پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۷۵۹۳۶
تاریخ انتشار : ۰۹ فروردين ۱۴۰۱ - ۱۳:۵۹
شفاعت به معنای بیداری وجدان‌های خوابیده و به یاد آوردن لغزش‌هایی است که سبب گسستن و پاره شدن پرده عصمت و بی‌باکی از گناه گردیده نه اینکه هدف از شفاعت چنانکه در بین عوام مطرح است آزاد گذاشتن مردم باشد که هر آنچه می‌خواهند انجام دهند و بعد خود را توسط شفاعت دیگران تبرئه کنند؛ این طرز فکر چنانکه از آیات بر می‌آید نفی شده و مورد انکار اسلام است.
شعار سال: حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن محمدی طباطبایی، پژوهشگر حوزه علمیه قم یادداشتی را با موضوع شفاعت در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار داده که بدین شرح است:
«از جمله مسائلی که از دیرباز مورد نقد، نظر و بحث پیرامون تحقق آن در بین عالمان و اندیشمندان دینی بوده مسئله شفاعت است؛ عقیده به شفاعت علاوه بر اسلام در ادیان دیگر نیز وجود دارد. شفاعت یک باور دینی است که در آیات و روایات کثیری به این مسئله پرداخته شده و با اندک مطالعه و تأملی در منابع اسلامی بر این نکته واقف می‌شویم که یکی از مبانی اعتقادی غیر قابل انکار در دین اسلام همین مسئله شفاعت است. امام صادق (ع) می‌فرماید هر کس معراج، سؤال قبر و شفاعت را انکار کند از شیعیان ما نیست.

بعضاً در محافل دینی و مذهبی که برگزار می‌شود به لفظ شفاعت بیش از مفهوم صحیح اسلامی آن توجه دارند و همین مسئله باعث شده تا شرکت‌کنندگان در این محافل همانند توده‌ای از مردم که فهم دقیقی از مسائل دینی ندارند از معنای صحیح و درست آن غافل بمانند و این در حالی است که یکی از عقاید عمیق و پرمحتوا در دین اسلام و غیر قابل انکار همین مسئله شفاعت است که متأسفانه غالباً از فهم دقیق آن غافل هستیم و نسبت به این مسئله شناخت کافی نداریم؛ در حقیقت اعتقاد به اینکه انسان با امید به شفاعت شافعان مرتکب گناه شود ریشه در ندانستن پیام شفاعت از دیدگاه اسلام دارد. در عصر کنونی جامعه ما بهترین فضا برای تعلیم معارف دینی به نسل جوان امروزی و امید آینده‌ساز جامعه اسلامی، هیئات، مجالس و محافل مذهبی هستند که به بهترین وجه می‌توانند جوانان عزیز را که دارای طینت پاک اهل بیتی هستند، تربیت و به جامعه عرضه کنند، زیرا جوانانی که به این مجالس کشیده می‌شوند آمادگی پذیرفتن و اثرپذیری مثبت تعلیمات دینی را دارند، ولی افسوس که بعضاً قدر این فرصت دانسته نمی‌شود و از موقعیت به‌دست آمده استفاده صحیح برده نمی‌شود و به جای تبیین معارف دینی و هدف از تبلیغ و رنج و شهادت اهل بیت (ع) که همان عمل به فرامین الهی (امر به معروف) و بازداری از گناه (نهی از منکر) است فقط به همین لفظ شفاعت و معنای غلط آن که بین عوام مردم (کم‌بهره از معارف دینی) مرسوم است بسنده کرده‌اند و در صدد برنیامده‌اند که بفهمانند مفهوم صحیح شفاعت در دیدگاه اسلام چه بوده و اهل بیت (ع) و دیگر شفیعان در چه محدوده‌ای شفاعت‌شان پذیرفته می‌شود و اصولاً چه افرادی لیاقت شفاعت واقع شدن را دارا هستند.

