شعار سال: دکتر محمدعلی عبداللهی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است در نقد مصاحبهی اخیر دکتر عبدالکریم سروش با سایت زیتون [لینک]نوشت:
کرونا تنها نظامهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رایج را به چالش نکشیده است بلکه ضعفهای دستگاههای الهیاتی را نیزبرملا ساخته است.
به گمان نگارنده تا همین جای کار میتوان گفت دو گونه از الهیات روبروی یکدیگر صف کشیدهاند و پیروان هریک در سطح نخبگانی تلاش میکنند ازفرصتِ پیش آمده به نفع خود بهره گیرند.
مواجهه این دو نظامِ الهیاتی آنگونه که پس از کرونا در مقالات، یادداشتها و گفتگوها انعکاس یافته در سه سطح قابل ارزیابی است.
۱. سیاسی.
جریان روشنفکری دینی یا نو اندیشی دینی (اصطلاحی که اخیراً رواج یافته) نمایندگی الهیاتِ لیبرال را به عهده داشته و دارد. الهیاتِ لیبرال آنگونه که روشنفکریِ دینیان را روایت میکند اگر نگوییم از بیخ و بن سیاسی است دست کم سیاست وجهِ بارزِ آن است. روشنفکری دینی پیش از این به صورت مکرر به خصوص در مواجهه با روحانیتِ شیعه و حاکمیتِ جمهوری اسلامی وجهِ سیاسی خود را آشکار کرده است. کرونا، اما فرصتی پیش کشید که نخست دکتر عبدالکریم سروش البته با شتاب بسیار، وجهِ سیاسی الهیاتِ لیبرال را عریانتر کند. پس از دکتر سروش شماری از شاگردان بی واسطه و با واسطه او نیز در پوششِ عناوینِ الهیاتی فعلِ سیاسی انجام دادند. اینبار نیز مانند گذشته نقطهی اصلی پیکارِ سیاسی متوجه روحانیت شیعه بود. بی مایگی و سیاست زدگیِ بعضی از سخنان در باب قم، قرنطینه، و نهادِ روحانیتِ شیعه، چنان بود که ذهن و ذایقهی هر انسانی رامی آزرد. این سخنان افرادکم اطلاع از نهادِ روحانیت شیعه وتعالیمِ آن را رنج میداد تا چه رسد به انسان خبره و آگاه.
به جملههای زیر نگاه کنید:
“این اماکن مسمّی به مقدس به هیچ وجه از جان آدمیان مقدستر نیستند. اولاً که سابقهای در اسلام ندارند، ثانیاً ما هیچ دلیل عقلی و نقلی معتبری نداریم که این خفتگان در زیر خاک، خواه امام باشند خواه خواهر امام خواه برادر امام، صدای زائران را میشنوند و به آنها پاسخ میدهند و یا اساساً قدرت برآوردن حاجات آنها را دارند. آنان در زمان حیات خود برای درمان دردهاشان به طبّ زمانه و طبیبان دوران مراجعه میکردند. ” (تار نمایِ زیتون Thursday, Mar ۱۹, ۲۰۲۰، اپیدمی کرونا و طرح «مسئله شر» در گفتگو با عبدالکریم سروش)
اگر این سخنان را کسی به زبان میآورد که در پیشینه خود نگفته بود من به توصیه شهید مطهری چند سال نزد یک روحانی فاضل درس خواندهام، به آسانی میتوانستم سخن او را بخوانم و بفهمم، ولی کسی این سخنان را بر زبان ساری و جاری کرده است که به درستی معنای توسل و توکل را میداند. او به خوبی میداند که شنیدنِ سخنِ شخص مضطر از سویِ ولیِّ خدا و امام معصوم در تفکرِ شیعه به چه معنا است. اگر سروش مبانیِ تفکر شیعه را در باب ولایت به مفهوم و معنای کلامی و عرفانیِ آن نمیدانست و چنین سخن میکرد جای درنگ و تامل داشت، اما با شناختی که از دکتر سروش دارم نمیتوانم توجیهی جز انجام فعلِ سیاسی برای سخنان او بیابم.
