وقتی از انسان تعریف و تمجید میشود، هورمونهای شادی آفرین مانند دوپامین شروع به ترشح میکنند و حس خوبی به فردی که مورد تملق قرار میگیرد، دست میدهد (فرد متملق هم این حس را پیدا میکند و از استرس اش کم میشود). آیا با این شرایط ،چاپلوسی می تواند کار خوبی تصور شود یا بد؟ آیا فرد متمایل به شنیدن تملق و فرد متملق، برای جامعه مفید هستند یا مضر؟ چرا تملق طلبی و تملق گویی را نشانه ضعف شخصیت می دانند؟
شعار سال : جیسون بِیتمن هنرپیشه معروف آمریکایی در یکی از فیلمهای خود نقش کارمندی تلاشگر را ایفا میکند که به رغم زحماتش هیچگاه مورد توجه رئیس خود قرار نگرفته و برای سالها یک کارمند معمولی باقی مانده است. او در بخشی از دیالوگهای خود خطاب به بیننده میگوید: مادربزرگ من وقتی به این کشور (آمریکا) آمد فقط ۲۰ دلار توی جیبش داشت، او تمام عمر خود را به سختی کار کرد و هیچوقت چاپلوسی نکرد. وقتی که فوت کرد آن ۲۰ دلار تبدیل به فقط ۲ هزار دلار شده بود و این افتضاحه میدانید چرا؟ برای اینکه هیچوقت چاپلوسی نکرد!
واقعیت؛ این مدل از چاپلوسی به نردبانی برای ترقی در محیط کار مبدل شده است (و اساسا ابداع کلمهای به نام "پاچه خاری" نیز به سریال طنز ایرانی سالهای دور باز میگردد که کارمندان اداره با تمام توان چاپلوسی آقای رئیس را میکردند و وی نیز بلافاصله کاغذی را از جیب درآورده و برایشان به نسبت پاچه خاری شان پاداش مینوشت). اشاره به دیالوگ مذکور در یک فیلم نه چندان ارزشمند هالیوودی نیز حداقل این مساله را روشن میکند که معضل چاپلوسی در محیط کار فقط یک رفتار ناپسند مختص جامعه ما نیست و همه جای دنیا به عنوان عملی ناپسند و ضد ارزشی بدان نگریسته میشود.
وب سایت بیزنس اینسایدر در یکی از مقالات خود از کارمندان چاپلوس به عنوان "سدی در برابر توسعه فضای خلاق در محیط کار" نام میبرد. فراموش نکنیم آدمهای خلاق همواره باید تغییر مثبتی ایجاد کنند تا از کار خود راضی باشند وگرنه به سختی میتوان چنین نیروهای ارزشمندی را فعال نگه داشت. دریافت توجه مثبت از محیط اطراف حسی دوست داشتنی است که حتی مدیر نیز به عنوان یک انسان از آن لذت میبرند. اما تشخیص شرایط و پرهیز از گرفتاری در گرداب چاپلوسان یکی از ویژگیهای مهم برای فردی است که پست حساس مدیریت را میپذیرد.
آسیبهای کارمندان چاپلوس به محیط حرفهای کار
- در محیطی که چاپلوسی وجود دارد، کارمندان غیرچاپلوس درگیر حس عدم امنیت در محل کار میشوند. آنها نگران این میشوند که نکند چاپلوسی افراد دیگر، آنها را در رقابت کاری عقب بیندازد. این حس منفی و نگرانی دائمی، حتماً در راندمان کاری اثر منفی میگذارد. برخی پژوهشها نشان میدهند میزان رضایت شغلی کارمندانی که "همکاران چاپلوس" دارند، بسته به شرایط از ۱۵ تا ۳۵ درصد از پایینتر از دیگران است و به همین میزان، بهره وری شان پایینتر و احتمال استعفای شان بیشتر است.
- کارمندان چاپلوس معمولا بازده کمتری نسبت به همکاران خود دارند و عملا کم کاری نیروهای چاپلوس باید از طریق افزایش تلاش کارمندان دیگر در ساعات بیشتر کاری جبران شود. براساس تحقیقات انجام شده در دانشگاه استنفورد وقتی ساعت کاری از هفتهای ۵۰ ساعت فراتر رود راندمان کارمندان خوب به ازای هر ساعت کار بیشتر افت میکند.
- هر کارمندی در صدد پیشرفت است. اگر افراد ببینند که دیگران بر اثر چاپلوسی پیشرفت میکنند و پاداش دریافت میکنند، در طول زمان به این روند خواهند پیوست و خلاقیت را کنار خواهند گذاشت. سازمان بی خلاقیت نیز موجودی محکوم به شکست خواهد بود. فریدریش نیچه، فیلسوف بزرگ آلمانی میگوید: (۱۹۰۰-۱۸۴۴) هر جا چاپلوسی گسترش بیابد، کمتر میتوان در آنجا اندیشههای بلند یافت، زیرا چاپلوسی به شدت واگیر است.
- چاپلوسی، نقطه مقابل "جرأت" است. اگر فرهنگ یک سازمان، چاپلوس محوری باشد، جرأت از آن حذف میشود. یکی از پیامدهای حذف جرأت نیز، حذف نقد درون سازمانی است. نقد درون سازمانی، ساز و کاری است که در آن، اعضای یک سازمان خود را بخشی از بدنه مجموعه میدانند و هر گونه اشکالی را گزارش و نقد میکنند و اگر بتوانند راهکار هم میدهند. این ساز و کار را میتوان با سیستم دفاعی بدن مشابه دانست که مراقب ناکاستیها و میکروبهای بدن است و با آنها مقابله میکند.
- مدیران وقتی مورد چاپلوسی قرار میگیرند در واقع در حال قربانی شدن هستند چرا که خود را از موهبتی به نام "نقد شدن" و "پی بردن به خطاها" محروم میکنند. نیچه در این باره میگوید: به زحمت میتوان در جایی که همه چاپلوسی یک فرد را میکنند، جز در وصف بزرگی او سخنی گفت و برخلاف مسیر آب شنا کرد. مدیری که عادت میکند مدام تملق بشنود، اگر با کارمندی منتقد مواجه شود که نقدی واقعی درباره سازمان دارد، احتمالاً او را بی ادب و گستاخ خواهد دانست.
مدیر تملق پذیر، بی آن که بداند، سازمان را به سمت سقوط هدایت میکند.
مدیران چه کنند؟
۱ - اولین نکته این است: فکر نکنید در دام چاپلوسی نمیافتید. وقتی از انسان تعریف و تمجید میشود، هورمونهای شادی آفرین مانند دوپامین شروع به ترشح میکنند و حس خوبی به فردی که مورد تملق قرار میگیرد، دست میدهد. (فرد متملق هم این حس را پیدا میکند و از استرس اش کم میشود). بنابراین، نیفتادن در دام تملق، نیاز به مراقبت دائمی از خود دارد، به ویژه وقتی احساس میکنید از حرفهای کارمندان حس خوبی دارید.
۲ - برای سازمان خود، مقررات دقیق و قابل اندازه گیری تدوین و به طور شفاف ابلاغ کنید. پاداش و تنبیه باید صرفاً بر اساس استانداردهای مکتوب و واضحی باشد که اعلام کرده اید. اغلب چاپلوسی ها، در خلأ نظام شفاف سازمانی رخ میدهند. یکی از مقررات ضد چاپلوسی میتواند این باشد: هر کس نقد مفیدی داشته باشد، پاداش میگیرد.
۳ - رسماً و علناً اعلام کنید که از تعریف و تمجید کارمندان از خودتان ناراحت میشوید. ممنوعیت چاپلوسی باید بخشی آشکار و اعلام شده از فرهنگ سازمانی شما باشد. این اعلام رسمی را جدی بگیرید و اگر کسی تملق کرد، فوراً و با چهرهای در هم، به او بگویید "نیازی به این تعاریف نیست، برو سراغ اصل مطلب". حساب کار باید دست کارمندان چاپلوس بیاید و بفهمند که نمیتوانند شما را خام زبان خود کنند.
۴ - منتظر نمانید کارمندان کارآمد، خودشان را به شما عرضه کنند، خودتان سراغ آنها بروید و در جمع تشویق شان کنید و پاداش دهید. باید همه بدانند که در سازمان شما کارآمدها پاداش میگیرند نه چاپلوسهایی که تمایل دارند همیشه دور و برتان باشند و حتی به جوکهای بی مزه تان نیز قاه قاه بخندند.
۵ - اگر دیدید چاپلوسی در سازمان شما رشد کرده است، این وضعیت را به منزله آژیر خطر قلمداد کنید، زیرا نشان میدهد "اصل کارآمدی" در سازمان شما، جای خود را به "اثبات وفاداری" داده است. بنابراین، به بازبینی فرایندها و ساختارها بپردازید و "کارآمدی" را به سازمان تان برگردانید. البته که بسیاری از مدیران چنین نمیکنند و ترجیح میدهند با "دوپامین" ناشی از تملق خوش باشند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات، برگرفته از سواد زندگی، تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، کد خبر: ۲۵۰، savadezendegi.com .