پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۵۴۴۲۹
تاریخ انتشار : ۱۹ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۰:۵۵
یکی از خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران مدت ۶ هزار و ۴۱۰ روز در اسارت رژیم بعثی بود.
شعار سال: نیروی هوایی ارتش یکی از نیرو‌هایی بود که همافران آن با پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان نخستین گروه بیعت کننده با امام خمینی (ره) به نزد بنیانگذار انقلاب اسلامی رفتند و به صف انقلابیون پیوستند. نیروی هوایی ارتش از پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز دفاع مقدس نیز نقش پر رنگی در دفاع از کشورمان به خصوص در مقابله با ضد انقلاب در کردستان و مناطق عملیاتی غرب داشته است. این نیرو در هنگام تهاجم عراق به ایران اسلامی در ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ نیز به عنوان یک نیروی واکنش سریع وارد عمل شد و امیر سرلشکر خلبان شهید فکوری فرمانده وقت این نیرو با طراحی عملیات ۱۴۰ فروندی نخستین پاسخ به تجاوز ارتش بعثی را به صدام داد.
 
ماجرای یک خلبان و ۶ هزار و ۴۱۰ روز اسارت

اگر بخواهیم نقش نیروی هوایی ارتش را در دوران دفاع مقدس بیان کنیم باید بگوییم که اگر خلبانان نیروی هوایی و پشتیبانی‌های آن نبودند شاید بسیاری از عملیات‌های دریایی و زمینی مانند عملیات مروارید و والفجر ۸ نیز به پیروزی نمی‌رسید. این نیرو از پایان دفاع مقدس تا کنون هم در عرصه‌های خودکفایی، ساخت و تولید تجهیزات جدید و به روز هم از نیرو‌های پیشگام در نیرو‌های مسلح به شمار می‌رود. اما این نیرو در کنار خلبانان ماهر خود که همه از اساتید و نوابغ رشته خود در دنیا محسوب می‌شوند، آزادگان بسیاری هم دارد که یکی از آن‌ها به یک علت معروف شده است.

زندگی یک خلبان با ۶ هزار و ۴۱۰ روز اسارت

۱۹ مردادماه هر سال یادآور شهادت مردی است که به سید الاسرای ایران معروف شده، مردی که رکورددار اسارت در بند رژیم بعثی است. سرلشکر خلبان شهید حسین لشکری نام این بزرگمرد تاریخ ایران است. اما این شهید بزرگوار زندگی جالبی دارد که در ادامه آن را بازخوانی می‌کنیم.

امیر سرلشکر خلبان شهید حسین لشکری یکی از خلبانان شهید نیروی هوایی ارتش است که ۲۰ اسفندماه سال ۳۱ در روستای ضیاآباد از توابع استان قزوین در خانواده‌ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش طی کرد و برای ادامه تحصیل به قزوین رفت. ۱۹ سال بیشتر نداشت که در سال ۵۰ و پس از دریافت دیپلم خود، برای طی خدمت سربازی به لشکر ۷۷ خراسان اعزام شد. دوران سربازی شد دوران تحول و پیشرفت حسین، وقتی که با درجه گروهبان سومی در رزمایش مشترکی که بین نیروی زمینی و هوایی انجام می‌گرفت، حضور داشت و با خلبانان شرکت کننده در رزمایش آشنا شد.
 
ماجرای یک خلبان و ۶ هزار و ۴۱۰ روز اسارت

همین موضوع کافی بود تا حسین به خلبانی علاقمند شده و شوق پرواز در او ایجاد شود. سربازی‌اش که به پایان رسید با شور فراوان در آزمون دانشکده خلبانی پذیرفته شد و توانست لیسانس علوم و فنون نظامی را دریافت کند، پس از این بود که در نیروی هوایی ارتش استخدام شد. سال ۱۳۵۴ بود که بعد از طی مقدمات پرواز در ایران به همراه چند نفر از دوستانش به آمریکا اعزام شد تا آموزش‌های پیشرفته را بگذراند. حسین پس از طی این آموزش‌های پیشرفته به ایران بازگشت تا با درجه ستوان دومی خلبان جنگنده اف ۵ بشود.

ستوان لشکری پس از بازگشت به تبریز اعزام شد و در این پایگاه خدمتش را ادامه داد. روز‌ها گذشت و مبارزات مردم برای پیروزی انقلاب اسلامی و نابودی رژیم ستمشاهی منجر شد به پیروزی انقلاب و اخراج آمریکا از ایران. مدت کمی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که حسین نیز همچون سایر همرزمانش به علت تشدید تجاوزات رژیم بعثی به پاسگاه‌های مرزی جنوب و غرب کشور، به پایگاه چهارم شکاری دزفول در نزدیکی مرز منتقل شد. با آغاز جنگ تحمیلی او نیز همچون سایر همرزمانش پروازهایش علیه رژیم بعثی را آغاز کرد و پس از اجرای ۱۲ مأموریت موفق، بعثی‌ها هواپیمایش را در خاک عراق با موشک هدف قرار دادند. حسین پس از اینکه هواپیمایش مورد اصابت قرار گرفت به ناچار اجکت کرد و پس از فرود بر روی زمین به اسارت بعثی‌ها درآمد.

او چندین سال در اسارت بعثی‌ها بود و بعثی‌ها بدترین رفتار را با او انجام دادند. حسین سه ماه اول دوران اسارت را در سلول انفرادی سپری کرد و پس از آن طی ۸ سال با حدود ۶۰ نفر دیگر از همرزمانش در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری می‌شدند. رژیم بعثی مدعی بود هواپیمای وی ۱۹ شهریور ۵۹ و قبل از حمله عراق به خاک ایران مورد اصابت قرار گرفته است، لذا او را به عنوان سند برجسته‌ای که نشانگر آغاز جنگ توسط ایران بود، حتی پس از قطعنامه نگه داشت. پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، وی را از سایر دوستان جدا کردند و قسمت دوم دوران اسارت او آغاز شد.

امیر سرتیپ خلبان حسین لشکری پس از ۱۶ سال اسارت به نیرو‌های صلیب سرخ معرفی شد و دو سال بعد در تاریخ ۱۷ فروردین ماه سال ۱۳۷۷ با استقبال پرشور مردم به کشورمان بازگشت.

این خلبان شهید کشورمان پس از بازگشت به کشورمان، جانباز ۷۰ درصد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که پس از تحمل ۱۸ سال اسارت دشمن بعثی و مقاومت جانانه در برابر تهدید و تطمیع و شانتاژ رژیم بعثی، توانسته بود به کشورمان بازگردد.
 
تعداد بازدید : 16

شهید لشکری در بدو ورود در دیدار صمیمانه با فرماندهی معظم کل قوا، ضمن تجدید بیعت با معظم له مفتخر به لقب سید الأسرای ایران از سوی رهبر معظم انقلاب شد و با موافقت فرمانده کل قوا در تاریخ ۲۷ بهمن ماه سال ۱۳۷۸ به درجه سرلشکری ارتقاء پیداکرد.
 
ماجرای یک خلبان و ۶ هزار و ۴۱۰ روز اسارت

خاطراتی از دوران اسارت در کلام سید الاسرای ایران

شهید لشکری در در مصاحبه با رسانه‌های جمعی در همزمان با سالروز ورود آزادگان به ایران گفت: «اعتقادات مذهبی و مکتبی سربازان ایرانی، مهم‌ترین عامل مقاومت آن‌ها در مقابل فشار‌های روحی، روانی و جسمی بعثی‌ها بود. الان هر یک از ما به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در هر جای دنیا که باشیم باید با نوع نگرش و رفتارمان اذهان عمومی را نسبت به مسائل ایدئولوژیکی نظام روشن کنیم؛ لذا وقتی به اسارت دشمن درآمدیم با تأسی به سیره اهل بیت (علیهم السلام) و به خصوص حضرت موسی بن جعفر (ع)، تمسک به دین و اهداف آن و بررسی و تفکر در آن خود را از گزند ترفند‌های دشمن حفظ کردیم».

شهید لشکری گفته بود: «وقتی به جبهه رفتم علی دندان نداشت، وقتی برگشتم دانشجوی دندانپزشکی بود».

این آزاده مخلص، مردی است که بهترین خاطره اش از اسارت لیوان آب خنکی است که از سرباز عراقی در نوروز ۷۴ می‌گیرد. ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره و حسرت ۵ دقیقه آفتاب بود.

شهید بعد‌ها در یادآوری دوران اسارت و تحمل شکنجه‌ها و آزار‌های آن دوران گفته است: «شکنجه‌ها دو نوع بود، روانی و فیزیکی، بازجویی‌های شدید، بی‌خوابی، توهین، شوک برقی، اعدام صوری. امام خمینی (قدس سره) گفتند که جنگ برای ما نعمت است، من در اسارت معنی این را فهمیدم، من در اسارت، زندگی را دوباره شناختم، خدا را دوباره شناختم، خودم را دوباره شناختم».

ماجرای یک خلبان و ۶ هزار و ۴۱۰ روز اسارت
نخستین نامه شهید لشکری به همسرش در دوران اسارت

شهید لشکری در دوران اسارت خویش سال‌ها به دور از چشم نیرو‌های صلیب سرخ و بدون آنکه خبری از او در اختیار خانواده‌اش گذاشته شود، غریب و تنها بود و در سال ۱۳۷۴ حدود پانزده سال پس از اسارت، نخستین نامه‌اش را برای خانواده و همسرش فرستاد.

متن نامه به این شرح است:

اولین نامه به ایران برای همسرم

(۱۳ /۳/ ۱۳۷۴) ـ ۱۹۹۵/۶/۴

به نام خدا

همسر عزیزم سلام، حالت چطور است. ان شاءالله که خوب هستی. حال علی چطور هست و به یاری خدا او هم که خوب هست.

من این نامه را برای اولین بار برایت می‌نویسم. امروز ملاقات با نمایندهٔ صلیب سرخ داشتم و مشخصات مرا ثبت کرد و گفت که از این به بعد می‌توانم نامه برایت بنویسم. من نمی‌دانم که چقدر این حرف‌ها درست هست و ما می‌توانیم نامه برای همدیگر بنویسیم، ولی من هنوز شک دارم و اگر آن نامه به دست تو رسید، برایم آدرس محل زندگی خودت را بنویس تا نامه‌های بعدی را به آنجا بفرستم. از آنجا که نمی‌دانم هنوز آنجا هستید یا نه و در کجا منزل و مکان دارید، نامه را برای نیروی هوایی نوشتم. امید دارم که آن‌ها هم سعی بکنند و به دست شما برسانند. نخستین اسیر و آخرین آزاده جنگ

خودم هم باور ندارم که نامه می‌نویسم. وضعیت من معلوم نیست و تو شرعاً و عرفاً اجازه داری که اگر خواستی ازدواج بکنی، می‌دانم که خیلی سخت هست، ولی چاره چیست، در تربیت علی کوشا باش و من راضی به راحتی و آسایش شما هستم.

حسین لشکری»

همسر شهید نیز نامه همسرش را بدین گونه پاسخ می‌دهد:

«به نام خدا

حسین عزیزم سلام، حالت چطور است؟ نامه‌ات رسید و خیلی خوشحال شدم. پس از ۱۶ سال حیرانی و بی‌خبری از تو نامه دریافت کردم. نامه‌ات خیلی خشک بود، نمی‌دانم روزگار چطور برایت می‌گذرد. من ۱۶ سال در اوج بی‌خبری برای تو صبر کردم و با مشکلات زندگی مبازه کردم و تو خیلی راحت می‌نویسی بروم و ازدواج کنم. بنیاد شهید از سال‌ها قبل و همچنین بعضی از اقوام گفتند بروم و ازدواج کنم گرچه تو نوشتی مخیر هستی، ولی وقتی خودم فکر می‌کنم که در این میان علی را داریم، او موجودی بی‌گناه است، چه تقصیری دارد که باید سرنوشت ناپدری را داشته باشد.

من هم وقتی در میهمانی‌های فامیل می‌بینم که هر کس با شوهرش هست و من تنها هستم به این مسئله فکر می‌کنم، آیا می‌توانم ازدواج کنم یا نه؟ ولی چهره معصوم و بی‌گناه علی را می‌بینم. آیا سرنوشت برای او چه نوشته است لذا از ازدواج پشیمان می‌شوم. زندگی برایم سخت شده، ولی چه باید بکنم سعی خودم را می‌کنم، تو هم دعا کن و از خدا کمک بخواه. ناراحت نشوی من هم احساس دارم.

قربانت ـ منیژه لشکری»

شهادت و دیدار معبود

امیر سرلشکر خلبان شهید حسین لشکری سرانجام ۱۹ مردادماه سال ۱۳۸۸ پس از عمری مجاهدت خالصانه بر اثر عارضه‌های ناشی از شکنجه‌های دوران اسارت در سال‌های جنگ تحمیلی در بیمارستان لاله به آرزوی دیرینه خود، یعنی شهادت دست یافت. پیکر او صبح چهارشنبه ۲۱ مرداد همان سال در ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تشییع شد و در بهشت زهرای تهران، قطعه ۵۰، ردیف ۵، شماره ۲۷ به خاک سپرده شد.
 
ماجرای یک خلبان و ۶ هزار و ۴۱۰ روز اسارت

همسر این شهید بزرگوار نیز هفتم بهمن ماه سال ۱۳۹۸ به علت ایست قلبی به لقاءالله پیوست. مراسم تشییع این همسر شهید بزرگوار نیز یک روز بعد در سه‌شنبه، هشتم بهمن‌ماه ساعت ۱۰ صبح از پایگاه مهرآباد به سمت بهشت‌زهرا (س) تهران برگزار شد.

کتاب «روز‌های بی‌آینه» در بردارنده خاطرات منیژه (حوا) لشکری از زندگی و ۱۸ سال صبر در فراق همسرش شهید حسین لشکری است. در این کتاب منیژه لشکری زندگی‌اش را روایت می‌کند: ساده، واقعی و بدون شاخ و برگ. از هجده سال انتظار و زندگی سخت در انتظار مردی که تا سال‌ها حتی نمی‌داند زنده است، می‌گوید. از زنی می‌گوید که تمام این سال‌ها را صرف زندگی پسر کوچکش که سخت به او نیاز دارد، می‌کند.


شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از باشگاه خبرنگاران جوان، تاریخ انتشار:۱۹ مرداد ۱۴۰۰، کد خبر: ۷۸۵۰۲۵۱، yjc.ir
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین