پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۸۳۵۶۶
تاریخ انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۷ - ۰۸:۱۱
25 مهر 1397، دو هفته پس از استعفای غیرمنتظره نیکی هیلی، سفیر واشنگتن در سازمان ملل، مکس ‌بلومنتال، روزنامه‌نگار افشاگر آمریکایی، بخش‌هایی از سخنرانی خانم هیلی در سی‌اِن‌پی -اتاق فکری متعلق به جمهوری‌خواهان اوانجلیکال- را منتشر کرد.

شعار سال: این نشست یک هفته پیش از علنی‌شدن استعفای او در پشت درهای بسته برگزار شده بود. براساس مقاله مکس ‌های عمدی خود برای جاانداختن ‌بلومنتال که در مجله «هارپرز» منتشر شد، نماینده ایالات‌متحده در سازمان ملل با اشتیاق خطاب به حاضران از کوشش این پنداشت در ذهن دشمنان آمریکا پرده برمی‌دارد که دونالد ترامپ رهبری دمدمی‌مزاج و کاملا غیرقابل پیش‌بینی است. به‌نوشته بلومنتال، هیلی در حال پیش‌بردن «تئوری مرد دیوانه» بوده است که مورد استفاده هنری کیسینجر و ریچارد نیکسون قرار داشت. سال گذشته، در یادداشتی با عنوان «ترامپ وارد بازی خروس جنگی می‌شود»، با بررسی تطبیقی مواضع ترامپ در قبال برجام در آوریل، جولای و اکتبر 2017 (فروردین، تیر و مهر 1396) از یک‌سو و روند درگیری با داعش در سوریه و عراق، استدلال کردم که هرچه احتمال شکست قطعی داعش بالاتر می‌رود، میزان مقاومت ترامپ برای تأیید بدون دردسر برجام نیز بالاتر می‌رود. درست پس از آزادی موصل از دست داعش، در ماه آگوست (مرداد) بود که ترامپ این شعار را اینجا و آنجا با صراحت کامل و لفاظی رادیکال در پیش گرفت که به‌طور قطع برجام را از بین خواهد برد. آگوست سال گذشته مقاله‌ای با عنوان «هرج‌ومرج و نظم در جهان در حال تغییر» در وب‌سایت دست‌راستیِ بریتانیایی «کپ ایکس» که خود را ترویج‌دهنده «کاپیتالیسم، بازار آزاد و دموکراسی» می‌خواند از هنری کیسینجر منتشر شد، در آنجا کیسینجر هشدار می‌دهد که ازبین‌رفتن داعش باعث تقویت امپراتوری رادیکال ایران می‌شود. «اگر قلمرو داعش به‌دست نیروهای سپاه پاسداران یا شبه‌نظامیان تعلیم‌دیده تحت هدایت سپاه آزاد شود، نتیجه کمربندی است که از تهران تا بیروت می‌رسد که می‌تواند باعث ظهور امپراتوری رادیکال ایران شود». تحلیل کیسینجر که ظاهرا از طرف او به ترامپ منتقل و تبدیل به یک دکترین نیز شد این بود که پس از نبرد با داعش، باید با تمام قوا ایران را تحت‌ فشار قرار داد تا از نفوذ آن در منطقه کاست و اولین قدم تهدید ایران به لغو برجام است. کیسینجر معتقد بود مانند ویتنام این استراتژی باید با متد «مرد دیوانه» از سوی ترامپ که شاخصه‌های ذهنی این پنداشت را دارد به‌پیش برود و از او خواسته است تا حد امکان در این نقش -که به گذشته و تاریخچه و کمپین انتخاباتی او می‌آید- فرو برود.

تئوری مرد دیوانه

شماری از تئوریسین‌های سیاسی ایالات‌متحده در دهه‌های 1950 و 1960 در گرماگرم جنگ سرد میان اتحاد جماهیر شوروی و اتحاد غرب دکترین «خردمندی بی‌خردی» را تبلیغ کردند.

