پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۹۳۶۱۲
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۲۴
باید بپذیریم که رنج از بین نمی‌رود بلکه از شکلی به شکلی دیگر درمی‌آید. همه همین‌گونه‌اند ولو این‌که بروز ندهند. حتی ممکن است، کسی رنجی داشته باشد که ازنظر شما رنج نیست ولی برای او بسیار دردناک است.
شعار سال: "رنج" بخش جدایی‌ناپذیر زندگی انسان‌هاست.

دراین‌باره نکات زیر را در زندگی‌تان لحاظ کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم:
1 - یادمان نرود که زندگی هیچ انسانی، عاری از رنج نیست؛ تأکید می‌کنم هیچ انسانی. به لحاظ روان‌شناسی، عمومیت رنج، تحمل آن را آسان‌تر می‌کند.
یک مثال ساده: اگر هواپیمایی سقوط کند و تنها قربانی آن‌یکی از اعضای خانواده ما باشد، درد بیشتری را تحمل خواهیم کرد ولی اگر همه 100 سرنشین آن کشته شوند، کمتر درد خواهیم کشید.

حالا اگر به این باور برسیم که "رنج" همزاد بشر است و همه ما دچار درد، رنج و مشکل هستیم و فقط نوع رنج‌هایمان باهم متفاوت است، راحت‌تر می‌توانیم با چالش‌های زندگی‌مان کنار بیاییم. پس همیشه یادمان باشد که ما تنها کسی نیستیم که رنج و مشکل‌داریم.

2 - بپذیریم که رنج از بین نمی‌رود بلکه از شکلی به شکلی دیگر درمی‌آید.
یک مثال ساده: مشکل دانش‌آموز امتحان است، از امتحان که عبور می‌کند، کنکور برایش دغدغه است و فکر می‌کند اگر از کنکور قبول شود، خوشبخت‌ترین انسان است، بعدازآن پاس کردن واحدها و گرفتن لیسانس می‌شود رنج مستمر او به هوای این‌که فارغ‌التحصیلی، او را سعادتمند می‌کند و سپس درد اشتغال، رنج کار و دستمزد و انتظار برای بازنشستگی و ... .

خودمان را در نظر بگیریم؛ مدام از رنجی به دردی دیگر منتقل‌شده‌ایم و این روند، همچنان ادامه دارد. همه همین‌گونه‌اند ولو این‌که بروز ندهند. حتی ممکن است، کسی رنجی داشته باشد که ازنظر شما رنج نیست ولی برای او بسیار دردناک است.

وقتی بپذیریم که رنج، بخشی دائمی از زندگی ماست و همیشه رنج و نگرانی - بزرگ یا کوچک - در زندگی وجود دارد، کنار آمدن با آن راحت‌تر می‌شود. در این باور، رنج، چیزی زائد و تحمیلی نیست، بلکه یک همراه همیشگی است که باید آن را پذیرفت و همراهش زندگی کرد.

البته معنای این گزاره، تلاش برای از بین بردن رنج‌ها و مشکلات نیست. ما همیشه در حال مبارزه با مشکلات هستیم و باید هم این کار را بکنیم ولی بدانیم که مشکلات و رنج‌های بعدی درراه‌اند.

3 - اما مهم‌تر از دو نکته بالا ، اصل مطلب این است که برای همراهی بهتر با رنج، بهترین و کارآمدترین راه، دادن "معنا" به آن است. در مواجهه با رنج، اگر به خود رنج بپردازیم، رنجمان مضاعف می‌شود. اما اگر فراتر از رنج برویم و معنایی به آن بدهیم، راحت‌تر می‌توانیم با آن زندگی کنیم.

چند مثال ساده: پدر و مادری درگیر رنج بزرگ کردن فرزند بیمار خود هستند، فراتر از رنج بیماری به این بیندیشند که در حال نجات زندگی یک انسان و تربیت یک عضو مفید برای جامعه هستند،
کسی که درراه از دفاع از آرمان و وطنش به اسارت رفته به‌جای درگیری ذهنی با اصل اسارت، به آن معنا دهد که دارد درراه آرمان و وطن مقاومت می‌کند.

کسی به رنج بی‌پولی‌اش این معنا را بدهد که نمی‌خواهد شرافت انسانی‌اش را درگیر کسب مال ناحق کند،
دانشجویی درد غربت و سختی تحصیل را این‌گونه معنا کند که فردایی روشن در انتظارش هست،
روزنامه‌نگاری سختی‌ها و فشارهایی که به او وارد می‌شود را این‌گونه معنا ببخشد که من دارم برای افزایش آگاهی مردم کشورم تلاش می‌کنم و ...

یک‌بار شنیدم که یک قاضی، روزنامه‌نگاری را محکوم کرده بوده بود به رونویسی از یک کتاب قطور. برای آن روزنامه‌نگار رونویسی از کتابی که دوستش نداشت، طاقت‌فرسا بود. پیشنهادی که دادم این بود: این رونویسی را تبدیل کن به تمرین خوش‌خطی. یعنی این معنا را به کارت بده که داری تمرین خط می‌کنی نه این‌که در حال اجرای حکم دادگاه هستی. د راین صورت راحت‌تر با آن کنار می‌آیی و در آخر نیز بهره‌ای می‌بری.
رنج تمام نمی‌شود بلکه شکل آن تغییر می‌کند
روان شناسان می‌گویند معنا بخشی به رنج‌ها، به‌طور فوق‌العاده‌ای کارآمدی و رضایتمندی انسان‌ها از زندگی را افزایش می‌دهد. یکی از کارکردهای ادیان نیز همین است. دین‌ها می‌کوشند برای هر اتفاقی در زندگی پیروانشان، معنایی تعریف کنند. مثلاً اگر فرزند کسی از دنیا برود، دین به او می‌گوید که فرزندت امانت خدا بود که به او پس دادی و الان در معرض آزمایش الهی هستی و اجر خواهی داشت. کسی که به چنین گزاره‌ای باور داشته باشد، راحت‌تر می‌توان با فقدان فرزندش کنار بیاید تا کسی که فقط به مرگ فرزندش - بی‌هیچ معنایی - می‌اندیشد.

بنابراین، فارغ از هرگونه ایدئولوژی و باوری که داریم، بهتر است هر رنجی که بر ما وارد می‌شود را معنادار کنیم.

نکته اساسی این است که هراندازه بتوانیم معنایی (البته که معنای واقعی) که تعریف می‌کنیم "بزرگ‌تر از رنجمان" باشد، بهتر زندگی می‌کنیم.
یک ترازو را در نظر بگیرید که در یک کفه آن، رنج و مشکلتان قرار دارد و در کفه دیگر، معنایی که به آن داده‌اید. اگر رنجتان بزرگ‌تر از معنایتان باشد، عذاب بیشتری می‌کشید و آن را تحمل می‌کنید ولی اگر کفه معنا سنگین‌تر باشد، درد کمتری دارید و به‌جای تحمل رنج، با آن همراهی می‌کنید. بدیهی است که انسان عاقل بین "عذاب و تحمل" و "درد کمتر و همراهی"، دومی را می‌پذیرد چراکه حاصل اولی، فرسودگی تدریجی است و نتیجه دومی، پختگی و تعالی مستمر.

زندگی انسان‌های بزرگ و تاریخ‌ساز نیز همواره آکنده بود از رنج‌های پرمعنا. اگر گاندی و ماندلا در هند و آفریقای جنوبی، معنایی برای رنج‌ها و زندان‌های خود نداشتند، آیا می‌توانستند آن حجم انبوه درد را تحمل کنند، کشورشان را نجات دهند و اینک نامی بزرگ در تاریخ داشته باشند؟

پس: از رنج فرار نکنید که نمی‌توانید، بدان معنا دهید که می‌توانید. این، مدیریت رنج است در "سیاره رنج".

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری سواد زندگی، تاریخ انتشار: 20 مرداد 1399، کد خبر: ۴۵۹، www. savadezendegi.com
اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین