* غیر متعهدها عنوان تشکلی است که با وجود پرشمار بودن اعضای آن، نتوانسته است در معادلات سیاسی جهان نقش آفرینی تأثیرگذاری داشته باشد، ارزیابی تان از جایگاه کنونی این جنبش در عرصه بین المللی چیست؟
جنبش غیر متعهدها یک سازمان منطقه ای است که در اوج جنگ سرد و فضای دو قطبی بین غرب و شرق با هدف ایجاد وحدت میان کشورهایی که نه در اردوگاه شرق و نه در اردوگاه غرب قرار داشتند، تشکیل شد. کشورهای عضو جنبش غیرمتعهدها در میان این دو قلمرو قرار داشتند. با فروپاشی دو بلوک شرق و غرب در دوره بعد از جنگ سرد که ایالات متحده به قدرت هژمون(غالب) جهانی در حوزه غربی تبدیل شده است و از طرف دیگر، انسجام و یکپارچگی کشورهای حوزه شرق هم از میان رفته است، دیگر غیر متعهدها در فضای جدید پاسخگوی نیاز اعضا نیستند و در ساختار جدید بین المللی نتوانسته اند به تعریف جدیدی متناسب با فضای حاکم دست پیدا کنند.
* چرا کشورهای عضو این جنبش نتوانسته اند خود را متناسب با شرایط کنونی بین المللی سازگار کنند؟
وجه مشترک کشورهای عضو جنبش بهعنوان عامل اصلی کنار هم قرار دادن این کشورها عامل سیاسی و در پیش گرفتن یک سیاست مستقل جهانی بود اما کشورهای عضو، تنوع و گوناگونی در نظامهای سیاسی، امنیتی، اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دارند. مهمتر اینکه در قارههای آسیا و آفریقا متمرکزند و اغلب آنها نیازمند تکنولوژی و سرمایه غربی هستد. در عین حال آن قدرتی که بتواند بالاتر از بقیه حرف بزند و توان و قدرت آن بر بقیه کشورها غلبه داشته باشد، وجود ندارد. چرا که تشکیلات غیر متعهدها بیشتر سیاسی و زاییده جنگ سرد بود که در بین دو بلوک شرق و غرب قرار گرفت و عمدتاً کشورهایی بودند که خیلی قدرت چانه زنی در محیط بین المللی را نداشتند. با فروپاشی این دو بلوک، این جنبش نتوانست به لحاظ سیاسی و بویژه اقتصادی خود را متناسب با تحولات بهروز کند. در حال حاضر قدرتهای بزرگ غرب از ساختار اقتصادی بالایی برخوردارند که پیرو این قدرت اقتصادی نقش سیاسی مهمی هم در اتحادیههای منطقهای ایفا می کنند. اما این سو ممکن است برخی از کشورهای عضو این جنبش خودشان به تنهایی در عرصه سیاسی و اقتصادی حرفی برای گفتن داشته باشند اما در قالب یک سازمانی مانند غیر متعهدها نتوانسته اند انسجام سیاسی و اقتصادی به وجود آوردند درحالی که باید از نظر کارکردی و تجاری روابط نزدیک تری داشته باشند. ایجاد این انسجام هم بهمیزان نیاز این کشورها به یکدیگر و اکمالی بودن اقتصادشادن به یکدیگر منوط است در حالی که عمده کشورهای «نم» تکنولوژی خودشان را از غرب وارد می کنند و فقط مواد اولیه را خودشان تأمین می کنند.
* آیا این ضعف بیشتر بهدلیل ناکارآمدی ساختاری این سازمان بوده یا به دلیل کم رنگ شدن اهداف اصلی و اولیه آن؟
مهمترین دلیل ناکارآمدی غیرمتعهدها ساختار ضعیف آن است. این جنبش از نظر ساختاری دبیرخانه دائمی ندارد. اصول و موازین صادر شده از دبیرخانه موقت هم بیشتر جنبه نصیحت و پندگونه دارد تا اینکه اجرایی و محکم باشد. این امر نشان میدهد که بنیادی مالی که بتواند آنها را سامان بدهد وجود ندارد. علیرغم اینکه کشورهای عضو این جنبش، غیر متعهد نامیده میشوند، تعداد زیادی از این کشورها بهدلیل ضعف پایههای اقتصادی و قرار گرفتن در حوزه نفوذ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برخی کشورهای قدرتمند در منطقه خودشان، نمیتوانند همچون گذشته مستقل عمل کنند. یعنی غیر متعهدها نتوانستهاند سازوکاری شبیه یک سازمان منطقهای به وجود آورند. این در حالی است که در عرصه بینالمللی، اتحادیه های منطقهای مانند اتحادیه اروپا وجود دارند که سهمشان از تجارت بین الملل زیاد است و طبیعی است که تأثیرگذاری بیشتری در عرصه جهانی دارند. درون این اتحادیه، وابستگی اقتصادی زیادی برای مبادلات درون منطقه ای وجود دارد . عمدتا سازمانهایی که دنبال قدرت بیشترند از نظر نظامی هم باید توانایی بالایی داشته باشند مثلاً در اتحادیه اروپا برخی قدرتهای بزرگ جهان هم هستند و بههمین دلیل میتوانند حرف بیشتری در معادلات سیاسی و اقتصادی بزنند اما در جنبش غیر متعهدها آن قدرتی که بتواند حرف زیادی بزند وجود ندارد. همین ضعف ساختاری و تشکیلاتی باعث شده است که اعضای این سازمان به فراخور تحولات و رخدادهای مهم جهانی از جمله ناامنی و تروریسم حرفی برای گفتن نداشته باشند. این در حالی است که در صورت داشتن یک سازوکار قوی، اگر تحولاتی در حوزه کشورهای غیر متعهد هم رخ میداد اعضای آن می توانستند به طور جدی نقش آفرینی کنند در صورتی که برای حل مشکلات داخلی کشورهای مسلمان مانند افغانستان نیروهای ناتو دخالت می کنند. حال آنکه حتی یک سازمان منطقه ای مانند سازمان همکاری اسلامی هم نتوانسته نیروهای حافظ صلح تدارک ببیند و در این مسأله مداخله کند.
* آیا اعضای این جنبش با وجود این ساختار غیر منسجم که شما به آن اشاره داشتید توانستهاند در دوره بعد از جنگ سرد و فروپاشی بلوکهای شرق و غرب ، اساساً تأثیری حتی اندک بر موضوعات و تحولات مهم بینالملل بگذارند؟
در ساختار موجود جنبش، نقشی برای کمک به یکدیگر تعریف نشده و تنها قدرت آنان در رأی دهی به نفع اعضا در سازمانهای بینالمللی از جمله آژانس بین المللی انرژی اتمی، مجمع عمومی سازمان ملل و از این قبیل امور محدود شده است. اما کشورهای عضو این جنبش بارها در خلال مذاکرات هستهای از حق مسلم ایران در قبال دستیابی ایران به انرژی صلح آمیز هستهای دفاع کردهاند. حمایتی که البته بهلحاظ پرتعداد بودن توانسته است فضای سیاسی سازمانهای بینالمللی را به نفع ایران تغییر دهد.
* عملکرد ایران را در دوره سه ساله ریاست بر جنبش غیر متعهدها چگونه ارزیابی می کنید؟
مذاکرات هستهای ایران با قدرتهای بزرگ عمده توجه مسئولان دیپلماتیک ایران را معطوف خود کرد اما با وجود این و در حالی که ایران در فضای دولت قبلی یک محیط بسته به حساب میآمد و تمام جهان اتفاق نظر داشت که ایران خطری برای عرصه بینالمللی است، از بهره گیری از سازوکار سازمانهای بینالمللی برای نقش آفرینی هم غافل نشد. ایران همچنین سعی کرد با بهره گیری از الگوی اعتدال، سازوکار جمعی غیر متعهدها را برای خنثی کردن فشار و قدرت کشورهای غربی برای به ثمر نشاندن برنامههای خود در خصوص موضوعات مهم جهانی در عرصه بینالمللی فعال کند. کشورمان در دوره روحانی همچنین کوشید نه تنها در «نم» بلکه در سایر کمیتهها و زیرمجموعه های سازمانملل نقشآفرینی فعال داشته باشد. در حقیقت یکی از عواملی که باعث خروج ایران از انزوای بینالمللی بود تلاش ایران برای بهره بردن از چنین موقعیتهایی بود و کشورمان در دوره جدید توانست تا حدودی به جایگاه مورد نظر خود دسترسی پیدا کند.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از روزنامه ایران، صفحه 21، تاریخ انتشار: شنبه 27 شهریور 1395، شماره: 6313.