به عبارتهای زیر نگاه کنید:
“دیری است که در تاریخ اسلام قصهی رفتن به مزارها اهمیت و قداست پیدا کرده، این مزارات سرقفلیهایی پیدا کرده و گردانندگانی هم دارد که کرامات و معجزات مجعوله بسیاری نقل میکنند و در میان مردم میپراکنند و از این طریق دل خلایق را میربایند و در هنگام ناامیدیها و دشواریها به آنان تلقین میکنند که روا شدن حاجتشان و برطرف شدن بلایا را از این مزارات طلب کنند در صورتیکه هیچ حجت عقلی و نقلی معتبری بر صحت این رفتارها نداریم (همان). ”
تقلیل کارکرد روحانیان شیعه آنهم به این صورتی که سروش انعکاس میدهد، بی گمان امری خلاف واقع است. این سخنان اگر هم مصداقی داشته باشد و گوینده از سر شفقت و خیر خواهی گفته باشد ارزش آسیب شناختی دارد و عمل متدینان را به نقد میکشد، اما کاری تازه و نو نیست.
نقد دینداریِ معیشت اندیش و تاجرانه، سخن تازهای نیست که دکتر سروش بخواهد آن را برای خود فضیلتی به شمار آورد. نگارنده ایشان را به تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه ۱۶۵ سوره بقره وآیه ۳۱ آل عمران ارجاع میدهد تا بخواند و ببیند چگونه علامه طباطبایی، صاحب تفسیر المیزان، دینداریِ عاشقانه را اگر از معرفت ناشی شده باشد جزو مزایا و محاسن دین اسلام شماره میکند.
باز هم به سخنان زیر نگاه کنید:
” روحانیانی که پیشوایان عوام هستند و خودشان هم عوام و عوام زده هستند اینگونه امور را تشویق و تبلیغ میکنند؛ و برای آنها چه بهتر از اینکه روزگاری فرا برسد که مردم تصور کنند از دست طب و پزشکی کاری بر نمیآید (همان). ”
دکتر سروش از این دست سخنان در مورد روحانیت شیعه بسیار نوشته و گفته است (نک: کیان ۷۴ شماره ۲۶). نگارنده هر بار که نوشتهها و گفتههای دکتر سروش را میخواند و میبیند که او چگونه قند پارسی را در نقد نامنصفانه روحانیت به پای دیو کینه و هوای نفس میریزد و مغالطه جزء و کل در کار میکند، رنج مضاعف میبرد.
همه میدانیم که در نقد نهاد روحانیت و کارکردهای آن چه در گذشته و چه اکنون سخن گفته شده است، بیش از این نیز باید گفته شود، هرگاه از سر صدق و خیر خواهی و نه عقده گشایی گفته شده مؤثر هم افتاده است. برای نمونه به کار بیرجندی در کتاب کبریت احمر و یا تحریفهای عاشورای مطهری در نقد منبر و روضه بنگرید.
هر چه تلاش میکنم توجیهی برای سخنان بالا و نمونههای دیگری از این دست که بسیار هم _ به خصوص پس از کرونا _ گفته و نوشته شده پیدا کنم نمیتوانم. تنها میتوانم این سنخ گفتار و نوشتار را بر انجام فعل سیاسی، انتقامگیری و عقده گشایی، حمل کنم.
به عبارتهای زیر توجه کنید:
از برخی استثناها که بگذریم فقیهان شیعه دیگر مدتها است که نزاع “دین و بهداشت” را تا حدود زیادی به سود پزشکی جدید وانهادهاند و بارها حتی در فتواهای خود بر مرجعیت پزشکان در امور پزشکی تأکید کردهاند. وانگهی، حتی یک فقیه را در نیم قرن اخیر نمیتوان سراغ گرفت که به جای درمان پزشکی به حرم امامان شیعه دخیل ببندد و یا به جای دوا و درمان تربت امام حسین مصرف کند. (یاسر میردامادی پژوهشگر دینی، تارنمای بی بی سی، ۰۱ مارس ۲۰۲۰ – ۱۱ اسفند ۱۳۹۸)
این عبارات یا از سرِ آگاهی از نویسنده صادر شده یا از سرِ ناآگاهی. بنابر قانون شق ثالث مطرود احتمال دیگری نمیتوان فرض کرد. اگر نویسنده ناآگاه باشد باید بداند هیچ فقیهی در طول تاریخ فقه شیعه با این بنای قاطع و قطعی عقلا یعنی رجوع به اهل خبره مخالفت نکرده است. اساساً تقلید از مجتهد و فقیه بر پایه همین بنا و سیره عقلا استوار است. چگونه ممکن است در مسئلهای به این روشنی کسی چنان سخن کند که گویی فقه شیعه پنجاه سال است از خواب بیدار شده است و از مخالفت با متخصصان و پزشکان دست برداشته است. این یاد داشت گنجایی بحث طولانی ندارد، تنها نویسنده عبارتهای بالا را به باب اجتهاد و تقلید در کتابهای اصولی ارجاع میدهم.
نگارنده بیش از این وقت خواننده فرهیخته این یاد داشت را با نقل سخنانی از این دست نمیگیرد. کافی است به متن مصاحبه رجوع کنید تا کارِ سیاسی و سیاسی کاری رابه وضوح در آن ببینید.
وقتی سخن از جنبهی سیاسیِ الهیاتِ لیبرال و الهیاتِ توحیدی در میان است، عکس العملِ پیروانِ الهیاتِ توحیدی نیز هر چند منفعلانه، ولی متاسفانه سیاسی است. مگر کارِ دیگری هم میتوان کرد؟ بالاخره کلوخ انداز را پاداش سنگ است.
۲. علمی
برای تحلیل و قضاوت در باب مواجهه علمیِ الهیاتِ توحیدی و الهیاتِ لیبرال زود است، ولی سالی که نکو است از بهارش پیدا است. دکتر سروش در مصاحبهی پیش گفته به دو نکته اشاره کرده است که میتوان به جنبه علمی این مواجهه مربوط دانست.
الف) در شرایط کرونا باید به علم پناه برد و این الهیدانان و روحانیاناند که در شرایط کنونی دین را به نادرستی به مصاف علم بردهاند.
” یکی از روحانیان گفته بود که روشنفکران دینی برای چنین ایامی لهله میزنند تا به مردم بگویند دین از سیاست جداست یا دنبال علم بروید و دنبال دین نروید. در حالیکه خود این مرتجعان دین و علم را به ستیز با یکدیگر بردهاند. روشنفکران دینی سخنانشان همیشه روشن و معین بوده و انتظارات متفاوت از دین و علم را به نیکی تعریف و تعیین کردهاند. خلاصه بگویم که آن مرتجعین نه تنها در فکر تسویهحساب با علم بودند بلکه در پی تسویهحساب با روشنفکران دینی هم بودند و از این نمد کلاهی برای خودشان دوختند. اینجا چیزی که مطرح نبود جان آدمیان بود. چیزی که مطرح نبود حرمت دیانت بود (همان). ”
این سخنان به صراحت تاریخ علم و دین را تحریف میکند. اگر گوینده این سخنان صاحب نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت نبود میتوانستم سخن او را مانند سخنان کانت تلقی کنم. عدهای مانند کانت، علم و دین را به لحاظِ قلمروِ موضوع، به لحاظِ روشِ اثبات مدعیات از یکدیگر جدا میدانند، در این صورت علم و دین کاری به کار یکدیگر نداشتند و هر یک راه خود میرفتند و کار خود میکردند. اما از صاحب قبض و بسط شریعت که منتظر است کشفی جدید در علم رخ دهد و یا حادثهای نو پدید آید تا جا بر دین تنگتر و تنگتر شود و از میدانِ اداره اجتماع بیرون رود، این سخنان مسموع نیست.
افزون بر این، مفاد عباراتِ بالا چنان است که گویی علم پیش از دین مدعیاتِ درستی در باب قلمرو انحصاری خود داشته و عدهای روحانی که دشمن روشنفکراناند و با علم میخواهند تصفیه حساب کنند دین را به مصاف علم بردهاند.
اولاً؛ تاریخ دوره جدید نشان میدهد که پس از دوره تجدید حیات علمی فرهنگی اروپا، صاحبان و مدعیانِ علم به دروغ علم را به مصافِ دین بردند و چهها که بر سرِ دین نیاوردند. این در حالی است که به گفته باربور اگر دین، عالمان را مجاز نکرده بود که در طبیعت تصرف کنند، هرگز با رشدِ کنونیِ علم مواجه نبودیم.
ثانیاً؛ مگر سخنِ آن روحانی نادرست است؟! دکتر سروش خود در همین گفتگو به مردم توصیه میکند که به علم گوش فرا دهند، چون خدا در همه جا به کار نمیآید. این سخن هرچند ظاهرش این است که دین به کارِ علم کاری ندارد، اما باطنش از چیز دیگری حکایت دارد. ریشه در نزاع دین وعلم دارد. سخنان نگارنده که خود متعاطی فلسفه مغرب زمین است از سرِ غرب ستیزی و دشمنی با علم و پیشرفتهای علمی نیست بلکه سخنانِ من مستَظهرِ به تاریخ علم ودین در دوره جدید است.
ثالثاً؛ همهی ما به خوبی میدانیم که در قصهی کرونا باید به علم و دانشِ بشر امیدوار بود و از خدا خواست که:
فکرها را روشنی بخشای علیم
کار ما بر ما ببخشاای حلیم
با این حال اگر حتا علم بتواند کرونا را هم درمان کند، دیگر بشر اعتمادِ گذشته را به علم نخواهد داشت. از کجا معلوم، ویروس دیگری خانمانسوزتر و فراگیرتر گریبانِ بشر بیچاره را نگیرد. ایا علم میتواند تضمین دهد که چنین نخواهد شد؟ بی شک پاسخ منفی است. تاکید میکنم به علم میتوان امید داشت، ولی نمیتوان تکیه کرد، به خدای علیمِ عِلم آفرین باید تکیه کرد:ای دهندهی عقلها فریاد رس
تا نخواهی تو نخواهد هیچکسای دهندهی قوت و تمکین و ثبات
خلق را از بی ثباتی ده نجات
ب) در نهایت دکتر سروش پای مسئله شر را از منظر علمی به میان کشیده و گفته است:
“من تنها امیدی که دارم که امید ضعیفی هم هست، این است که مساله «شّر» در الهیات اسلامی بهطور کلی و در ایران جدی گرفته بشود. چون فلسفهی اسلامی به مسالهی شرّ کما هو حقه نپرداخته است. الان ما از رنسانس اروپا سخن گفتیم، یکی از مهمترین مؤلفهها در رنسانس اروپا قصهی شرور بود و اینکه ما باید از نو ارتباط خود را با خدا تعریف بکنیم. حادثهی لیسبون، یعنی آن زلزله که در پایتخت پرتغال رخ داد، خیلی وجدان مردم را تکان داد؛ و میدانید که کتاب کاندید ولتر هم در این زمینه نوشته شد و چیزهای دیگر. مسالهی شرور در الهیات مسیحی از آن بهبعد بسیار جدی گرفته شد. فیلسوفان ما چنانکه باید و شاید به شرور نپرداختند و حداکثر سخنشان این بود که شرّیک امر سلبیست، یعنی نقصان و فقدان یک کمال است، همین و بس. چیزی فراتر از این نگفتهاند. اگر ما بتوانیم از این حادثهی تلخ یک میوهی شیرین بیرون بکشیم این است که بحث شرور را خیلی جدی بگیریم و آنرا وارد عالم معرفت شناسی دینی کنیم (همان). ”
دکتر سروش میپذیرد که الهیات توحیدی، به ویژه مسئله توکل و توسل در الهیات شیعی، بیدی نیست که با باد کرونا بلرزد، با این حال به باورِ او الهیاتِ شیعی، چون در مسئله شرّ کاری انجام نداده، نحیف و لاغر است، چه بسا با کرونا بلرزد و مسئله شرّ سبب خیر شود. اگر مسئله شرّ را جدی بگیریم شاید بتوان میوه شیرینی با عنوان سکولاریزم شیعی چید.
اولاً؛ من نیز، چون دکتر سروش پدیده کرونا را از این جهت به فال نیک میگیرم و امیدوارم که دانشمندان و پژوهشگران بیش از پیش به مسئله شرّ و راه حلهای آن توجه کنند.
ثانیاً؛ مشتاقانه منتظر مقاله، یادداشت یا کتابی هستم که در آن دکتر سروش نشان دهد که فیلسوفانِ دینِ مغرب زمین چه راه حلهایی نوینی برای مسئله شرّ یافتهاند و چه دست آورد تازهای به دست دادهاند. تسلیم شدن در برابر مسئله، و شر را شاهدی بر عدم وجود خداوند دانستن که حل مسئله نیست.
ثالثاً؛ سخنان سروش در مصاحبه یاد شده نشان میدهد که او شرّ را دلیل و یا شاهدی بر سکولاریزم ذهنی و فلسفی یعنی عدمِ دخالتِ خداوند در جهان میداند. خدایی که فقط محبوب و معشوق است، عاشقِ بیچاره نیز به صِرف وجود چنین معشوقی مبتهِج و دلخوش.
سروش باید توضیح دهد که چرا انسانها نباید به محبوبها و دلبرهای ملموس و محسوسی که از قضا به کارِ عاشقِ زارِ خود نیز میآیند، دل ببندند و باید به معشوقی ندیده و خیالی دل ببندند. وانگهی عشق چگونه پدید میآید؟ آیا جز راه معرفت راه دیگری هم هست؟ در همان سطح معرفت و آگاهی باید مسئله شرّ حل بل منحل شود.
به گمان نگارنده الهیاتِ توحیدی به خصوص الهیاتی که با خزینه لغت حکمت متعالیه سیراب شده است یعنی الهیاتِ متعالیه، میتواند مسئله شرّ را به گونهای توضیح دهد که شخصِ صاحبِ معرفت با کنار زدن حجابهای علمی تبدیل به عاشقی زار شود که با تمام وجود (فقر وجودی) حضورِ همه جاییِ معشوق را حس کند. اما حضورِ خدا در لحظه لحظهی هستی نه برای ساختن واکسن کرونا و یا جلوگیری از سیل و زلزله و یا جنگ، غارت و کشتار است بل از آن رو است که هستی بدون او ممکن نیست. هضم و حلِّ این سخن نیاز به بحثهای مبنایی دارد. جای آن این یاد داشت کوتاه نیست.
۳. آسیب شناسی
به نظر میرسد مواجهه الهیات توحیدی و الهیات لیبرال پس از کرونا، از منظر آسیب شناختی مسئلهای قابل توجه، مفید و کار ساز است. مواجهه دوباره این دو الهیات را از این جهت که توانایی نظری ِخود را در موقعِ کرونا به محک تجربه میزنند، مفید میدانم.
بخشی از مطالبِ دکتر سروش در مصاحبهی معهود، ارزشِ آسیب شناختی دارد. پارهای از سخنانی که او در باره نهادِ روحانیت میگوید مانند قصههایی که بعضی از روحانیان بر منبرها گویند و مانند آن، با واقع منطبق است، ولی لَحن و بافت سخنانِ او نشان میدهد که کلمهی حقی است که یراد بها الباطل.
به گمان نگارنده، کرونا موجب شده است که الهیاتِ توحیدی و الهیاتِ لیبرال سعی کنند هر یک خود را چابک نشان دهند، نقاط ضعف خود را برطرف سازند و نقطههای قوت خود را تیزتر و تندتر کنند، از فرصت پیش آمده بیشترین استفاده را ببرند. این امر را باید به فال نیک گرفت.
نگارنده پیش بینی میکند که الهیاتِ لیبرال در دوره کرونا آسیب بیشتری ببیند، زیرا پشتوانهی اصلی الهیاتِ لیبرال علم است و اکنون برای بشر روشن شده است که بیش از حد نباید به علم اتکا کند. بحث همچنان ادامه دارد.
دکتر محمدعلی عبداللهی
استاد فلسفه دانشگاه تهران
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت خبری انصاف نیوز ، تاریخ انتشار 27 فروردین 99، کد خبر: 227464، www.ensafnews.com