مشتریان فروشگاهها هزاران بار خرید کالای باکیفیت از یک فروشگاه یا برخورد صحیح فروشنده آنرا به یاد نمیآورند ولی یک بار خرید کالای بیکیفیت یا برخورد بد فروشنده کافی است تا دهها مشتری دیگر را از خرید کردن از آن فروشگاه بازدارند و آنرا به یاد بسپرند. ما خاطرات بد از فروشندهها، مغازهها و شرکتها را برای همیشه به خاطر میسپریم.
این حکایت برای هر سیاستمدار و سیاستگذاری هم صادق است. مردم به حق، کار مؤثر، ایده درست، سلامت و اثربخشی سیاستمدار و سیاستگذار را وظیفه او میدانند و خطاهایش را هم حتی اندک بزرگ و گاه نابخشودنی تصویر میکنند، وای به حال خطایی که خودش هم بهواقع بزرگ باشد.
سیاست و مینگذاری تاریخ
اوضاع جوری شده که هر اتفاق مثبتی که میافتد، هر ایده نو و خوبی که طرح میشود، هر کار جدیدی خوبی که شروع میکنی/میشود، از همان لحظه اول یک لکههایی بر دامن آن مینشانند، آیه یأس میخوانند و عباراتی شبیه به اینکه «این هم بازی و نمایش است» شروع میشود. یکی از آن عباراتی که در این گونه مواقع خیلی به چشم میآید این است: «فلانی که این کار را کرده کسی نیست که اون سال همان کار نادرست/بد را کرد؟» جواب که مثبت باشد، اعتماد به کل ایده و کار نو و درست از بین میرود.
هر سیاستگذار و سیاستمداری، ردیفی از سخنان و اقدامات دارد که گروههای مهمی از جامعه آنها را نادرست و نابخشودنی تلقی میکنند. این برای سیاستمداران و سیاستگذاران جهان در همه اعصار صادق است، استثنا هم ندارد. مردم همواره خطاها و کردارهای نادرست را به یاد میآورند و به ایده، حرف و کار درست جدیدی که خطاکاران پیشین شروع کنند اعتماد نمیکنند یا بهسختی اعتماد میکنند.
سخنان، تصمیمات و کارهای نادرست/بد سیاستمداران و سیاستگذاران مینهایی است که آنها در تاریخ زندگی خودشان و عرصه سیاست کار میگذارند. مسیر زندگی هر سیاستمدار و سیاستگذاری یک یا چند مین دارد که محصول پیچیدگیهای سیاست/سیاستگذاری، خطاهای شخصی ناخواسته، خطاهای سیستمی یا خطاهای عمدی و ناشی از فساد و منافع شخصی و گروهی است. سیاستمداران به این ترتیب تاریخ زندگی خود و دوران زمامداریشان را مینگذاری میکنند.
اهمیت گردش نخبگان
مین خودبهخود منفجر نمیشود مگر اینکه کسی از روی آن عبور کند. اگر جریان سیاست دائم از مسیر زندگی سیاستمداران و سیاستگذاران تکراری بگذرد، عین گذر چندباره از مسیری است که آنها با سخنان و کردارهای سابق خود مینگذاری کردهاند. آنها حتی وقتی تصمیم بگیرند مسیر تازهای بروند، تصمیم جدیدی بگیرند و سخن نوینی بگویند، مردم همه آن خاطرات بد را به یاد میآورند. مردم به اجبار یا ناخودآگاه از مسیر مینگذاری شده زندگی همان نخبگان سیاسی عبور میکنند و خاطره اشتباهات مثل مین در ذهنشان منفجر میشود.
مردم در شرایط فقدان گردش نخبگان و بروز رسوب نخبگان، وقتی یکی از نخبگان رسوبکرده یا کسی که منتسب به آنهاست، حرف، ایده یا کردار جدیدی را پیش میکشد، مینهای گذشته در ذهنشان منفجر میشود. عدهای میروند فیلم و عکس مینها را پیدا کرده و منفجر میکنند و هر ایده جدید قربانی بیاعتمادی حاصل از انفجار مینهایی در گذشته میشود.رسوب_نخبگان به این ترتیب، تاریخ سیاست/سیاستگذاری را به میدان مین تبدیل میکند و اصلیترین قربانی این مینها، اعتماد، همبستگی، انسجام و امید اجتماعی است.
گردش نخبگان سبب میشود هر آدمی با همه دستآوردها و البته مینهایی که در تاریخ زندگی خودش و سیاست کار گذاشته است، برود و به تاریخ بپیوندد. فرصت پیدا میشود تا آدمهای جدید بیایند و بدون خطر رفتن روی مینهای کار گذاشتهشده در تاریخ، حرف، ایده و کار جدید مطرح کنند و اعتماد زمینه شکلگیری پیدا کند.
رسوب_نخبگان در راهروهای سیاست عمومی، عین رسوب چربی در رگهای بدن، باعث سفتی رگهای سیاست میشود و خونرسانی – خلق و جذب ایدههای جدید – را مختل میسازد؛ و جامعه عین بیماران قلبی-عروقی، تنگی نفس میگیرد، رنگش کبود میشود، از طراوت و تازگی میافتد، کار سنگین نمیکند و به روزمرگی و زوال میافتد.
تجویز راهبردی
گردش نخبگان واقعی، راهی به سوی دمیدن خون تازه، اعتمادسازی و ممانعت از قربانی شدن هر ایده نوینی است؛ نخبگانی تازه که در نظر اکثریت جامعه حامل اکسیژن، نه دیاکسید کربن، هستند. گردش نخبگان واقعی راه مؤثر مینروبی از تاریخ سیاست و سیاستگذاری، خلق، بسط و تعمیق امید اجتماعی است.
پایگاه تحلیلی- خبری شعار سال، برگرفته از فضای مجازی