شعار سال: اگرچه در سال جاری چرخه تولید فیلم متوقف نشده و کارگردانان زیادی هماکنون مشغول ساخت فیلم هستند ولی نمیتوانیم کتمان کنیم که نگرانی از بازگشت سرمایهای که برای ساخت فیلم صرف میشود وجود ندارد. افزایش قیمت و گرانی بیش از حد تولید فیلم یک سوی ماجراست، فقدان بازگشت سرمایهای که برای فیلم تمام شده سویه بحثبرانگیز و در واقع عامل ایجاد بحران در سینماست که به اذعان بسیاری از تحلیلگران و کارشناسان همین موضوع، سینما را به مرز ورشکستگی سوق میدهد.
حالا پرسشی که دراین میان به وجود میآید این است که برای برونرفت سینما از این چالش خطرناک چه باید کرد؟ چه راهکاری باید اندیشیده شود تا حداقل در زمانه کرونا زده چراغ سینماها (هرچند کم سو) روشن بماندو چرخه فعالیت اهالی سینما هم ادامه داشته باشد؟
آیا میتوان با درنظر گرفتن شرایط بغرنج فعلی سینما و برای جلوگیری از ورشکستگی و بازگشت سرمایه؛ هزینه تمام شده یک فیلم را کم کرد تا هم صاحبان فیلم متضرر نشوند ضمنا ساخت فیلم هم در سینما ادامه داشته باشد؟ آیا میتوان نگرش تولید در سینما را تغییر داد و به فرم جدید فیلمسازی در سینما اندیشید و میدان را به عوامل جدیدتر داد و عملا وابستگی آثار سینمایی را به سه، چهار سوپراستار سینما کمتر کرد و به بازیگران تئاتر و یا کمتر شناخته شده اعتماد و اطمینان بیشتری کرد؟ که با پذیرش این نظریه وقتی هزینه تولید یک فیلم معقول میشود امکان نگاههای متنوع گسترش بیشتری پیدا میکند چه در انتخاب متن، چه سبک فیلمسازی و ....
با در نظر گرفتن این نکته که وقتی قیمت تولید فیلم بیش از حد گران میشود عملا جایی برای نگاهی جدید در سینما باقی نمیماند، چون سازندگان فیلم انتظار بازگشت سرمایهای سنگین را دارند و سراغ موضوعات و فرمهایی میروند که امتحان خود را پیشتر پس داده است.
به همین منظور برای رسیدن به نظرات جامع و کامل دراین باره گزارشی ترتیب دادیم و به سراغ تعدادی از فیلمسازان رفتیم و نظر آنها را درباره تغییر نگرش تولید در سینما جویا شدیم که ماحصل بخش اول این گفتگوها پیش روی شماست:
مشکل اصلی سینمای ما گزینشی کردن ظرفیتهای خلاق است
در گام اول به سراغ محمد آفریده، مدیر سابق مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و انجمن سینمای جوان رفتیم و با او در این رابطه گفتگو کردیم. نظرآفریده بر این است که ساخت فیلمهای کم هزینه در سینمای دنیا مرسوم است و اساسا فیلمسازانی که میخواهند وارد سینمای بلند شوند یا حرفی برای گفتن دارند، اما امکانات مالی یا شرایط مناسبی برای آنان وجود ندارد بهناچار به این جریان تولید که بودجه کمتری دارد نزدیک میشوند. به گفته آفریده حتی بعضی از تهیهکنندگان سینما نیز برای اهداف خود از این سینمای کم بودجه بهره میبرند: «در هالیوود بعد از هر دورهای که تهیهکنندگان حرفهای سینما متوجه میشوند، سینمای تجاری دیگر به تکرار رسیده است در کنار تولیدات انبوهشان، جوانان خلاق و باتجربه را حمایت میکنند که با بودجههای کم و جسورانه، انرژی تازهای به سینما وارد کنند، اسپیلبرگ یکی از همین تازهواردهای جوان سینماست که با بودجه کم تهیهکننده با فیلم دوئل به سینمای تجاری رونق داد.»
این مدیر سابق با بیان اینکه سینما با حضور همه طیفها و سلیقهها، سینمایی بالنده، تاثیرگذار و پررونق میشود در توضیحش ادامه میدهد که دراین سینما کسی جای کسی را تنگ نمیکند و همه میتوانند در همه ابعاد در آن فیلم بسازند. او در عین حال این نکته را هم اشاره میکند که مشکل اصلی وضعیت فعلی سینمای ما تحمل نکردن یکدیگر و گزینشی کردن ظرفیتهای خلاق این عرصه توسط اغیار است.
آفریده تمام جوانب سینما را در نظر میگیرد که وقتی صحبت از سینمای اکران میشود باید الزامات این نوع سینما را هم دید. از نظر او نمیشود انتظار داشت با پول بخش خصوصی دنبال تجربههای صرف سینمایی یا موضوعی رفت، اما تهیهکنندگان با تجربه برای حیات خلاقانه سینما چارهای جز میدان دادن به بخشی از این سینما ندارند هر چند که وظیفه اصلی دولتهاست که بستر را برای ورود نسل خلاق و تجربههای تازه ایجاد کنند.
آفریده آمار را به زمان مسوولیتش در مرکز گسترش ارجاع میدهد که با بودجهای حدود دو یا سه فیلم سینمایی معمولی با همین نگاه از بیش از ۷۰ فیلم سینمایی اول و تجربههای گوناگون و متنوع فیلمسازان حمایت کرده است و میگوید: «در حال حاضر با شرایط کرونایی همچنین اقتصاد ضعیف و تورم، تولید یک فیلم معمولی نزدیک به ۴ میلیارد تومان هزینه دارد-که ممکن است در آینده بیشتر هم بشود-، اما سازندگان میتوانند با مدیریت منابع با شرایط محدودتری فیلم تولید کنند که هزینه به دو میلیارد تقلیل پیدا کند، اما مشکلات بعدی این فیلمها این است که باید در چرخه رقابت قرار بگیرد و آنجا تازه آغاز ماجراست.»
او در عین حال ساخت فیلم لوباجت برای زمان کرونا به خصوص شرایط اکران آنلاین را مناسب و لازم میداند و عقیدهاش بر این است که شرایط جدیدی که کرونا تحمیل کرده نیازمند نگاه جدید در تولید وپخش و مدیریت سینماست تا حیات سینما ادامه پیدا کند و حیات سینما هم فقط به دست، دست اندرکاران آن مربوط نمیشود بلکه دولتها باید حمایت جدی از آن بکنند.
تهیهکننده واپسین ساخته کمال تبریزی «دستانداز» در ادامه به رونقبخشی فیلمهای آنلاین اشاره میکند و در همین راستا یادآوری میکند: «دو سال پیش زمانی که عضو هیات داوری جشنواره فیلم فجر بودم با پرس و جویی که کردم، متوجه شدم بالغ بر ۱۰۰ فیلم ویدیویی با هزینه کم فرم حضور در جشنواره را پر کرده بودند که بازیگران چهره هم داشتند، اما به دلیل پروانه ساخت ویدیویی در جشنواره پذیرفته نشدند. از نظر آفریده الان زمان بسیار خوبی برای نمایش بخش زیادی از این فیلمها در سینمای آنلاین است.
