شعار سال: امروزه به هر شهر و روستايي که قدم بگذاريد، ميبينيد در هر خانه دستکم يك تلويزيون وجود دارد و اعضاي هر خانواده در طول روز حداقل يکي، دو ساعت از اوقات فراغتشان را به ديدن برنامههاي گوناگون اين رسانه اختصاص ميدهند. برنامههايي كه هركدام براساس ماهيتشان تأثير خاصي بر مخاطب ميگذارند.
سيدحسن موسويچلک، رئيس انجمن مددکاران اجتماعي ايران، با تأكيد بر
تأثيرات تلويزيون بر مخاطب دراينباره ميگويد: «به همان ميزان كه برنامههاي شاد
ميتواند تأثير مثبتي بر خانوادهها داشته باشد، گسترش برنامههاي غمگين و خشن نيز
بر مخاطب تأثيرگذار است؛ بههمينخاطر صداوسيما بايد تاجاييكه ميتواند، از پخش
اين برنامهها بكاهد و به ميزان برنامههاي شاد بيفزايد.»
او با اشاره به ظرفيت تلويزيون در ترويج شادي در جامعه ميافزايد:
«شادي حق ماست و بايد از همه ظرفيتها براي شادبودن در چارچوب هويت كشور استفاده
كرد. طبيعتا رسانهها بهويژه رسانههاي تصويري ميتوانند در اين زمينه نقش اساسي
ايفا كنند. به طور مشخص برنامههايي كه ماهيتشان شاد است، مورد استقبال جامعه
قرار ميگيرد. حتي اگر اين برنامهها را به منزله سرگرمي قلمداد كنيم، زماني كه برنامه
شادي روي آنتن ميرود، فضاي شادي در خانوادهها ايجاد ميشود. فشار و استرسهاي
مختلفي كه زندگي ماشيني به مردم تحميل ميكند، در زمان پخش اين برنامهها به
فراموشي سپرده ميشود. جالب
اينجاست كه برخي از مردم تكرار اين برنامههاي شاد را نيز تماشا ميكنند يا حتي
برخي از آنها در گوشي يا لپتاپ خود ذخیره ميكنند و مجددا تماشا ميكنند. مردم در
آن فضاي شاد غمهايشان را فراموش ميكنند؛ حتي درگيري بين اعضاي خانواده در زمان
پخش اين برنامهها كمتر ميشود و انرژي مثبت به فضا تزريق ميشود. با توجه به
اينكه تلويزيون رسانه فراگيري است، ما بايد از اين ظرفيت بهخوبي استفاده كنيم تا
انرژي بيشتري را به مردم تزريق كنيم». به گفته رئيس انجمن مددکاران اجتماعي ايران
«تحقيقات زيادي در اين زمينه صورت گرفته است و در بسياري از كشورها ازجمله ايران
نيز سياستگذاران رسانهاي از اين تحقيقات استفاده ميكنند؛ بهعنوان مثال گاهي ميبينيم
هنگام پخش فيلم يا برنامهاي در گوشه تلويزيون نوشته شده است افراد زير 18 يا 12
يا هر سن ديگري نبايد اين برنامه را تماشا كنند؛ بهويژه هنگام پخش فيلمهاي خشن
يا فيلمهاي جنگي، اين كار يك سياست رسانهاي است. آنها ميدانند كه پخش اين فيلم
بر روي مخاطبان كمسن تأثير خود را خواهد گذاشت؛ بههمينخاطر در دنيا از رسانههاي
تصويري بهعنوان نهاد ششم اجتماعي ياد ميكنند؛ به خاطر تأثيرات مثبت و منفيای كه
اين رسانهها ميتوانند روي مخاطب داشته باشند. رسانهاي كه عموما برنامههاي خشن
را پخش ميكند، خشونت و رسانهاي كه برنامههايش شاد باشد، شادي را در جامعه ترویج
ميکند؛ بههميندليل در دنيا ظرفيت رسانه را براي بالابردن سلامت اجتماعي يك
ظرفيت اساسي، مهم و كليدي تلقي ميكنند كه تلويزيون هم بخشي از آن است». او در
پايان خاطرنشان كرد «پخش برنامههاي شاد ميتواند به مردم يادآوري كند كه شادي را
فراموش نكنند، فراموش نكنند كه همه زندگي مشكلات و ناراحتي نيست. «آري آري شادبودن
به همين سادگي است»؛ اين يكي از شعارهای متخصصان حوزه روان است. ترويج اين شعار
در برنامههاي صداوسيما ميتواند تأثير خود را بر برخي از مخاطبان داشته باشد.
