شعار سال: مليشدن نفت ايران در حدود 70 سال پيش موجب بازشدن پاي شرکتهاي نفتي قدرتهاي ديگر به خاورميانه شد. از آن تاريخ تاکنون اقتصاد منطقه درعينحال که موجبات ترقي کشورهاي نفتي را در تمامي زمينههاي اقتصادي و اجتماعي فراهم آورد، بهتدريج متکي به درآمد نفت شد، بهگونهاي که امروز همه کشورهاي نفتخيز منطقه عمدتا از اين راه امرار معاش ميکنند. تحولات گوناگون سياسي، افزايش جمعيت، جنگها و انقلابها ضمن درهمشکستن نظامهاي خودکامه و تغيير رژيمها، اقتصاد اين کشورها را بيشتر وابسته به درآمد نفت کرد. مصادره اموال همراه با مهاجرت ثروتمندان و صاحبان صنايع، موجب تراکم ثروت در دولت و بزرگي حجم دولتها شد. اندازه دولت در ايران در مقياس جمعيت کشور دستکم دو برابر دولتهاي غربي است و سهم اقتصاد دولتي در ايران به 80 درصد کل اقتصاد کشور رسيده است که کلا از درآمد نفت ارتزاق ميکند. بحرانهاي ناشي از محاصره اقتصادي اخير بسياري از واحدهاي توليدي دولتي و خصوصي را فلج کرده است. دولتهاي کنوني جمهوري اسلامي ايران با همه ظاهر آراستهاي که دارند، بهلحاظ ساختاري و حجم زياد کارايي چنداني ندارند؛ اما رقباي داخلي دولتها اين ناتواني را بهجاي اينکه به مجموعه ساختاري دولت نسبت دهند، به فرد فرد وزیران نسبت ميدهند. وزراي صنعت و انرژي و مسئول سازمان محيط زيست با همه خوشوبش و همنشينيای که در هيئت دولت دارند، به يک زبان صحبت نميکنند. بهدليل ارزانبودن انرژي، ميزان مصرف انرژي در توليدات صنعتي مانند خودرو و يخچال ساخت داخل ۷۰ درصد بيشتر از همينگونه وسايل در ژاپن است. آلودگي ناشي از حرکت خودروها و بارکشها در شهرهاي ايران، مردم را روانه گورستان ميکند؛ اما مسئول سازمان محيط زيست نميتواند وزير صنعت را نسبت به کشتار مردم در نتيجه آلودگي هوا مجاب کند. آلودگي هوا نتيجه پايينبودن استاندارد قطعات بهکاررفته در خودروها، مصرف بالاي انرژي هيدروکربوري و نبود سياستگذاري صحيح در امور حملونقل است، اما اگر از ناتواني عملکرد صنعتي مانند خودروسازي ايراد بگيريد، ضمن پذيرش انتقاد پاسخ خواهند داد که تعطيلي کارخانههای خودروسازي موجب بيکاري صدها هزار کارگر خواهد شد. درست مانند اينکه از کشتار سرطان در تهران و شهرهاي بزرگ ايران ناله کنيد، اما به شما بگويند کاهش مرگومير ناشي از سرطان موجب بيکاري پزشکان و بيمارستانها و خدمه بهشتزهرا خواهد شد. از سوي ديگر، مصرفکنندگان نفت در جهان صنعتي بهويژه کشورهاي غربي بهتدريج با کشف انرژيهاي نو و بازيافتي (بادي، خورشيدي، امواج دريا و پيلهاي سوختي) و توسعه تکنولوژيهاي کارايي انرژي (صرفهجويي) در حال بهدستآوردن استقلال خود در زمينه انرژي هستند، زيرا انرژيهاي نو علاوه بر کارايي بيشتر، وابستگي آنها را به نفت و گاز منطقه خاورميانه کاهش ميدهد. درعينحال، غرب با تحريک غرور کاذب کشورهاي نفتخيز که با فروش نفت به نانونوايي رسيدهاند، ميخواهد هزينه انتقال از انرژي فسيلي به انرژيهاي بازيافتي را برگردن کشورهاي نفتخيز بیندازد و در نهايت همه آنها را در آيندهاي نهچندان دور به مشتريهاي خوب کشورهاي توليدکننده انرژيهاي نو تبديل کند. در اين تلاش، سازمان ملل و بانک جهاني ابزار اين قدرتها شدهاند. امروز جزئيات و ريزهکاريهاي فني استفاده از انرژيها نو در دسترس عموم قرار دارد و در نظام دولتي بيشتر کشورهاي خاورميانه انعکاس يافته است؛ اما اين کشورها بهدليل بحرانهاي مصنوعي که براي آنها ايجاد ميشود، فرصت و امکان توسعه و پيادهسازي و انتقال از انرژيهاي هيدروکربوري به انرژيهاي نو را نيافتهاند، زيرا بهصورت روزانه و حتي لحظهاي درگير بحرانهاي مصنوعي هستند. ايران از اين قاعده مستثنا نيست. در تلاش براي درک ريشه مشکلات اقتصادي ايران، در سال ۱۳۸۲ وزارت امور اقتصادي ايران از اين نگارنده دعوت کرد که آخرين گزارش بانک جهاني درباره اقتصاد ايران را براي استفاده متخصصان و مسئولان وقت به فارسي برگردانم. حاصل اين تلاش کتابي شد که در سال ۱۳۸۳با عنوان «اقتصاد ايران از ديد بانک جهاني - گذار ايران در تبديل ثروت نفت به توسعه» از سوي سازمان بورس و اوراق بهادار تهران منتشر و ميان مسئولان و صاحبنظران توزيع شد. اين نگارنده در نگارش متن فارسي متوجه چند نکته حساس و کليدي در تفسير بانک جهاني شدم که ممکن بود مسئولان وقت ايران را گمراه کند. ازاينرو براي مقامي که کمک خواسته بود، نامهاي نوشته، آمادگي خود را براي روشنکردن نکات گمراهکننده گزارش مورداشاره اعلام کردم؛ اما پاسخي دريافت نکردم. سه سال پس از آن، معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رياستجمهوري از نگارنده خواست که کتاب ديگري را که پال رابرتز در زمينه انرژي خطاب به جامعه آمريکا نگاشته بود، براي استفاده و آگاهي متخصصان برنامهريزي ايران به فارسي برگردانم. اين کتاب در سال ۱۳۸۶ با عنوان «پايان نفت» از سوي معاونت مورداشاره منتشر شد و در اختيار مسئولان و پژوهشگران مربوطه قرار گرفت. تجربه پيشين از کتاب بانک جهاني به من آموخت که مطالب پيچيده را نبايد به صورتي که تدوينيافته به دست خوانندگان داد؛ هرچند آنها پرتجربه و دانشمند باشند. کتاب نخست پر از آمار و ارقام و جداول و منحني بود؛ اما از ديد واقعيتهاي توليدکنندگان انرژي نفت و گاز گمراهکننده بود و ذهن خواننده را از درک حقايق منحرف ميکرد. ازاينرو براي کتاب دوم ديباچهاي بالغ بر ۴۰ صفحه نوشتم که بازتابدهنده مهمترين نکات موردنظر نويسنده بود. اين کتاب برنده جايزه فصل شد و استقبال بسيار زيادي از آن شد. از نکات جالب نخستين کتاب اين بود که منابع نفتي جهان بيش از 40 سال ديگر دوام نخواهند آورد.
از آن تاريخ تاکنون حدود ۱۵ سال گذشته است. بهعبارتدیگر منابع نفتي
خاورميانه، روسيه و آمريکاي مرکزي تا ۲۵ سال
آينده بهتدریج استخراج و به پايان ميرسند. اگر اقدامي براي جايگزيني آن نشود،
جهان در ۲۵ سال آينده بدون
انرژي خواهد شد. کتاب «پايان نفت» ميگويد جهان صنعتي به دنبال انرژيهاي جايگزين
است اما غربيها با سياستي پيچيده، زيرکانه و گمراهکننده کشورهاي نفتخيز را فريب
ميدهند تا هزينه دوران انتقال مورداشاره را به آنها تحميل کنند. سازمان زمينشناسي
آمريکا ذخاير نفتي کشورهاي نفتخيز را زيادتر از چيزي که هست جلوه ميدهد تا از
نگراني اين کشورها نسبت به تهيشدن منابعشان بکاهد و هرچه بيشتر نفت توليد کنند. کشورهاي عضو اوپک براي پذيرش اين
سناريو حتي پا را از اين هم فراتر ميگذارند، بهاینترتیب که چون طبق توافق اوپک
سهميه صادراتي کشورهاي عضو متناسب با ميزان ذخاير آنهاست، اين کشورها ذخاير موجود
خود را اغراقآميز جلوه ميدهند. از سوي ديگر، اين کشورها به دليل رقابت ميان
يکديگر تلاش ميکنند نفت بيشتري استحصال کنند. اين امر حتي از طريق تزريق چاههايي
صورت ميگيرد که درحالحاضر اوج توليد خود را پشت سر گذاشتهاند. تا اينجاي قضيه،
نه آمريکا و نه کشورهاي نفتخيز براي حفاظت از محيط زيست ترهاي خرد نکردهاند. در
اين ميان، کشورهاي صنعتي که روي انرژيهاي پاک و بازيافتي پژوهش ميکنند، بهدنبال
دو هدف هستند. نخست اينکه با خريد زمان، توليد انرژيهاي پاک را به ميزان کافي
براي تأمين نيازهاي جهاني برسانند و همچنين تا آن زمان اجازه دهند که سرمايهگذاريهاي
قبليشان در انرژيهاي هيدروکربوري (نفت و گاز) با حداکثر سود مستهلک شود. دوم
اينکه با رسيدن به دروازه صدور انرژيهاي پاک، کشورهاي نفتخيز کنوني از صدور
انرژي بازمانده و نيازمند واردکردن انرژيهاي نو شوند. به همين دليل غرب به
کشورهاي نفتخيز کنوني اجازه فعاليتهاي هستهاي نميدهد. از ديد معيارهاي زيستمحيطي
نيز با رواج انرژيهاي نو در جهان، کشورهاي صادرکننده خود بهصورت محافظ محيط زيست
درآمده و مانع حرکت ناوگان نفتي کشورهاي نفتخيز کنوني خواهند شد. اينکه آمريکا تاکنون به پيمان
کيوتو و موافقتنامه پاريس بياعتنايي ميکند، به دليل نرسيدن زمان مناسب است.
همين اصل در زمينه صيانت از حقوق بشر نيز رايج است. آمريکا تاکنون
عربستان را به خاطر نقض حقوق بشر ملامت نکرده بلکه به داشتن رابطه تنگاتنگ با آن
کشور اصرار دارد. در زمينه بحرانهاي سياسي، نارضايتي و تشديد بحران در خاورميانه
موجب بالارفتن بهاي نفت خام ميشود. اين امر به سود شرکتهاي غولآساي غربي است که
با تمام توان روي انرژيهاي نو کار ميکنند. اينگونه است که آمريکا از بحرانهاي
خاورميانه سود ميبرد؛ چه اين بحرانها سياسي باشند چه اقتصادي. ايران بايد چشم و
گوش خود را بيشتر از اين باز کند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 6 آبان 97، شماره: 3279