شعار سال : محمد درویش، فعال محیطزیست طی یادداشتی نوشت: چند روز پیش، خانم کارلوتا گال، نویسنده اهل بریتانیا، مقاله تاملبرانگیزی درباره تازهترین بلندپروازی اردوغان در نیویورکتایمز منتشر کرد؛ مقالهای که شاید بیشتر از ترکیه و عراق برای ایرانیان درسآموز باشد. درباره حسنکیف چیزی استثنایی وجود داشت که بازدیدکنندگانش را در نگاه نخست عاشق خود میکرد. آبادبومی آراسته شده با مساجد و زیارتگاهها، در زیر صخرههای سنگی بزرگ در سواحل رودخانه تاریخی دجله. باغهایش از انجیر و انار لبریز و چایخانههای پوشیده با تاک، روی آب آویزان بودند. تصور میشد که صخرههای طلایی با حفرهها و غارهایی که مانند لانههای زنبور بودند، در دوران نوسنگی مورد استفاده قرار داشتند. یک قلعه تاریخی آنجا زمانی ضلعی از امپراتوری روم بود. باقیماندهای از یک پل قرونوسطایی، دورانی را بیاد میآورد که این شهر یک مرکز تجاری ثروتمند در مسیر جاده ابریشم بود. اکنون همه اینها برای همیشه از دست رفتهاند؛ فرو رفته زیر آب سد ایلیسو که سطح آن بالاتر میرود؛ جدیدترین پروژه غولآسای رجب طیب اردوغان که ۱۰۰ مایل از بخش فوقانی رود دجله و انشعابات آن از جمله این دره خیرهکننده را غرق کرده است.
نگارنده بارها در طول ۶ ماه بههمراه یک عکاس -ماوریسیو لیما- به دیدار این منطقه آمده بود تا شاهد آخرین روزهای ناپدیدشدن آهسته این دره تاریخی باشد. گسترش متداوم مخزن سد موجب بیخانمانی ۷۰هزار ساکن مضطرب شده است. ثروتهای باستانی کاوشنشده بههمراه کشتزارها و خانهها بلعیده شدهاند.
آبهای افزاینده در مخزن سد غولپیکر ایلیسو -۳برابر بزرگتر از سد کرخه در ایران- حسنکیف را به یادگاری غیرقابلبازگشت از تمدنهای پیشین تبدیل کرده است که توسط یکی از بزرگترین رودخانههای خاورمیانه در طول دورهای چندصدهزار ساله این دره را تراشیده بود و به آن جذابیت میبخشید. زمانی که اردوغان در ماه مه تکمیل شدن پروژه را با به راه انداختن نخستین توربین این سد برقآبی جشن گرفت، توجهاش نهتنها به نگرانیهای بلافصل، بلکه به افتخارات آینده نیز جلب شده بود. او این قول را داد که (پروژه سد) صلح و سعادت را به جنوب شرق ترکیه خواهد رساند. او در مراسمی که از طریق ویدئو پخش شد، گفت: «نسیم صلح، برادری و رفاه که از سد ایلیسو خواهد وزید، برای قرنها در این سرزمین حس خواهد شد. این سد میلیاردها لیر به اقتصاد کمک کرده و هزاران هکتار از زمینهای کشاورزی را آبیاری میکند.»
مقامات دولتی بر این نکته تاکید کردهاند آن زمان که برای پیشبرد سدسازی تصمیم گرفتند، نیروی برقآبی سبزترین گزینه برای استحصال انرژی را به آنها ارائه کرده بود و به ترکیه این امکان را میداد تا کمتر به واردات زغالسنگ و گاز متکی باشد. اما بسیاری از آنها که خانهها و منبع امرارمعاش خود را از دست دادهاند، میگویند که هیچگاه در این مورد مشورتی با آنها انجام نشد. آنها آسیبدیده و دلچرکین هستند. بومشناسان و باستانشناسان در ترکیه و خارج از آنجا نیز بهدلیل از دست رفتن دره و همه گنجینههای آن خشمگین و ناامیدند و البته حال و روز کنشگران محیطزیستی از همه بدتر...
تلاشهای آنها برای نجات حسنکیف در مقابل اقتدارگرایی فزاینده اردوغان فروپاشیده شد. آنها میگویند که قوانین بینالمللی که در مسیر دگرگونی نگرش پیرامون تغییرات اقلیمی و ارزش حمایت از محیطزیست همچنان میلنگند، برای حفاظت از این میراث فرهنگی بیصلاحیت و بیفایده بودند.