مفهوم کلمه شفاعت در لغت و اصطلاح

کلمه شفاعت در لغت از ریشه شفع به معنای جفت گرفته شده و نقطه مقابل آن «وتر» به معنای تک و تنها است و در اصطلاح حقیقت شفاعت، ضمیمه شدن موجود قوی‌تر به موجود ضعیف‌تر برای کمک به اوست که این کمک ممکن است برای افزایش نقاط قوت و یا برای پیدایش نقاط ضعف باشد. تفسیر نمونه (جلد اول) دو معنای متفاوت در اصطلاح برای شفاعت بیان کرده و ضمن توضیح آن‌ها منظور از شفاعت مورد نظر در شریعت اسلام را روشن کرده است.
الف: شفاعت در لسان عامه (عموم مردم) به این گفته می‌شود که شخص (شفیع) از نظر موقعیت شخصیت و نفوذی که دارد از آن استفاده کند تا نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیردستان خود عوض کند که این عمل شفیع ممکن است گاهی به استفاده از نفوذ خود و یا وحشتی که از نفوذ او دارند، زمانی با پیش کشیدن مسائل عاطفی و تحت تأثیر فراوان عواطف طرف و زمانی دیگر با تغییر دادن مبانی فکری او درباره گناه مجرم و استحقاق او و مانند این‌ها توأم باشد. مطلب مهمی که از این قسمت الف به‌دست می‌آید این است که به‌طور کلی شفاعت طبق این معنا هیچ‌گونه دگرگونی در روحیات و فکر مجرم ایجاد نمی‌کند و تمام تأثیر‌ها و شفاعت‌ها در این قسمت مربوط به شخصی است که شفاعت نزد او می‌شود، این نوع شفاعت در بحث‌های مذهبی مطلقاً معنا ندارد، زیرا خداوند نه اشتباه می‌کند که بتوان نظر او را عوض کرد و نه عواطفی به این معنا که در انسان است دارد که بتوان آن را برانگیخت و نه از نفوذ کسی ملاحظه می‌کند و وحشتی دارد و نه پاداش و کیفرش بر محور غیر از عدالت دور می‌زند.
ب: مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده دور می‌زند یعنی شخص شفاعت شده موجباتی فراهم می‌کند که از یک وضع نامطلوب و در خور کیفر بیرون آمده و بوسیله ارتباط با شفیع خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگی گردد و همین طور که خواهیم دید ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالی تربیتی است و وسیله اصلاح افراد گناهکار و آلوده و بیداری و آگاهی آنان است. (این نوع شفاعت است که مورد نظر و پذیرش دین اسلام است.)

هدف از شفاعت بازگشت و جبران گذشته است

هدف از شفاعت همان کمک کردن شفیع به اذن خداوند است برای افرادی که در عین گناهکار بودن پیوند ایمانی خود را با خداوند و پیوند معنوی خویش را با اولیای خدا قطع نکرده‌اند، زیرا انسان در معرض گناه قرار دارد و این به آن معنا نیست که، چون مرتکب گناه شد پیوند خود را با خدا گسسته کند بلکه باید توجه داشته باشد که با شفاعت آن لغزش بخشوده می‌شود به دلیل آنکه این اشخاص دارای طینت پاک و آراسته از گناهند و روح پاک آنان که به‌وسیله فریب و وسوسه‌های شیطان گناه‌آلود شده، چون زمینه کمال را دارند بار دیگر صیقل داده شده و پاک می‌شود چنانچه دانسته شد شفاعتی که مورد پذیرش اسلام است به خود آمدن شخص شفاعت شده از قبح (زشتی) گناهی که مرتکب شده و اصلاح اعمال گذشته‌اش است، زیرا شفاعت به معنای بیداری وجدان‌های خوابیده و به یاد آوردن لغزش‌هایی است که سبب گسستن و پاره شدن پرده عصمت و بی‌باکی از گناه شده نه اینکه هدف از شفاعت چنانکه در بین عوام مطرح است آزاد گذاشتن مردم باشد که هر آنچه می‌خواهند انجام دهند و بعد خود را توسط شفاعت دیگران تبرئه کنند.
این طرز فکر چنانکه از آیات بر می‌آید نفی شده و مورد انکار اسلام است (با دقت نظر در آیات و روایات به دست می‌آید که شفاعت دو نوع برداشت از آن می‌توان کرد، برداشت منفی و برداشت مثبت. قرآن برخی از شفاعت‌ها را مردود می‌داند و برخی را می‌پذیرد. اسلام نه مانند یهودیت و بت‌پرستان به‌طور مطلق و بدون هیچ قید و شرطی صحه بر شفاعت نهاده و آن را قبول کرده و نه مانند منکران شفاعت به‌کلی آن را طرد کرده (کنار گذاشته و برای اولیای خدا حق و مقامی قائل نشده است) بنابراین انسان باید بیش از هر چیز در اطاعت خدا بکوشد و اگر گناهی از او سر زده به توبه و استغفار پرداخته و با توسل به شفیعان امید خود را نسبت به بخشش گناهانش از دست ندهد تا بار دیگر مرتکب آن گناه نشود نه اینکه به بهانه اعتقاد به شفاعت خود را به گناه آلود ساخته و در انجام وظایف دینی کوتاهی کند.
پس به‌طور کلی هدف از شفاعت این است که انسان خود را پیدا کند و خود را مصداق هدف خلقتش در نزد خداوند که فرموده ما جن و انس را نیافریدیم مگر برای عبادت کردن قرار دهد.

امید به شفاعت زمینه دوری از گناه است

از زمره گناهان کبیره‌ای که در شریعت اسلام برای مرتکب آن بخشش و عذری پذیرفته نشده است ناامیدی و یأس از رحمت إلهی است چگونه انسان از رحمت الهی ناامید می‌شود با اینکه به وضوح می‌بیند که خداوند متعال چگونه به بهانه‌های مختلف سایه رحمت و غفران خود را بر سر مخلوقاتش گسترانیده است تا فریب وسوسه‌های شیطان را نخورده و همواره به یاد او باشند، این رحمت الهی که سبب غفران گناه می‌شود گاه توسط انجام اعمالی عبادی مثل نماز، روزه، صدقه، خمس و... و گاه با پذیرفتن توسل و شفاعت و با قرار دادن عفو از لغزش‌های خلق که مزد انجام آن اعمال است حاصل می‌شود تا بدین سبب بندگان جاهل او به واقعیت امور پی برده، به خود آمده و سعی در اصلاح خود نمایند.
جوانی که در طول زندگی گناهان و لغزش‌هایی داشته هرگاه معتقد شود که کار‌های زشت پیشین او آنچنان کاخ سعادت وی را ویران کرده که دیگر قابل ترمیم نیست و برای او یک سرنوشت قطعی پدید آورده که به هیچ وسیله‌ای نمی‌توان آن را دگرگون ساخت و آمرزش خدا را جلب نمود حتی توبه و پشیمانی و شفاعت و کمک خواهی از اولیای حق نمی‌توانند سرنوشت او را دگرگون سازند، چنین اعتقادی نه تنها از حجم گناه او نمی‌کاهد بلکه سبب می‌شود که پرونده زندگی وی روز به روز سیاه‌تر و بار گناهش سنگین‌تر شود، زیرا او با خود چنین فکر می‌کند اکنون که راه بازگشت به روی من باز نیست و از این به بعد هر نوع قدم نیکی در راه اطاعت خدا بردارم سودی به حال من نخواهد داشت، دیگر چه نیازی دارد که من باقی عمر خویش رنج اطاعت را بر خود هموار سازم و از گناهان لذت بخش دست بردارم، ولی برعکس اگر روزنه امید را به روی خود باز ببیند و بداند که از همین حالا می‌تواند وضع خود را در آینده دگرگون سازد در این صورت کوشش می‌کند که گذشته را جبران نموده و به وضع خود در آینده بهبودی بخشد.
آری! اعتقاد به شفاعت اولیای خدا در باره گناهان سبب می‌شود که فرد گناهکار امیدوار شده و معتقد شود او از این به بعد می‌تواند سرنوشت خود را دگرگون سازد و اعمال دیرینه او طوری نیست که برای او یک سرنوشت شوم قطعی و غیر قابل تغییر ساخته باشد بلکه او از همین حالا به کمک اولیای خدا و عزم راسخ خود بر اطاعت و فرمانبرداری از خدا می‌تواند سرنوشت خود را عوض کرده و در‌های سعادت را به روی خود باز کند، ولی برعکس یأس و ناامیدی و اینکه دیگر کاری از او و دیگران ساخته نیست چرا امید را در شبستان عمر انسان خاموش می‌سازد.
پس نوید شفاعت با این شرط (بازگشت) خود هشداری است به گناهکاران که به هوش بوده و هر چه زودتر از ادامه گناه بازگردند و همه پیوند‌های خود را پاره نکنند و پرده‌های حجاب دل را ندرند و از شعاع شفاعت دور نگردند که در غیر این صورت راه نجاتی برای آن‌ها نخواه بود.

آیا شفاعت موجب جرئت بر ارتکاب گناه می‌شود؟

۱_ عین همین اشکال در مبحث توبه نیز بیان می‌شود، آنجا که سؤال می‌شود آیا توبه به معنای جرئت پیدا کردن بر گناه است؟ شباهت توبه و شفاعت در این است که هر دو نوعی تشویق کردن شخص عاصی به بازگشت به درگاه الهی و نومید نشدن از رحمت و بخشش خداوند را در پی دارند و این به معنای بی باکی و جرئت بر ارتکاب به گناه نیست، اما توبه و شفاعت یک تفاوت ظریف با یکدیگر دارند، در توبه انقلاب و بازگشت از ضلالت به سوی هدایت و روشنایی فردی و به تنهایی است، اما در شفاعت دیگری را بر خود ضمیمه کردن جهت رسیدن به رضای الهی است پس اگر دقت شود این به معنای پر رویی نیست بلکه به معنای توسل به اولیای إلهی جهت نجات یافتن است و دین اسلام شفاعت را بدون قید و شرط وسیله اصلاح امت قرار نداده بلکه برای آن شرایطی در نظر گرفته است چه از نظر شرایط جرمی که درباره آن شفاعت شونده شفاعت میشود چه از نظر شخص شفاعت شونده و چه از نظر شخص شفاعت کننده...
۲- وعده شفاعت و تبلیغ آن بوسیله انبیاء وقتی مستلزم جرئت و جسارت مردم می‌شود و آنان را به تمرد و مصیبت وامی‌دارد که مجرم و صفات او را معین کرده باشند و یا حداقل گناه را معین نموده‌اند به طوری که فرموده باشند که چه گناهی با شفاعت بخشوده می‌شود، در حالی که آیات شفاعت اینگونه نیستند اولاً خیلی کوتاه و سربسته است، در ثانی شفاعت را مشروط به شرطی کرده که ممکن است آن شرط حاصل نشود و آن مشیت خداست، ثالثاً شفاعت در تمامی انواع عذاب‌ها و در همه اوقات مؤثر باشد بگونه‌ای که بکلی گناه را ریشه کن کند، مثلاً گفته باشند که فلان طایفه از مردم و یا همه مردم در برابر هیچیک از گناهان عقاب نمیشوند و ابداً از آن‌ها مؤاخذه نمی‌گردد، و یا گفته باشند فلان گناه معین برای همیشه عذاب ندارد، اما اگر به طور مبهم و سربسته مطلب را افاده کنند یعنی معین نکنند که شفاعت در چگونه گناهان و در حق چه گناهکارانی مؤثر است و دیگر اینکه عواقبی که با شفاعت برداشته میشود آیا همه عقوبت‌ها و در همه احوال و اوقات است یا در بعضی اوقات و بعضی گناهان؟ در چنین صورتی هیچ گناهکاری خاطرش جمع نیست که شفاعت شامل حالش بشود در نتیجه جری (جرأت) به گناه و هتک محارم (محرمات) الهی نمیشود بلکه تنها أثری که وعده شفاعت در افراد دارد این است که دریچه امید را زنده میکند و، چون گناهان و جرایم خود را می‌بیند و می‌شمارد یکباره دچار نومیدی و یأس از رحمت خدا نگردد. (تفسیر المیزان ج ۱ ص ۲۴۸)
۳- اگر شفاعت موجب جرئت بر گناه گردد پس خداوند که بندگان خود را از گسترش رحمت خود خبر داده و نوید می‌دهد که خداوند همه گناهان جز شرک را نمی‌بخشد بدرستی که خداوند نمی‌آمرزد که شرک به او آورده شود و می‌آمرزد آنچه را که غیر شرک باشد برای هر کس که بخواهد (نساء ۴۸) پس در این مثال‌های قرآنی باید نوید‌های إلهی باعث جرأت بر گناه گردد در حالی که چنین نویدی از سوی خداوند چیزی جز مایه بازگشت و جبران گذشته بسیاری از افراد از ادامه گناه نیست. البته شفاعت به آن معنای غلط که در ذهن گروهی از دور افتادگان از حقایق اسلامی نقش بسته و معتقدند که تحت پوشش شفاعت می‌توان هر نوع کار زشت و ناروا را انجام داد، مایه جرأت و بدبختی افراد افراد گناهکار می‌باشد. ولی شفاعت به معنای صحیح آن و اینکه گروهی از گناهکاران که از نظر گناه و کیفر در شرایط خاصی قرار دارند بخاطر پیوند‌های معنوی که با خدا و پیوند‌های ایمانی که با اولیاء او دارند، مورد شفاعت شافعان روز رستاخیز قرار میگیرند هرگز مورد تشویق به گناه و دعوت به تجری (جرأت) نمیشود بلکه وسیله تربیت و مایه بازگشت افراد گناهکار از نیمه راه بشمار می‌روند. هرگز نباید از نتایج درخشان و سودمند مسئله رجا و امید غفلت ورزید، زیرا هرگاه کسی تصور کند که هیچ روزنه‌ی امیدی به روی او باز نیست هرگز از راهی که در پیش گرفته باز نمی‌گردد، اما اگر بدانند که هنوز عواملی در کار است که در شرایط خاصی میتوانند به داد او برسند و او را نجات دهند در این صورت برنامه تجری و گناه را متوقف ساخته و به فکر بازگشت به سوی خدا می‌افتد.
 
آیا شفاعت موجب جرئت بر ارتکاب گناه می‌شود؟

شفاعت شامل حال چه کسانی می‌شود؟

اگر شخصی بخواهد به ثوابی که آن را تهیه نموده و از عقاب مخالفت تکلیفی خلاص گشته بدون اینکه تکلیف انجام دهد در اینجا متوسل به شفاعت می‌گردد و مورد تأثیر شفاعت هم همین جاست، اما نه بطور مطلق برای اینکه بعضی افراد هستند که اصلاً لیاقتی برای رسیدن به کمالی که میخواهند ندارند مانند یک فرد عامی که با شفاعت میخواهد اعلم علماء شود با اینکه نه سواد دارد نه استعداد. در اینجا شفاعت سودی ندارد، چون شفاعت وسیله‌ای است برای هدایت و کمال نه اینکه مستقلاً و بدون هیچ قید و شرطی اثر بگذارد.
در طول زندگی روزمره با یک سری موقعیت‌های ممتازی پیرامون مسائل خاصی روبرو میشویم که آن موقعیت‌ها از اهمیت بالایی در بهبود اوضاع زندگی ما برخوردار می‌باشد و حال آنکه ضمن شیرین بودن آن موقعیت خاص بر ذیل آن یک سری شرایط و ویژگی‌هایی را برای متقاضیان آن موقعیت خاص ذکر کرده که اگر کسی از آن شرایط برخوردار باشد حق استفاده از آن مزایای آن موقعیت خاص را دارا می‌باشد. اینک پیرامون مسئله‌ی مورد بحث ما نیز چنین است یعنی علاوه بر اثر شفاعت که همان عفو گناهان می‌باشد خداوند این شیرینی را مشروط به شرایطی کرده که اگر کسی آن شرایط را دارا باشد از این دریچه رحمت الهی برخوردار می‌گردد.
با دقت نظر در منابع دینی دانسته میشود شفاعتی که با اذن خدا صورت می‌گیرد شامل حال کسانی است که برای عفو و اغماض (چشم پوشی) شایستگی دارند و اگر در طول زندگی لغزش و گناهی داشته اند به مرحله پرده دری و طغیان نرسیده است و اگر چه رابطه خود را در بعضی از جهات ضعیف کرده اند، ولی بکلی آن را قطع ننموده اند. این افراد شفاعت شامل حالشان میشود، زیرا چنین کسانی لیاقت و زمینه شفاعت را دارا می‌باشند.
خداوند در قرآن فرموده: و لا یشفعون إلا لمن ارتضی (انبیاء ۲۸) پیام این آیه طبق تفسیر امام هشتم (ع) این است که شفاعت صالحان پیرامون توده مردم بستگی به اذن و رضایت الهی دارد و این کسانی را در بر می‌گیرد که با او ارتباط داشته و اعمال او مورد توجه و نظر خداوند باشد. حال چنین شخصی اگر مرتکب لغزشی گردید امید آن می‌رود با شفاعت و واسطه قرار دادن اولیای الهی آن لکه ننگ گناه از کارنامه عمل او محو و نابود گردد.
آیت الله العظمی سبحانی در کتاب منشور جاوید در این رابطه چنین مثال می‌زنند: فرض کنید سربازانی مأمور گشودن دژی بر فراز کوهی می‌باشند و گشودن آن دژ در حفظ کشور آنان از تجاوز خارجی فوق العاده مؤثر است، فرمانده ماهر و ورزیده وسائل لازم بالا روی و گشودن دژ را در اختیار آنان می‌گذارد و فرمان بالا رفتن را صادر می‌نماید. آن گروه از سربازان بی‌انضباط و ترسو که گوش به فرمان فرمانده نداده و در پایین کوه می‌مانند هیچ گاه مشمول حمایت او نمی‌گردند. اما آن گروه که فداکارند و به سرعت از کوه بالا می‌روند اگر در میان آنان افراد ضعیف و ناتوان باشند و در بعضی گذرگاه‌ها بلغزند یا صعود و بالا رفتن در بعضی از نقاط حساس کوه برای ایشان مشکل باشد فرمانده دلسوز از آن‌ها مراقبت می‌نماید و در نقاط حساس برای عبور از لغزش گاه به آن‌ها کمک می‌کند.
این نوع مراقبت و کمک یک نوع شفاعت است و از آن افرادی است که در مسیر هدف گام بر می‌دارند و هیچ اشکال ندارد. فرمانده دلسوز پیش از صعود به کوه این مطلب را اعلام کند و بگوید اگر شما در نقاط حساسی از صعود باز بمانید از کمک‌های بی‌دلیل من محروم نخواهید ماند، و من با تمام قوا کوشش می‌کنم که شما را در این هدف کمک کنم. یک چنین اعلام قبلی، افراد را برای ادامه کار دلگرم کرده و نور امید را در دل آن‌ها پدید می‌آورد و بر قدرت و پایداری آنان می‌افزاید و در حقیقت (این نوع شفاعت) یک نوع تربیت و وسیله‌ی تکامل است (منشور جاوید ج ۸ ص ۱۰)

شفاعت مورد نظر اسلام هم در دنیا اثر می‌گذارد هم در آخرت

چه اسبابی در دنیا و در آخرت شفاعت می‌کنند؟
برخی اسباب هستند که در زندگی دنیوی شفیع بین انسان و خدا می‌باشند و برخی دیگر از اسباب هستند که در زندگی اخروی شفیع برای انسان واقع شده و او را نجات می‌دهند.
الف: شفاعتی که در دنیا اثر گذاشته و باعث آمرزش خدا و تقرب به درگاهش می‌گردد واسطه و شفیع در آن چند طایفه‌اند: ۱- توبه از گناه (زمر آیه ۵۴) ۲- ایمان به رسول خدا (حدید ۳۹۸) ۳- عمل صالح (مائده ۹) ۴- قرآن کریم (مائده ۱۶) ۵- خود مؤمنانی که در حق خود یا برادران دینی دعا می‌کنند (بقره ۲۸۶) ۶- سایر چیز‌هایی که با اعمال صالح ارتباط دارد مثل علماء و مساجد و ...
۲- آن شفیعانی که در آخرت به پیشگاه الهی شفاعت می‌کنند (شفاعت به آن معنای صحیحی که دانسته شد) نیز چند طایفه اند: ۱- انبیاء (انبیاء ۲۸) ۲- ملائکه (نجم ۲۶) ۳- شهداء (بقره ۱۴۳) منظور از شهداء در این جا کسانی هستند که به حق شهادت داده‌اند. ۴- مؤمنین (حدید ۱۹) (المیزان ج ۱ ص ۲۶۱-۲۶۲).
با دقت نظر در این اسباب فهمیده می‌شود که خدای متعال اگر این همه اسباب جهت مغفرت و بخشش گناه خلق قرار داده به خاطر این است که خلقش را دوست دارد و راضی نیست که عذاب ببینند، پس چرا انسان با وجود داشتن چنین خدای مهربانی گاهی از اوامرش سر باز می‌زند و عاصی (گناهکار) می‌گردد و اگر عاصی گشت به سراغ جبران مافات توسط توسل به شفاعت وتوبه و دیگر اسباب رحمت الهی نمی‌شود.

در شفاعت دنیوی و اخروی چه تفاوت‌هایی وجود دارد؟

الف: در شفاعت‌های اخروی کار شفاعت دست خدا بوده و از او سرچشمه می‌گیرد و اوست که شفیع را بر می‌انگیزد و براثر کمال و موقعیتی که دارد به او حق شفاعت می‌بخشد و رحمت و مغفرت خود را از مجرای او شامل حال بندگان می‌سازد، ولی در شفاعت‌های دنیوی کار کاملاً برعکس است، زیرا مجرم شفیع را بر می‌انگیزد (یعنی فرد گناهکار با نظر به گناه خویش، کار یا فعل خاصی را که مقرب درگاه الهی است بین خود و خدا شفیع قرار می‌دهد، پس در شفاعت دنیوی توسل به شفاعت از خود مجرم و گناه کار سرچشمه گرفته و عملی میشود)
ب: شفاعت‌های دنیوی فقط تبعیض در قانون است و نفوذ شفیع، اراده قانون‌گذار و یا مجریان قانون را مغلوب ساخته و سرانجام قانونگذاری قدرت خود را بر افراد ضعیف و ناتوان نشان می‌دهد، در حالی که در شفاعت‌های اخروی هیچ کس قدرت خود را بر خدا تحمیل نمی‌کند و جلو قانون را نمی‌گیرد، بلکه شفاعت رحمت گسترده و مغفرت نامحدود است که از او سرچشمه گرفته و می‌خواهد به وسیله آن افرادی را که شایسته تطهیر هستند و قابلیت برای پاک شدن را دارند، پاک سازد. (گروهی که از شفاعت محروم می‌گردند از این نظر نیست که در قانون خدا تبعیض وجود دارد بلکه قابلیت مغفرت و رحمت گسترده الهی را ندارند، از این نظر باید به همان حالت باقی بمانند) (منشور جاوید ج ۸ ص ۱۱۶)

محبت به پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) مقدمه قبولی شفاعت شافعان

از جمله شافعان در روز قیامت، پیامبر (ص) و خاندان طاهر او است؛ که در پیشگاه الهی شفاعت گناهکاران را خواهند کرد.
پیامبر (ص): من در روز قیامت شفاعت می‌کنم و شفاعتم پذیرفته میشود و علی (ع) هم شفاعت می‌کند و شفاعت او نیز پذیرفته می‌شود و اهل بیت من نیز شفاعت می‌کنند و شفاعت آنان نیز پذیرفته می‌شود. (مجمع البیان ج ۱ ص ۱۱۴).
اما شفاعت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) چنانکه در لسان آنان بیان شده شامل حال افراد خاصی می‌شود که اگر علاوه بر شیعه بودن معتقد به ولایت علی (ع) بوده و اهل بیت پیامبر (ص) را مورد اذیت و آزار قرار ندهند شخصی که متوسل به شفاعت اهل البیت (ع) می‌شود باید بداند که شفیعان ما نیز مخلوق هستند و مستقل در تصرف نیستند (مگر بإذن الله) بلکه اهل بیت (ع) عروه الوثقی (دستگیره نجات) هستند، چون راه درست را پیموده‌اند و مسیر آن‌ها مورد تأیید خداوند است، پس با توسل به آن‌ها خود را مقرب درگاه الهی بسازیم. پیامبر (ص) فرمودند: امامان از نسل حسین (ع) هستند. آنان گره و دستگیره محکم و وسیله تقرب به خدای عزوجل هستند چگونه در عصر نوح (ع) هر آن کس که به او پیوست نجات یافت و هر آنکه تمرد جست هلاک شد، در این عصر هم هر که به اهل بیت (ع) پیوست و در پیشگاه خداوند آنان را واسطه قرار داد بداند که اهل البیت (ع) آنان را از طوفان بی‌دینی به ساحل نجات می‌رسانند و این به معنای شرک به توحید خداوند نیست بلکه به معنای واسطه در رسیدن بشر به هدایت الهی است، مثلاً در احادیث آمده هر کس دوست دارد دعایش مستجاب شود ابتدا و انتهای دعا صلوات بفرستد. پس هدف از توسل به شفاعت اهل البیت (ع) این است که شخص عاصی به اهل البیت (ع) نظاره کند و نقص خود را جبران کنند، زیرا آنان الگوی حقیقی و انسان کامل هستند. پس چنانکه دانسته شد: محبت اهل البیت (ع) مقدمه و لازمه شفاعت شافعان است.
پیامبر (ص) فرمودند: والله لا تشفعت فی من أذی ذریتی، به خدا سوگند برای کسانی که ذریه و فرزندان مرا آزار داده باشند شفاعت نمی‌کنم. (القطره ج ۱ ص ۵۳۱)
ایضاً در روایت دیگری در ذیل آیه (قل لا اسئلکم علیه اجراً إلا الموده فی القربی) چنین فرمودند: من شفیع هستم روز قیامت برای چهار نفر، اگر چه گناه آنان به میزان گناه اهل زمین باشد ۱- رجل نصر ذریتی (مردی که فرزندان مرا گرامی داشته و یاریشان کند) ۲-و رجل بذل ما له ذریتی عند الضیق (مردی که در زمان ضیق و کم دستی و احتیاج مالش را برای ذریه ام بذل کند (از آن‌ها دستگیری کند) ۳- و رجل أحب ذریتی بلسان و القلب (مردی که با زبان و دل ذره مرا دوست داشته باشد) ۴- و رجل سعی فی حوایج ذریتی إذا طردوا أو شردوا (مردی که حوائج آنان را در زمانی که بر آنان سخت میگذرد، بر آورد) (القطره ج ۱ ص ۶۴)
امام صادق (ع) فرمودند: کسی شفاعت نمی‌کند، و برای کسی شفاعت نمی‌شود، و از کسی شفاعت پذیرفته نمی‌شود، مگر اینکه ولایت امیر المؤمنین (ع) و فرزندان معصوم او را داشته باشد. (منشور جاوید ج ۸ ص ۱۷۴)
با دقت در روایات فوق به وضوح می‌بینیم که از لسان پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) کسی مستحق شفاعتشان در روز قیامت می‌شود که حضرت علی (ع) و اهل بیت طاهر ایشان را امام و پیشوای خود در طریق عبودیت درگاه الهی قرار داده و همواره خود را ادامه دهنده راه آنان بداند و به این واقعیت محض معتقد باشد که هیچ ولایت و رهبری جز ولایت و رهبری علی (ع) و اهل بیت (ع) در دنیا و آخرت به حق نبوده و مثمر ثمر نیست، و این شخص لساناً و قلباً از روی اخلاص آن‌ها را دوست داشته و با دوستان آن‌ها دوست و با دشمنان آنان دشمن باشد و به طور کلی به هر طریق ممکن ادامه دهنده راه آنان باشد.

پس بدا به حال آنان که فریب دو روزه دنیا را خورده و پشت به اهل بیت (ع) و اهداف حقه آنان نمودند و حق آنان را در هر زمینه‌ای و به هر بهانه‌ای غصب کردند. بدا به حال آن کسانی که از پیامبر (ص) شنیدند علی مع الحق و الحق مع العلی و در عین حال در سقیفه به علی (ع) پشت نموده و او را تنها گذاشته و حق خلافتش را از او سلب کردند بدا به حال آنان که احترام منزل دخت گرامی رسول خدا (ص) را نگه نداشته و حرمت آن را شکستند و بدا به حال آنان که حق ولایت و امامت را از اهل بیت (ع) غصب کردند و در عصر حاضر بدا به حال کسانی که به جای تبیین درست اهداف خاندان رسالت امامت ـ رهبری و قیام آن‌ها فریب دشمنان این خاندان را خورده و در لباس روشنفکری در پی به ثمر رساندن اهداف شوم خود، از هیچ بی‌احترامی و بی‌حرمتی به این خاندان دریغ نمی‌نمایند؛ و بدا به حال آنان که ...

چرا از دیدگاه وهابیون شفاعت خواستن از پیامبر (ص) به معنای پرستش و عبادت بندگان صالح خدا است؟

یکی از فرقه‌های بی اصل و ریشه مسلمانان بنام وهابیت در این سده دست به تحریف و بازی با عقاید ناب شیعه نموده اند. از جمله آن عقاید که مورد هجمه این فرقه تفرقه انگیز قرار گرفته مسئله شفاعت می‌باشد و اینک به ذکر یکی از شبهه‌های این فرقه در این مختصر بسنده می‌کنیم.

استدلال وهابیون بر این عقیده است که اگر کسی بگوید ما میدانیم خدا به پیامبر (ص) مقام شفاعت بخشیده و به اذن و فرمان او می‌تواند شفاعت کند چه مانعی دارد ما آنچه را که خدا به او بخشیده از او تقاضا کنیم؟
در پاسخ وهابیون گفته‌اند درست است که خدا به او مقام شفاعت داده، ولی با این حال نهی کرده است که از او شفاعت بطلبیم و گفته است (به همراه خدا هرگز کسی را نخواند. آیه ۱۸ سوره جن) اگر کسی آنان را واسطه میان خود و خدا قرار بدهند که در پیشگاه خدا برای او شفاعت کند به خاطر اینکه آنان مقرب درگاه خدا هستند همانطور که در نزد سلاطین شفاعت می‌کنند چنین کسانی کافر و مشرکند و خون و مال آن‌ها مباح است اگر چه شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبران بدهند. همانطور که ملاحظه کردید دلیل وهابیون پیرامون عقیده فوق ۱- مقایسه مسلمانان طرفدار شفاعت به انبیاء و صلحا با مشرکان زمان جاهلیت ۲- نهی صریح قرآن کریم از عبادت و پرستش غیر خدا و اینکه نام کسانی را با نام غیر از خدا ببریم می‌باشد و اینکه تقاضای شفاعت یک نوع عبادت است.
جواب بر استدلال وهابیون:
پاسخ سؤال اول: خشونت و لجبازی و یک‌دندگی که از این کلام می‌بارد و همچنین جهل و نا آگاهی از مسائل اسلامی قرآنی این افراد بر کسی پوشیده نیست. اما پاسخ سؤال اول: قرآن صریحاً مقام شفاعت را برای جمعی از نیکان و صالحان و انبیاء و فرشتگان اثبات کرده است منتها آن را منوط به اذن خدا نماییم، نهی کرده است. به علاوه قرآن مراجعه برادران یوسف به پدر (گفتند‌ای پدر ما، آمرزش خواه برای ما گناهانمان را که ما هستیم خطاکاران. یوسف آیه ۹۷) و همچنین یاران پیامبر (ص) به پیامبر (ص) و تقاضای استغفار از وی را صریحاً آورده است، آیا این از مصادیق روشن شفاعت نیست.
چگونه چیزی را که قرآن صریحاً مجاز نموده شرک می‌شمارند و معتقد به آن را مشرک و خون و مال او را مباح می‌دانند؟
اگر این کار شرک بود چرا یعقوب فرزندان خود را از آن نفی نکرده؟ هیچ شباهتی میان بت‌پرستان و خداپرستان معتقد به شفاعت به اذن الله نیست، زیرا بت پرستان عبادت بت می‌کردند و آن‌ها را شفیع می‌دانستند و بت‌ها را از نظر عبادت در ردیف خدا دانسته (ص آیه ۵) در حالی که در مورد مسلمانان معتقد به شفاعت مسئله عبادت شفعاء به هیچ وجه مطرح نیست بلکه تنها درخواست شفاعت از درگاه خدا می‌کنند و چنان چه دانستیم درخواست شفاعت هیچ ارتباطی با مسئله شفاعت ندارد.

دو مثال زیر جهت تأکید مطلب: مردی به نام (تبع) از قبیله حمیر پیش از تولد پیامبر شنیده بود که به همین زودی پیامبری از سرزمین عربستان از جانب خدا برانگیخته خواهد شد. وی پیش از مرگ نامه‌ای تنظیم کرد و از نزدیکان خود درخواست نمود اگر روزی چنین پیامبری مبعوث به رسالت شد نامه مرا به او برسانید و در آن نامه چنین نوشته بود: اگر عمرم وفا نکرد و پیش از درک تو در گذشتم در آخرت درباره من شفاعت بنما و مرا فراموش نکن. وقتی نامه به پیامبر (ص) رسید سه مرتبه فرمود: مرجباً بتبع الأخ الصالح: آفرین بر تبع برادر صالح.
هرگاه درخواست شفاعت از پیامبر (ص) شرک بود هرگز پیامبر او را برادر خود نمی‌خواند و سه مرتبه به او آفرین نمی‌گفت. (منشور جاوید ج ۸ ص ۱۲۸)

هنگامی که پیامبر گرامی درگذشت، ابوبکر آمد چهره او را باز کرد و بوسید و گفت پدر و مادرم فدای تو باد در حال حیات و ممات پاک و پاکیزه هستی از ما پیش پروردگار خود یاد کن و (ما را) بخاطر داشته باش. (منشور جاوید ج ۸ ص ۱۲۹).

پاسخ دوم: بت‌پرستان همانطور که تاریخ به روشنی گواهی میدهد اعتقاد به تأثیر بت‌ها در سرنوشت خود داشته‌اند و مبدئیت تأثیر برای آن‌ها قائل بوده اند در حالی که مسلمانان معتقد به شفاعت تمام تأثیر را از خدا می‌دانند برای هیچ موجودی استقلال در تأثیر قائل نیستند. (عبادت آخرین حد خضوع و تواضع است که به عنوان تعلق و وابستگی مطلق و تصمیم بی قید و شرط عابد در برابر معبود می‌باشد این کلمه عبادت با واژه عبد ریشه مشترک دارد توجه به مفهوم عبد (بنده) روشن می‌سازد که در حقیقت عبادت کننده با عبادت خود نشان می‌دهد که در برابر معبود تسلیم محض است و سرنوشت خود را در دست او می‌داند این همان چیزی است که از لفظ عبادت در عرف و شرع فهمیده می‌شود. حال آیا در تقاضای شفاعت از نظر شیعیان هیچ گونه اثری از عبادت و پرستش با این مفهوم مورد نظر وهابیون دیده می‌شود؟

نکته مهم: در مورد خواندن غیر خدا در این نباید تردید کرد که خواندن کسی یا درخواست انجام کاری که در قدرت و توانایی اوست نیز نه گناه است و نه شرک، زیرا تعاون (کمک به یکدیگر کردن) یکی از پایه‌های حیاط اجتماعی است. آنچه ممکن است مورد ایراد واقع شود همانطور که در سخن وهابیون آمده این است که حاجتی را که بنده از خدا خواهد اگر چیزی باشد که جز از خداوند صادر نمی‌شود هرگاه آن را از مخلوق بخواهد، این شرک است همانند عبادت کنندگان ملائکه و بت‌های سنگی و چوبی و کسانی که مسیح و مادرش را به عنوان معبود برگزیده‌اند مثل اینکه به مخلوق زنده یا مرده بگوید گناه من را ببخش، یا مرا بر دشمنم پیروز کن، یا بیماریم را شفا بده.

پس تقاضای مخلوق از مخلوق دیگر گاه جایز است و گاه حرام، تقاضایی جایز است که انسان علاوه بر در خواست خود از هم نوعش او را مستقل در انجام آن کار نداند و تقاضایی جایز نیست که انسان کار خدا را از غیر خدا بداند و او را مستقل در انجام آن بداند.


شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از خبرگزاری بین المللی قرآن، تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۴۰۱، کد خبر: ۴۰۴۵۱۹۰، iqna.ir
اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین