شعار سال: البته بی تردید باز منطق سریال دارای تمایزات خاص خود است و باز زندگی، فضا، ارزشها و مقررات ایرانی سریال سازی تخصیص تازهای میزند به این گونه؛ و سریال ساز ایرانی دستش در ایجاد فضای خشن و فانتزیک و بهره از جذابیتهای دارای حرمت شرعی و عرفی باز نیست تا حفرههای روایی را به دلخواه و «آزادانه» پر کند. مثلا با استفاده از خشونت منکوب کننده یا سحر جنسی. کاری که سریالهای خارجی به وفور از آن سود میجویند.
سریال «خانه امن» در حال پخش است و البته هر داوری غایی در پایان سریال منطقی خواهد بود. با این وصف اگر با فرضی وهمی، سریال ناگهان همه کم و کاستش را از همین فردا شب از آخر آذر جبران کند باز با حجم انبوه ساعات پشت سر گذاشته شده و قسمتهای دیده شده، مشکلات تا این ساعت قابل چشمپوشی و بی اعتنایی نیست؛ و بدیهی ست که باید به تفصیل تواناییها و ناتوانایی سریال واکاوی شود.
درباره چهره مثبت سریال در پایان بیشتر حرف خواهم زد؛ فعلا بگویم درگیر شدن با کلان روایت سیاست و امنیت و تروریسم دولتی خاورمیانهای علیه ایران مظلوم و قد برافراشته برای استقلال مهمترین نکته تماتیک روایت خانه امن است در افشای دستهایی که این خانه را ناامن میخواهند.
اما نکته قابل توجه ساخت یک اثر، معظمی آن است که اندازه نما، قدر نما و جای دوربین را برای تماشایی بدون دست انداز در تلویزیون، نسبتا درست انتخاب میکند و دیدن را خلاف بسیاری از سریالهای سردستی تسهیل میکند؛ و البته در سالهای اخیر پروانه و سریال دیگر جلیل سامان، ارمغان تاریکی این سهولت را بیشتر مقدور کرده بود؛ در حد معمول؛ و نیز بازی آقای پگاه نسبت به کارهای دیگرش کاملا مهارتهای بیانی اش را توسعه داده و به طور چشمگیر کاراکتر عمیقتری در ارائه نقش کسب کرده و درونیتر شده و در حقیقت بهترین بازی این سریال را معرفی میکند. برعکس بازی زندگانی که سردستی ست وگویی نقشش و موقعیتش را جدی نگرفته و فشل برگزار کرده است و نماد بی انگیزگی ست که این رفتار، طراحی غلط و برای یک مأمور مخفی بسیار منفی ست. خوب در پایان سریال فرصت جمعبندی مفصل ترخواهد بود. میماند اشاراتی که ضروری دیدم همین بینابین کار بیان کنم.
مثلا مسائل مبتلا به سریال ایرانی اینجا عریان و انکار ناپذیر ادامه دارد.
سریال وفادار به قواعد چهارچوبش نیست. آنقدر ماجراهای بی ربط به هسته درام، کش داده شده که نک ونای قصه اصلی را گرفته. این کشکول خرده داستانهای لوس و تکراری و بی ابتکار مثل دنیای پرفاصله نسلها و یا ویر شخصیت سازی سخیف و شخصیتهای بیمار مادر و … که بیهوده تماشاگر سریال را درگیر امراض اخلاقی بی فایده در پیکره روایت اصلی میکند. اینها جانمایه سریال را فنا کرده است. نه اینکه چنین بحرانهای خانوادگی وجود ندارد بلکه طرح بیجای آن در قصه معین خانه امن و جداافتادگی کالبدی آن با ماجرای اصلی بدل به مانع بزرگ جذابیت کار شده است و مگر مأموران امنیتی فیلمهای غربی خانواده و مشکلات ندارند؟ ولی حجم بزرگ حاشیه سازی تنها وقتی مباح است که در روایت جایگاه حامی و ضروری داشته باشد و نه سر جهیزیه که به ریش داستان میآویزد و حفره پرکن ناتوانی از قصه پردازی در بستر پیرنگ منسجم است و سبب کاهش دلپذیری. بالاخره کسی روزی در تلویزیون باید این درک و شعور روایی را در مقام مسئول در حین احاطه و نظارت زیبایی شناسانه از خود نشان دهد که این توبره مفاهیم مزخرف را بریزد دور و اجازه ندهد هر کارگردان و فیلمنامه نویسی که کم میآورد دستش را بکند در انبان و قازوراتی که منتقدان کم دانش تلویزیونی به اسم تقابل باشخصیت مقوایی به خورد جوانان سینماگر داده و مسموم شان کرده تا همواره برای تظاهر به قدرت شخصیت پردازی و گریز از تیپ سازی مقدار متنابهی امراض به عنوان خصوصیت شخصیت پردازانه وایدههای نخ نما بیرون بکشد و با آنها داستانکهای بی بو و بی خاصیت و اشخاص حال بهم زن به اسم پدر و مادر و… بسازد با حال منفی بی دلیل و انواع امراض اخلاقی تا زمان سریال را پر و کار را در سه برابر زمان مفید تحویل دهد. البته تردیدی نیست که این شامورتی بازی کسالت بار از توی کلاه شعبده خود تلویزیون درآمده و کارگردانان در اجرای منویات بساز و بنداز مهارت بسزایی کسب کرده اند.
حقیقت آن است بنا به دلایل گوناگون از زندیه به بعد بسیاری از نخبگان و گاه همگان و مردم ما بدل به مردمی بی کاره و کم تلاش و بی مسئولیت و اسرافکار شده اند! در کار متن آب بندی میکنیم، زیاده خواه و کم بهره ایم. دوربین را میکاریم و پلانی که باید ده ثانیه طول بکشد به سکانسی پنج دقیقهای و پر حرف و فاقد اکت مبدلش میکنیم.
در خانه امن تا حالا ساعتها گفتگویی که باید در ذهن فیلمنامه نویس جولان یابد و بدل به ماجرای نفسگیر شود و به صورت چند جمله دیالوگ اطلاع رسانی موضوع و روایت را در متن «عمل» شکل دهد، به جلسات پشت میز و پرحرف زمانگیر بدل شده و سریال و مخاطبش را از تک وتا میاندازد. از همین رو است که سریال از حداکثر نیروی بالقوه جاذبه آفرینش سود نمیبرد. سریال امنیتی و اینهمه فقدان عمل هیجان انگیز نوبر است! به این سبب، سریال هرچه زور میزند، تأثیر گذار از آب در نمیآید. شخصیتها به نحو آشکاری واکنشهای مسخره دارند و بیمارند. معلوم نیست چرا مادر مخالفخوان خانواده چنین موجود خشنی باید باشد. این شخصیت سازی نیست شخصیت ویرانسازی است. آیا این زن وشوهر اختلاف عقیده دارند؟ این بچهها از کار قضایی و امنیتی پدران شان منزجرند؟ و آنقدر خنگ هستند که مقتضیات شغل پدرانشان را تشخیص نمیدهند؟! اگر هم این تمها مهم باشد، اینها مال یک سریال اجتماعی است و ربطی به طرح در جوف سریال امنیتی/تروریستی ندارد. چون در آن انحراف از هدف ایجاد میکند.
از سوی دیگر عادی سازی افق قشر ممتاز بوروکراسی حکومتی خون به دل مردم میکند. این جوانک مقام امنیتی زندگیاش را شروع نکرده خانهای بزرگ در اول ازدواج دارد میخرد و شیفته خدمت در کاناداست و از اینکه شرکت دعوت کننده جعلی ست ککش نمیگزد!
مادر خانواده روانی است. قاضی جبهه رفته که زبان بدنش در بازی ربطی به کنش جسمی یک قاضی ندارد و شاهد و محرک فوج فوج جوانان مثل دسته گل به سمت شهادت بوده از احتمال بریده شدن پای دخترش دچار افسردگی حاد شده، مادر تحصیلکرده در برخورد با دامادش مثل زنهای هفت خط عمل میکند. یعنی شخصیت سازی نقشها پا در هوا است و در ما تأثیر نمینهد
از منظر قرآن انسان جز سعیاش نیست. فرهنگ اسراف و تن پروری دلالی، کار به شیوه باری به هرجهت، خوی ایرانیها نیست. جدا از فجایع تاریخی دو قرن حکومت تن آسان و دلال و مفتخوار بعد از زندیه این عادت را در ما درج کرده. انقلاب اسلامی ما را به تلاش برای حفظ حیات سرفراز و مستقل فرا خوانده است. دوستی عزیز، پیروز کلانتری که مستندی از کار آفرین کرمانی، ساخته یکی دو روز پیش تعریف میکرد از دردمندی شان در اسراف آب و انرژی! باید گفت ما عمر سرمایه و زندگی و میراث مادی و معنوی مان را هم اسراف میکنیم. در همین خانه امن برای کش دادن چقدر زمان و سرمایه به هدر رفتهاست؟! گویی بلد نیستیم داستان سر راست کاراگاهی و پلیسی و کمدی و جنایی و عاشقانه جذاب تعریف کنیم؛ و مدام کم میآوریم و کمبود را با خرده داستانهای سطحی و بی حال و بی ربط پر میکنیم. همه را در هم میآمیزیم و فقر قصه گویی مان را به بدترین حاشیه رفتن جبران میکنیم و از روایتی که پر از تنش و درگیری نفسگیر باید باشد داستانی کند و لخت و بی حال میسازیم. تا جایی که من به یاد دارم تنها سریال هوش سیاه از این بابت هوشمندی چشمگیری داشت.
عقب بودن هوش سریال از تماشاگر سبب استهزاء کار میشود البته خانه امن سریال مسخرهای نیست، اما کند و با حواشی فلج کننده داستان است، به انضمام پر حرفی و سطح بینش پائین خانوادههای در رأس قوه قضاییه و نیروی امنیتی که مردم را اینهمه بیخبری و تن پروری و توقع بچه هایشان ناامید میکند. خدا کند جریانی با مکتب سعی و سلامت و سرزندگی و تقوای امثال حاج قاسمها احیاء شود و آن گروه با ایمان دور و بر رأس متقی و مردمی قدرت و مسئولان پیماندار و آزاده و دادگر گرد هم آیند و از پراکندگی و بریدگی از جماعات رها شوند و به انبوه مردم چشم انتظار عدل بپیوندند و ظهور داشته باشند برای ساختن ایران و رها کردن این سرزمین منتظر از چنگ مسئولان فاسد و اهل غارت داخلی و دشمن خارجی که همدستان قدری در داخل دارد و تحرکی برای پایان دادن به این لشوارگی و سستی و لختی و بی مسئولیتی و اسرافکار ی، پدیدار شود و جنبش مردمی با پشتیبانی راهبر عدل و استقلال و پیشرفت برای اصلاح شتابندهتر و روشنتر امور بر پا شود؛ و سریالهای ما همپای این جنبش مردمی اصلاح خواهانه و ضد گندم نمایی و جو فروشی هم، داستانهای ضد ترورسستی و جاسوسی شان را با تحرک و کوشش بیشتر ساختمان دهند؛ و تمایز داعشی و انقلابی مومن در آن راه هرگونه بد آموزی را بربندد؛ و تماشاگر را خنگ فرض نکند که از خود نمیپرسد: چطور مأموران امنیتی از زنی که در تور است و مدام با مسئول پروژه ضدامنیتی در ایران ملاقات میکند و روابط شان به جای باریک کشیده نتوانسته اند به سوژه دست یابند و نمیتوانند بفهمند زن از تلفن عمومی به رستوران به چه کسی زنگ زده و علیرغم بازی خوب پگاه ما نسبت به کم هوشی فیلمنامه قانع نمیشویم که نمیشویم و نمیدانیم چرا مثل زنهای پر حرف هی حر فهای بیهوده میزنند و هی عمل و ماجرا اینقدر به تعویق میافتد و جایش را حرف میگیرد و اکت اینقدر فقر زده است در سریالی که باید سرشار از عمل و قصه و تحرک باشد.
تواناییهای سریال البته قابل توجه است. مثلا اینکه تلویزیون در انبوه داستانهای بی ربط به زندگی ما که در کانون بحران بزرگ جهانی یعنی تقابل نظام قدرت مدرن با جمهوری اسلامی میگذرد، بالاخره دمی دست از قصههای بی خاصیت و غالبا بیهوده و مبتذل برداشته و زیر ژانر ماجراهای تروریستی، ضد امنیتی را هسته سریالش قرار داده و این جای تشویق دارد. زندگی ایرانی در محاصره بیشترین توطئههای سرمایه جهانی سلطه خواه و فشار جامع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است، اما سینما و تلویزیون اسیر دست رانتخواری و کارکنان و کارگردانان بی باور به جوهر این چالش و نویسندگان بی حسّ نسبت به زندگی ما است. ریشههای داخلی و خارجی بحران آفرینی شب و روز را با فضایی بیگانه با تصویر واقعی حیات ملی مان و قصه گاه فساد انگیز و نامشروع و سست بنیان سر میکند و تیغ به دست سریال سازان جاهل و بی مسئولیت و نامتفکر و ناهنرمند میدهد. تو گویی ما در سیارهای و صدا وسیما در کره دیگر سیر میکنیم و تصاویر زندگی ربطی به صدا و سیمای حیات ما ندارد.
هولناکترین ماجراهای تفرعن و فساد و خشونت متکبر وحشی در منطقه ما پیرامون و علیه انقلاب اسلامی از سر گذشته تا زندگی ایران را زایل کند ومضمحل سازد، اما گویی در جهان داستانگویی سیما چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن و دهانی برای فاش کردن ظلم جهانی نیست. پس پرداختن خانه امن به تمی امنیتی، جاسوسی، تروریستی خود به خود امری مطلوب است، تا چگونه پیش رود. اگر سریال و فیلم اینهمه ماجرای ویرانگر خاورمیانهای را دور و بر ما فاش نسازد مردم با چه رسانه جذابی پی به واقعیتهای پشت پرده ببرند؟
اگر چهل سال مدام ما در معرض جنایت و خیانت، نسل کشی، ویرانگری اقتصادی، تروریسم، ترویج فساد و فحشا، تضییقات مرگبار سیاسی کشتار دانش و دانشمند، سرکوب وقیخانه شالودههای استقلال و آزادی مان بوده ایم کو تصویر آگاهی بخش در صدا وسیما؟ کو نمایش رازگشای توطئههای ریز و درشت از امور کلان تا اعتیاد فراگیر، قدرت یابی باندهای ارتشاء و سوءاستفاده از قدرت و «آقا» زادگی خائن به دین و انقلاب و شرف و امام (ره) در سینما و سیمای ما؟ کو بحرانهای خاورمیانهای مرگبار پیرامون مان در عراق و سوریه و افغانستان و یمن که در آن زیسته ایم کو تصویری از این همه رخداد دراماتیک در تلویزیون دولتی ما؟! و نه قصههای از مدافتاده و تاریخ گذشته سیاسی عهد مشروطه!
باید خانه امن را در کناراین گونه سریالها برای پاسخ به نیازی استراژیک گرامی داشت و اذهان پیچیده تری را که تخصص سیاسی دارند وارد کارزار شکلگیری متن کرد و راههای جذابیت و سرزندگی این ژانر را کشف کرد و سوژه را حرام نکرد. اگر حالا زمان ساختن سریالهایی مثل سریال حاج قاسم همانطور که بود با همان گشاده رویی و تقوی نسبت به مردم کوشنده و صبور و اهل کار و همان ایمان دلیری و خرد ناب و هوشمندی و نبوغ و استواری برابر دشمن، نیست پس کی است؟ اگر حالا زمان دادن آگاهی در باره صف بندی و نقشههای خاورمیانهای سرمایه جهانی و فرعون عصر و نیز افشای همدستان داخلی شان و اهل فساد و سوء استفاده کنندگان از قدرت نیست، پس کی است؟ باید از سریالهایی که تضادهای جهانی جهان قدرت و عمل وحشیانه شان را میشناساند استقبال کرد از ده سال پیش مدام به این تأکید کرده ام و ان شاءالله امسال شروع ساختن سریالهای ضد فساد داخلی و ماهیت نظام قدرت جهانی باشد که خانه امن اولین کار در آستانه سال ۱۴۰۰ باشد که ساخته شده و شروع ساخت آثاری که دست کم به توانایی خانه پوشالی نزدیک شود.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سینماسینما، تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۹، کد خبر: ۱۴۶۷۶۴، cinemacinema.ir