پیش از این لوباجت یک جور فحش در سینما بود
در همین راستا با محمود غفاری، کارگردان فیلمهای تحسینبرانگیز، اما کم هزینه «شماره ۱۷ سهیلا» و «این یک رویاست» گفتگو کردیم و نظرش را دراین باب جویا شدیم؛ او کمی فکر میکند و بعد با اشاره به اینکه پرداختن به این موضوع برای من بسیار جالب است، توضیح میدهد: «تقریبا هفت، هشت ماه پیش عبارت «فیلم لوباجت» در سینمای ایران یک جور فحش وناسزا به حساب میآمد؛ وقتی عنوان کم هزینه به فیلم شما داده میشد هیچکس آن فیلم را جدی نمیگرفت. یعنی از اول که اقدام به پروانه ساخت میکردیم ارشاد میگفت خب شما که فیلم لوباجت میسازید، چه نیازی به پروانه سینمایی دارید؟ پروانه ویدیو بگیرید. موقع ساخت هم با هر بازیگری حرف میزدیم به محض اینکه رقم تولید را میفهمید به ما میگفت: «بودجه این فیلم که حتی به اندازه دستمزد منم نمیشه، یک سرمایهگذار بیت کویینی میآورم وسط؛ تا هم ما پول خوب بگیریم هم شما مجبور نباشید با بدبختی فیلم بسازید.» و در مرحله بعد موقع اکران نوبت به پخش کننده و سینمادار میرسید. تحقیر نهایی از جانب آنها بود: «رفتی با ۵۰۰ تومن فیلم ساختی انتظار داری سالن رو از یه فیلمی که با ۱۰ میلیارد ساخته شده بگیرم بدمش به فیلم تو؟»
از نظر غفاری همین مساله و نوع نگاه به فیلمهای لوباجت در سینما باعث شده بود که فیلمسازان مستقل سرخورده شوند و تمایلاتی برای فعالیت در سینمای بدنه و فیلمهای پر خرج پیدا کنند که نمونههایش آنقدر زیاد است که نیاز به آوردن اسمشان نیست.
او در ادامه میگوید: «از نظر من نگاه تحقیرآمیز به فیلمهای لوباجت در درجه اول به اصل سینما ضربه میزد چراکه وقتی در حرفهای سرمایهسالاری به وجود میآید حتما خلاقیت اولین چیزی است که آسیب میبیند سپس خلاقیت هم که نفس سینماست از بین میرود. پس اینکه در چند سال اخیر همه اهالی سینما هشدار میدادند که نفس سینمای ایران به شماره میافتد به نظرم مهمترین دلیلش ورود بیضابطه سرمایهگذاران و گران کردن تولید بود که باعث حذف یا هدررفت استعدادهای سینمای ایران شد.»
به باور غفاری ساختن فیلمهای لوباجت به این سادگیها هم مقدور نیست و حالا که سینما ورشکسته شده پس سوییچ کنیم به پلن ۲ که فیلم کم خرج است. او میگوید: «اصلا آدمی که دورهای از زندگی پرخوری کرده و اضافه وزن دارد یک شبه نمیتواند وزنش را کم کند و فرم زندگی گذشتهاش را عوض کند. این مساله به زمان و تخصص نیاز دارد.»
کارگردان فیلم «شماره ۱۷ سهیلا» در بخش دیگری از صحبت خود چگونگی ساختار فیلمهای کمهزینه را ارزیابی میکند: «فیلم کمهزینه از همان ابتدای نگارش فیلمنامه باید کمهزینه نوشته شود. طرح و فیلمنامه باید آنقدر محکم باشد که بدون سوپراستار هم آن فیلم توجه تماشاگر را به خود جلب کند و همین نکته باعث میشود که وجه خلاقانه فیلم پرورش پیدا کند و اثر تولید شده به سینما نزدیک شود. شما باید تمام عناصر هزینهبر را از فیلم حذف کنید. بخشهایی که در محصول نهایی تاثیر چندانی ندارند مثل طراحی صحنه و ساختوسازهای پرخرج، هنرپیشههای بیاستعداد ولی ستاره، تجهیزات فنی گران و به روز دنیا که خروجی نهایی آنها در سالنهای بیکیفیت سینما یا پلتفرمهای آنلاین نمایش داده میشود و بخشهای زیاد دیگر.»
نگاهی به تاریخچه فیلمهای مهم جهان نشان میدهد که فرمول استفاده از فیلم کمهزینه در میان فیلمسازان طراز اولی بسیار پرکاربرد است؛ غفاری میگوید اساسا دستورالعمل فیلمهای کمهزینه در تاریخ سینمای جهان باعث به وجودآمدن جنبشهای سینمایی مثل دگما ۹۵ و موج نوی سینمای فرانسه شده که از دل آن فیلمهای مهم سینمای جهان متولد شده. پس این مساله نشان میدهد که پایین آوردن هزینههای تولید فیلم چقدر میتواند به شکوفایی اصل سینما کمک کند و نیروهای تازهنفس با اندیشههای رو به جلو را وارد این عرصه کند. اصلا شما به فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران نگاه کنید فیلمهایی که ماندگار شدند و هنوز هم نفس میکشند، فیلمهای که شناسنامه سینمای ایران هستند مثل دونده، گاو، آقای هالو، خانه دوست کجاست؟ نیاز، جنوب شهر و خیلیهای دیگر که بدون سوپراستارها و با بودجه کم ساخته شده است.»
او در پایان صحبتش از دلایل علاقهمندیاش به ساخت فیلمهای کم هزینه میگوید: «برای شخص من جنبه دیگری از فیلم کمهزینه همیشه جذاب است و آن هم عبور از لایههای سانسور است. شما وقتی فیلم ارزان میسازید، زیاد فکر بازگشت سرمایه را نمیکنید و این مساله هنگام تولید شجاعتی با خود میآورد که این شجاعت در فرم و محتوا میتواند فیلم را یه لایه بالاتر ببرد. من با همین فرمول ۳ فیلم بلند ساختم و با اینکه ۲ تای از آنها موفق به نمایش عمومی نشد ولی توانستم با فروش خارجی، پول فیلم را برگردانم. به خصوص الان با این قیمت ارز که بازگرداندن سرمایه یک فیلم مثلا ۵۰۰ میلیونی میتواند با همان هزار دلارهای حق یک بار نمایش در جشنوارهها بخش زیادی از پول فیلم را برگرداند. البته مساله به همین راحتیها هم نیست. شما در فیلم لوباجت حتما باید کف استاندارد فنی را در نظر بگیرید و در محتوا هم ایدهتان به قدری نو باشد که فقر مالی فیلم را بپوشاند. اینجا دیگر جای فیلمسازانی است که دغدغه سینما دارند نه کاسبانی که در دورهای سوار سینما شدند و آن را به لبه پرتگاه کشاندند.»
به عقیده این کارگردان شاید سینمای دهه ۹۰ ایران که مملو از فیلمهای سطح پایین شده بود با ورود به قرن جدید، نیاز به نفس تازه دارد و این نفس تازه حتما با ادامه وضعیت قبلی امکانپذیر نباشد: «شاید همه چیز باید از صفر شروع شود حتی هزینههای تولید تا فضا و جرات برای ورود فیلمسازان جدید و با استعدادتری باز شود شاید همین امر باعث شود، سینمای ایران که توسط دلالان و مفسدان و پولداران تازه به دوران رسیده به گروگان گرفته شده دوباره به صاحبان اصلیاش بازگردانده شود.»
دراین اوضاع راه دیگری جز تغییر شرایط تولید نداریم
علی مصفا، تهیهکننده فیلم ماندگار «در دنیای تو ساعت چند است؟» و فیلمهای مهمی، چون «مسخرهباز» و «پله آخر» درباره الزام تغییر ماهیت اقتصادی سینما و ساخت فیلمهای ارزان قیمت در شرایط کرونایی میگوید: «فکر نمیکنم سینما بایدپذیر باشد؛ نمیتوانیم مشخصا بگوییم که اگر این کار یا این روش را پیش بگیریم فلان نتیجه مطلوب حاصل میشود و به گمانم هیچ وقت چنین نظریههایی نتیجه قطعی ندارد چراکه هر سناریو اقتضائات خاص خود را برای ساخت دارد.»
