مجتمع صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا) در سال ۱۳۵۲ با مشارکت سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (۶۰% سهام) و وزارت کشاورزی و عمران روستایی (۴۰% سهام) در کیلومتر سی و چهار جاده بندر انزلی به آستارا تاسیس و عملیات اجرایی و ساختمانی آن در سال ۱۳۵۷ به پایان رسید. با توجه به مقارن بودن راه اندازی مجتمع با اوج گیری انقلاب اسلامی در مهر ماه ۱۳۵۷ طی یک راه اندازی نمایشی مجتمع افتتاح اما پس از چند روز کار متوقف شد. براساس قرارداد منعقده شرکت سازنده (استدلر هرتز از کشور کانادا) می بایست با ترکیب مدیریت و کارکنان ایرانی و خارجی بعد از تکمیل کارخانه و رساندن آن به ظرفیت اسمی و آموزش پرسنل، کارخانه را ترک و آن را تحویل متخصصان ایرانی می داد. لیکن پرسنل خارجی بدون تحویل کارخانه ایران را ترک نموده و به تعهدات خود عمل نکردند لذا تا سال ۱۳۶۱ عملا تولید کارخانه با رکود کامل همراه بود. از سال ۱۳۶۱ تلاشهای برنامه ریزی شده ای جهت راه اندازی و تداوم تولید شروع شد و با تحویل کارخانه به سازمان صنایع ملی ایران در سال ۱۳۶۴، این تلاشها به بار نشست و از آن سال به بعد کارخانه هر سال نسبت به سالهای قبل وضعیت بهتری پیدا کرد. در سال ۱۳۶۵ تصمیمات لازم جهت جداسازی بخشهای جنگل و صنعت تحت مدیریت مستقل اتخاذ و شرکت قبلی به سه شرکت مستقل صنایع چوب اسالم و شرکت صنایع چوب و کاغذ ایران ( تحت پوشش سازمان صنایع ملی) و شرکت جنگل شفارود تحت پوشش وزارت کشاورزی تجزیه گردید. در نتیجه ماموریت حفظ ، بهره برداری و احیاء جنگل و تولید فرآورده های چوبی (تراورس، واشان، تخته و غیره) از حیطه فعالیت های شرکت چوکا حذف گردید.
اولا باید یادآور شویم که شرکت چوکا همیشه با نوسانات مدیریتی و درامدی مواجه بوده و دچار ضعف ها و قوت های عدیده ای بوده است. اما محرزترین عامل این نوسانات بنظر بیشتر کارشناسان و صاحب نظران این صنعت وجود مدیران غیر بومی و پروازی در راس این کارخانه است.
چوکا پس از نوسانات درامدی دهه ۸۰ ، با حضور مهندس گلریز و تیم باانگیزه او توانست شرکت مقروض چوکا را تا مرز سوددهی میلیاردی پیش ببرد.اما شاید مشکل از آنجا آغاز شد که چوکا وارد سیستم هلدینگ شستا و شرکت های وابسته به تامین اجتماعی شد.انتصاب مدیران سیاسی و توصیه ای که هرکدام با آمدنشان تعداد زیادی از نزدیکان و دوستان خودرا از استانهای دیگر بهمراه می آوردند و دریافت حقوق ها و پاداش های نجومی همچون موریانه ای پایه های این شرکت باریشه استان گیلان را نابود کرد.
درست است که دستگاههای فرسوده و تکنولوژی قدیمی بکار رفته در آن از دلایل عمده وضعیت فعلی چوکا شمرده می شود ، اما با یک نگاه کلی به سایر عوامل دخیل و مقایسه با دیگر کارخانجات صنعتی استان و کشور که دقیقا از همین مشکل برخوردارند ولی کماکان سرپا هستند بخوبی روشن می شود که دلیل اصلی بحران چوکا فراتر از کهنگی چند دستگاه و پیچ و مهره آن است.
محمدرضا وزوایی مدیرعامل و رییس هیئت مدیره چوکا از ابتدای ورودش به چوکا با تغییر سیستم مدیریتی و تولیدی این کارخانه عظیم دست به ریسک بزرگی زد. او کارخانه ای را که پس از عبور از گردنه های دشوار به سوددهی رسیده بود با دسترسی به لابی های مدیریتی در تهران و نگاه ویژه سعید مرتضوی تحویل گرفت.
وزوایی خود را منتصب به سطح اول نظام و و از نزدیکان حداد عادل معرفی می کرد و مخالفت با خود را دشمنی با نظام . او بجای اینکه با کارگران و مدیران با سابقه این شرکت بنای همدلی و همزبانی و مشورت بگذارد تا بتواند تولید این شرکت حیاتی استان را افزایش دهد به تسویه حساب و تعدیل و یا بهتر بگوییم تعویض نیرو روی آورد.
تصمیمات اشتباه او در استخدام نیروهای جدید غیرمتخصص که به مشکلات این شرکت آشنایی نداشتند و همچنین تغییر سیستم خرید چوب و تولید کاغذ این شرکت و به تبع ان کاهش شدید تولید و سودآوری باعث شد پایه های بحران فعلی و ورشکستگی یکی از عظیم ترین کارخانجات تولیدی ایران شکل بگیرد.
وقتی تعطیلی و اخراج کارگران و تسویه حساب مدیران باسابقه چوکا شروع شد و عدم پرداخت حقوق به کارگران زحمت کش این کارخانه به ۶ ماه رسید آرام آرام صدای ناقوس خطر فروپاشی این شرکت شنیده شد.
ریشه های اساسی این بحران را باید کجا جستجو کرد؟ آیا بحران فعلی چوکا مدیریتی است یا ریشه در زدو بندهای سیاسی و سوء استفاده از ارتباطات دارد؟
وزوایی در ابتدا خود را حامی کارگران معرفی و وجود هرنوع بحران و مشکل را در چوکا تکذیب می کرد.او در حالیکه بسیاری از دستگاههای این کارخانه خاموش بودند و عملا تولیدی نداشتند ، طبق افشای اسنادی در یکی از پایگاههای خبری استان یکی از نزدیکان خود را در دفتر فروش تهران استخدام کرد و حقوق ماهیانه بالایی را به او اختصاص داد.
او حتی در بحرانی ترین شرایط و در حالیکه بسیاری از مدیران و مسئولین به استعفای او راضی هستند حاضر به ترک این منصب و تحویل آن به تیم مدیریتی جدید برای ایجاد تغییرات و شاید نجات چوکا نشده است.
* محمدرضا وزوایی کیست ؟
او مدیر عامل سابق صنایع کاغذسازی پارس می باشد و در بسیاری از ارگانهای کشور مشغول بکار بوده است.او برادر شهید محسن وزوایی از سرداران و شهدای دانشجوی مشهور دفاع مقدس است .
اما نقطه اصلی اتکای او در این قضیه انتصاب او به خانواده حدادعادل است. خواهرزاده مهندس وزوایی روح الله رحمانی ، داماد دکتر غلامعلی حداد عادل و باجناق فرزند رهبر معظم انقلاب است.او در امریکا متولد و زندگی کرده و در شرکت های مایکروسافت و گوگل و آمازون مشغول بکار بوده است.
روح الله رحمانی چندی پیش پس از بازگشت به ایران و رونمایی در یک برنامه تلویزیونی که با دکتر حداد عادل و دختر ایشان انجام شد به سمت مدیرکل دفتر نوآوری و حمایت از سرمایهگذاری وزارت ارتباطات منصوب شد . شیوه جذب و استخدام ایشان نیز که بدون هیچگونه آزمون و سابقه مدیریتی قبلی در ایران و صرفا بدلیل تحصیل در امریکا و انتصاب به دکتر حداد عادل بود هم بسیار جالب و شنیدنی است.
همچنین داماد دیگر دکتر حداد عادل ( شوهر خواهر) مهندس غلامرضا شافعی نیز گوشه دیگر این پازل می باشند که سالها در سمت های مدیریتی کشور در همه دولت ها مشغول به فعالیت بوده و در دوره کنونی عهده دار یکی از معاونت های راهبردی سازمان برنامه و بودجه و شخص دکتر نوبخت می باشند.
با اندکی تامل و دقت در شواهد وقرائن و چیدن پازل های این ماجرا کنار هم به این نتیجه می رسیم که ریشه های بحران چوکا فراتر از یک سوء مدیریت ساده یا استهلاک ماشین آلات می باشد.بلکه باید ریشه های این داستان پرغصه را در سوء استفاده های کلان اقتصادی و فساد های تودرتوی صنعتی و مالی جستجو کرد. سئوالات بسیاری حول این ماجرا در اذهان پدیدار می شود:
چرا با وجود عمق بحران این کارخانه عظیم صنعتی با بیش از هزار کارگر و پرسنل اداری هنوز این ماجرا حل و فصل نشده است ؟
چرا مدیرعامل و هیئت مدیره فعلی اصرار بر ماندن دارند ؟
تکلیف ماشین آلات و زمین ها و اجناس از رده خارج احتمالی و اموال این شرکت بزرگ چه خواهد شد ؟
احتمال واگذاری و مناقصه شرکت به طرفهای ثالث یا پیدای پنهان این شرکت چقدر است؟
و …
بهرحال آنچه که بیش از هرچیز دلهای مردم نجیب گیلان و دلسوزان این استان را بدرد می آورد این است که قبل از هر اتفاقی مطمئنا دود این آشفتگی و بحران به چشم کارگران و مدیران باسابقه و خانواده های بی ادعای آنان خواهد رفت، چراکه مدیران ستادی کنونی علاوه بر دریافتهای بموقع خود نهایتا با یک جابجایی ساده به شرکت دیگری منقل خواهند شد.
آنچه که باید مدیران کنونی اعم از استاندار و نمایندگان شهرهای ذی نفع در این ماجرا را بیدار کند این است که این نکته کلیدی و مهم را بدانند که مدیران ستادی و پروازی فعلی بالاخره خواهند رفت و این مردم نجیب هستند که در این استان باقی می مانند واز مسئولین بومی خود انتظار دارند.همانها که در سرما و گرما همیشه یاور این نظام مقدس و با ریشه بوده اند و شهید هم کم نداده اند.
بقول شهید مظلوم محسن وزوایی که در وصیت نامه خود به مردم ایران و علی الخصوص خانواده خود تاکید می کند : ملت ما باید بداند که از بزرگترین خطراتی که انقلاب را تهدید می کند آفت نفوذ خطوط انحرافی در خط اصلی انقلاب یعنی خط امام است .
و چه کسی است که نداند خط اصلی انقلاب و امام همین پابرهنگان و مستضعفینی هستند که به فرمایش امام عزیز و تاکید مقام معظم رهبری (دامت برکاته ) ولی نعمتان اصلی این انقلاب هستند.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی فومن ما، تاریخ انتشار: دوشنبه 1 شهریور 1395، کد خبر: 1858، www.foumanma.ir