پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۸۳۸
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۷

روحانی نتوانسته با مردم ارتباط برقرار کند

روحانی به این نتیجه رسیده است که همه هم و غم خود را به لحاظ ارتباط با مردم باید در مساله هسته‌ای بگذارد، حالا به سیاست داخلی هم پرداخته نشد اشکالی ندارد.

شعار سال: روزنامه اصلاح طلب اعتماد امروز شنبه 94/3/23 گفت و گویی با محمدرضا خاتمی انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

آقای دکتر چندی پیش با آقای عبدی گفت‌وگویی داشتیم که محور آن درباره طرح خروج از حاکمیت و هزینه- فایده‌های این طرح بود. آقای عبدی همه حرفش این بود که اصلاحات از من جدا شد، نه من از اصلاحات. این قسمت گفت‌وگوی‌تان خیلی برای من جالب بود.

*برداشت‌تان از همه حرف‌هایی که در گفت‌وگو با آقای عبدی داشتیم چیست؟ آیا واقعا اصلاحات راهش را از ایشان جدا کرد.

اگر متن مصاحبه همان منظور واقعی جناب آقای عبدی باشد و به درستی نظرات ایشان را فهمیده باشم حرف‌های ایشان به نظرم دارای تناقضات مهمی است. ایشان می‌گوید فرد مهم نیست و جریان اهمیت دارد اما در جای دیگر خلاف همین حرف را می‌زند. در این مصاحبه چالشی ازجمله درباره رییس دولت اصلاحات و دیگر موارد همین ایراد وجود دارد. آقای عبدی معتقد است که فرد مهم نیست اما وقتی این جمله را می‌گوید که اصلاحات راهش را از من جدا کرد، خودش این حرف را نقض می‌کند. در بخش دیگری می‌گوید که آدم‌ها تکامل و تحول پیدا می‌کنند اما در بخش دیگری می‌گوید من همانی هستم که بوده‌ام و برای ادعایش شما را ارجاع می‌دهد به مقالات و مطالبش.

*به نظر شما عباس عبدی تغییر کرده؟

مشخص است، تغییر که کرده اما غیرمنصفانه است اگر بگوییم در اصول شخصیتی ثابت نمانده است. عوض نشدن شخصیت عباس عبدی مولفه مهم او است.

آقای دکتر نظرتان درباره طرحی که ایشان با عنوان خروج از حاکمیت مطرح کرد چیست؟ واقعا قرار بود بعد از خروج از حاکمیت چه اتفاقی بیفتد و چه چیزی نصیب اصلاح‌طلبان بشود؟

این تئوری آقای عبدی آن زمان حرف بی‌خود و بی‌حساب و کتابی نبود اما اجرایش به زمینه‌هایی نیاز داشت.

*همه حرف این طرح این بود که اصلاح‌طلبان بالاخره باید یک جایی ایستادگی کنند؟

بله. آقای عبدی هم همین را می‌گفت و حرفش درست بود. بالاخره ما باید خطوط قرمزی داشته باشیم. باید معلوم باشد خطوط قرمزمان کجاست. اگر طرف مقابل احساس کند که هرچه به پیش بیاید و شما عقب‌نشینی می‌کنید بی‌شک جلو‌تر می‌آید. همین بود که می‌گفت یک جایی باید سر جای‌مان بایستیم. اما این طرح اساسا خوش‌باورانه مطرح شده بود چرا که زمان‌هایی هست که اگر از دست برود شما فرصت ندارید دیگر از پشتوانه اجتماعی‌تان استفاده کنید و البته اگر هم بیجا و بی‌موقع بخواهید از این سرمایه استفاده کنید جز استهلاک و میرایی جریان دستاوردی نخواهید داشت. این طرح در آن زمان نمی‌توانست همه جوانب ماجرا را باهم ببیند. ایشان می‌گفت باید نشان دهید یک سلاحی دارید و هر آن ممکن است این سلاح را بکشید.