او با اعتقاد بر اینکه اگر همیشه میشد فیلم با هزینه کمتر در سینما ساخت و این فیلم کم هزینه را در یک بازار معقولی هم عرضه کرد درنهایت این موضوع به نفع همه سینماگران میشد: «ولی به این نکته توجه کنیم فیلمی که با این روش ساخته میشود خیلی از جذابیتهای خود را از دست میدهد، آن هم جذابیتهایی که مورد نظر اغلب مخاطبان سینماست. از طرفی ممکن است بحث سلیقه پیش بیاید که در این صورت نظر من هم این است فیلمهایی در سینمای ایران ساخته شود که خیلی متکی به ابزار گرانقیمت یا هزینههای زیاد نباشد ولی همه سازندگان یک فیلم این نوع سلیقه را ندارند و نکته مهمتر دیگر اینکه این استراتژی با هر نوع قصه جور درنمیآید.»
مصفا میگوید: «ولی اگر بگوییم از این تاریخ به بعد همه مجبوریم فیلمهایی بسازیم که یک میلیارد هزینه برای آن صرف میشود آن وقت با چنین الزامی همه سراغ فیلم نامههای کمهزینهتر میرویم یا اصلا در مرحله ایدهپردازی این مهم را در نظر میگیریم و ساخت فیلمهای کم هزینه مدنظر همه قرار میگیرد ولی به شرط آنکه مشخصا از اول معلوم باشد که قرار بر تولید فیلم ارزانقیمت باشد.»
مصفا درباره تغییر شرایط تولید در بازه زمانی کرونازده میگوید: «اگر قرار است تولید در سینما ادامه پیدا کند راه دیگری جز تغییر شرایط تولید نیست و برای هیچ سرمایهگذاری اصلا معقول نیست که ۶ میلیارد یا ۷ میلیارد هزینه فیلمی کند که از همان روز اول معلوم است که فروشش چقدر خواهد بود و نمیتواند در گیشه بازگشت داشته باشد به هر حال در این وضعیت کرونایی باید از همان مرحله ایده اولیه به فیلمنامه و سناریویی فکر کرد که با هزینه محدودتر ساخته شود مگر اینکه فلان نهاد یا وزارتخانه سرمایه تولید فیلم را متقبل میشود که آن حسابش جداست ولی برای فیلمهایی که ما کار میکنیم که عموما با سرمایهگذاری بخش خصوصی ساخته میشوند و از طرفی فیلمهای تجاری صرف هم نیستند، کار را برای ما از همه گروهای دیگر سختتر میکند».
تهیهکننده «در دنیای تو ساعت چند است؟» به شرایط فیلمسازی که کار میکند، اشاره میکند و میگوید: «این شکل فیلمسازی برای ادامه حیات خود لازم است که هزینه کمتری برای آن صرف شود.»
پیشنهاد مصفا برای خروج از بحران فعلی سینما این است که محدودیتها از سر راه فیلمسازان برداشته شود، پروسه پروانه ساخت کنار گذاشته شود، دعوای بر سر شبکه نمایش خانگی رفع شود و حداقل در این شرایط فیلمسازان برای ساخت محصولشان در مسیرهای مختلف با مانع مواجه نشوند: «شما تصور کنید در این وضعیت دشواریهای مراحل ساخت فیلم کمتر که نمیشود، مدام سختتر هم شود.»
این تهیهکننده در خلال صحبتش ما را به شرایط تولید فیلم در دهه ۶۰ ارجاع میدهد که تولید فیلم با محدودیت همراه بود و در این باره توضیح میدهد: «آن زمان دوربین ۳۵ بود و نگاتیو هم نبود و همه کارگردانها میدانستند که خیلی نمیتوانند از زوایای مختلف چندین برداشت متفاوت بگیرند یا بازیگران میدانستند اگر یک برداشت را خراب کنند، ضرر مالی زیادی به پروژه تحمیل میکند البته آن زمان، فضای دیگری در شکل کار کردن وجود داشت که آن فضا در این سالها کاملا از دست رفته و صنعت دیجیتال روی کار آمد و واقعیتش آن حساسیت ضرر مالی دیگر وجود ندارد.» از نظر علی مصفا مگر اینکه دوران کوپنی دوباره برگردد. وقتی هم امکانات کم شود آدمها مجبور میشوند، خلاقیت بیشتری به کار بگیرند و کارهای جدیدتری تولید کنند. البته عبارت محدودیت خلاقیت میآورد در ستایش محدودیت نیست ولی به هر جهت آنچه مهم است اینکه محدودیتها در سینما زیاد میشود.»
