اهمیت شدن منطقه خلیج فارس در سیاست خارجی آمریکا باشد.
ایران هم برای دولت اوباما و هم برای دولت ترامپ، در صدر اولویتهای بین المللی قرار داشته است. هر دو رئیس جمهور تلاش کردند در موضوع ایران، کاملاً خلاف رئیس جمهور قبلی خود حرکت کنند. اما اکنون که آمریکا با بحران کرونا و بحران اقتصادی روبرو است، دیگر نمیتوان چنان تمرکزی روی ایران، به عنوان کشوری متوسط در یکی از مناطق جهان داشت. بودجه دفاعی آمریکا در دوران بدهیها و کمبودهای پس از کرونا باید کاهش یابد و نتیجه این کاهش دوری گزینی از رویارویی و مقابله، از جمله با ایران، تا جای ممکن است.
به نظر میرسد به علت ضرورت پرداختن آمریکا به مسائل داخلی و نیز مسأله مهم افزایش قدرت چین، بایدن هم از ایران و به طور کلی منطقه خلیج فارس روی بگرداند.
با کاهش وابستگی آمریکا به سوختهای فسیلی این امکان وجود دارد که آمریکا در واداشتن دیگر کشورها به تبعیت از خود، از طریق دیپلماسی یا تصویب تعرفههای بالاتر برای کشورهای تولید کننده بیشترین آلودگی، مواضع تندتری اتخاذ کند.
حاکمان ایران به این علت که توجه آمریکا معطوف به مسایل دیگری است، رفتار خود را اصلاح نخواهند کرد. به احتمال بسیار زیاد، دولت بایدن رویکردی دیپلماتیک برای مهار برنامه هستهای ایران را از سر خواهد گرفت؛ اما این موضوع که برای ترامپ و اوباما چالشی راهبردی بود، برای بایدن اهمیت کمتری خواهد داشت.
دوری آمریکا از منطقه فرصتهای بیشتری را برای ایران، هند و چین فراهم خواهد کرد.
شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری خبرآنلاین، انتشار: ۳ تیر ۱۳۹۹، کد خبر:۱۴۰۲۴۰۵، khabaronline.ir