شعار سال:عبدالحسین طوطیایی در یادداشتی به عنوان «آیا من یک مسلمانم؟» نوشت:
به یاد دارم در ایام کودکی هرازگاه که با پدر بزرگم مسجد میرفتم از او میپرسیدم که برای اینکه مسلمان باشیم چه بایستی بکنیم؟ پدر بزرگ با مهربانی میگفت که تنها بایستی به یگانگی خداوند و رسالت پیامبر اکرم شهادت بدهیم. بسیاری از هم نسلان من گرچه در دوران دگردیسیهای گذار از سنت به مدرنیسم رشد و نمو کردند اما در جاذبه و کششهای عاطفی و انسانی، از روزنه اسلامی که به همین سادگی پذیرفته بودند به جهان پیرامونشان خیره شدند. کتابهای درسی آن سالها هم گرچه در کمترین بیان اما سرشار از آموزههای مهر و عشق از پیشوایان دینی بود. از پیامبری میگفتند که در قامتی از نور به عیادت زن یهودی میرود که دیگر از خاکستری که بر سرش میریخت خبری نداشت. در جمع مردمان و پیروانش اما نمیتوانستی از دیگران تمایزش بدهی. پیامبری که به گاه فتح مکه به ابوسفیان هم پناه داد تا که ثابت کند که تیغه شمشیرش با تیغ کین و انتقام بیگانه است. بیهوده نبود که بسیاری از خیل آنان که اینگونه اسلام را برگزیدند برای نیل به آرمان شهر موعودش از جسم و جان خود گذشتند. تیرهای شقاوت را در نیمه شبانی خاموش و با تبسمی قهرمانانه پذیرا شده و یا که با تنی مجروح از تازیانه دژخیم، چشم تا سپیده دمان بر هم نمیزدند.
از فردای انقلاب اسلامی از شوق و هیجان آنچه که تا کنون در کتاب و آموزهها در وصف آن آرمان شهر خوانده بودیم سر از پا نمیشناختیم. اما شگفتا که روز به روز و سال به سال از آن آرزوهای شیرین دور شدیم. از همان آغاز کمتر نشانی از پناه به ابو سفیانها به چشم میخورد. بتدریج “اشداء علی الکفار” از “جادلهم بالتی هی احسن” در سلیقه بسیاری مجریان پیشی گرفت. بر دست مولای پرهیزکاران شمشیری دادیم که در یک روز چند صد نفر از خوارج را سر میبرد. مولایی که در سفارش واپسین عمر خود، توصیه بخشش قاتل خوارجی خود را میکند. کسی که ارزش حکومت دینی که خود خلیفه اش است را کمتر از عطسه بزی دانسته و در اوج اقتدار حکمرانی و به شکایت مرد یهودی مانند یک متهم در محضر قاضی مینشیند. امثال من در این سالها و بر قله ای از شگفتی گاه آموزههای پیشین پدر بزرگ و گاه با ناباوری به آنچه که در پیش روی رژه میرفت خیره شده ایم. در این میانه و در هر یک از غربالهای گذشته شورای نگهبان و همراه با ریزاندن گروهی به بهانه “عدم التزام به اسلام” تلنگر خوردیم که پس تکلیف امثال من در این غربالگریها چه خواهد بود؟ اما همچنان در هر پرسشنامه و در برابر پرسش دین شما چیست؟ بی درنگ “اسلام” را مینوشتیم. هر از گاهی هم که امواج سرگردانی مانند مرا در خود میگرفت بنا به توصیه پدر بزرگ به شهادتین میپرداختم تا که از تزلزل خود را برهانم.
به باور این قلم غربالگری اخیر شورای نگهبان برای تایید داوطلبان ورود به مجلس یازدهم شورای اسلامی و در مقایسه با ادوار پیشین را بی گمان بایستی نقطه عطفی جدید بشمار آورد. اینکه بیش از ۶۰ درصد داوطلبان تایید نشده اند در مقایسه با رد صلاحیت نزدیک به یکصد نفر از نمایندگان کنونی مجلس شاید کمتر اهمیت داشته باشد. آیا جای شگفتی نیست شورایی که در چهار سال قبل و بر اساس ضوابط خود التزام به مبانی دینی این تعداد را تایید نموده است اکنون بر تاییدیههای چهار سال قبل خود خط بطلان کشیده باشد؟ تاثیر این شیوه غربالگری سیال بر ذهنیت امثال من که در این سالها و برای پایبندی بر اعتقادات خود ناگزیر سر در تونل زمان میبردم چه بسا ویران کننده باشد. اکنون بسیاری امثال من و در انتخاب آموزه پدر بزرگ و یا تن دادن به معیارهای شورای نگهبان بر سر دو راهی قرار گرفته اند. آیا اگر معیارهای این شورا را بپذیریم بار دیگر و در برابر این پرسش که دین شما چیست؟ میتوانیم با قاطعیت گذشته بنویسم اسلام؟ اگر از من بپرسند شاید که بنویسم هرچه شورای نگهبان نظرش هست.
شعار سال،با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی انصاف،تاریخ انتشار:4بهمن1398،کد خبر:211252،www.ensafnews.com