شعار سال: هر يک از آنها ويژگيهاي خود را داشته و دارند. اما همه در هدف کلي سياست آمريكا کمابيش يکسان عمل ميکنند؛ اين هدف حفظ برتري مطلق آمريكا نسبت به همه کشورهاي موسوم به جهان سوم و برتري نسبي نسبت به اروپا و روسيه است. روزي که نيکسون، معاون آيزنهاور، در سال ۱۳۳۲ به ايران آمد، ايران و روسيه نسبت به احداث صنايع ذوبآهن در اصفهان به توافق عملي رسيده بودند. نيکسون به شدت با اين توافق مخالفت ميکرد. مفهوم مخالفت او اين بود که خاورميانه نبايد صنعتي شود؛ بايد نفت بفروشد و نيازهاي خود را از غرب تأمين کند. اروپا در کليات اين قضيه با آمريكا همراه است. رشد تکنولوژيکي در خاورميانه و خاوردور حاصل رقابت اروپا، روسيه و آمريكا با يکديگر است. يک نمونه بارز اين زمينه توليد خودرو است. خودروسازي در غرب روي مدلهاي سالانه توليد ميشود. با آمدن مدل جديد خودرو، مدل سال پيش از آن در بازار از رونق ميافتد. مدلهاي تازه به لحاظ ريخت زيباتر و ظريفتر از مدل سال پيش هستند. با ساخت و ارسال مدل جديد به بازار آمريكا و اروپا، خودروهاي مدل سالهاي پيش از آن رونق خود را در بازار فروش از دست ميدهند. علاوه بر آن خط توليد نيز بازسازي ميشود. آنچه ديگر مورد استفاده نيست يا بايد دور ريخته شود - که يک کار اقتصاري نيست - يا بايد با بالاترين بها به کشورهايي که فاقد تکنولوژي خودروسازي بومي هستند، صادر شود. ژاپن، ايران، چين، هند و کرهجنوبي از جمله کشورهاي واردکننده تکنولوژي دست دوم خودروسازي بودهاند. ژاپن، چين و کرهجنوبي با جبران عقبماندگي در تکنولوژي و با استفاده از دانش اوليه غربي به چنان پيشرفتي دست يافتند که محصولاتشان در بازارهاي اروپا و آمريكا روي دست مدلهاي متوسط غرب زد و با قدرت صادراتي که به دست آوردند، در توليد خودرو به مشارکت با غرب پرداختند. ايران و هند باز هم به توليد مدلهاي پيشين وارداتي از غرب ادامه دادند. توليد پيکان در چندين دهه در ايران نماي بارزي از عقبماندگي ايران نسبت به تکنولوژي خودروسازي در غرب بود. اين موضوع در خريد و نصب نيروگاههاي هستهاي نيز صادق است. تکنولوژياي که در اين زمينه به شرق فروخته ميشود، به احتمال قوي تکنولوژي جمعآوريشده است که اگر آن را نفروشند بايد يا دور بريزند يا در انبار نگه دارند. امروز حتي خودروهاي برقي و بدون راننده که چندين سال است در غرب مورد استفاده هستند، هنوز به ايران نيامدهاند. در زمينه دفاعي موشکهاي اس- ۳۰۰ تا اس- ۵۰۰ روسي و مشابه آمريكايي آنها نمونههاي روشن ديگري از نحوه برخورد غرب با کشورهاي خاورميانه را نشان ميدهد. اين موشکها زماني به عربستان، ترکيه و امارات فروخته ميشوند که حالت تخاصم ميان کشورهاي خاورميانه که خود غرب به وجود آورده ايجاد شده باشد. حاصل اين مبادلات ايجاد زمينه جنگهاي نيابتي با خرج دولتهاي متخاصم شده است. ايران و کرهشمالي از اين نظر مورد کينه غرب قرار گرفتهاند که در زمينه اين تکنولوژيها دست به توليد سلاحهاي مشابه زدهاند که از ديد غرب نوعي «فضولي» به حساب ميآيد و بعد ترسناکي را براي بازيگران مطيع غرب به وجود ميآورد و حالا ترامپ، ارتباط با يکي از اينها يعني کرهشمالي را در اولويت خود قرار داده است. اما آمريكاييها به اين مسئله چطور مينگرند؟برخورد مردم آمريكا نسبت به سياستهاي ترامپ يکنواخت نيست. آمريكا در 200، 300 سال گذشته بزرگترين کشور مهاجرپذير در جهان بوده است. مردمان مهاجر به آمريكا از صدها فرهنگ متفاوت برخاستهاند. مهاجران اوليه آمريكا بيشتر اروپايي بودند اما براي کار در يک سرزمين بکر نياز به نيروي کار ارزان داشتند که اين نيرو را از طريق شکار مردم بينواي آفريقا و به بهاي تقريبا مفت با دستهاي بسته به آمريكا ميبردند. انگليس در تجارت برده نقش نخست را بازي ميکرد. بنابراين سياهپوستان آمريكايي را نميتوان مهاجر خواند. آنها ابزار مهاجران اروپايي بودند و چندصد سال حتي حقوق اوليه انساني - مانند سوارشدن به اتوبوس مورد استفاده سفيدپوستان - تا زمان قيام مارتين لوترکينگ هنوز به آفريقاييتبارها داده نشده بود.
از قيام آفريقاييتباران در دهه ۱۹۶۰ به بعد بود که اين حقوق بيشتر و با زور آفريقاييتباران از سفيدپوستان گرفته شد نه اينکه دودستي به آنها داده شده باشد. پس از اين قيام بود که آمريكا براي تأمين نيروي کار ارزانقيمت مهاجرت بينوايان آمريكاي جنوبي – بهويژه مکزيک - را تشويق کرد تا از قدرت آفريقاييتباران آمريكا بکاهد. ميزان مهاجرت از مرزهاي مکزيک چنان افزايش يافت که امروز زبان اسپانيايي دومين زبان رسمي در ايالات متحده آمريكا شده است. هيچ آفريقاييتباري که حدود ۷۰ ميليون از جمعيت آمريكا را تشکيل ميدهند به زبان بومي خود سخن نميگويد. بخشي از آرائي که ترامپ در انتخابات دو سال پيش به دست آورد، از خانواده کارگران و کارکنان نيروگاههاي زغالسنگي در شرق آمريكا بود. ترامپ با زيرپاگذاشتن پيمان کيوتو و توافق پاريس در زمينه کاهش آلودگي جوي - که نيروگاههاي زغالسنگي نقش عمدهاي در آن داشتند - نيروگاههاي اشارهشده را از تعطيلي نجات داد و بازگشت کارگران و کارکنان آنها را به کار تضمين کرد. هرچند اين سياست به زيان تندرستي بشر بوده و خواهد بود. مردم عادي در آمريكا آنقدرها که در ايران تصور ميشود با سياست جهاني آشنايي ندارند. اين را به خوبي ميتوان از نمايشهاي مبتذل و پرطرفدار هزاران تلويزيون آمريكا درک کرد. حتي برداشت آمريكاييهايي که به سياست علاقهمند هستند در يک دامنه گسترده با هم متفاوت است. ترامپ به طور کلي يک زمامدار دستراستي و ثروتمندي است که برتري آمريكا نسبت به کل جهان را هدف خود ميداند. زمامداران اروپايي هم به شدت در مسير حفظ قدرت غرب و تفوق غرب در جهان هستند و در کليات دستکمي از ترامپ ندارند. اما جهان در حال تغيير است. بزرگترين رقيب سنتي غرب، روسيه است که هم در دوره حکومت تزارها و هم در دوران شوروي موي دماغ غرب در خاورميانه بوده است. پيشرفت چين و هند که دوره بسيار طولاني استعمار کشنده غرب را گذراندهاند، امروز به به صورت سدي در برابر هژموني غرب درآمده است. چيزي که غرب هرگز تصور آن را نميکرد، حاصل عضويت اين روسيه و چين در کلوپ قدرتمندان جهان است که در حق وتوي سازمان ملل هم بازتاب يافته است. نقش ايران در شطرنج قدرت جهاني يا در خاورميانه پس از انقلاب اسلامي از اهميت بيشتري نسبت به پيش از آن برخوردار شده است. امروز همه دولتهاي غربي ايران را زير ذرهبين خود گذاشتهاند تا ببينند چگونه با آن رفتار کنند. ترامپ در اين قضيه خود را متعهدتر از ديگر کشورهاي غربي ميداند!
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 20 اسفند 97، شماره: 3387