هرمان کان، یکی از دانشمندان علوم نظامی آمریکا و بنیان‌گذار «نظریه سیستم‌ها» و یکی از تئوریسین‌های اصلی این دکترین، گفته بود: «شاید، بهترین راه برای تحمیل سیاست‌هایمان این باشد که خود را قدری عصبی و احساساتی جلوه دهیم. در این بازی بازدارنده طرفی که به‌نظر می‌آید عزمش را جزم کرده و راه بازگشتی برای خود نگذاشته، شانس بهتری برای کسب امتیاز از طرف مقابل دارد که با رفتاری متین به میدان آمده است. این همان جایی است که خردمندی بی‌خردانه جایز است. تظاهر به اینکه کورکورانه به یک سیاست بی‌خردانه پایبند هستید، ممکن است بهترین استراتژی یک بحران باشد».‌کیسینجر معمار آتش‌بس جنگ ویتنام است، مشاور امنیت‌ ملی ریچارد نیکسون، متأثر از آرای هرمان کان و مهم‌تر از او توماس شلینگ بود و درک خود از ماجرا را عمیقا به نیکسون تلقین کرد. شلینگ، برنده نوبل اقتصاد و مبلغ استراتژی «خردمندی بی‌خردی» بود، از نظر او در دوران جنگ سرد «جنگ خروس‌ها» در میان بود، او می‌پنداشت در این بازی طرفی برنده است که در جاانداختن این دیدگاه غلبه پیدا می‌کند که او از هیچ‌چیز نمی‌ترسد، درد را نمی‌شناسد و آماده گلاویزشدن تا سر حد نابودی یکی از طرفین است، چطور می‌شود چنین دیدگاهی را تحمیل کرد، شلینگ پاسخ می‌داد: «مشکل این‌گونه حل می‌شود که یک سیاست‌مدار خود را غیرخردمند جلوه دهد یا خود را در موقعیتی جلوه دهد که امکان عقب‌نشینی از او سلب شده باشد».‌درواقع تمام ماجرا این بود که چقدر می‌توانید «عمدا» کوشش کنید خود را یک «سیاست‌مدار کاملا غیرمنطقی» جلوه دهید و تا کجا می‌توانید به مجنون‌نشان‌دادنِ خود تظاهر کنید و حریف را مرعوب این ابهام کنید. کیسینجر بسیار استادانه این متد را به نیکسون آموخت، به او گوشزد کرد که باید با تمام قدرت نشان دهد که بالاخانه را تماما اجاره داده است. او در کارزار ریاست‌جمهوری عهد کرده بود که هرطور باشد جنگ ویتنام را پایان خواهد داد (آن‌چنان که ترامپ نیز عهد کرده بود برجام را پاره خواهد کرد). او تظاهر می‌کرد که برخلاف رؤسای‌جمهور قبلی، بدون درنظرگرفتن شرایط دنیا و «نظم حاکم بین‌المللی» می‌تواند دیوانگی‌های غیرقابل‌پیش‌بینی کند، به‌ویژه این دیوانگی را پیوند می‌زد با درخواستی که رأی‌دهندگان از او داشته‌اند و ادعا می‌کرد اصلا آمریکا به‌‌دلیل دیوانگی به او رأی داده است تا مانند یک «خروس جنگی» چشم حریف را درآورد و هیچ جای برگشتی وجود ندارد.

عملیاتی‌شدن ایده
ترامپ از تابستان سال 2017 تئوری «مرد دیوانه» را به‌طور کامل درخصوص کره‌شمالی به‌کار برده بود. کیم ‌جون ‌اونگ که در سال 2011 به ‌جای پدرش رهبر کره‌شمالی شده بود، در ماه سپتامبر قدرتمندترین آزمایش هسته‌ای خود تا امروز را انجام داد. ترامپ در تابستان آن سال توییت مشهور خود علیه کره‌شمالی را پست کرده بود: اگر کره‌شمالی به تهدید ایالات‌ متحده ادامه دهد با «آتش و خشم» مواجه خواهد شد. مشاهدات ترامپ از ماه آگوست تا دسامبر به‌درستی نشان از آن داشت که هرچه تهدیدهای او دیوانه‌وارتر می‌شود و هرچه بیشتر به کیم یادآور می‌شود که واشنگتن در مسیری غیرقابل عقب‌نشینی پا گذاشته، پیونگ‌یانگ آزمایش‌های کمتر و هم‌زمان خفیف‌تری انجام می‌دهد. به‌نظر او آمد این سیاست واقعا در قبال دشمنان خونی جواب می‌دهد. تا دسامبر 2017 ترامپ با لحنی تند و قاطع تهدید می‌کند که اگر ایران، اروپا و کنگره آمریکا نواقص برجام را برطرف نکنند، آن را تأیید نخواهد کرد، رئیس دولت در ایران که به‌تازگی برای چهار سال دوم با رأی بالایی انتخاب شده است، در ماه‌های نخست با سرزنش‌های بسیاری از سوی هواخواهان خود به‌دلیل دیده‌نشدن اثرات اقتصادی برجام، تشکیل کابینه‌ای ناامیدکننده و خفیف‌بودن اصلاحات سیاسی مواجه است، بااین‌حال به چشم کاخ سفید همه‌چیز در ایران سر جای خود قرار دارد، در این مرحله به‌نظر می‌آید ترامپ قصد دارد با راه‌انداختن بازی «خردمندی بی‌خردی»، برجام اصلاح‌شده‌ای (در نگاه وی) را تنظیم کند. به‌نظر نمی‌آید او واقعا قصد داشته باشد از برجام خارج شود.