زینب آهوندبای، یک معمار فعال در زمینه حفاظت معماری، بیش از یکدهه برای نجات حسنکیف مبارزه کرد آن هم نه فقط برای گنجینههای باستانی آن، بلکه برای محیط طبیعی قدیمیاش.
او میگوید: «این دره را نگاه کنید که چه اندازه شکوهمند است. شما رودخانه را میبینید که صخره را قطع میکند و به پایین سرازیر میشود و در آخر به ارگ حسنکیف میرسد. این بهراستی شگفتانگیز است؛ طبیعت و انسان به این مکان شکل دادهاند. اختلال و یا تغییر روند طبیعی رودخانه یک جنایت است. شما زیبایی آن را، تاریخ آن را و طبیعت آن را از دست میدهید. شما در همه حال یک بازنده هستید.»
زمانی که اردوغان برای نخستینبار عزم خود را برای ساخت سد اعلام کرد، نهتنها از آن بهعنوان منبع انرژی برای رشد اقتصادی ترکیه دفاع کرد، بلکه برای توسعهای که سد میتواند به منطقه فقیر و پاشیده شده از شورش در جنوبشرق ترکیه بههمراه بیاورد هم تاکید کرد.
این سد بخشی از طرح گسترده آبیاری پروژه جنوبشرقی آناتولی موسوم به گاپ است که در سالهای ۱۹۸۰ آغاز شد.
در سالهای ۱۹۵۰، زمانی که برای نخستینبار این برنامه مطرح شد، کمتر به عواقب آن برای محیطزیست یا تبعات مهاجرت اجباری اهالی فکر شد. اما به مرور کنشگران از سازمانهای مختلف به این جریان وارد شدند و سرمایهگذاران را در زمینه نگرانیها در ارتباط با تبعات محیطزیستی، از بینرفتن میراث فرهنگی و آسیبرسانی به جوامع پاییندست در عراق و سوریه به چالش کشیدند. خانم آهوندبای با خود سد مخالفتی نداشت، اما برای حفظ حسنکیف مبارزه میکرد و در برابر برنامه جابهجایی بناهای تاریخی به مکانی بالاتر و دفن کردن یکی از آنها در بتون مخالفت داشت. بهعنوان رئیس شورای بینالمللی ابنیه و محوطهها، او و گروهی از همکارانش این مورد را به دادگاه هم بردند. آنها در آخر بازنده شدند، زیرا هیچکدام از شاکیان از ساکنان حسنکیف نبودند. کمپینهای اعتراضی در سال ۲۰۰۹ موفقیتآمیز بودند و چندین شریک اروپایی را عمدتا بهخاطر آنکه ترکیه درخواستهای مقرر در ارزیابی تأثیرات اجتماعی را برآورده نکرده بود، ناچار به پسگرفتن بودجه ساخت سد کردند.
اما اردوغان در این راه ثابتقدم ماند. او به بانکهای ترکیه دستور داد تا وارد برنامه شوند و بودجه پروژه را تأمین کنند. بهنظر میرسید که پول مشکلی نباشد. دولت دو شهرک جدید برای جابهجایی ساکنان، یک بزرگراه نو و چندین پل برای دور زدن مخزن سد ساخت. کمپانیهای نزدیک به دولت اردوغان موفق به دریافت قراردادهای ساختوساز شدند. به گفته یک مقام اداری که از ترس انتقام میخواهد ناشناس بماند، این پروژه تبدیل به یک منبع پولسازی شد.
اِمین بولوت، یک خبرنگار محلی و کنشگر میگوید: «آنها ارقام وحشتناکی که به تریلیونها لیر میرسد، خرج کردند. آنها میتوانستند با این پول همه مشکلات در جنوب را حل کنند.»
در سال ۲۰۱۲، مقامات دولتی بهمنظور پرداخت غرامت به آنها که بیخانمان میشدند، آغاز به ارزیابی املاکی کردند که قرار بود به زیر آب فرو بروند. اما پول اینجا تبدیل به موردی برای نارضایتی و رنجش شد، بین جوامع و حتی خانوادهها اختلاف ایجاد کرد و موجب برانگیختن اتهام اختلاس شد. مشاجرات گروههای متحد در برابر ساخت سد را متلاشی کرد. بیرسن آرگون، ۴۴ ساله که به همراه شوهرش هتل Hasbahce، تنها هتل در حسنکیف، واقع در باغی از درختان انار و گردو در امتداد رودخانه را اداره میکرد، میگوید: «زمانی که آنها برای ارزیابی خانهها آمدند، ما همه تسلیم شدیم و این شرم را به جان خریدیم.» همسر او تلاش کرد تا برادرانش را از پول پیشنهادی به آنها منصرف کرده و با رفتن به دادگاه غرامت بیشتری درخواست کنند، اما همه با آنچه به آنها پرداخت شد، رضایت دادند. همه پولهایشان را از حسابهای بانکی برداشتند، بدون آنکه به دیگران خبر بدهند. بسیاری از آنها که تلاش در ساماندهی یک جنبش اعتراضی کردند، در حسنکیف بزرگ شده بودند و حتی در خانههای قرار گرفته در غارهای ارگ بهدنیا آمده بودند، مانند عارف ایهان ۴۴ ساله که در آغاز به گردشگران سکه میفروخت و سپس به معامله فرش رو آورد.
او میگوید که سیاست در کمپین اعتراضی موجب نفاق شد، بهویژه زمانی که طرفداران جنبش غیرقانونی حزب کارگر کردستان به اعتراضات علیه سد ملحق شدند، به شعار دادن پرداختند و پلیس را خشمگین کردند. او میافزاید: «این دلیل شکست ماست. ما در زیباترین نقطه جهان زندگی میکنیم، اما نمیتوانیم قدر این مکان را بدانیم.» پس از سالها هشدار، پایان قصه ناگهان فرا رسید. ماه اوت گذشته، دولت دروازههای سد را بست و آبگیری مخزن را آغاز کرد. خانوادهها با عجله به ترک روستاها دست زدند، خانههایشان را رها کردند، دامهایشان را فروختند و حتی با عجله در بالاتر خانههای جدید و جاده برای رسیدن به آنجا ساختند. رمضی نس، مادر چهار فرزند از روستای بزره، آنجا که آب تا زیر خانهاش رسیده بود، میگوید: «ما امیدوار بودیم که آب به اینجا نرسد. باور نمیکردیم که این سیل جاری شود.»
در شهر کوچک تِملی، نشسته بر بالای سد، هزنی اکسو ۶۰ ساله، باید از تراس خانهاش به پایین نگاه کند، آنجا که دهقان خانه و املاکش از نخستین زمینهایی بودند که به زیر آب فرو رفتند. او با تلخی میگوید: «این زمینها متعلق به اجداد ما بود. آنها از ما مهاجر ساختند.» پسر او اکنون یک کارگر ساختمانی بیکار است. در حسنکیف، تحت نظر شدید پلیس، بولدوزرها بازار قدیمی را در یک آخر هفته در نوامبر گذشته تخریب کردند. زمانی که سقف مغازه علی اصلانکیلیچ فرو ریخت و گردوغبار آنجا را پر کرد، چیزی در درون او از هم گسیخته شد. او اندوهگین با یک فریاد همه وسایلش را به تنهایی در حرکتی اعتراضآمیز به آتش کشید.
او بعد از این کار گفت: «این مغازه عموی من بود. من از دوران کودکی اینجا کار میکردم. سوزاندن مغازهام تنها راه برای کنار آمدن با این (تخریب) بود.» چند مغازه پایینتر، محمت نوری آیدین ۴۲ ساله، قالیهای پشمی دستبافش را داخل کیسهها بستهبندی کرد. او میگوید: «ما نمیخواستیم برویم، اما مجبوریم.» او اضافه میکند که تنها تعداد کمی از مغازهداران استطاعت پرداخت اجاره در شهرک جدید را دارند. دیگر تظاهراتی هم انجام نگرفت. از زمان کودتای اپوزیسیون در سال ۲۰۱۶ همه اعتراضها ممنوع شده است، رادیکالیسم در سیاست برای محیطزیست هم مخرب بوده است. کمپین «نجات حسنکیف» هم بیرونق شد. مقامات دولتی اجازه عکاسی نمیدهند.
