شعار سال: جوامع غربی دچار شوک کرونا شده اند. مرکل کرونا را بزرگترین چالش آلمان بعد از جنگ جهانی دوم معرفی میکند. در آمریکا مردم برای خرید اسلحه و هر کالایی که ممکن است به درد انسان بخورد صف کشیده اند.
فرانسه از قرنطینه کامل سخن میگوید و شهرهای اسپانیا و ایتالیا به شهر ارواح تبدیل شده است. کرونا برای شهروندان جوامع غربی که طی چندین دهه اخیر به زندگی عادی و نرمال عادت کرده اند، بسیار عجیب و غیرقابل باور است.
شهروندان غربی دهه هاست (پس از جنگ جهانی دوم) جنگ و بحران خاصی که وجوه مختلف زندگیشان را تکان دهد نداشته اند و به زندگی بر اساس یک روال و قائده عادت کرده اند و به این دلیل است که در مواجه با عملیات تروریستی داعش در پاریس یا ویروس کرونا واکنشی به نسبت متفاوت از شهروندان خاورمیانه، نشان میدهند.
برای جوامعی که هر سال و هر ماه و هر روز با بحران و مسئلهای مواجه بوده، کرونا هم بحرانی به مانند سایر بحران هاست و بدیهی است که توجه چندانی به آن صورت نخواهد گرفت.
برای شهروند سوری و افغانستانی و عراقی و یمنی که هر روز با صدای انفجار بمب و ترور و جنگ بیدار میشود، کرونا چه ترس و نگرانی جدیدی میتواند ایجاد کند؟ برای شهروند ایرانی که در یک هفته یک سوم ارزش دارایی خود را از دست داده است. برای شهروندی که بارها سایه جنگ را بالای سر خود احساس کرده است.
برای شهروندی که با پراید با سرعت صد و چهل کیلومتر در ساعت به مسافرت میرود. برای شهروندی که هر روز باید قیمت سکه و طلا و ارز را چک کند. برای شهروندی که یخچال چند صد کیلویی را بر پشت خود در کوههای یخ زده حمل میکند.
برای شهروند به اصطلاح “شوتی” که با سمند با سرعت دویست کیلومتر باید از دست ماموران فرار کند و در کل برای شهروندانی که دهها میلیون پرونده باز دادگاهی دارند، کرونا یا هر ویروسی شبیه کرونا چه میزان ترس میتواند ایجاد کند؟
واقعیت این است که هنگامی که بحران و فاجعه از حد خاصی بگذرد، دیگر توجه چندانی جلب نمیکند و مردم آن را به عنوان بخشی از تقدیر و سرنوشت تاریخی سرزمین خود میپذیرند و به آن به چشم حادثهای طبیعی نگاه میکنند.
به مانند افغانستانی که همگان جنگ داخلی، خشونت و نبود دولت مرکزی مستقل و قدرتمند را به عنوان طبیعت افغانستان پذیرفته اند و باورشان نمیشود این سرزمین زمانی مهد تمدن اسلامی بوده است، درست مثل آفریقایی که همگان فقر و گرسنگی و مرگ را به عنوان سرنوشت مختوم و طبیعی آن پذیرفته اند.
درست مثل فلسطینی که همگان آواره گی و انتفاضه و پرتاپ سنگ را به عنوان فلسفه وجودی آن پذیرفته اند؛ و یا جهانی که سالهاست به اشکهای کودکان سوری، به غرق شدن هایشان در دریا، به چهرههای وحشت زده یشان، به ترس هایشان از پوتینها و چکمه ها، به اضطراب هایشان از صدای تانکها و خمپاره ها، به جان دادن هایشان در سواحل و دریاها.. عادت کرده است و به چشم مسئلهای عادی مینگرد.
پاسخ به بخشی از این مسئله که چرا مردم ایران هشدارها را جدی نمیگیرند و با تمام تاکیدات بهداشتی جادهها پر از مسافر و بازار شلوغ است در همین نکته است که ایرانیان فاجعه را به عنوان بخش جدایی ناپذیری از زندگی خود پذیرفته و با آن کنار آمده اند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از رسانه خبری تحلیلی همدلی زنجان، تاریخ انتشار: 9 فروردین 1399، کدخبر: - ، wwww.hamdelizanjan.ir