سینما در دنیا قاعده تجاری خاصی دارد
نگاهی به کارنامه کاری بابک کریمی نشان میدهد که او با کارگردانان جوان خلاق زیادی در فیلمهای مختلف لوباجت همکاری کرده است. در همین رابطه نظر این بازیگر شناخته شده سینما را هم جویا میشویم و با او گفتگو میکنیم؛ او میگوید: «بحث سینمای کمهزینه یا به عبارتی لوباجت در هر دورانی از سینما مطرح بوده و فیلمهای زیادی هم در این چارچوب مالی ساخته شده است. وقتی هم که من تصمیم میگیرم در چنین فیلمهایی بازی کنم از همان ابتدا همه تیم میدانیم فیلم فروش زیادی ندارد در ضمن کار اول یا دوم کارگردان است و بیشتر هم در زمره فیلمهای تجربی هنری قرار میگیرد (کارگردان ماشینش را فروخته یا از پدرش پول قرض کرده تا توانسته این فیلم را بسازد) به همین جهت از قبل همه چیز برای همه ما روشن و مشخص است.»
این بازیگر در ادامه به این نکته اشاره میکند باید توجه داشته باشیم که سینما در دنیا، قاعده تجاری دارد و وقتی آدمی نزد مخاطبان محبوب باشد گیشه فیلمهایش هم پرفروش میشود.
بازیگر فیلم «هجوم» شرایط سختی همچون کرونا یا رکود مسائل اقتصادی کشور را دلیلی بر تولید فیلمهای با هزینه کم نمیداند و در این باره به مثالی اشاره میکند: «کشور هند آدمهای فقیر زیادی دارداما وقتی فلان بازیگر روی پرده سینماها میرود مردمشان در خوردن نان صرفهجویی میکنند تا به سینما بروند و فیلم فلان بازیگر را ببیند بعضی وقتها من اصلا میمانم که مگر میشود طرف از نانش بزند به تماشای فیلم بنشیند؟»
او میگوید: «قاعده تجاری و داد و ستد مالی و اقتصادی، کرونا نمیشناسد. اگر کالایی مشتریاش زیاد باشد، عرضه و تقاضا شکل میگیرد.» به نظر کریمی شاید در حال حاضر سینما رفتن به معنای رایج شکل و شمایل خود را از دست داده باشد که در آن صورت نوع مصرف عوض میشود.
به اعتقاد کریمی اگر با گسترش شرایط اکران آنلاین و رواج ویاودیها فروش فیلمها تضمین شود که هزینههای تولید فیلم مثل گذشته باقی میماند، اما اگر این مسیر به فروش بالای فیلم منجر نشود طبیعتا تهیهکننده قیمت تولید فیلم را پایین میآورد و نرخ ساخت و ساز فیلم افت میکند ولی باز هم این دلیلی نیست بر اینکه فیلمها لو باجت ساخته شود. چون فیلمهای لوباجت از ابتدا میدانند فروش ندارند.»
آفریده: در هالیوود بعد از هر دورهای که تهیهکنندگان حرفهای سینما متوجه میشوند سینمای تجاری دیگر به تکرار رسیده در کنار تولیدات انبوهشان، جوانان خلاق و باتجربه را حمایت میکنند که با بودجههای کم و جسورانه، انرژی تازهای به سینما وارد کنند، اسپیلبرگ یکی از همین تازهواردهای جوان سینما است که با بودجه کم تهیهکننده با فیلم «دوئل» به سینمای تجاری رونق داد.