با تخریب بازار، خانوادهها اسباب و وسایل خود را بار کامیونها کردهاند و به خانههای ویژه ساخته شده در شهرک جدید رفتهاند. آنها آخرین انارها از درختان و هیمهها را جمعآوری کردهاند؛ برخی حتی درها و قاب پنجرههای خانههای قدیمیشان را کندهاند. جلال اوزبی، یک کارمند بازنشسته دولت با دیدن همسر و پسرانش که میزها و وسایل را از خانه بیرون میبرند، میگوید که «قلبهای ما آتش گرفته.» برای آنها خانهای در شهرک جدید مقرر شده، اما او مطمئن نیست که خانواده آنجا بماند یا اینکه شرایط اقتصادی دوباره زنده شود. او میگوید: «زمان این را نشان خواهد داد.» فاطمه سالکان از ترک خانه پدریاش که منظره آن مسجد El-Rizk از قرن پانزدهم میلادی است، خودداری کرده است. مسئولان به او هشدار دادهاند تا خانهاش را ترک کند، اما او از معدود کسانی است که طبق قانون عجیب و غریب، خانه جدیدی شامل حالش نمیشود. او نوامبر گذشته به من گفت: «آنها چندین بار به من گفتهاند که بروم. هربار که یک مهندس میآید به او میگویم که به شنا میروم.» او دسامبر گذشته از تراس خانهاش شاهد بود که مهندسان دانمارکی آخرین بنای یادبود از قرون وسطی -مسجد El-Rizk با وزن ۱۷۰۰ تن و سردر آن با تراش پیچیدهاش- را از جا بلند کردند، روی چرخ گذاشتند و از رودخانه عبور دادند. آنها این مسجد را روی تپه مصنوعی در شهرک جدید که دولت آن را برای سرهم بند کردن بناهای تاریخی اسقاطشده و ساخت یک نمونه مدرن از پل قرون وسطایی بهوجود آورده، قرار دادند. این بناها که قرار است در یک پارک جدید باستانشناسی باشند، در این محل نابهجا بهنظر میرسند. باستانشناسان اصرار دارند که این آثار در وضعیت مطلوب باید در جای خود نگهداری شوند، اما اذعان دارند که اگر هیچ گزینه دیگری وجود نداشته باشد، بهتر است که آنها را بهنحوی نجات داد. اگرچه برای نابگرایان حسنکیف جدید مصنوعی و بدون جذابیت است.
زولکو اِمر ۴۱ ساله، استاد صنعتکار که یک خیابان را در کنار پارک جدید سنگفرش کرده، میگوید: «تاریخ واقعی آن پایین است و ما آن را به زیر آب فرو میبریم. ما چیزی را نابود میکنیم و بعد سعی میکنیم که در آن زندگی کنیم.»
خواننده عزیز روزنامه «فرهیختگان»!
قصه پرغصه دره حسنکیف و ابنیههای ۱۲هزارساله آن به همینجا ختم نمیشود. این سد مخزنی که حدود ۱۱میلیارد متر مکعب گنجایش دارد، بخش دیگری از حقابه دجله که بهسوی عراق، هورالعظیم، شطالعرب، اروندرود و خلیجفارس رهسپار میشد را ربود تا شرایط ادافیکی در باختر ایران بدتر و شتاب بیابانزایی و گسترش چشمههای تولید گردوخاک افزایش یابد؛ رخدادی که باتوجه به جهت باد غالب در منطقه که از غرب به شرق است، آشکار بر حجم و شمار توفانهای گردوغبار و ورود ریزگردها به کشور خواهد افزود. اما چرا دولت ایران عملا در برابر چنین آبربایی ویرانگری سکوت کرد؟ چون خودش در طرح انتقال آب زاب -یکی دیگر از سرچشمههای دجله در ایران- به دریاچه ارومیه همین کار را تکرار کرد و بنابراین بدیهی است که یک پدر سیگاری نمیتواند به فرزندش بگوید سیگار نکش! و خبر بدتر آنکه عبرتی گرفته نشده و هماکنون با ساخت سد چمشیر گچساران در بالادست رودخانه زهره، روزگاری بیابانیتر با چشمههای تولید گردوخاک بیشتر برای خوزستان و بهویژه هندیجان به ارمغان خواهیم آورد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه فرهیختگان، تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۹۹، کد خبر: farhikhtegandaily.com_۴۳۳۳۰