چاپ مقاله به خودی خود هدف اصلی کار علمی نیست بلکه در واقع ابزاری هست که ما نتایج تلاشمان را به بهترین شکل ممکن به دست خوانندگان مخصوص خودش برسانیم. حال اگر در مقیاس محلی، دانشجویی توانسته از نظر خود به این مهم دست پیدا کند باید در ابتدا خوشحال باشد که توانسته یک کار علمی را از صفر تا پایان به مقصد برساند. درسی که دانشجو باید از انتهای هر مقاله علمی خود بگیرد، آن است که از خود پرسش کند که "چه کار باید بکنم که نسبت به کار قبلی بهتر عمل کنم؟ "
شعار سال: سودای چاپ مقاله در نشریات بین المللی و حتی داخلی موضوعی است که پس از پایان دوره کارشناسی ارشد در بین تمامی دانشجویان حوزه علوم انسانی دیده میشود، حتی افرادی که مطالعات منظمی نداشته اند نیز به چاپ کردن حداقل یک مقاله مشتاق اند. از سویی دیگر مقاله چاپ شده امتیاز قابل ملاحظه ای در مصاحبه دکتری دارد، بنابراین مقاله علاوه بر اینکه مشوق ضمنی دارد، امتیاز مصاحبه نیز به شمار میرود، بنابر این نگارش مقاله مهم است؛ و این مسئله باعث شده است سالانه مقالات متعددی در داخل، حتی در نشریات خارج از ایران به چاپ برسد. مسئله از جایی نمود پیدا میکند که یک پژوهشگر در طول سال چند مقاله داخلی و خارجی به چاپ میرساند، و گویا مقاله نویسی را از حالت ارائه طریق، ایده نو و طرح نو، بدل به یک خط تولید شده است، در این مجال فرصت گفتگو با افشین امیدی پژوهشگر حوزه مدیریت در دانشگاه نوشاتل سوئیس و داور چندین نشریه بین المللی حاصل شد که در آن به فراز و فرود مقاله نویسی در سطح بین الملل پرداخته شد.
لازم به ذکر است افشین امیدی از دریافت کنندههای جوایز بنیاد ملی نخبگان به مدت سه سال بوده، پیشتر رتبه یک کنکور دکتری و همچنین کنکور ارشد مدیریت رسانه را در کشور کسب نموده و تا کنون چندین مقاله و کتاب به زبان فارسی و چندین مقاله به زبان انگلیسی نگاشته است.
فرایند گذار از محلی اندیشیدن به جهانی اندیشیدن چیست؟ پژوهشهای ما با وجود بهره مندی از رسانههای اجتماعی، اینترنت و کتب روز دنیا جنس جنبه داخلی و بومی دارد. با این حال دانشجویان ما سودای اپلای و چاپ مقالهی در نشریات معتبر بین المللی نیز دارند. در چنین وضعیتی چگونه میتوان یک محصول بومی را در سطح بین المللی منتشر کرد؟ از آنجایی که دانش جدا از بستر اجتماعی نیست و خواه ناخواه از ظرف و بستر اجتماعی خود تاثیر میپذیرد، چگونه میتوان موضوع بومی و حتی محلی را در سطح بین الملل به چاپ رساند؟
در مقدمهای که بیان نمودید، به مسائل خیلی گسترده، ریشهدار، مرتبط و برخی مواقع متضاد اشاره شده است که به نظرم هر کدام شاید عنوان یک کتاب در مورد آسیب شناسی پژوهش علوم انسانی در ایران باشد. اما من فقط همین مسائل اخیری را که بیان کردید در نظر میگیرم یعنی چالش استخراج پژوهش معنادار و معتبر در سطح بین المللی از دل تحقیقاتی که صرفا عمق و تمرکز محلی و بومی در کشور داشته اند. موضوع بسیار جذابی است که میتوان از چندین زاویه به آن نگاه نکرد. اما بگذارید آنچه را بازگو کنم که شدیدا وابسته به آن چیزی است که هم در محیط دانشگاهی ایران تجربه و بارها به ابعاد مختلف آن عمیقا فکر کرده ام.
ما در جامعه و کشوری زندگی میکنیم که از هر زاویهای به آن نگاه میکنیم یک مسئله مهم اجتماعی در آن آشکارا یا نهان قرار گرفته است. مشکلات و نابرابریهای اجتماعی، فقر، مسائل اقتصادی خرد و کلان و دهها مورد دیگر. کاملا طبیعی است که دانشگاهها به عنوان یک نهاد مهم تأثیرگذار قصد ورود به این مسائل را پیدا کنند که اتفاقا امری بسیار پسندیده در ساحت کار علمی است. اما مشکل کار دقیقا کجاست؟ به نظرم برای حل مسائل اجتماعی دو عنصر نقش بسیار مهمی دارد. اول، فهم درست و عمیق از پدیده مورد نظر و دوم، ارائه راهکارهای علمی و اجرای آنها توسط نهادهای ذیربط. حال یک اتفاقی که در فضاهای دانشگاهی ایران در خصوص رشتههای مربوط به حوزه علوم انسانی افتاده این است که دانشجویان اغلب توسط اساتید راهنما و سیاستهای دانشگاهها و دانشکدهها تحت القابی پرزرق و برق همچون "تجاری سازی دانش" یا "دانشگاه کارآفرین" به قسمت دوم پدیده سوق داده شده اند، یعنی ارائه راهکارهای عملی و حتی اجرای همان راهکارها تحت عنوان کارآفرینی. در صورتی که رسالت اصلی دانشگاه حداقل در خصوص رشتههای علوم انسانی به نظر من ایجاد فهم عمیق به بهترین شکل ممکن است که اگر این اتفاق به شکل درست و اصولی خود بیفتد همان فهم درست و ریشهای آرام آرام به شکل گفتمانهای علمی، سیاسی و اجتماعی در سطح جامعه جاری میشود و بر روی افکار کارگزاران و سیاستگذاران در نهایت تاثیر خواهد داشت.
تاکید بیش از حد دانشگاهها در حل "اجرایی" مسئله باعث میشود دانشجو به صورت سرگردان و بدون تجربه خاصی در مباحث "عملی" صنعت به جست و جو و ارائه راهکارهای نه چندان عمیقی بپردازد. نتیجه نهایی این امر چنین خواهد بود (همچنان که به صورتی ملموس شاهد آن در کشورمان هستیم): دانشجو در پایان تحقیق خود راه حلهایی را برای حل مسئله ارائه میکند که مورد استقبال صنعت و نهادهای اجرایی قرار نمیگیرد (به علت خام بودن راه کارها در عرصه عمل و یا آماده نبودن صنعت برای اجرای آنها) و از آن سو، پژوهش نهایی نیز مورد استقبال نشریات بین المللی قرار نمیگیرد، چون داوران آن نشریات با مطالعه آن مقاله دانش مهمی را در باب فهم عمیق یک پدیده انسانی دریافت نمیکنند. بازنده نهایی این چرخه به نظر من معیوب از نظر فردی، "دانشجو" و از نظر کلان خود "جامعه" خواهد بود. صحبت من این است که مقام اجرا و راه حلهای "عملی" با مقام فهم عمیق و "علمی" از پدیده تفاوتهای ریشهای دارد. در زندگی واقعی، اجرا و عمل لزوما و تقریبا حتی میتوان گفت در اکثر مواقع، نسبت نزدیکی با یافتههای علمی (به علت خیلی از مسائل دیگر مثل سیاست، قدرت، زیرساخت و غیره) ندارد. حال در این شرایط، از دانشجو خواسته میشود که تاثیر معنادار خود را از طریق راهکارهای اجرایی و تلاش در تغییر عملی محیط خود نشان دهد. محیطی که او قدرت ناچیزی در فهم پیچیدگیهای عملیاتی (به علت تجربه کم) و تغییر آن (به علت موانع بسیار) دارد. این تضادها، نمیگذارد که دانشجو راه اصیل خود را در تفکر عمیق به مسائل و نشر آن به جامعه جهانی پیدا کند.
در چنین شرایطی دانشجو چگونه ایده یابی کند؟ ایده از قیاس دو حوزه معنایی متفاوت حاصل میشود، حال زمانی که ذهنی بومی محلی داریم، چگونه میتوانیم ایده ائی بین المللی را در قالب مقاله و یا متن به رشته تحریر در بیاوریم؟
راه حل به نظر من برگشت به همان اصالت اصلی دانشگاه، یعنی فهم عمیق و حتی ایجاد باورهای نو در جوامع است. یادمان نرود افراد بزرگی همچون ماکس وبر، کارل مارکس و بسیاری دیگر از اندیشمندان اسطورهای در علوم انسانی، باورهای نوآورانه و علمی خود را با توجه به مشاهده پدیدههای اجتماعی مربوط به جوامع محلیای که در آن زیست میکردند ایجاد نمودند. اما سوالی که در سر خود داشتند معطوف به حل موقتی یک مسئله محلی و بومی نبود، آنها به سوالات عمیق تری رجوع کردند که جواب آن سوالات پیامدهای مهمی در جوامع بشری، ولی در بلند مدت داشت.