*یعنی ژست کشیدن سلاح را باید گرفت؟

بله. این طرح اجزای مختلفی داشت که یکی هم این بود که جریان مقابل باید احساس کند هرآن احتمالا برگ برنده شما که همان پشتوانه اجتماعی و مردمی است رو خواهد شد. نکته دوم این است که اگر بخواهد این اجرا شود همه اصلاح‌طلبان درون حاکمیت باید آن را قبول کنند که این عملا غیرممکن بود. گفته می‌شد برویم اصلاح‌طلبان را توجیه کنیم. رییس دولت اصلاحات، دولت و مجلس و جاهای دیگر را توجیه کنیم که متحد شوند تا به طرف مقابل بگویند اگر نگذارید کار کنیم ما حاضریم همگی کنار برویم. کنار رفتن هم مسالمت‌آمیز بود. نه اینکه ما قبول نداریم یا قهریم بلکه بگوییم این طور نمی‌شود و به ضرر کشور است. دوگانگی درون حاکمیت در درازمدت ممکن نیست. شما آن را اداره کنید و ببینیم چه می‌شود. این طرح عملا طرحی برای انجام نشدن بود. وقتی این طرح به پایان خود رسید که بعد از آن دادگاه کذایی آقای مرتضوی اعلام کرد که کرکره خروج از حاکمیت برای همیشه پایین کشیده شد.

* در کنگره مشارکت بحث مطرح شد و قبول کردند و بعد مدتی کنار گذاشتند.

نه. ما به عنوان یک ایده با این شرط که اگر همه اصلاح‌طلبان قبول کنند قابلیت اجرایی شدن دارد قبول کردیم که همان جور که گفتم عملا امکان‌پذیر نبود.

*تلاشی شد که همه اصلاح‌طلبان قبول کنند؟

بله تلاش‌هایی شد ولی به واقع این طرح با برداشت و دیدی که حاکمیت از جریان اصلاحات داشت یک طرح رادیکال محسوب می‌شد. حرفی که این روزها آقای عبدی می‌گوید در جنبه‌ای مهم است که خود در آن زمان به آن توجه نمی‌کند. اینکه باید طرف مقابل را در نظر گرفت و روحیه او را سنجید و باید متناسب با امکانات پیش رفت و اینکه چطور می‌توان با طرف دیگر تعامل کرد. آن زمان این نکته اصلا در نظر گرفته نشد. کسانی که بودند از جمله رییس دولت اصلاحات در برابر این طرح گارد داشتند. عده‌ای از دوستان آقای عبدی و ما بودند که مسخره می‌کردند. طبع‌شان این طور بود. رییس دولت اصلاحات به‌شدت مخالفت می‌کرد و آن را تند و غیرعملی می‌دانست. گرچه گاهی اوقات حوادثی پیش می‌آمد که آقای عبدی می‌گفت پیش‌بینی من تحقق پیدا کرد. مثلا همان جا که رییس دولت اصلاحات می‌گوید اگر این دو لایحه نشود فایده‌ای ندارد یا مثلا اینکه می‌خواهند تدارکاتچی باشیم.

*خودتان هم موافقید رییس دولت اصلاحات باید جایی می‌ایستاد و ادامه نمی‌داد یا لااقل پیام خواهیم ایستاد را منتقل می‌کرد؟

مهم‌ترین اشکالی که بخواهیم به رییس دولت اصلاحات وارد کنیم یک جاست؛ آنجا که رییس دولت اصلاحات سرنوشت را به آن دو لایحه گره زد. خیلی از دوستان معتقد بودند که این دو لایحه را نباید حیثیتی کرد.

* مشکل اصلاح‌طلبان با طرح آقای عبدی چه بود؟

اگرقرار بود چنین کاری اجرایی شود همه اصلاح‌طلبان درون حاکمیت باید آن را قبول می‌کردند که این عملا غیرممکن بود. ما می‌گفتیم ابتدا باید برویم و همه اصلاح‌طلبان از رییس دولت اصلاحات، دولت و مجلس و جاهای دیگر را توجیه کنیم که متحد شوند تا به طرف مقابل بگویند اگر نگذارید کار کنیم ما حاضریم کنار برویم. کنار رفتن اصلاح‌طلبان با این گونه اجرای این طرح مسالمت‌آمیز بود. نه اینکه برویم و بگوییم ما هیچ چیزی را قبول نداریم یا دیگر آمده‌ایم قهر کنیم بلکه حرف‌مان با اجرای طرح خروج از حاکمیت به جریان رقیب این بود که بگوییم این طور نمی‌شود کار کرد و ادامه این تضادها به ضرر کشور است. این نمی‌شود که بخشی از حاکمیت هیچ کاری نداشته باشد الا اینکه بخشی دیگر را که اتفاقا نمایندگان مستقیم آرای مردم بودند فشل کند. ما می‌رویم تا شما کشور را یکدست اداره کنید و ببینیم مدیریت یکدست شما با کشور چه می‌کند. اما همان‌گونه که گفتم این یک سوی قصه بود اینکه ما چه می‌گفتیم و واقعا چه نظری داشتیم اما روی دیگر سکه طرف مقابل اصلاحات بود که عمدا یا سهوا این طرح را یک طرح رادیکال و ضد حاکمیت تصویر می‌کرد.

* واقعا این طرح قابلیت اجرا داشت؟

طرح خروج از حاکمیت عملا طرحی برای انجام نشدن بود.

* در مورد موضوع دو لایحه اختیارات و انتخابات چرا عده‌ای خیلی موافق آن نبودند به این علت که توان لازم برای پافشاری و عملیاتی شدن آن را نداشتیم؟ پیش‌بینی نمی‌کردید که با آن مخالفت شود؟

اصلاحات آن زمان در اوج نبود. درست است که رییس دولت اصلاحات ٢٢ میلیون رای آورده بود اما اصلاحات در اوج نبود. همچنین احتمال انجام نشدن آن زیاد بود. دوستان معتقد بودند که وقتی این طور یک مساله‌ای حیثیتی بشود و به هر دلیلی به فرجام خوشی نرسد ابهت اصلاحات فرو می‌پاشد.

*طرح آلترناتیوی وجود نداشت؟کار دیگری نمی‌شد کرد؟

بعد از مخالفت و رد دو لایحه تنها دو راه وجود داشت. یا باید می‌گفتید رفراندوم یا اینکه بگویید ما دیگر نیستیم. هیچ یک از اینها نشد و بعد از این اگر این خواسته شما به منصه ظهور نرسید و سر کار ماندید، فشارهایی که هست علیه‌تان زیاد می‌شود. به نظرم آقای عبدی درست به این موضوع اشاره می‌کند و به نظرم تنها ایراد درست ایشان همین است. البته حرف ما این بود که هنوز رییس‌جمهور اختیاراتی دارد. طبق همان اختیارات قانون اساسی که مجلس اول یا دوم تصویب کرده، می‌توان تذکر داد یا شکایت کرد.

* فضای مجلس ششم باعث نمی‌شد سطح نزاع بالا برود؟

مجلس ششم، مجلسی استثنایی بود. ٦٠ ، ٧٠ درصد نمایندگان مجلس ششم برای نخستین بار به عرصه قدرت و حکومت وارد می‌شدند. همه بچه‌های انقلاب بودند که بی‌ادعا مشغول خدمت بودند و دنبال نام و نان نبودند تا پیش از آن نهایتا مدیرکل بودند یا در برخی نهادها مثل جهاد، سپاه و دانشگاه بودند. در سطح کلان شاید مجلس ششم چیزی شبیه مجلس اول بود. همچنین مجلسی فراسنتی و حزبی به معنای واقعی کلمه بود. دیسیپلین حزبی داشت.

* پس می‌شود گفت مجلس ششم مجلس بی‌تجربه‌ای بود؟

وقتی می‌گویم برای نخستین بار وارد می‌شدند می‌توان فرض کرد یعنی همین که شما می‌گویید. یعنی تعاملات درون حکومت و مسائل دیگر را نمی‌شناختند. فکر می‌کردیم با یک قیام و قعود می‌توان یک قانون را تصویب کرد و پیش برد. یعنی یک الگوی دموکراسی مطلوب در نظر بود و آنها فکر می‌کردند به عنوان نمایندگان مردم باید آن را انجام دهند. ساختار حقیقی قدرت با ساختار حقوقی آن متفاوت بود. در حقیقت اکثریت این جماعت آرمان‌گرا بودند و خیلی به تعاملات درون ساختار قدرت توجه نداشتند. این بی‌توجهی هم از سر نشناختن بود نه نادیده گرفتن. آرمان‌ها و شعارهای مجلس ششم کاملا درست و برگرفته از الگوی دموکراسی مطلوب بود. از طرف دیگر بروید بررسی کنید قوانین اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و امور مختلف را و ببینید آیا بهترین قوانین در زمان مجلس ششم تصویب نشده است؟ مگر یک مجلس بی‌تجربه می‌تواند این حجم زیاد از کارهای کارشناسانه را پیش ببرد.

* پس با این تفسیر می‌شد گفت که اگر زمان به عقب بازگردد آیا همان آرمان‌ها و پرونده‌ها را در مجلس ششم دنبال می‌کنید اما با راهبرد و تاکتیکی متفاوت؟

بله. تاکتیک‌هایی که باید انتخاب شود بسیار مهم است. اما بگویم که کارهای مجلس ششم از سر بی‌تجربگی نبود. مثلا در آن زمان آن اتفاق برای زهرا کاظمی رخ داد. مجلس ششم کارشناسانه وارد این قصه شد و تحقیقات کاملی را انجام داد که چه کسی این کار را کرده و اتفاق چه بوده و چه باید کرد. اما اگر تجربه امروزمان را داشتیم از طریق تعاملات درون حکومتی آن را حل می‌کردیم و آن فرد را کنار می‌گذاشتیم.

*یعنی١٠ سال زودتر می‌توانستید خیلی از کارها را انجام دهید اما اگر تجارب امروز را می‌داشتید؟

بله. البته نمی‌دانم می‌شد یا نه چرا که این کار در مجلس ششم تجربه نشد.

* پس معتقدید که به جای آنکه از تریبون‌های رسمی بخواهید به جریان رقیب پیام بدهید این امکان وجود داشت که در اتاق در بسته و سربسته‌ای خیلی از مسائل را حل کرد؟

نمی خواهم بگویم حتما می‌شد در اتاق سر بسته و در بسته‌ای این کارها را انجام داد. حرفم این است که در روند اصلاح و اصلاحات به افشاگری‌های آنچنانی نیاز نیست. پرونده زهرا کاظمی یک افشاگری شد. نتیجه ‌اش چه بود؟ مردم فهمیدند چه اتفاقی افتاده است اما تغییری در روندهای اداره کشور ایجاد نکرد.

چه هزینه‌هایی از ناحیه افشاگری داشت؟ این پرونده‌ای که در حال حاضر به بازخوانی و نقد آن نشسته‌ایم مربوط به ١٥ سال پیش است. به واقع بلوغی که امروز به آن رسیده‌ایم محصول چه هزینه - فایده‌هایی است؟

این هزینه- فایده‌ها در داخل کشور اجباری است.

*چرا؟

به این علت که نظام حکومتی‌ای که ما در ایران داریم نظام سیاسی تجربه شده‌ای نیست. یک زمان لیبرال دموکراسی غربی را داریم که اصول آن مشخص و روند پیشرفت در آن نیز مشخص است. اما نظام سیاسی در ایران منحصر به فرد است. هر چند هزینه‌های بسیاری پرداخت شده اما باید نیمه پر لیوان را هم دید. شاید این تجارب به کار نسل‌های آینده و جاهای دیگری بیاید که بخواهند یک نظام مبتنی بر دین تاسیس کنند. اگر نظامی مشابه نظام سیاسی ما وجود می‌داشت ما هم می‌توانستیم از تجارب آنها استفاده کنیم اما چنین چیزی وجود نداشت.

* این بها به اندازه بوده است؟

الان ممکن است بگویم‌ ای کاش این کار می‌شد یا آن کار ای کاش نمی‌شد. امکان ندارد شما به راه‌حلی دست پیدا کنید که همه سود باشد مهم این است هزینه فایده را بسنجیم و الان خیلی سخت است که بگوییم اگر کار دیگری می‌شد لزوما سود بیشتر و زیان کمتر داشت. ما آن زمان فکر می‌کردیم کاری که می‌کنیم درست است. امروز نمی‌شود ایراد گرفت که چرا کم‌تجربه بودیم. به هر نحو شناختی از آرایش و ساختار قدرت و مناسبات قدرت نداشتیم. به علاوه عموما کارها بر اساس خرد جمعی اصلاح‌طلبان انجام می‌شد نه تصمیم‌گیری‌های شخصی. شاید مقید بودن به این اصل دموکراتیک هرچند هزینه‌هایی هم داشت اما سود و برکت آن در پیشبرد تفکر اصلاحی حتی نفوذ ناخودآگاه این تفکر در لایه‌هایی از محافظه‌کاران هم کم نبود.

شاید یکی از علت‌هایش این بوده که اصلاح‌طلبان در آن مقطع سیاستمدار کتابخانه‌ای بودند و بازی سیاسی و سیاست‌ورزی مدرن را از کنج کتابخانه یاد گرفته بودند.

اگر سیاستمدار کتابخانه‌ای بودیم ابعاد و نهادهای لازم دیگر توسعه سیاسی را هم نباید می‌داشتیم. فراکسیون یا تشکیلات حزبی از دل سیاستمدار کتابخانه‌ای بیرون نمی‌آید. اگر سیاستمدار کتابخانه‌ای می‌بودیم که در حوزه‌های دیگر مانند حوزه اقتصادی و اجتماعی عملکرد خوبی نمی‌توانستیم به جای بگذاریم. مجلس ششم فقط در جنبه سیاسی به مانع برخورد.

* خب حرف اصلی اصلاح‌طلبان در آن مقطع هم در حوزه سیاسی خلاصه می‌شد جایی که به قول شما مجلس ششم در آن مشکل داشت. چرا فقط در این حوزه فکر می‌کنید دچار مشکل بودید؟

به این دلیل که برای طرف مقابل جنبه سیاسی، حیثیتی بود. جریان ضداصلاحات همه کار کرد تا مجلس ششم نتواند در بُعد سیاسی موفق باشد. موفق نبودن مجلس ششم در این حوزه به معنی بی‌تجربگی و آماتور بودن نیست. در بعد سیاسی شاید کمی خوش‌باوری در بین ما وجود داشت.

* فکر نمی‌کنید تحلیل غلط یا به قول شما خوش باوری منبعث شده از برآورد غلط است؟

شاید این طور باشد ولی ما به آرمان‌های انقلاب مثل آزادی، رای مردم میزان است و مردم ولی‌نعمت مسوولان هستند باور داشتیم و فکر می‌کردیم همه مسوولان همین طور هستند اما اینکه عده‌ای نباشند یا ما آنها را نشناسیم به صفاتی خلاف این مرام ممکن است ضعف ما باشد ولی در آن صورت بایست همه برنامه‌ها را بر اساس سوءظن و تئوری توطئه طراحی کنیم که باز هم سرنوشت مجلس ششم بهتر که نمی‌شد شاید بدتر هم می‌شد و اصولا در سیاست بنا را باید بر امید و خوش‌بینی گذاشت و الا اصلاح‌طلبی معنا نمی‌دهد باید انقلابی شد. بنابراین فکر نمی‌کنم عدم شناخت از آنها به عدم تحلیل درست از شرایط آن روز بازگردد. ما شرایط سیاسی کل کشور را درست تحلیل می‌کردیم اما در اینکه طرف مقابل تا چه حد از ابزار قدرت خود برای رسیدن به مقاصد خود و جلوگیری از روند اصلاحات سوءاستفاده کند اشتباه کردیم. حالا اگر شما اسم آن را تحلیل اشتباه از رقیب می‌گذارید بله تحلیل ما اشتباه بود. فکر نمی‌کردیم اینقدر سختگیرانه با ما رفتار شود.

* این میزان از تصلب را پیش‌بینی نمی‌کردید؟

نه.

*بحث کوتاهی داشتید که باید سطح نزاع را درست تحلیل کرد. در مجلس ششم سطح نزاع را بالا بردید. چرا این سطح نزاع را به سطح جامعه کشاندید؟

اصلا این طور نیست این ادعای کسانی است که وقتی در برابر اصلاحات کم آوردند وارد یک جنگ روانی شدند که خود را مساوی همه ارزش‌های انقلاب معرفی کنند و بتوانند ضعف خود را پوشش دهند. ما وقتی وارد مجلس ششم شدیم در یک رقابت با جناح سیاسی که سنتی بود پیروز شده بودیم و به مجلس ورود کردیم. اصلا از این سطح هم بالاتر نرفته بودیم. حتی برخی دوستان اصلاح‌طلب که در لیست اصلی اصلاحات وارد نشده بودند در تبلیغات و صحبت‌ها و میتینگ‌های‌شان هیچ‌وقت سیاست‌های کلی نظام را مورد سوال قرار نمی‌دادند. ما به سیاست‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و دیگر بخش‌ها نقد داشتیم و نزاع‌ها در این حد و سطح بود. رقابت از موارد معدودی بود که دو جناحی شد چرا که چند جناح وجود نداشت. ممکن است بگویید افراد مختلفی بودند اما دو لیست اصلی در انتخابات وجود داشت و فضا دوقطبی بود.

*شما نمی‌خواستید سطح نزاع به آن سمت برود؟

به هیچ‌وجه. مثلا فرض کنید مجلس پنجم قانونی را درباره مطبوعات وضع کرده است. اوج مخالفت ما با آن قانون بود. اصلا ما در برنامه‌های انتخاباتی قول داده بودیم که این قانون را لغو کنیم. به هیچ عنوان فکر نمی‌کردیم اینقدر روی این قانون حساسیت وجود داشته باشد چون فکر می‌کردیم یک قانون را وضع می‌کنیم ودر نهایت اگر سختگیری زیاد باشد شورای نگهبان آن را رد می‌کند نه اینکه این برخورد را با ما بکنند.

*با آیت‌الله هاشمی‌شاهرودی درباره وضعیت مطبوعات رایزنی‌ای داشتید؟

بله. آیت‌الله شاهرودی به عنوان رییس قوه قضاییه اصلا در این مسائل ورودی نداشت. ایشان دستور می‌داد روزنامه باز شود اما اتفاقی نمی‌افتاد و دستور ایشان روی زمین می‌ماند. در آن زمان شاید ما اصلا راه دیگری نداشتیم. راهی که مجلس ششم انتخاب کرد به نظر من راه عاقلانه‌ای بود. در نهایت هم گفتیم ما تابع الزامات حکومتی هستیم وقتی گفته می‌شود نه ما هم از دستور خارج می‌کنیم و در نهایت قصه تمام شد.

* می‌خواستید از خودتان رفع تکلیف کنید؟

رفع تکلیف نبود انجام وظیفه قانونی بود. یک طرح وقتی به مجلس می‌آید روند رسیدگی به آن طبق آیین‌نامه مشخص است.

می خواستید نشان بدهید که کجا و چگونه به بن‌بست رسیده‌اید؟ بگویید تا کجا پیش رفتید و چه شده است که نمی‌توانید آن را دور بزنید.

ایراد ندارد. باید دید راه‌های دیگر چه هزینه و فایده‌ای برای کل نظام و از جمله برای اصلاح‌طلبان داشت. همان زمان مجلس می‌توانست استعفا بدهد و برود. می‌توانست پافشاری کند که قانون را تصویب می‌کند. در هر دو صورت سطح دعوا بالا می‌گرفت. هر جایی که در سطح جامعه می‌رفتیم مطالبه وجود داشت. در دانشگاه‌ها و نهاد‌های مختلف می‌گفتند ما صبح که بیدار می‌شویم نخستین کاری که می‌کنیم این است که پیچ رادیو را باز می‌کنیم تا ببینیم در مجلس چه خبر است. راه دیگر این بود که بی‌سروصدا همه‌چیز تمام می‌شد در آن صورت اگر صبح کسی می‌دید به جای قانون مطبوعات که مدت‌ها پیش زمان رسیدگی به آن معلوم شده مثلا قانون دیگری در دستور است خب این ضربه به اعتماد مردم به کل نظام بود که همه زد و بند است. گاهی شفافیت ممکن است به زیان خودتان باشد ولی باعث اعتماد جامعه به کل می‌شود.

* پس همین مطالبات برای‌تان هیجان‌انگیز شده بود.

هیجان‌انگیزی آن نبود که باعث شده بود مطالبات را در این سطح پیگیری کنیم. در واقع افکار عمومی به مجلس بسیار حساس بود. من تردید ندارم اگر در آن مقطع این حداقل کار را انجام نمی‌دادیم، آب سردی بود که بر افکار اصلاح‌طلبی در جامعه پاشیده می‌شد.

* آهستگی و پیوستگی اصلاح‌طلبی برای‌تان مهم نبود؟

کاری که انجام شد عین پیوستگی اصلاحات بود. اگر این کار انجام نمی‌شد شاید، تحسین حکومت و قدرت را برای خود می‌خریدیم اما بی‌شک در جامعه اثر منفی می‌گرفتیم و خشم عمومی را برای خود می‌ساختیم.

*راه و راهبردی نبود که هم بتواند حساسیت ارکان قدرت را برنینگیزد و هم آنکه اهداف اصلاح‌طلبانه را بهتر بتوان با آن پیش برد؟

این همراهی صورت گرفت. دیدارها، صحبت‌ها و گفت‌وگوهای مختلفی وجود داشت اما هیچ راه میانه‌ای پیدا نمی‌شد. به آنها می‌گفتیم ما که دعوای قانون مطبوعات نداریم. حرف بر سر این بود . می‌خواستیم روزنامه‌ها باز شود یا از این پس ضمانتی بگیریم که بی‌دلیل دیگر این اتفاق نمی‌افتد.

*حاکمیت نسبت به اصلاح‌طلبان گارد داشت. فکر نمی‌کنید تعجیل در پیگیری مطالبات اصلاح‌طلبانه باعث ایجاد بدبینی به اصلاح‌طلبان شد و به نوعی اصلاح‌طلبان برای حاکمیت سوژه شوند؟

این تحلیل را من در ابتدا قبول داشتم و هنوز هم البته برخی همین تحلیل را که طرف مقابل نیت بدی نداشت و ما در مجلس ششم، جریان رقیب را ترساندیم می‌زنند اما من این تحلیل را امروز قبول ندارم.

*اقدامات شما در مجلس ششم واقعا منجر به ترس و وحشت جریان رقیب نشد؟

ممکن است بگویم کارهای ما به طرف مقابل برای هجمه و حمله و فشار بهانه داد اما اینکه همه فشارهای آنان به همین دلیل بوده باشد را قبول ندارم. از روز اولی که رییس دولت اصلاحات روی کار آمد و همه غافلگیر شدند ضد اصلاح‌طلبان حملات‌شان را شروع کردند. از همان موقع زمزمه کردند دولت مستعجل است که شش ماه بیشتر دوام نمی‌آورد بعد از شش ماه هم گفتند که ما هشت سال را باید تحمل کنیم اما برای هشت سال بعد از الان باید برنامه‌ریزی کنیم. این برنامه‌ریزی یعنی چه؟

*آقای خاتمی قبول ندارید که اصلاح‌طلبان و کل اصلاحات را با اقداماتی که در حوزه مسائل سیاسی در مجلس ششم داشتید سوژه، نه سوژه سیاسی که سوژه امنیتی کردید؟

نه من این را قبول ندارم.

* شما تبدیل به یک خطر امنیت داخلی نشده‌اید؟

بر اساس حرف شما ما باید در درون قدرت می‌رفتیم و با هم می‌نشستیم و فالوده می‌خوردیم.

*ارتباط‌تان با بدنه اجتماعی آن زمان چطور بود؟

خوب بود.

*از این سرمایه اجتماعی چطور استفاده کردید؟ با این چیزی که می‌گویید فقط می‌خواستید به سرمایه اجتماعی بگویید به مشکل برخورده‌اید؟

ما هیچ‌وقت در مسیر اصلاحات احساس به بن‌بست رسیدن نداشته‌ایم. بله درون حکومت اصلاحات به موانع بسیار صعب‌العبوری رسیده بود که مردم باید آنها را می‌دانستند تا هم صبوری داشته باشند هم سطح توقعات را تنظیم کنند و هم در یک پروسه درازمدت جریان اصلاحات را درون جامعه یاوری کنند. ما آن زمان اعتقادی داشتیم که هنوز هم داریم.

با اضافات و تلخیص برگرفته از وبسايت خبرگزاري گیلان آنلاین، تاریخ انتشار چهارشنبه, 25 شهریور 1394، كد مطلب: -: www. guilanonline.com


خبرهای مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین