پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۹۶۶۹۳
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۴۴
سخن بگوییم تا جامعه مان نمیرد.خشم امر سیاسی و اجتماعی را نابود می کند؛به جای خشمگین بودن سخن بگویید.

شعار سال: ۱.یکی از گزاره های متداول امروزی در خصوص وضعیت جامعه فعلی ایران آن است که مردم خشمگین اند.گاه این جمله وجه دیگری نیز می یابد و به این صورت طرح می شود که مردم خشمگین و بی حوصله و ساکتند.مردم خشمگین و منفعل سر در خود فرو برده اند و نهایت فعالیت سیاسی و اجتماعی شان پناه بردن به شبکه های اجتماعی است و به جای گفتگو کردن تنها و سرگردان در تلویزیون هایی که در دست دارند به تماشای منفعل جهان تصویری(و نه جهان واقعی) می پردازند.
۲.این شیوه زندگی دو آفت بزرگ دارد:اول کشتن دنیای درون فرد و دوم از بین بردن امر سیاسی و اجتماعی.خشم بنا به آنچه در دانش روانشناسی گفته می شود درد و رنجی است که فرد به دلیل خطای دیگری بر خود تحمیل می کند.به فرض که حاکمان سیاسی این جامعه خطا می کنند،فرضی که کاملا واقعی است.و باز بپذیریم که این خطاها زندگی ما را تحت تاثیر قرار داده و آن را تبدیل به یک زندگی پر از بحران ساخته است.راه حل این واقعیت خشم فردی و در خود فرو رفتن و انفعال نیست که به زبان نیچه بزرگترین آفت برای یک انسان خسته آن است که دچار خشم شود و اندک انرژی باقی مانده را نیز بواسطه خشم از دست بدهد.این شیوه واکنش به مسائل سیاسی و اجتماعی تنها موجب از بین رفتن دنیای درونی فرد و قوی تر گشتن فشار خطاهای سیاسی و اجتماعی می شود.از سوی دیگر،سکوت جامعه و گریز از سخن گفتن درباره مسائل سیاسی و اجتماعی چه به دلیل بی حوصلگی و خشم فردی و چه بنا به این استدلال که سخن گفتن بی فایده و حتی خطرناک است،باعث مرگ امر سیاسی و اجتماعی می شود.یک اجتماع زنده است تا زمانی که از خود سخن بگوید و از خود و مسائلش قصه و روایت بسازد و روایت هایش را جمعی کند.سکوت و انفعال باعث می شود که افراد جامعه روز به روز در مقابل بحران های اجتماعی ضعیف تر و ناتوان تر شوند.ما در سکوت تنها تحلیل وقایع اجتماعی را از دست نمی دهیم،بلکه وجود انسانهایی که در کنار ما در حال تحمل رنج های فراوان هستند را نیز از دست می دهیم.اگر این سکوت را در کنار عادی سازی رسانه ای و تاثیر رسانه ها در خنثی کردن روح و روان ما نسبت به مسائل اجتماعی قرار دهیم آنگاه می بینیم که ما همواره از قبل حساسیت خود را نسبت به جامعه و مردم از دست داده ایم.جامعه این گونه قادر به انجام هیچ گونه کنش تاریخی نیست و در یک خطای بزرگ تاریخی هم زندگی خود و هم زندگی فرزندانش را از دست خواهد داد.زیستن این گونه فاقد هر گونه حجت تاریخی برای توجیه زیستن آن است.
۳.قدرت زبان را باید باور کرد.توان مداخله یک جامعه در زندگی اجتماعی اش لزوما به شکل مداخله درگیرانه خیابانی نیست.می توان تنها به واسطه گفتن یک قصه و طرح چند مفهوم به ایجاد گشایش در جامعه پرداخت:توان سخن گفتن یعنی توان یک جامعه برای گشایش های متعدد در زندگی خود بواسطه کلمات و نشانه ها و مفاهیم.ما در عصر مشروطه،در ملی شدن نفت،در انقلاب ایران،در دوم خرداد و در جنبش سبز این تجربه را زیسته ایم که چگونه تنها واژگان و تنها واژگان توانستند زندگی ما را تغییر دهند:اگر امروز واژگانی چون عدالتخانه،مجلس قانونگذار،قانون،استقلال،آزادی،توسعه،دموکراسی،حقوق فردی،حق زنان،توسعه سیاسی،و....جزیی از تاریخ ما هستند صرفا به آن دلیل است که روزی ما آن ها را به زبان آورده ایم.بی شک این واژگان و مفاهیم تنها کلماتی معنادار نبوده اند؛آنها جهان ما را بزرگ ساخته اند و وجود ما را گسترش داده اند.سخن بگوییم تا جامعه مان نمیرد.

نویسنده: مصطفی مهرآیین

 

پایگاه تحلیلی - خبری شعار سال، برگرفته از فضای مجازی

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین