شعار سال:«ما سیلی خوردیم. غافلگیرانه و ناجوانمردانه هم سیلی خوردیم. مغز علیل ترامپ و توهم هالیوودی زمامداران آمریکا قادر به درک غرور ایرانیها نیست. ما اجازه نمیدهیم آمریکاییها به هویت و شخصیتمان توهین و تجاوز کنند و بدون پاسخ از صحنه بیرون بروند. این خون به این راحتی شسته نمیشود... بگومگوهای درونخانهای وجود داشته و در آینده هم خواهد بود اما ما ایرانیان مانند یک خانواده بزرگ پشت هم خواهیم بود، ما دستی را که به برادر بزرگترمان سیلی زد، خواهیم شکست.»
احمد شیرزاد، استاد دانشگاه، در سرمقاله روزنامه شرق نوشت: «دو، سه روزی است که آرام و قرار ندارم. خبر صبح جمعه شوکهکننده بود. آب در دهانمان خشک شد. خبر باورکردنی نبود. آمریکاییها حاجقاسم را ترور کردند. او، ابومهدی المهندس و چند نفر از بچههای سپاه و حشدالشعبی. مگر میشود چنین حماقتی را مرتکب شده باشند؟ آخر با کدام محاسبه، با کدام سیاست و با کدام معیار؟
حاج قاسم در کدام دادگاه محکوم شده بود؟ کدام جرم مشخص به او نسبت داده شده بود، حتی در دادگاههای مورد قبول خودشان؟ مگر او به غیر از یک فرمانده وفادار به میهنش نقش دیگری هم داشت؟ مگر حاجقاسم به غیر از لباس مقدس سربازی ردای دیگری هم داشت؟ مگر به غیر از امنیت مردم وطنش و ملتهای منطقه فکر دیگری هم در سر داشت؟ و کار دیگری بر عهده گرفت؟
هر چه فکر میکنم درنمییابم که چه چیز این سرباز دلاور را تا این حد در دل مردم ایران جای داد؟ حاجقاسم از دوربینها گریزان بود. دوست نداشت خبر و تصویرش از رسانهها پخش شود. با وجود نقش تعیینکنندهای که در منطقه داشت، بهندرت مصاحبه میکرد و در محافل و مجالس رسمی خود را به ثبت میرساند. سخنرانیهایش عمدتا در جمع رزمندگان بود؛ آنچنان که نقش طبیعی هر فرماندهای است. پس چه چیز چنین محبوبیت خیرهکنندهای را برای او دامن زده بود؟ من برای پاسخ چند کلمه را بیشتر پیدا نمیکنم: صداقت، صفای دل، عشق به مردم و تلاش خستگیناپذیر در سختترین شرایط. مردم از حاجقاسم جز خدمت صادقانه ندیدند. در قامت یک نظامی هرگز با لحن آمرانه و تکبرآمیز با مردم صحبت نکرد، هر چند با دشمنان و تروریستها قاطع و باصلابت بود، با قامتی استوار و خدشهناپذیر.
دور از درک مردم ایران نبود که در فتنه عظیم تروریستهای القاعده و داعش، آن چه باعث شد ما هر شب سر آرام بر بالین بگذاریم، تلاش و جانفشانی امثال حاج قاسم سلیمانی بود. او آن کرد که هر ملت سربلند از نظامیان رشیدش انتظار دارد، دفاع از منافع میهن، انجام مأموریتهای خطیر، تلاش خستگیناپذیر برای حفظ امنیت مردم و سرانجام باختن سر برای آن که قطرهای خون از بینی هیچ بیگناهی نریزد.
خدا لعنت کند رسانهها و قلمبهدستان مزدوری که سلیمانی را پیش از شهادت قهرمانانهاش، ترور شخصیت کردند، البته نه در ایران بلکه در ذهن سادهلوحان منفعتطلبی که ذلیلان را عزتمند و رشیدان را بیآبرو میپندارند. میگویند او عامل بیثباتکننده منطقه است. میگویند او عامل کشتهشدن صدها آمریکایی است. میگویند او نظم منطقه را به هم زده است و... . سپس میگویند و دوباره میگویند. دوباره و صدباره میگویند. و آن قدر میگویند و میگویند که خودشان باورشان میشود. سپس به خود اجازه میدهند که با یک موجود عجیب ساختهشده در ذهن بیمارشان هر رفتاری که مایلاند انجام دهند و آنگاه یک جنایت تاریخی شکل میگیرد.
از دوستان روشنفکری که شاید بخشی از این ادعاها را باور کرده باشند، میپرسم؛ مگر این غیر از همان فرایندی است که در ذهن مالیخولیایی داعشیها و القاعدهایها و هر جنایتکاری که خود را مدعیالعموم بشریت میداند، شکل میگیرد و نتیجهاش یک پدیده شوم است؛ ترور و آدمکشی. مگر آن داعشی بیرحمی که گروگانهای بیگناه را گردن میزد یا آن خلبان زبانبسته را به آتش کشید، غیر از این تصور میکرد؟ او هم در ذهن خود از کسانی هیولا ساخته بود و خود را دست عدالت خدا میپنداشت.
چه کسی در کجای دنیا به دونالد ترامپ اجازه قضاوت داده است؟ آمریکاییها در چارچوب همان فرهنگ قلدرمآبانه خودشان کدام دادگاه را برای حاجقاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس برگزار کردند؟ آنها کدام مدرک و سند را برای ادعاهای کلیشان رو کردهاند؟ مطابق چه سند و مدرکی این ادعای احمقانه را که سلیمانی برای برنامهریزی یک حمله علیه آمریکاییها عازم عراق بود، باید باور کرد؟
سالهاست آمریکاییها در عراق حضور دارند، در همه جای عراق و بچههای ما هم حضور دارند. چطور است که اکنون چنین ادعاهایی مطرح میشود؟ چطور آن زمان که بچههای ما به حمایت از مردم عراق سینه سپر کردند و حاجقاسم کمک کرد تا عراقیها دست به دست هم دهند و روحیهشان را در مقابل داعشیهایی که تا نزدیکی بغداد آمده بودند، بازیابند، چنین حرفهایی نبود؟ چطور وقتی که آمریکاییها با همه عده و عُده و ادعای حمایت از حکومت رسمی عراق، در مقابل هجوم سراسری داعشیها پای در گل مانده بودند، چنین صحبتهایی نبود؟ کدام اقدام سازندهای را آمریکاییها خواستند علیه داعش انجام دهند و حاج قاسم مانع آن شد؟ کدام ضربه در عراق و سوریه به آنها نواخته شد که دست بچههای ایران در آن در کار بوده باشد؟ ای کور باد چشمانی که به خاطر منافع گذرا و سیاستهای ضد مردمی آمریکاییهای سلطهطلب بر واقعیتها فروبسته میشوند. آمریکاییها ظرف همین چند روز اخیر به بهانه قتل مشکوک یک پیمانکار آمریکایی، ۲۵ عراقی مظلوم را کشتند. آنوقت چگونه میتوان باور کرد که سلیمانی دستاندرکار کشتهشدن صدها آمریکایی باشد و آنها سالها صبوری کرده باشند.
نه مسئله اینها نیست؛ مسئله این است که حاج قاسم و یارانش در عراق و سوریه رقیبی توانمند برای نیروهای زمینگیر آمریکایی بودند. جرم شهید ما این بود که موفقتر از رقبایش عمل کرد. حضور ما را در سوریه و عراق محکوم میکنند؛ در حالی که این حضور از تمام کشورهای دیگری که در آن معرکه داخل شدند، قانونیتر و رسمیتر بود. در سوریه چه کسی نیامد؟ همه آمدند، همه کشورهای مدعی منطقه و خارج از منطقه اما در این میان بچههای ما موفقتر از همه از غائله بیرون آمدند. آری جرم ایرانیها و حاج قاسم و یارانش این بود که موفق بودند.
آمریکاییها اشتباهی عظیم کردند و جنایتی فراموشنشدنی را رقم زدند. مگر شوخی است. ژنرال یک کشور مستقل و مقتدر را در منظر جهان به شهادت برسانی بدون این که با آن کشور یک جنگ و تخاصم رسمی را اعلام کرده باشی. اگر منطق ترامپ بخواهد منطق کل جهان باشد، ما هم محق خواهیم بود با تبلیغات یکسویه هر مقام آمریکایی را مجرم معرفی کنیم و ترور آنها را به هر شکل مباح بپنداریم. تصور کنیم در این دنیایی که تخاصمهای منطقهای و فرامنطقهای کم نیستند، هر طرف بخواهد شخصیتهای عالیرتبه طرف مقابل را با استفاده از وسایل مختلف به قتل برساند. دنیا چه دنیایی خواهد شد؟ هندیها ژنرال پاکستانی را به قتل برسانند یا برعکس، کرهشمالیها مقامات کره جنوبی را بکشند یا برعکس و دهها و صدها مثال دیگر.
قابل تصور نیست که در چنین دنیایی بتوان امن زندگی کرد. به نظر میرسد آمریکاییها پایینترین استانداردهای اخلاقی و مدنی را در این عرصه دارند.
آنها تنها به پشتیبانی توانمندیهای نظامی خویش خود را محق به رفتاری میدانند که با هیچ معیار قانونی و حقوق بینالمللی توجیهشدنی نیست. اکنون ما ماندهایم با یک تجاوز عظیم و آشکار از طرف یک قدرت مدعی تمدن و دموکراسی. حاجقاسم، شهید زنده انقلاب بود. خبر شهادت این عزیز ممکن بود هر زمان دیگر در گذشته و آینده به ایران برسد. کم صحنههای پرخطری نبودند که شهید سلیمانی آنجا نبوده باشد اما این نوع شهادت، به دست مستقیم آمریکاییها و به فرمان یک رئیسجمهور گردنکش و بیمنطق، مسئله را بسیار متفاوت و منحصربهفرد میکند. من رویداد تاریخی مشابهی را در تاریخ همه کشورهایی که با هم در ستیز بودند، نمییابم. ما سیلی خوردیم، غافلگیرانه و ناجوانمردانه هم سیلی خوردیم. مغز علیل ترامپ و توهم هالیوودی زمامداران آمریکا قادر به درک غرور ایرانیها نیست. ما اجازه نمیدهیم آمریکاییها به هویت و شخصیتمان توهین و تجاوز کنند و بدون پاسخ از صحنه بیرون بروند. این خون به این راحتی شسته نمیشود. دهها سال هم که بگذرد این تجاوز و تعرض بیمنطق قابل گذشت نیست. آمریکاییها به این سادگیها نمیتوانند این رفتار نابخردانه را جبران کنند.
بغض گلویمان را گرفته است. برادرمان را به خاک و خون کشیدند. نظامیان در اغلب کشورها کموبیش محبوب هستند و حاجقاسم از آنها بود که فقط یک نظامی وظیفهشناس بود. او بخشی از هویت مغرورانه ما بود. وقتی شرافت و غرور یک خانواده مورد تعرض گردنکشان قرار میگیرد، آن چه فراموش میشود اختلافات خانوادگی است. حاجقاسم برادر بزرگتر ما بود، برادری دوستداشتنی و باوفا. نمیدانم چه گیرایی عجیبی در چهره این بزرگمرد است که اینچنین آدم را میگیرد. انگار تمام خطوط چهرهاش با آدم حرف میزند. من در این چند روز بارها اشک ریختم و از فقدان او سوگوار شدم. چرا اشک نریزم؟ بگومگوهای درونخانهای وجود داشته و در آینده هم خواهد بود اما ما ایرانیان مانند یک خانواده بزرگ پشت هم خواهیم بود، ما دستی را که به برادر بزرگترمان سیلی زد، خواهیم شکست.
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری ایسنا،تاریخ انتشار:17دی1398،کد خبر:98101713331،www.isna.ir