در حال حاضر با شرایط کرونایی همچنین اقتصاد ضعیف و تورم، تولید یک فیلم معمولی نزدیک به ۴ میلیارد هزینه دارد-که ممکن است در آینده بیشتر هم بشود-، اما سازندگان میتوانند با مدیریت منابع با شرایط محدودتری فیلم تولید کنند که هزینه به دو میلیارد تقلیل پیدا کند، اما مشکلات بعدی این فیلمها این است که باید در چرخه رقابت قرار بگیرد و آنجا تازه آغاز ماجراست.
غفاری: «تقریبا هفت، هشت ماه پیش عبارت «فیلم لوباجت» در سینمای ایران یکجور فحش وناسزا به حساب میآمد؛ یعنی از اول که اقدام به پروانه ساخت میکردیم ارشاد میگفت خب شما که فیلم لوباجت میسازید، چه نیازی به پروانه سینمایی دارید؟ پروانه ویدیو بگیرید. موقع ساخت هم با هر بازیگری حرف میزدیم به محض اینکه رقم تولید را میفهمید به ما میگفت: «بودجه این فیلم که حتی به اندازه دستمزد منم نمیشه، یک سرمایهگذار بیت کویینی میآورم وسط؛ تا هم ما پول خوب بگیریم هم شما مجبور نباشید با بدبختی فیلم بسازید.» و در مرحله بعد موقع اکران نوبت به پخش کننده و سینمادار میرسید تحقیر نهایی از جانب آنها بود: «رفتی با ۵۰۰ تومن فیلم ساختی انتظار داری سالن رو از یه فیلمی که با ۱۰ میلیارد ساخته شده بگیرم بدمش به فیلم تو؟»
مصفا: فکر نمیکنم سینما بایدپذیر باشد؛ نمیتوانیم مشخصا بگوییم که اگر این کار یا این روش را پیش بگیریم فلان نتیجه مطلوب حاصل میشود و به گمانم هیچ وقت چنین نظریههایی نتیجه قطعی ندارد چراکه هر سناریو اقتضائات خاص خود را برای ساخت دارد.
ولی به این نکته توجه کنیم فیلمی که با این روش ساخته میشودخیلی از جذابیتهای خود را از دست میدهد آن هم جذابیتهایی که مورد نظر اغلب مخاطبان سینماست. از طرفی ممکن است بحث سلیقه پیش آید که در این صورت نظر من هم این است که فیلمهایی در سینمای ایران ساخته شود که خیلی متکی به ابزار گرانقیمت یا هزینههای زیاد نباشد ولی همه سازندگان یک فیلم این نوع سلیقه را ندارند و نکته مهمتر دیگر اینکه این استراتژی با هر نوع قصه جور در نمیآید.
کریمی: «بحث سینمای کمهزینه یا به عبارتی لوباجت در هر دورانی از سینما مطرح بوده و فیلمهای زیادی هم در این چارچوب مالی ساخته شده است. وقتی هم که من تصمیم میگیرم در چنین فیلمهایی بازی کنم از همان ابتدا همه تیم میدانیم فیلم فروش زیادی ندارد در ضمن کار اول یا دوم کارگردان است و بیشتر هم در زمره فیلمهای تجربی هنری قرار میگیرد (کارگردان ماشینش را فروخته یا از پدرش پول قرض کرده تا توانسته این فیلم را بسازد) به همین جهت از قبل همهچیز برای همه ما روشن و مشخص است.»
«قاعده تجاری و داد و ستد مالی و اقتصادی کرونا نمیشناسد. اگر کالایی مشتریاش زیاد باشد، عرضه و تقاضا شکل میگیرد شاید در حال حاضر سینما رفتن به معنای رایج شکل و شمایل خود را از دست داده باشد که در آن صورت نوع مصرف عوض میشود.»
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه اعتماد، تاریخ انتشار: ۲۹ مهر ۱۳۹۹، کد خبر: ۱۵۶۹۱۸، www.etemadnewspaper.ir