مقالاتی که به صورت معجون بومی محلی تولید میشوند از نظر مجامع علمی چه اعتباری دارند؟ در صورت ترجمه این مقالات به زبان انگلیسی میتوان انتظار این را داشت که با یک بازنویسی و ویرایش زبان انگلیسی در یک نشریه بین المللی یا معتبر خارجی چاپ نمود؟
خود داستان چاپ مقاله در نشریات بین المللی، آنچه به عنوان مقالات آی اس آی رواج پیدا کرده، به نظر من یک پدیده مهم اجتماعی است که ساحت کار علمی را به شدت مخدوش کرده است. این روزها حتی نمیتوان گفت اگر فردی در یک مجله ایمپکت دار و آی اس آی مقالهای چاپ کرده پس قطعا کار با ارزشی از نظر معیارهای علمی داشته است. بگذارید یک نکتهای را بگویم: اگر به صورت تاریخی به مقوله پیدایش مفهوم "آی اس آی" نگاه کنید متوجه خواهید شد که در آمریکا موسسهای برای حل مشکل کتابخانههای دانشگاهی در مورد خرید مجلات پرطرفدار علمی راهکاری توصیه کرد. به این نحو که ضریبی را معرفی نمود (تحت عنوان ایمپکت فکتور) تا از طریق آن بتوان شناسایی کرد که آن مجله احتمالا بیشتر از بقیه مجلات موجود توسط دیگر پژوهشگران خوانده و استفاده میشود تا در نهایت این کتابخانهها نیز این مجلات پرخواننده را برای اعضای دانشگاهی خود خریداری کنند. اما اتفاقی که در حال حاضر و در عمل افتاده است بسیار غم انگیز به نظر میرسد: این اعداد مثل همین ایمپکت فکتور، که خیلی راحت هم قابل دستکاری و دور زدن هستند توسط مجلات، به شکلی مستقل گویا ارزش علمی را تعیین میکنند و حتی استخدام، ترفیع شغلی و بسیاری از مزایای دیگر به همین اعداد حداقل در کشورمان وابسته شده است البته اگر نخواهیم به خرید و فروش مقالات و حتی فروش جایگاه نویسندگان اشارهای داشته باشیم.
نکته جالب توجه این است که دانشگاههای معتبر بین المللی در کشورهای توسعه یافته غربی برای استخدام هیئت علمی و مسائل دیگر مرتبط، هیچ امتیازی را صرفا در این مورد در نظر نمیگیرند و کیفیت کارهای پژوهشی را صرفا با معیارهای خود ارزش علمی قضاوت میکنند. حالا اگر بررسی عمیقی در مقالات چاپ شده حوزه علوم انسانی مربوط پژوهشگران ایرانی (وابسته به نهادهای دانشگاهی داخل ایران) نگاهی بیندازید متوجه خواهید شد اتفاقا مقالات بسیار زیادی در مجلات آی اس آی و ایمپکت دار از سوی پژوهشگران ایرانی به چاپ رسیده است که همیشه هم در گزارشهای پیشرفت علمی مشاهده میکنید که مسئولان کشور چگونه به آن فخر میورزند. اما وقتی به سراغ مجلات اصیل بین المللی، آنهایی که دههها هست حرفهای مهمی در علوم انسانی از دل مقالات منتشر شده آن بیرون آمده، نگاه کنید متوجه خواهید شد تعداد مقالات پژوهشگران ایرانی (با وابستگی دانشگاهی ایران) در اینگونه مجلات به تعداد انگشت دست هم نمیرسد. این موضوع به نظر من خیلی ساده نشان میدهد که ما در قاپیدن فرصتهای برآمده از دل "ایمپکت فکتور" بسیار موفق بودیم، اما در تولید پژوهش معنادار در خط مقدم مجلات اصیل بین المللی علوم انسانی، اگر نگویم شکست خورده ایم، اما قطعا بسیار ضعیف عمل کرده ایم.
بخواهم جمع بندی کنم در این مورد، باید بگویم دیگر این روزها اصلا کار سختی نیست فردی در ژورنالهای ایمپکت دار مقالهای چاپ کند (با به کارگیری تمامی تکنیکهایی که افراد اهل قلم بهتر میدانند)، اما چیزی که مشاهده آن نادر شده است، مشارکت پژوهشگران ایرانی در دیالوگهای علمی مربوط به مجلات شناخته شده بین المللی است.
چگونه میتوان ایدههای داخلی را به تراز نشریات معتبر رساند؟ آیا راهکاری برای این تبدیل وجود دارد؟ از بعد نگارشی، روشی؟
بعد نگارشی گرچه بسیار مهم است، اما اصل کار نیست و حتی اساتید خارجی از خدمات حرفهای در این مورد استفاده میکنند. پس به نظرم مشکلات نگارشی مانع تولید پژوهشهای معنا دار در سطح بین المللی نیست. به نظر من مشکل از همان فرضیاتی ناشی میشود که ما نسبت به پژوهش علوم انسانی اتخاذ کرده ایم. یعنی نگاه "عملی" و مقطعی به حل مسائل موجود و نه فهم عمیق و ریشه دار پدیدههای انسانی.
