شعار سال : دیروز عصر هنگام عبور از خیابان، رانندهی یک تاکسی سرش را از پنجره بیرون آورد و الفاظ رکیکی نثارم کرد و گاز داد و رفت. شماره پلاک را یادداشت کردم. صبح با تاکسیرانی تماس گرفتم و ماجرا را گفتم. نمیدانم به بهانهی پشت گوش انداختن بود یا روال اداریاش همینقدر زحمت داشت، درج شکایتم منوط به مراجعهی حضوری بود.
همان موقع با خودم فکر کردم آیا چنان حاشیهی امنی برای رانندگان تاکسی در تبریز برای مزاحمت ایجاد شده که آنها هیچ ابایی از این کار ندارند؟ دوم اینکه آیا مزاحمین خیابانی، قرار نیست بابت رفتارشان هزینه بدهند؟ سوم اینکه اگر زنان دیگری همچون من فردا در مسیر این راننده تاکسی قرار بگیرند، در ایجاد حس ناامنی برای آنان با رانندهی متجاوز همدستی نکردهام؟!
یک ساعت بعد در اتاق درج شکایات اداره تاکسیرانی بودم.
متصدی، آقای ولیزاده، اگرچه به ایما و خجالت از من دربارهی نحوهی پوششم به عنوان "دلیل"ی برای مورد مزاحمت قرار گرفتن پرسید، و با واکنش من مواجه و همدل شد که پوشش من دلیلی بر مزاحمت مزاحم نیست، در ادامهی ماجرا بسیار همراهی کرد و انصافا بیشتر از انتظارم ظاهر شد.
بر حسب تصادف، رانندهی مزاحم با همسرش به اداره آمده بود. پیشبینیِ انکار و "بهخدا ع مرد خانه و خانواده است" و حتما درست نشنیدهام یا فرد مدنظر را اشتباه گرفتهام، سخت نبود.
اما آنچه در ذهنم داشتم فقط و فقط همین بود که با مزاحم روبرو شوم و تأکید کنم و نشانش دهم که رفتارش بدون هزینه نخواهد بود. اصرار کنم که نمیتواند در شهر بچرخد و رفتاری بدون تبعات و هزینه داشته باشد. به او اطمینان بدهم که اگر امروز برای درج شکایت آمدهام پس با ادامهی رفتارش افراد دیگری هم همین کار را خواهند کرد. زنش به حمایت از او اصرار داشت که او مرد آبرودار و کاملا مورد اعتمادی است و خودشان دختری هفده ساله دارند. به زنش گفتم اعتماد نباید چشمانش را بر واقعیت رفتار شوهرش ببندد. هیچ مزاحمی ظاهری غیرانسانی ندارد.گفتم که امیدوارم به دخترشان یاد بدهد که مثل من به مزاحمتهای خیابانی واکنش نشان بدهد.
فضایی که ایجاد شد، همکاران رانندهی مزاحم که مدام به اتاق در رفت و آمد بودند و گاه در ماجرا دخالت و اظهارنظری میکردند، تهدیدهای متصدی و حال دگرگون رانندهی مزاحم، همگی به گمانم توانست حداقل هزینهی روانی را که باید برای مزاحم ایجاد کند.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال ، برگرفته از فضای مجازی