آغاز بازی
اما آغاز ناآرامی‌های دی‌ماه روند بازی را تغییر داد. ترامپ خود در صف مقدم حمایت از تظاهرکنندگان خشمگین قرار گرفت و بیش از هر نیرویی در داخل یا خارج از ایران در حمایت از آنها توییت کرد. ترامپ احساس می‌کند افکار عمومی در ایران را در دست گرفته و نبض سیاسی و اقتصادی در ایران با کلمات او نوسان پیدا می‌کنند. در اواسط زمستان ترامپ درخصوص دو چیز به یقین رسیده است؛ اول اینکه افکار عمومی در ایران در وضعیت نسبتا هیستریکی قرار گرفته و از طریق شبکه‌های اجتماعی غیررسمی قابل تأثیرات روانی جدی هستند، دوم اینکه جامعه ایران به این نتیجه رسیده که وی به‌راستی مردي غیرقابل پیش‌بینی است. هم‌زمان مشاوران او به‌ویژه در «بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها» به‌رهبری مارک دوبویتز، این نظریه را تقویت می‌کردند که بخش‌های مهمی از جامعه ایران در صورت ملتهب‌شدن فضای اقتصادی و سیاسی آماده تبدیل‌شدن به دینامیت انفجاری هستند. با این پنداشت‌ها و هم‌زمان اعلام آمادگی کره‌شمالی برای مذاکره تاریخی میان رهبران پیونگ‌یانگ و واشنگتن بر سر همه‌چیز، ترامپ بیش‌ازپیش به سیاست «مرد دیوانه» باور پیدا کرد. درخصوص ایران او کاملا در نقش خود فرورفت.
مارس 2018، یک‌ ماه پیش از خروج از برجام، وی صحنه را آماده‌تر کرد. دو نفر از بدنام‌ترین سیاست‌مداران جنگ‌طلب و ایران‌ستیز جایگزین دو سیاست‌مدار نسبتا عمل‌گرا در کابینه ترامپ شدند: مایک پمپئو، رئیس وقت سی‌آی‌اِی، مردی عجیب که هر روز صبح مأموران ارشد اطلاعاتی را در سالن اصلی جمع می‌کرد و برایشان دعا می‌خواند، جای رکس تیلرسون را در وزارت‌ خارجه گرفت و جان بولتون که حتی در دولت جنگ‌طلب جورج بوشِ پسر هم یک نیروی قابل‌تحمل قلمداد نشده بود، به ‌جای هربرت مک‌مستر در پست کلیدی مشاور امنیت‌ ملی رئیس‌جمهور نشست. هر دو آنها در گذشته دست‌کم یک‌ بار خواستار بمباران خاک ایران شده بودند. با این تحولات، در اوایل ماه آوریل کاملا قطعی به‌نظر می‌آید که ترامپ سیاست «خردمندی بی‌خردی» را صرفا با «اصلاح برجام» که البته برای آن نیز وقتی نمانده، متوقف نخواهد کرد. فقط کسانی که دنبال معجزه بودند تصور می‌کردند ممکن است ترامپ بار دیگر برنامه جامع اقدام مشترک را تأیید کند. دلار حتی پیش از خروج وی از برجام، نسبت به شش‌ ماه پیش 70 درصد‌ گرا‌ن شده است. مشاوران ترامپ به او اطلاع می‌دادند که اگرچه مقامات در تهران با مذاکره در شرایط فشار مخالف هستند؛ اما در ایران نوعی از جمهوری است که بايد در مقابل افکار عمومی پاسخ‌گو باشد و نهایتا در مقابل فشار دست به عقب‌نشینی خواهد زد. این‌دست تحلیل‌ها از سوی متحدان اصلی وی در همسایگی یا اطراف ایران تقویت می‌شد: اسرائیل، عربستان‌سعودی و امارات ‌متحده. به‌جز رهبران کشورها، لابی‌گرهای ابوظبی و ریاض در کاخ سفید، خانه نمایندگان و سنا مدام تأکید می‌کردند ایران در آستانه عقب‌نشینی تاریخی قرار گرفته است، ازجمله «بنیاد عربستان» یک اتاق فکر متعلق به خاندان آل‌سعود که ژانویه 2017 درست هم‌زمان با روی‌کارآمدن ترامپ در کاخ سفید توسط علی‌الشهابی، بانکدار سابق، در واشنگتن تأسیس شد. به‌نظر می‌آید شهابی مغز متفکر هماهنگی لابی در واشنگتن علیه ایران بوده است. چند روز پس از خروج ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک، او در مناظره‌ای با باربارا لیف، سفیر سابق آمریکا در امارات ‌متحده، خاطرنشان کرد: «پیام به ایران رسیده است، دیگر نمی‌توانید تنها پشت یک مورد (برنامه هسته‌ای) پنهان بمانید». در کل تابستان، ترامپ توانست سیاستی را پیاده کند که افکار عمومی ایران را ملتهب کند. حوادث دی‌ماه و بعد ناآرامی در تابستان، ترامپ را به این نتیجه رسانده بود که سیاست «مرد دیوانه» اولا به‌شدت جامعه ایران را متأثر کرده، دوما این اثرگذاری به‌شدت مردم ایران را نسبت به آینده خود دچار هیستری کرده است و سوما این هیستری باعث بروز شورش‌های گسترده‌ای خواهد شد که حاکمیت ایران را ناچار خواهد کرد
پای میز مذاکره‌ای بنشیند که قواعدش را تماما او و متحدانش تعیین خواهند کرد.

فروریختن ‌ایماژ
دقیقا در همین برهه جامعه ایران به دلایل متعدد در وضعیت نامناسبی قرار داشت، تلنبارشدن زخم‌های بسیار و کمبود تسکین‌های سیاسی در یک دوره 21ساله از سال 1376 به بعد، جامعه را آماده پذیرش ایماژهای ترسناکی کرده بود که نه به‌صورت اصلاحات آنی تلطیف می‌شد، نه مطبوعات پرتیراژ و مهم‌تر از آن معتمد - چه از منظر مستقل‌بودن و چه از منظر تخصص- وجود داشت که مردم به آن پناه ببرند و نه آکادمیک‌ها و روشنفکران توان یا اراده‌ای حقیقی برای ورود به‌خاطر درآغوش‌گرفتن جامعه‌ای هراسناک و آرام‌کردن آن داشتند. ترسناک‌ترین ایماژ جامعه، نه الزاما ناباوری نسبت به بسیج دوباره همه توان ملی برای سروسامان‌دادن به حال‌ و روز مملکت در بدترین بحران‌ها که احتمالا پررنگ‌ترین بخش از حافظه‌ جمعی و تجربه تاریخی صد سال اخیر ما ایرانیان محسوب می‌شود، بلکه مواجهه با «مرد دیوانه» در کاخ سفید بود. جامعه ایران چند پیش‌فرض سیاسی را در نظر گرفته بود: نخست اینکه ترامپ به‌راستی رحمی نسب به ایران ندارد و از ایرانی‌ها در قالب ملت هم متنفر است (نخستین دستور اجرائی ترامپ ممنوعیت ورود ایرانی‌ها به آمریکا بود)، دوم اینکه او در کشورش نامیرا، قدرتمند و کامیاب است (فروکش‌کردن چشمگیر تظاهرات مدنی علیه او در سال 2018 در مقایسه با سال 2017، افزایش محبوبیت او به‌واسطه رشد اقتصاد و کاهش نرخ بی‌کاری) پس در سال 2020 نیز پیروز انتخابات است (تصور کش‌آمدن مسئله: نه برای دو سال که احتمالا برای دست‌کم شش‌ سال تا 2024). در کنار اینها قدرقدرت و رویین‌تن‌ماندن نیروهای به‌شدت متخاصم مانند محمد بن‌سلمان و بنیامین نتانیاهو (سیاست‌مدار دست‌راستی و تندرو که 10 ‌سال است نخست‌وزیر اسرائیل مانده است) بر این تصویرهامی‌افزود. آینده ایران تنها به امروزِ دو کشور در جهان تشبیه می‌شد: سوریه یا ونزوئلا. بااین‌حال در ماه مهر و آبان مجموعه‌ای از اتفاقات به‌صورت معجزه‌آسا توانست جامعه ایران را تا حد زیادی از منجمدشدن در این حوض، نجات دهد: اول اینکه شکست‌پذیری ترامپ علنی شد، انتخابات کنگره در ماه آبان با شکست چشمگیر جمهوری‌خواهان مورد حمایت ترامپ در خانه نمایندگان همراه شد. دوم، مرگ جمال خاشقجی و حملات وخیم به عربستان‌سعودی و ولیعهد عربستان (در عمل مرد شماره یک خاندان سلطنتی) رویین‌تن‌بودن او و کشورش در اداره خاورمیانه را زیر سؤال برد، نه‌تنها عربستان را در مسئله یمن وادار به عقب‌نشینی کرد بلکه جایگاه جهانی ترامپ نیز به‌عنوان مدافع اصلی عربستان به‌شدت لکه‌دار شد، تحلیل عمومی بر این شد که واشنگتن و ریاض دیگر نخواهند توانست آن اتحاد آهنین و افسانه‌ای 18 ماه اخیر را ادامه دهند، (اتحادی که نیزه‌اش بیش از هرچیز تمامیت ارضی ایران را نشانه رفته بود) هم‌زمان بنیامین نتانیاهو نیز به‌خاطر تشنج‌های حزبی بر سر آتش‌بس در غزه پست خود را در خطر برگزاری انتخابات زودهنگام دید.
پیش از آغاز این دومینو، ابتکار عبدالناصر همتی برای مداخله بانک مرکزی در بازار ارز و نوعی «ترس یا بیدارشدگی ملی» برای پایان‌دادن به «دلالی جمعی» به‌نوعی مقاومت علیه زوال شهروندی بدل شد و توانست جامعه را از وضعیت مسخ‌شدگی نجات دهد. آقای همتی شاید تنها مقام ارشد در دولت حسن روحانی بود که توانست در این بازه یک‌ساله و ترسناک، ابتکاری حقیقی برای شکستن وضعیت ذهنی مذکور ارائه دهد. همان‌قدر که ابتکار بانک مرکزی به ریاست همتی در درک ماجرا چشمگیر بود، انفعال وزارت ‌خارجه به ریاست محمدجواد ظریف در فهم وضع موجود و ارائه خلاقیت‌هایی - حتی در بدیهی‌ترین اشکال آن- برای خروج از آن انسداد روانی مأیوس‌کننده بود.

پایان بازی
سیاست «مرد دیوانه» سیاست کوتاه‌مدت است، یا به‌سرعت جواب می‌دهد یا به پایان می‌رسد، گرچه به‌عنوان استراتژی چندباری در آمریکا به‌کار برده شده است؛ اما نمی‌تواند یک روند در سیاست خارجی کشوری باشد، وضعیت ذهنی جامعه و حاکمیت مخاطب در برابر شعبده‌ای که به ‌راه می‌افتد بسیار تعیین‌کننده است و درصورتی‌که دولتی «دیگر» نتواند مفاهیم بی‌خردی، ویرانگري، پیش‌بینی‌ناپذیر و عصبی و آتشین‌بودن را به آن‌ صورت که روان مخاطب را واقعا دچار مخاطره و تزلزل کند جا بیندازد یا در ضرباهنگ تزریق سیاست جنون‌آسایش مکثی طولانی پدید ‌آید، این بازی به پایان می‌رسد. درست به‌همین دلیل دقیقا در روزی که ترامپ با اعمال مجدد «تمام تحریم‌ها» علیه ایران، امید داشت نمایش اراده در قالب پوستر سریال «بازی تاج‌وتخت» به وحشت بسیار ختم شود، به هیچ‌چیز ختم نشد. ترامپ قصد داشت خود را همچون «شاه‌جفری» که نماد «دیوانه‌بازی» بود معرفی کند، اما درست در روز پرده‌برداری از خود، بازی به پایان رسید.
دقیقا مطمئن نیستیم ترامپ و همراهانش چقدر متوجه این ماجرا شده باشند، شاید آنها بخواهند چند بار دیگر در قالب توییتر، مصاحبه‌های مهیب یا دستورالعمل‌های ویژه، میزان تشنج‌پذیری جامعه ایران را امتحان کنند، شاید ترامپ سعی کند بازی «مرد دیوانه» را در قالب تهدید به جنگ پیش گیرد، اما با توجه به روحیه اقتصادی او و وضع کنونی جامعه آمریکا از همین الان مشخص است که جامعه ایران چندان تحریک نخواهد شد. جوامع را نمی‌توان زمان زیادی در وضعیت هراس آخرالزمانی نگه داشت. ایران این وضعیت خوفناک را از مهرماه سال گذشته تا اواسط آبان تجربه کرد و بعید است در کوتاه‌مدت بار دیگر این تشنج عصبی را تجربه کند. از این رو به نظر قطعی است که ترامپ پس از بهار در متدولوژی سیاست خارجی خود در قبال ایران تجدیدنظر خواهد کرد. آیا اصل مواجهه با ایران خصمانه خواهد بود یا مسالمت‌آمیز؛ احتمال خصمانه‌ماندن بسیار بیشتر است، اما قطعا با مختصات جدید و متفاوت.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 29 دی 97، شماره: 3346
اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین