شعار سال: البته موقعيت کنوني جامعه ايران به دليل
فروريزي ديوارهاي مقاومت در برابر تغييرات و پوياييها، جامعه را با نوعي «شتاب
اجتماعي» پرسرعت و لجامگسيخته مواجه کرده است. از ديد تحليل فرهنگي، بزرگترين
مخاطرهاي که ممکن است جامعه ايران را در آينده تهديد کند، همين «شتاب لجامگسيخته»
تغييرات فرهنگي است؛ زيرا شتاب اجتماعي در هر جامعهاي اگر بيش از ظرفيت واقعي و
تاريخي آن جامعه باشد، ميتواند موجب ازهمگسيختگي و فروپاشي فرهنگي و اجتماعي در
آن جامعه شود. جامعه ايران مانند هر جامعه ديگري نيازمند «نظم اخلاقي» و حداقلي از
انسجام اجتماعي و وفاق نسبي حول «قانون» است. در موقعيت پرشتاب کنوني ميتوان
انتظار داشت که تنشهاي فرهنگي ميان نيروهاي نوگرا و واپسگرا، زمينه را براي سستشدن
نظم اخلاقي و انسجام اجتماعي فراهم كند. همچنين سياسيشدن افراطي کشمکش ميان
نيروهاي واپسگرا و نوگرا در ايران، موجب «قطبيشدن فرهنگ» و در عين حال شتابناکترشدن
پوياييهاي فرهنگي شده است. از اينرو، نوعي «خشونت نمادين» و پنهان در تمام
پوياييهاي فرهنگي و اجتماعي جامعه مشاهده ميشود. اين خشونت پنهان ميتواند زندگي
روزمره مردم را تلخ و آنها را هر چه بيشتر عصبي و کمحوصله كند.
بهطور خلاصه، جامعه ايران از نظر من، جامعهاي است پويا و اگرچه بحرانهاي
اقتصادي درون آن در آينده نزديک تشديد و تنشهاي زيستمحيطي بيشتر و وضعيت اخلاقي
و آنوميک آن آشکارتر و فراگيرتر خواهد شد، اما جامعه ايران لاجرم به سوي شکلدادن
سامان جديدي خواهد رفت؛ ساماني که بيش از آنکه بر نفي و انکار تجدد باشد، بر توسعه
و تثبيت ارزشهاي آن خواهد بود. برخی ناکارآمديها، تنشهاي اکولوژيکي و فشارهاي
اقتصادي، نوعي سامان عقلاني را بر جامعه تحميل خواهد کرد. فرايند «بازانديشي
انتقادي» و «آگاهي نقاد» توسعه بيشتري
خواهد يافت. از ديدگاه تحليل فرهنگي، بزرگترين خطري که آينده نزديک ايران را
تهديد ميکند، اين است که چون نيروهاي واپسگرا موقعيت اجتماعي خود را کاملا در خطر
ميبينند و براي اولين بار نميتوانند اکثريت افراد جامعه را با باورهاي خود همسو
و همراه ببينند، تلاش خواهند کرد تا محدودیت بيشتری بر نيروهاي نوگرا تحمیل کنند.
مايکل آکسورتي در کتابش با عنوان «تاريخ ايران: امپراتوري ذهن» به درستي اين نظريه
را بيان ميکند که «ايده ايران» در تمام تاريخ چندهزارسالهاش ايدهاي فرهنگي بود
که گروهي از نخبگان و فرهيختگان در تمام طول تاريخ اين ايده را محافظت کرده و
ايران را به سوي نوعي مدارا و همزيستي تاريخي با ملتها و فرهنگها سوق دادهاند. آکسورتي ترديد دارد که در شرايط کنوني ايران بتواند
چنين مدارا و تساهلي را از خود نشان دهد. من برخلاف آکسورتي بر اين باورم که اکنون
«عامه خلاق» و «شبکه نيروهاي نوگرا و نقاد» جايگزين آن گروه نخبه شدهاند و قدرت
اين شبکه هزاران برابر بيش از نخبگان سياسي است. از اين رو، ايده ايران همچنان
پابرجا خواهد ماند و بهتدريج نيروهاي واپسگرا را هم در خود هضم خواهد کرد. در
شرايط کنوني شايد وظيفه بزرگ شبکه نيروهاي نوگرا و نقاد اين است که نشان دهند وارث
همان روحيه و فرهنگ مدارايي هستند که آکسورتي آن را عامل پايداري ايران ميداند؛
اين شبکه نقاد و نوگرا بايد فعالانهتر و خلاقانهتر بکوشد تا نظم اخلاقي، قانون و
انسجام اجتماعي را در جامعه توسعه دهد. اين شبکه نبايد نگران نيروهاي واپسگرا
باشد؛ اين نيرو با ضعيفشدن جايگاه و پايگاه اجتماعياش لاجرم خود را با ارزشها و
باورهاي متجدد همراه و سازگار خواهد کرد.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 21 اردیبهشت 98، شماره: 3424