فردی که مقالهای بومی محلی را به چاپ رسانده بالاخره زمان گذاشته است و بعضا آنقدر این تلاش زیاد است، و فرایند طولانی رفت و برگشت که در نهایت هنگام چاپ مقاله انگار به موفقیتی عظیم دست یافته است. به این موفقیت بومی محلی چگونه بنگریم؟ کسی که متنی ولو بومی و محلی نگاشته است؟
یادمان نرود چاپ مقاله به خودی خود هدف اصلی کار علمی نیست بلکه در واقع ابزاری هست که ما نتایج تلاشمان را به بهترین شکل ممکن به دست خوانندگان مخصوص خودش برسانیم. حال اگر در مقیاس محلی، دانشجویی توانسته از نظر خود به این مهم دست پیدا کند باید در ابتدا خوشحال باشد که توانسته یک کار علمی را از صفر تا پایان به مقصد برساند. درسی که دانشجو باید از انتهای هر مقاله علمی خود بگیرد، آن است که از خود پرسش کند که "چه کار باید بکنم که نسبت به کار قبلی بهتر عمل کنم؟ " این نوع نگاه از همان ابتدا، گرچه هزینههای روحی و روانی و حتی مادی زیادی هم برای من داشت، باعث شد که به همین تجربههایی که برای شما بازگو میکنم دست پیدا کنم.
عمدتا تب و تاب مقاله نویسی در دوره کارشناسی ارشد شکل میگیرد و برخی از دانشجویان پرکار و با استعداد با تشکیل گروههای دانشجویی به صورت جهادی اقدام تولید متن میکنند و سالی حداقل چهار متن چاپ میکنند که فقط چاپ کرده باشند! در این شرایط به نظر میرسد دیگر ارائه نظر و اندیشه مهم نیست بلکه این مقاله واسط امر دیگری است، حال یا پذیرش دکتری داخل یا اپلای! آیا این حالت در همه جای دنیا است یا فقط این مسئلهی ما است؟
اگر دانشجو تب و تاب پژوهش و حتی اشتیاق بسیار فراوان برای چاپ و انتشار یافته هایش داشته باشد، به نظرم این بهترین اتفاقی خواهد بود که حوزه علوم انسانی در یک کشور تجربه خواهد کرد. اما مشکل آنجاست که چاپ مقاله تنها فقط به یک هدف ابزاری تبدیل میشود آن هم تنها برای دستیابی به پاداشهای ملموس مثل اپلای. به نظر من هیچ ایرادی ندارد از کار علمی تان جهت گرفتن فرصتهای شغلی بهتر استفاده کنید، اما اگر صرفا به دنبال داشتن مقاله و بودن اسمتان در مقالهای باشید بسیار خطرناک است. بارها در شبکههای اجتماعی از برخی دانشجویان ایرانی پیشنهادی دریافت کردم مبنی براینکه فقط اسمشان را اضافه کنم تا آنها به بنده مبلغی نه چندان کم را پرداخت کنند. ممکن است برخی افراد با انتشار مقاله به این نحو در ایران به پاداشهای مقطعی دست پیدا کنند، اما به شما قول میدهم و باز هم قول میدهم، این افراد در بلند مدت جایگاهی را در هدایت و ورود به دیالوگهای معتبر علمی پیدا نخواهند کرد. چون به صورت ریشه ای، دانشی عمیق برای عرضه ندارند.
پس به نظر من دانشجو میتواند به ادامه کارهای با کیفیت خود بپردازد و آنجا که صلاح دانست از خروجی کارهایش برای پیشرفت زندگی شغلی خود استفاده کند و حتما از این کار هم دریغ نکند که بسیار هم تجربه شیرینی خواهد بود چرا که دانشجو حس میکند کارهایی که با زحمت زیاد انجام داده برای موسسات و نهادهایی بسیار اهمیت دارد.
تجربهای که من حداقل در کشور سوئیس داشته ام تا به امروز (بعد از دو سال و نیم تحصیل در مقطع دکتری) چنین بوده که تا الان حتی یک مورد دانشجو هم ندیدم که دنبال جا کردن اسم خود در مقالهای برای پیشرفت شغلی باشد. نه اینکه دانشجویان خارجی اخلاقیتر از دانشجویان ایرانی هستند بلکه در عمل به کارشان نمیآید و همانطور که گفتم اساتید دانشگاهی در خارج از کشور (کشورهای توسعه یافته) بیش از تعداد مقاله به کیفیت کارها توجه میکنند و در مصاحبههای تخصصی عمیق با دانشجو به راحتی به این امر پی خواهند برد که دانشجو تا چه میزان ظرفیت علمی خود را تقویت کرده است.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از عطنا، تاریخ انتشار:۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۱، کد خبر: ۳۰۳۸۵۵، atna.atu.ac.ir