برخي از سريالهاي طنز صداوسيما يا برنامههايي مانند خندوانه براي مردم جذاب
هستند. حتي كساني كه مخالف سازندههاي اين برنامهها هستند، نميتوانند منكر آن
شوند.»
رسانهها همانگونه که قادرند بار فشار رواني شديدي بر آدمي وارد کنند،
از اين توانمندي هم برخوردارند که مخاطبان را از استرس دور کنند و به آرامش
برسانند. تأثيرگذاري محصولاتي که رسانهها عرضه ميکنند؛ حتي در غياب ابزارها و
شاخصهاي قابل سنجش بر هيچکس پوشيده نيست. دراینباره روز گذشته سعيد نمكي، وزير
بهداشت، با تأكيد بر اينکه مردمان افسرده نيازمند فضاي شاد هستند و طرح اين سؤال
که چرا روانپريشيها را جدي نميگيريم و برنامهها را شاد نميکنيم؟ گفت: بارها
از دوستانم در سازمان صداوسيما خواهش کردهام که توليدات خود را با پيامهاي
شادمانکننده به جامعه عرضه کنند.
او در مراسم اختتاميه پنجمين جشنواره بينالمللي عکس سلامت در زنجان
اظهار كرد «اولين رکن رسيدگي به نظام سلامت بهويژه در کشورهايي مانند ايران،
رسيدگي به بهداشت روان است و اگرچه اقتصاد يک جامعه ميتواند بر بهداشت روان تأثير
بگذارد، اما همه تأثيرگذاري با شرايط اقتصادي يک کشور نيست، چون انسانهاي پولدار
غمگين يا بيپول شاد، کم نيستند. برخي افراد معتقدند اگر يک تکنولوژي جديد وارد
کشور شد، ميتوانيم شاد و بانشاط باشيم؛ براي مثال مشاهده ميشود که گوشي همراه و
تلفن که زماني ابزار شادماني و گفتمان بود، امروز به ابزار گسست جامعه ما تبديل
شده است؛ بهطوريکه در ميان جمع هستيم، اما حواسمان جاي ديگر است و اين ابزار که
موجب پيوست اجتماعي بود، به ابزار گسست اجتماعي تبديل شده است. تئوريسينها در
کشورهاي مختلف هم نبايد دچار اين تصور اشتباه شوند که اگر اتفاقي در معيشت و تسهيل
در ارتباطات رخ داد، وضعيت بهداشت روان هم بهبود پيدا ميکند.»
روانهاي افسرده و گرايش به مواد مخدر
نمکي از افسردگي بهعنوان يکي از عارضههاي مهم جامعه ياد کرد و افزود: روانهاي افسرده براي انحراف،
اعتياد و آسيبهاي اجتماعي، آمادگي دارند. چرا آمار مسموميت با الکل دستساز در کشور رو به
افزايش است؟ چرا اين واقعيت را نميپذيريم که روحهاي افسرده بهسوي مواد مخدر
گرايش دارند؟ چرا روانپريشيها را جدي نميگيريم و برنامهها را شاد نميکنيم؟
مقام معظم رهبري بارها تأكيد کردند که به جامعه يأس و نااميدي منتقل نکنيد و بذر
نااميدي در دل مردم نپاشيد.
او تأكيد کرد: بارها از دوستانم در سازمان صداوسيما خواهش کردهام که
توليدات خود را با پيامهاي شادمانکننده به جامعه عرضه کنيد. اينکه آخر يک سريال
از سازمان پزشکي قانوني، سازمان بهشت زهرا، مبارزه با مواد مخدر و فلان بيمارستان
تشکر کنيم، اشتباه است و اينکه براي مثال از اخبار جهان، فستيوالهاي شادي را که
در جهان برگزار ميشود، کمتر به مردم نشان دهيم و در عوض تمام غمها، غصهها،
انفجارها و خونريزيها را به ذهن خسته مردم منتقل کنيم، اشتباه است.
وزير بهداشت با اشاره به لزوم تقويت فضاي شاد در جامعه، گفت: در عالم
تشيع، ۱۴ تولد
و ۱۳ وفات داريم؛ يعني يک شادي اضافه
براي مردم داريم، اما تبديلکردن همه روزها به نوحهخواني و روضهخواني اشتباه
است. بنده از کودکي با عشق اباعبداللهالحسين (ع) بزرگ شدهام، اما ميدانم که
مردمان افسرده نيازمند فضاي شادمانتر هستند. حدود ۳۰ سال پيش، پروژه شهر سالم را نوشتيم و در قالب آن، نرده
پارکها را جمع کرديم که شهروندان، فضاي پارکها را فضاي خانه خود بدانند و بر روحنوازي
رنگ در فضاهاي مختلف، توجه و تمرکز کرديم و الگوي روحنوازي رنگ، توانست مشکلات
بهداشت روان کشور را بهطور چشمگیری کاهش دهد.
هرچند عنوان ميشود شيوع «اختلالات روان» در ايران بالا نبوده و در
مقايسه با ساير کشورها در وضعيت ميانگيني قرار داريم؛ اما روند ابتلا به اين
اختلالات حاکي از روبهرشد و صعوديبودن آن است؛ در اين بين طبق پيشبينيهاي
سازمان جهاني بهداشت تا چند سال ديگر «افسردگي» مهمترين بيماري ناتوانکننده دنيا
به شمار خواهد رفت.
اختلالات رواني از بيماريهايي است که عموما به دلايل ژنتيکي، فردي و
اجتماعي به وجود ميآيند و ميتوانند همه افراد جامعه را درگير کنند، بهطوريکه
گفته ميشود ۲۳ درصد جمعيت ۱۵ تا ۶۴ سال کشور از يک اختلال روانپزشکي رنج ميبرند؛ به عبارت
ديگر از هر چهار نفر در اين گروه سني يک نفر دچار يکي از اختلالات روانپزشکي است
که بيش از ۶۰ درصد افراد
داراي اختلالات روان، «افسردگي» دارند. اين در حالي است که بنا بر اعلام مسئولان
وزارت بهداشت فقط ۴۴ درصد افراد داراي
اختلال روان که نيازمند به خدمات درماني روانپزشکي براي درمان هستند، به مراکز
درماني مراجعه کردهاند و ۵۶
درصد آنها هيچ مراجعهاي نداشتهاند. آخرين آمارها از پايش سلامت روان و آنچه
مسئولان از وضعيت سلامت رواني ايرانيان گزارش ميدهد مربوط به سالهاي ۸۹-۹۰ است؛
اما به نظر ميرسد بعد از اين سالها يا تحقيقي دراينباره انجام نشده يا آمارهاي
مربوط بهصورت عام اعلام نشده است؛ بنابراین اعدادي که در اين زمينه اعلام شده،
تفاوتي با ارقام اعلامي سالهاي گذشته ندارد، بههميندليل نميتوان با قطعيت
درباره روند رشد يا کاهش وضعيت کنوني اختلالات روان در ايرانيان صحبت کرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 17 اردیبهشت 98، شماره: 3421