شعار سال: بعد از ملی شدن صنعت نفت، مصدق به عنوان یکی از رهبران بلامنازعه نهضت، مناسبات ایران با دو کشور انگلیس و اسرائیل را قطع کرد. پیش از آن شاه و دولت ساعد اسرائیل را به طور غیررسمی به رسمیت شناخته بودند و روابط محدودی در برخی از سطوح داشتند؛ اما مصدق این روابط محدود را نیز به طور کلی قطع کرد و شناسائی اسرائیل را پس گرفت. این موضوع متأثر از دو دلیل عمده و مهم بود که در ادامه به آن پرداخته میشود.
دولت ساعد و شناسایی اسرائیل
بعد از آنکه اسرائیل موجودیت خود را اعلام نمود، بسیاری از کشورهای غربی آن را به رسمیت شناختند؛ اما کشورهای عربی از این اقدام امتناع نمودند و از سایر کشورها نیز درخواست نمودند این رژیم را نامشروع اعلام دارند. چرا که احساسات عمومی و مذهبی مردم این کشورها اجازه برقراری رابطه با اسرائیل را نمیداد. مردم ایران نیز به دلیل پیوندهای دینی و احساسی با مردم فلسطین، حاضر به قبول این کشور و رابطه با آن نبودند. با این حال دولت ساعد، اسرائیل را به صورت محدود و غیررسمی پذیرفت. «روابط ایران با اسرائیل، روابط سیاسی رسمی (دوژوره) نبود؛ بلکه روابط به اصطلاح (دوفاکتو) بود. بدین ترتیب بدون داشتن روابط سیاسی رسمی، دو دولت عملاً روابط دارند، ولی نه از طریق سفیر.»1
هرچند این روابط به صورت غیررسمی بود؛ اما در برخی از مناسبات گسترش یافت. با این حال بعد از شنیده شدن زمزمه ملی شدن صنعت نفت و به دنبال آن پیروزی نهضت، موضوع بازپسگیری شناسائی اسرائیل از سوی برخی از رهبران جنبش به خصوص دکتر مصدق مطرح شد و در نهایت وی این شناسائی را پس گرفت. این اتفاق در 15 تیر 1331 صورت گرفت بنابراین میتوان گفت اولین و مهمترین دلیل این موضوع ناشی از احساسات مذهبی مردم و اعتماد به نفس آنان بعد از پیروزی علیه استعمار بود.
احساسات مذهبی مردم
موضوع بازپسگیری شناسائی اسرائیل بعد از پیروزی ملی در برابر شرکت نفت انگلیس به وجود آمد. این واقعه تاریخی تأثیر بسزایی بر روحیه مردم داشت و آگاهی آنان از قدرت همبستگی ملی را به نمایش گذاشت و به آنان ثابت نمود. درواقع پیروزی مردم در جریان ملی شدن نفت، سیاستهای استعماری را با یأس مواجه ساخته و روحیه آنان در برابر استعمار را تقویت کرده بود. در کنار این موضوع، نقش رهبران نهضت ملی نفت از جمله آیتالله کاشانی در تحریک احساسات مذهبی مردم نیز تأثیر زیادی داشت. «ادامه مرکزیت قدرت کاشانی مانع از هرگونه مصالحه و مذاکره با عوامل استعمار شده بود و قصد تحریک سایر ملل اسلامی را هم داشت.»2 آیتالله کاشانی از همان زمان تشکیل اسرائیل و اقدام دولت ساعد در شناسائی دوفاکتوی آن به مبارزه علیه این موضوع پرداخت. وی با سخنرانیهای اعتراضی خود بارها مردم را به تجمع در مساجد کشور فراخواند. مسجد تهران یکی از کانونهای اصلی این مبارزات بود.
آیتالله کاشانی طی سخنرانیهای متعدد خود مردم را به حمایت از مردم فلسطین به طرق مختلف و دوری جستن از اسرائیل دعوت نموده بود. ایشان طی یکی از سخنرانیها در سال 1327 گفتند «برادران مسلمان ایران باید بکوشند در این هنگام که سختترین مصائب بر برادران مسلمان شما رخ داده از آنها حمایت نمایند و به کمک آنها قیام کنند. تمام مردم ممالک اسلامی هر یک به نوبه خود از کمک مالی و جانی به مردم بیپناه فلسطین از همدردی دریغ ننموده و فداکاری کردهاند. تمام ممالک اسلامی دنیا وطن ماست و ما نیز با تمام قوا، جاناً و مالاً نسبت به سهم خود باید از آنها حمایت کنیم.»3 البته مواضع آیتالله کاشانی و مردم ایران ناشی از منافع شخصی و یا ملی نبود؛ بلکه همانطور که قبلاً اشاره شد ناشی از اشتراکات مذهبی با مردم فلسطین و دوری جستن از دشمن مسلمانان جهان بود. چنانچه ایشان در پاسخ به سؤالی پیرامون خطرناک بودن اسرائیل گفته بودند «به نظر من اسرائیل خطر امنیتی برای ایران ندارد ولی نسبت به کشورهای اسلامی ـ عربی خطر زیادی دارد و وجود این دولت پوشالی به منزله زخمهایی است که روی دول اسلامی را زشت کرده و جز با عمل جراحی نمیتوان آثار این زخمها را از صحفه تاریخ خاورمیانه زدود.»4 علاوه بر این، درخواست کشورهای عربی از دکتر مصدق در بازپس گیری شناسائی اسرائیل نیز عاملی مؤثر در تحقق این موضوع بود که برخی از تحلیلگران بدان اشاره نمودهاند.
درخواست کشورهای عربی از مصدق پیرامون موضوع اسرائیل
در بحبوحه کشمکش ایران و شرکت نفت انگلیس بر سر موضوع نفت، کشورهای عربی به دولت مصدق اطمینان دادند که در صورتی که ایران شناسائی اسرائیل را بازپس گیرد، از ایران در برابر قدرتهای غربی حمایت خواهند کرد. چنانچه در 29 اردیبهشت در مقالهای با نام «دولتهای شرقی و اسلامی اعراب را نادیده گرفتهاند و اسرائیل را شناختهاند» که در شماره مورخ 19مه 1951روزنامه «النذیر» حلب (سوریه) چاپ شد، این موضوع مطرح شده بود که «آیا می توانیم از پیشوای ایران که تخت انگلستان را لرزانیده، امیدوار باشیم که کاری کند تا ایران شناسایی خود را نسبت به دولت اسرائیل پس بگیرد؟»5 البته بعدها برخی از مقامات عربی اظهار داشتند که چنین گفت و گو و معاملهای میان ایران و کشورهای عربی در خصوص حمایت از ایران در برابر کشورهای غربی صورت نگرفته است و آن را تکذیب نمودند؛ با این حال شواهد زیادی در دست است که این کشورها از مسلمانان و مقامات آنان انتظار همکاری و وحدت داشتند و ایران نیز بر حسب علایق و مشترکات دینی دست به این اقدام زد. بدین معنا که فارغ از اینکه چنین درخواستی از سوی کشورهای عربی در آن برهه ارسال شده بود یا خیر؛ واقعیت آن است که مردم ایران و رهبران ملی- مذهبی آن بعد از تشکیل اسرائیل نسبت به رابطه با آن و به رسمیت شناختن این کشور حساسیت داشتند و خواهان قطع هرگونه همکاری و رابطه با آن بودند.
بر این اساس شاهدیم که دکتر مصدق در 15 تیر 1330 با عنایت به اصل موازنه منفی ذو با توجه به اعتراضات مردم و برخی از نمایندگان مجلس، شناسائی دوفاکتوی اسرائیل را پس گرفت و طی اعلامیهای قطع رابطه با دولت اسرائیل را به اطلاع عموم رساند. روز بعد باقر کاظمی از نمایندگان مجلس اظهار داشت، دولت ایران دیروز تصمیم خود را اجرا کرد و ژنرال کنسولگری که در بیتالمقدس بود، منحل کرد و رسیدگی به کار آنجا را محول کرد به عمان.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت کافه تاریخ، تاریخ انتشار: ۷ شهريور ۹۸، کد خبر: 38683، www.cafetarikh.com.