شعار سال:یک جمله معروف در روانشناسی موفقیت هست با این مضمون: "اگر ندانیم موفقیت کوچک چیست در جهت دادنِ تصمیم، رفتار و قضاوت خود دچار مشکل میشویم."
برداشت من از این مفهوم این چنین است:
ما همه درون ساختارهایی زندگی میکنیم که ما را محدود میکند. این محدود کردن به انحاء مختلف خود را نشان میدهد؛ از ممانعت کامل تا بالا بردن هزینههایی چون منابع مالی، زمان، انرژی و...
مثلاً ساختار ضعیف حمل و نقل عمومی سبب میشود اگر نخواهیم از خودرو شخصی استفاده کنیم و بهجای آن بر مَرکَبِ مترو، تاکسی و یا اتوبوس بنشینیم، برای رسیدن به مقصد هزینه قابل توجهی شامل زمان، کاهش راحتی و انرژی صرف کنیم.
ساختارها برای همه افراد، خانوادهها، سازمانها، شرکتها و دولتها وجود دارد و رفتار آنها را خصوصاً در جهت تغییرات مثبت محدود میکند.
این ساختارها از جنس فرهنگ، فناوری، قواعد اجتماعی و سیاسی، روابط بینالملل، قواعد حاکم بر فعالیتهای اقتصادی و حتی از جنس جغرافیا و شرایط مادی زندگی هستند.
ساختارها سبب میشوند اکثریت مردم سختیهای تغییر را تحمل نکرده و در همان مسیری حرکت کنند که ساختار حکم میکند.
مثلاً ساختار ضعیف حمل و نقل عمومی حکم میکند که از خودرو شخصی استفاده کنیم و این کار را انجام میدهیم بدون آنکه زحمت سوار شدن دوچرخه یا پیادهروی را متحمل شویم.
و یا ساختار آموزش عالی خرید و فروش پایاننامه را ممکن میکند و دانشجویان زیادی زحمت نوشتن پایاننامه را متحمل نشده و پایاننامه میخرند.
ظرفیتِ افراد، سازمانها یا دولتها برای رفتارهایی خلاف آنچه ساختار حکم میکند متفاوت است؛
اما بالاخره همه آنها میتوانند در موقعیتهایی دست به کارهایی خلاف رویه جاری بزنند.
آنها میتوانند بدون نیاز به تغییر ساختار و صرف منابع زیاد، کاری انجام دهند که خلاف رویه ساختاری جاری است.
این اقدامات موفقیت کوچک نامیده میشود که دارای منافع زیر است: ۱. سبب بهبودی جزئی میشوند. بهبودی جزئی خاصیت خود تقویت شونده دارد، یعنی دیگران میتوانند یاد بگیرند و تکرار کنند، حس خوبی در دیگران ایجاد کرده و آنها را به تکرار این بهبودیهای جزئی تشویق میکند.
۲. موفقیتهای کوچک به صورت زنجیرهای بر سایر عملکردها اثر گذاشته و باعث بهبودیهای جزئی در آنها میشوند.
۳. این اقدامات به دیگران و خود فرد حس اثربخشی، تغییر مثبت در جهان، امید به بهبود و خوب کردن حال دیگران میدهد.
۴. موفقیتهای کوچک معطوف به بهبود زندگی جمعیاند.
فرد برای موفقیت کوچک حدی از نوآوری، ریسک پذیری، تمسخر شدن توسط دیگران، ریسک مالی یا هدر رفتن انرژی خود را نیز میپذیرد؛ اما اگر موفق شود و در مقام نوآوری اقدامش را عمومی کند سبب تحقق خیر جمعی میشود.
۵. موفقیت کوچک چون در ابتدا تهدیدی متوجه ساختار موجود نمیکند با مخالفت و مقاومت گسترده مواجه نمیشود.
۶. موفقیتهای کوچک ظرفیت یادگیری جمعی دارند و دیگران را متوجه میکنند که میشود به گونه دیگری نیز زندگی کرد.
۷. اگر تعداد کسانی که باعث «موفقیت کوچک» میشوند زیاد شود، امکان بروز موفقیت بزرگ و حتی تغییر در یک ساختار وجود دارد.
موفقیت کوچک بسته به ظرفیت کنشگر (اعم از فرد، خانواده، سازمان، شرکت، دولت و کشور)، اندازه و دایره اثرگذاری، مختصات متفاوتی پیدا میکند.
آنچه برای یک سازمان موفقیت کوچک است، برای یک فرد چنین معنایی نخواهد داشت و بالعکس.
موفقیتهای کوچک حس دست بسته بودن در برابر ساختار را از کنشگر دور کرده؛ او و دیگران را به تغییر شرایط موجود امیدوار میسازند.