پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۷۵۲۸
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۰
هفته نامه نواندیش چاپ بیرجند هفته اول شهریور ماه 1395 مطلبی با عنوان « چرا ستاره اقبال آمریکا رو به خاموشی است؟!!! » در شماره 236 خود منتشر کرد.

شعارسال: به دنبال جنگ جهانی دوم 1945-1939، زمینه تحول در موازنه قوا و ساختار قدرت در سطح جهانی، از فضای چند قطبی (آلمان، انگلستان، فرانسه، روسیه) به ساختار دو قطبی آمریکا- شوروی فراهم گردید.

ایالات متحده آمریکا در نقش ابرقدرت علیرغم بهره مندی از موقعیت ژئوپلتیک منحصر به فرد و بهره گیری از انواع مؤلفه های قدرت (تکنولوژی پیشرفته، نیروی نظامی قدرتمند و هژمون فرهنگی و ...) همواره با چالشهای سیاسی- امنیتی متعددی از طرف طیفی از دیگر کنشگران عرصه جهانی مواجه بوده است.

در طی جنگ سرد (1945-1991) رقیب سرسخت آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی بود که با بهره گیری از ایدئولوژی مارکسیسم و قدرت نظامی بالا، منظومه ای از متحدان تاکتیکی و استراتژیکی را در جهت به چالش گرفتن سیاستهای آمریکا هدایت می کرد.

به دنبال فروپاشی رقیب دیرینه (شوروی) زمینه های قدرت یابی بیشتر آمریکا و به موازات آن بازتعریف نقش آن در فضای پساجنگ سرد مهیا گردید که حاصل آن ساختار تک قطبی جهان بود.

در این راستا، آمریکا و متحدانش با سرعت، از طریق گسترش ناتو، سازمان تجارت جهانی و تقویت نفوذ در حوزه های اوراسیا، آتلانتیک و ... تلاش کردند خلاء ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک حاصل از فروپاشی شوروی را پر نمایند.

در اوایل دهه نود میلادی، شرایط به گونهای پیش رفت که فوکویاما نظریه پرداز آمریکایی، تفکر لیبرال دموکراسی را به عنوان آخرین مرحله رشد ساختارهای سیاسی مطرح نمود.

دخالتهای نظامی آمریکا در بحران بالکان، سومالی، جنگ اول خلیج و عدم توانایی قدرتهای میانی (چین، اتحادیه اروپا و روسیه) در به چالش کشیدن این کنشها نشان از گسترش نفوذ آمریکا با استفاده توامان از تفکرات سکولار، ساختار اقتصادی کاپیتالیسم و رویکردی ملیتاریستی بود.

اما تکروی آمریکا در صحنه معادلات بین المللی دیری نپایید که از طرف دیگر قدرتها و نهادها مورد چالش قرار گرفت.

*کاهش نقش و اثرگذاری آمریکا در معادلات جهانی را می توان به عوامل زیر نسبت داد:

1- آمریکا به عنوان ژاندارم و پلیس جهانی ایفای نقش می کند.

هزینه های سنگین نظامی و اقتصادی ناشی از این موقعیت باعث شده دیگر کشور های قدرتمند از قبیل چین، روسیه و کشورهای اتحادیه اروپا بدون پرداخت هزینه از شرایط موجود استفاده نماید و بنا به تعبیر جورج تنت، آمریکا به این کشورها سواری مجانی می دهد.

2- اتحاد استراتژیک آمریکا با اسرائیل و حمایت این کشور از حکومتهای سرکوبگر، نفوذ فرهنگی و به تبع آن نفوذ اقتصادی و امنیتی این کشور را در خاورمیانه، آمریکای لاتین و ... دچار اختلال نموده و درحال حاضر سطح آمریکا ستیزی در بین ملل خاورمیانه به شدت افزایش یافته است.

در این شرایط کشورهای چین و روسیه (خصوصا چین) با کمترین هزینه در این کشورها به نفوذ دست می یابند.

3- بسیاری از کنشهای این کشور در قبال رویدادهای جهانی (حمله به عراق و افغانستان و حوادث بعد آن، حمایت از دیکتاتورها) با آنچه که توسط این کشور ادعا می شود (تفکرات لیبرال دموکراسی) همخوانی ندارد و این امر هژمون فرهنگی آمریکائی را که توسط رسانه های آن و... مدام بازتولید می شود مورد سؤال قرار داده است.

4- هزینه های سرسام آور جنگهای عراق و افغانستان (حدود سه هزار میلیارد دلار) همچنان بردوش آن کشور سنگینی می کند و در حال حاضر دولت آمریکا حدود هفده هزار میلیارد دلار بدهی دارد و این امر قدرت مانور آمریکا را برای ورود در نبردهای مشابه را کاهش داده است.

5- هرچند از بعضی جهات، فرآیند جهانی سازی در جهت منافع آمریکا بوده است اما باید توجه داشت که این روند، فرآیند تولید اطلاعات، تکنولوژی و توان شکل دهی به افکار عمومی را از تسلط آمریکا خارج می کند و در اثر آن بسیاری از شرکت های عظیم آمریکایی به خاطر از دست دادن انحصار تکنولوژی و اطلاعاتی خود اعلام ورشکستگی کنند.

6- شکل گیری بلوکها و پیمانهای جدید در قالب گروه بریکس، پیمان شانگهای، سیکا، کشورهای مشترک المنافع و ... با محوریت چین و روسیه درکنار کشورهای برزیل، ترکیه، کره جنوبی و ... به مرور زمان ساختارهای اقتصادی موجود را که در جهت منافع آمریکاست تغییر خواهند داد و در آینده دنیای شرق قطب اقتصادی جهان خواهد بود.

7- افزایش خود آگاهی طبقاتی در میان مردم آمریکا که 60% آنها فقط 15% از درآمد های اقتصادی کشور را دارند، می توانند در طی یک فرآیند نسبتا طولانی بسیاری از نهادهای کاپیتالیستی موجود و به تبع آن ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آمریکا را دچار تغییرات گستردهای نماید که برای دولت آمریکا بسیار پر هزینه خواهد بود.

8- بحرانهایی که بسیاری از متحدان آمریکا از قبیل عربستان، مصر، پاکستان، کره جنوبی و ... با آن مواجه اند به صورت مستقیم و غیرمستقیم هزینه های سنگینی را به این کشور تحمیل نموده اند .

9- گسترش تفکرات وهابی و سلفی در سطح جهان، منافع این کشور را در سراسر نقاط مورد تهدید قرار داده است و با توجه به جمعیت مسلمانان موجود در آمریکا و سطح تخاصم این گروهها با آن، بحران های امنیتی که خود ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی را بوجود خواهند آورد آمریکا را دچار مشکل خواهد کرد.

10- تضعیف سرمایه های اجتماعی و بحران هویت در آمریکا، در قالب دوگانه ترامپ - کلینتون به خوبی قابل مشاهده است. در حقیقت، گسلهای اختلافات نژادی و ایدئولوژیک (سیاهپوستان، لاتین تبارها و مسلمانان با سفیدپوستان) و اقتصادی (طبقات فرودست با سرمایه داران) و بین نسلی فعال شده و اگر زمینه کنترل آنها فراهم نشود تضعیف همبستگی در داخل این کشور سطح کنشگری آن را در صحنه بین الملل تضعیف خواهد کرد.

11- رفتارهای یک جانبه گرایانه آمریکا در تهاجم به کشورها و عدم توجه به نهادهای بین المللی، حمایت از حکومتهای دیکتاتوری و نادیده گرفتن هنجارهای اجتماعی - فرهنگی بعضی از ملل، میزان محبوبیت این کشور را حتی در بین متحدان استراتژیکش (بخشی از اتحادیه اروپا، ژاپن،کره جنوبی) به میزان چشمگیری کاهش داده است.

12- سرعت رو به رشد تحولات اقتصادی و اجتماعی در این کشور، ساختار اقتصاد کاپیتالیستی و تفکرات لیبرالیستی آن را به چالش کشیده که نتیجه آن گسترش افکار سوسیالیستی است که برنی سندرس نماینده آن بود و در صورتی که این نحوه تفکر در بین سایر لایه های اجتماعی تسری یابد.

شاهد تضادهای شدید بین ساختارهای سیاسی و اقتصادی موجود و نیروهای تحول خواه خواهیم بود که می تواند دولتمردان آمریکا را از تمرکز بر مسائل بین المللی و ایفای نقش باز دارد.

13- فساد سیاسی در سطح کنگره و مجلس نمایندگان ( وجود بیش از دویست لابی حامی منافع نهادها و کشورهای خاص و نه رای دهندگان) و احزاب ( باوجود تکثر،قدرت همیشه بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات در گردش بوده) که باعث رویگردانی بخش عظیمی از جمعیت امریکا نسبت به ساختار سیاسی گردیده است.

با در نظر گرفتن موارد فوق، نگارنده معتقد است آمریکا در دهه های آینده با بسیاری از چالشهای فوق رو به رو خواهد شد و در صورتی که نتواند در مهار آنها موفق باشد، شاهد شکل گیری جهانی چند قطبی خواهیم بود که در آن آمریکا فقط یکی از چند قدرت برتر در بین دیگران خواهد بود و نه بیشتر و بدین گونه بخت آمریکا رو به افول خواهد بود.

با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از خبرگزاری ایرنا ، تاریخ انتشار خبر 12 شهریور 1395، کدمطلب: 82213945 (5535301) ،www.irna.ir

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین