پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۴۹۲۸۷
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۳
كردهاي خراسان بيشتر در شمال خراسان سكونت دارند ،از راز و جرگلان ‌بجنورد تا آنسوتر از كلات نادر در طول مرز جغرافيايي با كشور تركمنستان و از اين سو ، تا نيشابور ، سبزوار ، مشهد و چناران پراكنده اند.

شعار سال: كردهاي خراسان را كرمانج مي نامند . پيش از پرداختن به پيشينه كردهاي كرمانج شمال خراسان در مورد واژه كرمانج توضيحاتي ارائه مي گردد سپس به اصل موضوع يعني كردهاي خراسان پرداخته مي شود :

فاروق صفي زاده در مورد واژه كرمانج مي نويسد : « كرمانج كه كوتاه شده كُرد (kurd ) است و ديگر مان (man ) كه همان ماننايي (mannay ) است يكي از قبايل ماد بوده اند كه در سده نهم پيش از زايش در زاگرس فرمانروايي كرده اند ودر هنگام تشكيل فرمانروايي ماد به مادها پيوسته اند » 1جاناتان رندل در اين باره نوشته است : « كردي كرمانجي زبان كردان چادر نشين است »2.

«‌كرمانج ظاهراً به برخي قبايل كردستان جنوب اطلاق مي شود آن هم نه در مقام مترادفي براي عشيرت ، بلكه به عنوان يك برچسب قومي . سون مي نويسد كه كرمانج ها پاك ترين خون كردي را دارند . ساير قبايل را به طور ساده كرد مي خوانند . در كردستان شمال نيز لفظ كرمانج اغلب در دو معني متفاوت به كار مي رود :

الف: برچسبي قومي است كه در اشاره به تمام كردهايي كه به لهجه ي كرمانجي شمال سخن مي گويند به كار مي رود .

ب:در مفهومي محدودتر در اشاره به رعاياي كشاورز به كار مي رود .دهقانان غير قبيله اي شاتاق كه زيرحكم و سلطه ي گراوي ها هستند كرمانج خوانده مي شوند .همين طور در شرناك و روستاهاي پيرامون آن كشاورزان غير قبيله اي را كرمانج مي خوانند .

به اين ترتيب ، لفظ واحدكرمانج كه در جنوب در اشاره به فاتحان قبيله به كار مي رود و در شمال مخصوص رعاياي كرد غير قبيله اي است ؛ خود نشان دهنده ي ‌رابطه ي پيچيده اي است كه بين بخش هاي قبيله اي و غير قبيله اي جامعه ي ‌كرد موجود است و اين پيچيدگي بسي بيش از آن است كه تئوري ما فوق طبقاني روا مي دارد كرمانج ها معمولاً زمين داران خرده پا ومستقل هستند . كرمانج ها در اين جا احتمالاً كردهاي قبيله اي ( يا پيشتر قبيله اي ) بوده اند كه در اين منطقه بر زمين هايي كه تصرف كرده اند ساكن شده اند».3

لفظ كرمانج درشمال خراسان ؛ هم به چادر نشينان كرمانج زبان ، و در مفهوم عام تر به كردهايي كه گويش كرمانجي دارند اطلاق مي شود . و هرگاه سخن از كرمانج است كردنژادان كرمانج زبان مدنظر مي باشند .

اما كردهاي خراسان داراي چه پيشينه اي هستند ؟ چرا كردها به خراسان كوچ داده شده اند ؟ آيا پيش از آمدن كردها در زمان صفويه كردهايي در خراسان سكونت داشته اند يا خير ؟

از آن جا كه فرهنگ ،آداب و رسوم و باورها به نوعي در ترانه هاي كرمانجي شمال خراسان تبلور يافته ، شناخت بيشتر كرمانج خراسان باعث ژرف نگري بيشتر در ترانه هاي اين مردم مي گردد وسعي مي شود در اين خصوص توضيح بيشتري داده شود.

كليم ا توحدي مؤلف چند جلد كتاب حركت تاريخي كرد به خراسان در مورد زمان ودليل آورده شدن كردها به خراسان مي نويسد : «كرمانج خراسان كه در اوايل دولت صفوي براي جلوگيري از تاخت و تاز تركمانان و ازبكان به مرزهاي شمال ايران انتقال داده شدند تحت عنوان سه ايل بزرگ زعفرانلو ،شادلو ،قراچورلو قرار دارند»4

كليم ا توحدي با اشاره به اين كه از زمان شاه اسماعيل صفوي، كردها به ويژه قرامانلوها به طور پراكنده براي دفاع از مرزهاي خراسان به اين ديار آسيب ديده آورده شدند وبعدها جانشينان شاه اسماعيل هم سياست انتقال كردها به خراسان را ادامه دادند ، مي نويسد :

« شاه عباس كه پادشاهي تيز هوش و سياستمدار بود با توجه به فلسفه ي ابن عميد كه گفته بود : كردها را بايد سپر بلا قرار داد ، درصدد انتقال كردها به خراسان بر آمد حدود پنجاه هزار خانوار ، كوچ بزرگ و تاريخي خود را از آذربايجان به سوي سرزمين ري آغاز كردند ،‌اين حركت كه در حدود سال (1005هـ .ق) انجام گرفته بود باعث شد كردها مدت دو سال در جلگه ي‌ تهران و خوارو ورامين اتراق نمايند."5

جاناتان رندل نيز در خصوص مهاجرت كردها به خراسان مي نويسد:

«‌شاه عباس اول به اين جريان ( مهاجرت كردها ) شتاب بخشيد . كردهايي بودند كه از زادگاه خود كنده شده به شرق فرستاده شدند ، نخست به آن سوي مرز آذربايجان ،سپس به خراسان در مقابل تركمانان كه هنوز همان جا مانده اند يعني هزار مايل دور از زادگاهشان به اين ترتيب صفويه قبايل سركش كرد را از مرزهاي غربي خود كند ند و شگفتا آنها را به پاسداري از ديگر مرزهاي آشفته ي كشور گماشتند و ساير قبايل كرد را به مناطق دورتري فرستادند ،به هندوكش در افغانستان و بلوچستان امروز ».6

دكتر حشمت ا طبيبي در كتاب جامعه شناسي ومردم شناسي ايلات و عشاير آورده است:

« بارتولد درتذكره ي جغرافياي تاريخي ايران مي نويسد : شاه عباس براي صيانت مملكت از تاخت و تاز تركمن ها وازبكان تصميم بدان گرفت كه كردهاي جنگجو را از ولايت غربي بدين سامان (خراسان )‌كوچ دهد .بر اثر اين تصميم پنج ولايت كرد نشين دركليه سرحد از استر آباد تا ‌چناران تشكيل داد .

طوايف كرد خراسان كه از ايلات كرد ساكن در خاك عثماني موسوم به چمشگزك7 بودند ، چون مذهب شيعي داشتند درزمان صفويه به داخل ايران آمده سپس به خراسان كوچ داده شده اند و در اواخر دوره ي صفويه به كُرد زعفرانلو معروف شده اند. اين ايل بزرگ از 32 شاخه تشكيل شده كه به هر شاخه «‌ايل » مي گويند و در شهرهاي اسفراين ، بجنورد ،دره گز ،شيروان ،قوچان و نيشابور پراكنده اند .

ايل شادلو نيز ، از ايلات كرد خراسانند كه آنها نيز از قفقاز به آذربايجان ، سپس به خراسان كوچ داده شده و در شمال غربي آن مستقر شده اند ».8

پرفسور اسماعيل حسين زاده بوانلو استاد دانشگاه در آمريكا درباره مهاجرت كردها به خراسان نوشته است:

« مهاجرت كردها به خراسان عمدتاً در زمان حكومت شاهان صفوي و به منظور دفع تجاوزات مكرر ازبك ها و مغول ها و تركمان ها به كرانه هاي شمال شرقي ايران صورت گرفته است .

اين مهاجرت كه در اواسط قرن دهم قمري يعني از زمان شاه اسماعيل و شاه طهماسب شروع شده بود در اواخر اين قرن و اوايل قرن يازدهم يعني در زمان حكومت شاه عباس به اوج خود رسيد ؛ چه در اين زمان بود ؛ كه ازبك ها نه تنها مشهد را تسخير كرده و خراسان را ميدان تاخت و تاز خود قرار داده بودند ؛ بلكه نواحي شاهرود ، دامغان ، سمنان ،ورامين ، كاشان و اراك را هم زير پا گذاشته بودند .

مهاجرت و مقابله به موقع كردها،مخصوصاً مبارزات رزمندگان دو ايل بزرگ ومعروف زعفرانلو و شاديلو باعث جلوگيري از پيشروي بيشتر ازبك ها شده و پس از مبارزات خونين و فراوان سرانجام موجبات بيرون راندن آنها از ايران را فراهم آورد ».9

فصلنامه خراسان پژوهي نيز در مورد زمان ودليل كوچ اجباري كردها از غرب به شرق ايران مي نويسد :

« مهاجرت تاريخي كردها به فرمان شاه عباس صفوي در حدود (1007 هـ .ق) آغاز شد .طي آن 40 هزار خانوار از كردهاي غرب كشور جهت حفاظت و حراست از مرزهاي شمال شرقي كه گاه و بي گاه توسط اقوام ترك و به ويژه ازبك مورد تهديد قرار مي گرفت به اين منطقه كوچ داده شدند .كردهاي مهاجر در سرحدات شمال شرقي استقرار يافتند تا ديوار انساني و سپر بلايي باشند در مقابل هجوم ازبك ها به قلمرو داخلي و به خصوص مركز ايران عصر صفوي .»10

صالح ملا عمر عيسي نيز نوشته است : « شاه عباس اول 000/150 كرد را به خراسان نقل مكان داد تا در مقابل تجاوز بيگانگان از مرزهاي ايران دفاع نمايند و علت آن نيز اين بود كه درجنگيدن با دشمنان متجاوز ، از شجاعت خاصّي برخوردار بودند.»11

مجتبي برزويي در نظري متفاوت با ديگران كردهاي خراسان را از ايل شكاك تركيه دانسته و مي نويسد :

« ‌ايل شكاك ، يكي از ايل هاي بزرگ كرد است كه خاستگاه و قلمرو اوليه آن آسياي صغير و نواحي خاوري امپراتوري عثماني بوده است . طايفه هاي گوناگون اين ايل همزمان با حكومت قراقويونلوها در شرق آناتولي در سده ي نهم هجري تا آغاز پاي گيري دولت صفوي در سده ي دهم هجري به تدريج به سوي ايران كوچ كرده اند .

طايفه هاي شكاك ، پس از ورود به آذربايجان در نواحي هشترود ،گرمرود ،سراب و قوري چاي از سلسله كوههاي سهند گرفته ، تا ميانه اسكان يافتند ؛ و بعدها در دوران شاه عباس گروه هايي از آنها براي مقابله با تاخت و تاز ازبكان به مناطق مختلف خراسان و ازجمله به قوچان كوچانيده شدند ».12

همچنين مؤلف كتاب كردها و سرزمين شان در مورد محل اسكان كردهاي خراسان مي نويسد :

« درشرق درياي خزر و در 200 مايلي شمال شرق مشهد ، در استان خراسان ، اطراف شهرهاي بجنورد وشيروان آبادي هاي كردنشيني وجود دارند ،كه بيش از هزار مايل با ديگركردها فاصله داشته و جمعيت شان حدود دويست هزار نفر است ».13

علي خراساني در مصاحبه با فصلنامه ي‌ آواشينچاپ انستيتوي كردي سوئد مي نويسد :

«كردهاي خراسان از تركيب كردستان بزرگ كرد هاي سوريه ، قفقاز ،باكو ،تركيه ،كردهاي جنوب عراق ، ماكو و مهاباد تشكيل شده اند و كردهاي افغانستان، پاكستان وهندوستان هم از خراسان به آن ولايت رفته اند .»14

علي رغم تحقيقات صورت گرفته در مورد كردهاي خراسان وارائه نظرهاي متفاوت هنوز يك سؤال اساسي بي پاسخ مانده است : آيا كردها پيش از مهاجرت زمان صفويه هم در خراسان مي زيسته اند و يا خير؟

اين ابهام را ، هر چند به استناد برخي نظرها مي توان برطرف كرد ؛ ولي راستي چه پيوندي بين كرد خراسان و تركيه وجود دارد؟

آيا امكان ندارد تعدادي كرد نيز از خاور زمين به غرب رفته باشند و نام خراسان را با خود به استان ارز روم برده باشند كه امروز شهرهاي قوچان ،شيروان وطوايف كيكان ،سيوكان ، اُمَران بنا به نظر انستيتوي كردي سوئد در ايران و تركيه وجود دارند و اين كه بگوييم همه ي ‌كردهاي خراسان يك باره از غرب آمده اند ؛ پس چه كساني در 500 سال قبل اين مناطق و مرزها را در دست داشته اند ؟

مؤلف كتاب جامعه شناسي ومردم شناسي ايلات و عشاير در مورد احتمال از شرق به غرب رفتن برخي قبايل مي نويسد :

« محتمل است ،‌ مهاجرت گروهي قبايل و طوايف ايراني از مشرق ايران به سوي غرب ، تدريجي بوده و اين قبايل بعد ازمدتي جدايي از يكديگر در كوهستان زاگرس و سواحل دجله به هم رسيده اند . و چون همنژاد و همزبان بوده واز حيث دين ،اخلاق ،آداب ورسوم اختلافي بين شان نبوده ، آميزش و اختلاط آنها با هم به سهولت انجام پذيرفته است .»15

مينورسكي محقق كردشناس روس نيز در نظري مشابه در بيستمين كنگره جهاني خاورشناسان گفته است :

«كردان قومي هستند كه از ايران خاوري برخاسته اند»16ولي در اين باره بايد تحقيقات بيشتري صورت گيرد و اين يك نظريه بيش نيست .

«حقيقت اين است كه كردها قبل از زمان صفويه نيز در خراسان سكني داشته اند . كُرد بودن ابومسلم خراساني17 خاطرات دعبل خزائي در راه عبور ورسيدن به مرو و برخورد او با كُردي هاي علوي ، خاطرات تيمور دركتاب منم تيمور جهانگشا ، كه در مسيرقوچان به گروهي برمي خورد ؛‌ كه مي گويند :‌ ما كُرديم و همزمان با دوره ي تيمور ،‌ كلاويخو نيز در سفرنامه ي خود اشاره به وجود كردها در خراسان مي نمايد.18 همه وهمه دليل بر وجود كردها پيش از زمان صفويه در خراسان است .

كردهاي شمال خراسان شيعه مذهبند وجمعيت شان بيش از يك ميليون نفر است وادبيات شفاهي اين مردم به علت نداشتن رسم الخط كرمانجي خراسان در معرض آسيب جدي است كه اميد مي رود كار به دستان فرهنگي با حمايت از فرهنگ هاي بومي زمينة‌ تقويت فرهنگ ملي را فراهم آورند .

منابع وپي نوشت ها:

1- صفي زاده ، فاروق، پژوهشي درباره ترانه هاي كردي ، ناشر ايران جام ، چ اول ، تهران 1375 ص 31

2- رندل ، جاناتان ؛ با اين رسوايي چه بخشايشي؟ ، نشر پانيذ ، چ اول ، تهران 1379ص1 3

3- ‌ وان برويين سن ، مارتين ؛ جامعه شناسي مردم كرد ( آغا ، شيخ ، دولت ) ترجمه ابراهيم يونسي ، نشر پانيذ ، چاپ اول ، تهران 1378

صص 168-170

4-توحدي كليم ا ؛ حركت تاريخي كرد به خراسان ، ناشر مؤلف ، چ دوم ، مشهد 1371 ،(ج1)ص 14

5-همان : ص 28

6-جاناتان ، رندل ، با اين رسوايي چه ص 31

7-camos gazak

8- طبيبي ، حشمت ا.. ؛ مباني جامعه شناسي و مردم شناسي ايلات و عشاير (نمونه موردي عشاير كرد) انتشارات دانشگاه تهران ، چاپ اول 1371ص 164

9- حسين زاده بوانلو ، اسماعيل ؛ « نقد و بررسي كتاب هاي حركت كرد به خراسان» شهروند (نشريه) ، سال هشتم ، شماره 394 ، چ كانادا ، 16 بهمن 1377 ص 8

10-حسنعلي پور ، حميد ؛ «وجه تسميه شيروان» فصلنامه ي خراسان پژوهي ، بهار و تابستان 78 ، مشهد ص 196

11- ملاعمر ، عيسي صالح ؛ بحران آفريني ابر قدرتها در كردستان عراق ، نشر توكلي ، چ اول ، تهران 1380ص27

12-عبدالوحيد ،سرهنگ شيخ : كردها وسرزمين شان ،ترجمه صلاح الدين عباسي ، نشر احسان ،سال 1378، ص28

13-Avasin korden xorasane/institya kurdi-stockholm-hej:5 –1997.p:46

14-برزويي ،مجتبي : اوضاع سياسي كردستان از سال 1258 تا 1325 شمسي ،نشر فكر نو ، 1378 ، ص 147

15-دكتر حشمت ا طبيبي ، جامعه شناسي و مردم شناسي ص 115

16-گ.ب ، آلوپف ،كردان گوران و مسأله ي كرد در تركيه ص 52

17-،‌انصاف پور ، غلامرضا ؛ تاريخ سياسي و جغرافيايي مردم كرد ، نشر ارمغان ، چ اول ، تهران ،1379ص 135

18- رنجبر ، سكينه ؛ « دلايل حركت تاريخي كرد از غرب به خراسان » ، ده نگي كرمانج (مجله) سال اول ، شماره اول ، دانشگاه مشهد ، 1381، ص 8

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از هیوا 50، تاریخ 16 اسفند 87، کد مطلب:22: www.hiva50.blogfa.com

اخبار مرتبط
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین