پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۴۳۹۴
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۵
بزه، یکی از پدیده‌های منفی است که عمری به قدمت تاریخ بشریت دارد و از زمانی که زندگی اجتماعی متداول شده نمود بیشتری یافته است، زیرا گردهم‌آمدن افراد موجب سرپیچی از برخوردهای گوناگونی بین آنها شد.

شعار سال:

بزه، یکی از پدیده‌های منفی است که عمری به قدمت تاریخ بشریت دارد و از زمانی که زندگی اجتماعی متداول شده نمود بیشتری یافته است، زیرا گردهم‌آمدن افراد موجب سرپیچی از برخوردهای گوناگونی بین آنها شد و به همین دلیل دستورات و مقرراتی پدید آمد تا قدری آزادی افراد را به سود جامعه مقید گرداند و حدود هر یک از افراد جامعه مشخص شود. بررسی‌های جرم‌شناسی نشان می‌دهد که هر معلولی، علتی دارد و هیچ چیز به‌خودی‌خود شکل نمی‌گیرد، بنابراین هر جرمی هم دارای علل سازنده‌ای است که روی فرد اثر می‌گذارد و او را به سوی ناسازگاری و نابهنجاری سوق می‌دهد مانند جابه‌جایی اجتماعی و مهاجرت که جزو عواملی است که می‌تواند از کودکان، مجرمان کوچک بسازد.


بنابراین شناسایی عوامل جرم‌زا، از دو دیدگاه بزه‌دیدگی و بزهکاری و تلاش در رفع و مهار آنها در زمینه پیشگیری موثر است. حذف عوامل زمینه‌ساز کودک‌آزاری نظیر عوامل فردی زیستی- روانی، عوامل محیطی، اقتصادی، اجتماعی و... تسلط بر وضعیت پیش‌جنایی و مصون‌سازی کودک از مورد و هدف قرار گرفتن، از طرق پیشگیری از وقوع این بزه است، بنابراین شناسایی و حذف عوامل زمینه‌ساز در ایجاد و گسترش بزه در کودکان تأثیر بسزایی در کاهش جرم در جامعه خواهد داشت. به همین منظور در گفت‌وگو با محمد اسماعیل‌زاده، دانشجوی دکترای حقوق عمومی به بررسی عوامل تاثیرگذار در خانه و خانواده در شکل‌گیری کودکان بزهکار پرداختیم.


برای بررسی نقش خانواده و در رشد بزهکاری در کودکان اجازه دهید با این سوال آغاز کنیم که در بزهکاری کودکان یا نوجوانان تأثیر نقش خانواده چگونه است؟


بزهکاری اصولا از مجموعه‌ای از جرایمی به وجود می‌آید که در یک زمان و مکان معین به وقوع می‌پیوندد و به همین جهت زمانی که مورد بررسی قرار می‌گیرد، در حقیقت تمامی پدیده‌های اقتصادی، فرهنگی، بهداشتی، سیاسی، مذهبی، خانوادگی و... یک جامعه عمیقا مورد مطالعه واقع می‌شوند.
اما اگر بخواهیم راجع به بزهکاری نوجوانان و روابط و اشکالات خانوادگی که وجود داشته، بحث کنیم باید به مواردی چون نداشتن سرپرست و جدابودن پدر و مادر از یکدیگر، ناهنجاری‌های خانوادگی و وجود اختلاف بین پدر و مادر، عدم‌توجه به تربیت فرزندان و فقدان راهنمایی لازم، سختگیری پدر و مادر و بدرفتاری آنان با فرزندان خود، ظلم و ستم ناپدری یا نامادری اشاره داشته و این موارد را جزو عوامل تاثیرگذار در افزایش بزه در کودکان بدانیم.
کم نیست مواردی که یک کودک یا فرد بزرگسال با چنین خانواده‌هایی روبه‌رو نبوده اما مرتکب جنایت شده، مانند قتل یک دوست در دعوای جمعی و...!
مسأله جنایت در سطح بزرگسالی به‌عنوان یک عمل غیراجتماعی و غیراخلاقی، از زمانی‌که مسأله کیفردادن در زندگی اجتماعی پایه‌های قانونی ‌یافته، مورد توجه بوده است. اما علت شناسی جنایتکاری از زمان لمبروزو، جنایت‌شناس ایتالیایی که به عینی‌کردن مسأله تحقق بخشیده است، آغاز می‌شود، وی مسأله را از آسمان به زمین آورده است. اما لمبروزو و ادامه‌دهندگان مکتب وی تنها به یک زاویه گرایش یافته‌اند و تعیین پایه‌های بدنی و سرشتی جنایتکاری به نتایج جامع و قانع‌کننده‌ای منتهی نشده است.
جامعه با پیشرفت روانشناسی و روانپزشکی و کاوش در زمینه انگیزشی، مسأله جنایتکاری از زاویه داده‌ها و یافته‌های جدیدی مورد توجه قرار گرفته است. این داده‌ها خاصه وقتی از لحاظ روان تحلیلگری یعنی روانشناسی عمقی مطرح می‌شوند با راهی که لمبروزو آن را گشوده است، هماهنگ نیستند.
اما در هر حال پیشرفت‌هایی که در زمینه‌های مختلف به وقوع پیوسته‌اند، نتایج متعددی به بار آورده‌اند که قدم‌به‌قدم مسأله جنایتکاری را در سطح بزرگسالی و بزهکاری کودکان و نوجوانان از جنبه انحصاری جزیی بیرون کشیده‌اند.


مثلا عواملی چون محیطی؟!


بله، جامعه‌شناسان به عوامل مستقیم و غیرمستقیم محیط و تراکم جمعیت، وضع سکونت، آلودگی هوا و غیره توجه کرده‌اند. نقش شرایط اجتماعی و تعارضاتی که در چارچوب آن به وقوع می‌پیوندد، انکارناپذیر است. مع‌ذلک نه می‌توان بزهکاری را تنها براساس عوامل اجتماعی بررسی کرد و نه یافته‌های مستقل این زمینه قبلی همواره هماهنگ است.
بررسی‌ها نشان می‌دهد وقتی که در جامعه‌ای ثبات و پایداری اجتماعی وجود نداشته باشد، جامعه در شرایط دشواری چون شورش، جنگ یا انقلاب باشد یا پاره‌ای شرایط غیرعادی و ناسازگاری عمومی در جامعه رواج داشته باشد، میزان بزهکاری روبه افزایش می‌گذارد و به عکس، هر قدر جامعه به سوی پایداری سوق داده شود، میزان بزهکاری کاهش می‌یابد.
در این بین باید به عوامل اقتصادی هم به‌عنوان عاملی مهم در امر رشد بزه در جامعه نگاه کرد، زیرا فقر یکی از عوامل مهم از انواع انحرافات ازجمله دزدی و انحراف جنسی در مردم، به ویژه اطفال و نوجوانان است. فقر بی‌گمان به‌وجودآورنده سختی‌ها و ناملایماتی است که اگر نتوان با آنها مبارزه کرد، خواه‌ناخواه انسان را به زانو درمی‌آورد.


از موضوع بحث دور نشویم، روابط والدین و نوجوانان آیا می‌تواند جزو عوامل تاثیرگذار در رشد جرایم در شخصیت کودکان باشد؟


احتمال می‌رود مهم‌ترین عامل موثر در بزهکاری، روش تربیتی نارس یا اختلال در شبکه ارتباطی خانواده باشد. تقریبا تمام پژوهش‌ها نشان داده‌اند والدینی که با کودکان خود مهربان نیستند بیشتر احتمال دارد فرزندانی بزهکار داشته باشند.


با این وصف افزایش احتمال بزهکاری در کدام خانواده‌ها بیشتر وجود دارد؟


نخستین مورد را باید در خانواده‌ای دید که والدین از روش‌های انضباطی بسیار سختگیرانه یا بسیار بی‌بندوبار و فریبنده استفاده می‌کنند. مورد بعدی شیوه انضباطی در برخورد والدین با کودکان است که به جای آن‌که مبتنی بر استدلال باشد مبتنی بر تنبیه بدنی است.
خانواده‌های آسیب‌دیده نیز خود ممکن است بستری برای ایجاد مشکلات روحی و روانی در کودک بوده سبب رشد بزه شوند. خانواده‌های کودکان بزهکار اغلب فاقد پدر بوده یا پدر غیبت طولانی دارد، همچنین والدینی که از مشکلات عاطفی رنج می‌برند یا آنهایی که سابقه جنایی دارند بیشتر احتمال دارد که کودکان بزهکار داشته باشند. تنبیه والدین تأثیری بر تقلیل بزهکاری ندارد و موجب تشدید و گاهی انتقامجویی می‌شود. چنانچه روسو می‌گوید آن‌قدر کتک خوردم که حساسیتم نسبت به آن کم شد و سرانجام کتک به نظرم پاداشی برای دزدی‌هایم درآمد. با خود گفتم وقتی مثل یک دزد کتک می‌خورم حق دارم مثل یک دزد هم رفتار کنم، متوجه شدم که دزدیدن و کتک‌خوردن به هم مربوط هستند.


بنابراین این‌که بزهکاری می‌تواند ریشه در دوران کودکی افراد داشته باشد، اثبات شده است؟


روانشناسان گاهی بزهکاری را نتیجه ناکامی و تعارضات شدیدی می‌دانند که کودک درحال رشد به شدت از آنها رنج می‌برد، روانشناسان اهمیت زیادی به روابط مادر و فرزند داده‌اند. محرومیت از وجود مادر عامل بزرگی است که باعث بزهکاری یک نوجوان می‌شود. بزهکاری با صفات روانشناختی مختلفی همراه است که برخی از آنها عبارتند از هوش کمتر از متوسط سطوح بالای خشم درونی و رفتار پرخاشگرانه، ناشکیبایی، نیاز به هیجان، فقدان هم‌حسی با دیگران و سطوح یا بین استدلال اخلاقی ثابت شده که بزهکاران نسبت به غیربزهکاران عزت‌نفس پایین‌تری داشته‌اند. بعضی از دانشمندان، ضعف و کم‌خونی و خستگی زیاد و کمی تغذیه را نیز جزو عوامل بزهکاری ذکر کرده‌اند. مهم‌ترین اختلالات روانی که منجر به بزهکاری می‌شود و به آنها نام بیماری‌های شخصیت نیز داده‌اند، عبارتند از:


١- بی‌قراری: فرد فاقد قدرت تشخیص خیر از شر می‌شود.
٢-کژخویی: یک‌نوع تمایل ذاتی به فساد و بدی است.
٣- یارانوئی‌ها: که اشخاص بدبین، خودپرست، خودخواه و متنفر از اجتماع هستند.
٤- صرع: اشخاصی هستند دروغ‌پرداز، گیج و متظاهر و اغلب در اثر حمله ناگهانی مرتکب ضرب و جرح و قتل می‌شوند.
٥- هیستری: که مهم‌ترین علایم آن بی‌حسی، کارنکردن یک عضو، گرفتگی صدا، تهوع و تنگی نفس است.
٦- کاتاتونی: که یک حالت منفی‌بافی و لجاجت است، خشم و فریاد ناگهانی و گاهی حمله به دیگران از علایم آن است.
٧- برخی اختلالات روانی: که مهم‌ترین علایم آن عبارتند از وسواس، انزوا، رفتار کودکانه و توهم از این‌که دشمنان می‌خواهند او را از بین ببرند، بنابراین احتمال ارتکاب جنایت دارند.


این دیدگاه که بچه‌های مهاجران بیش از سایر کودکان در معرض آسیب و بزه هستند، درست است؟


افزایش جرایمی نظیر سرقت، خرید و فروش و استعمال موادمخدر در این‌ گونه افراد امروزه به‌صورت معضلی بزرگ درآمده است. بدیهی است سهم افراد خردسال در این میان بیش از سایرین است. مهاجرانی که قدرت اقتصادی کمی دارند، برای کسب درآمد، اطفال خردسال را نیز وادار به کارهای کاذب کرده، عملا راه سوءاستفاده از آنها را برای دیگران بازمی‌گذارند و خود با دیگران آنان را به تکدی، سرقت، جیب‌بری و خریدوفروش موادمخدر وادار می‌کنند. بعضی از دانشمندان و اساتید معتقدند مهاجرت‌های داخلی و بین‌المللی، امروز یکی از دلایل عمده افزایش نرخ بزهکاری مخصوصا در میان نسل اول مهاجران است.


پیشگیری و بازداری اطفال و نوجوانان در مقابل بزهکاری چگونه ممکن است رخ دهد؟


روش‌های درمانی بسیار زیادی برای درمان و کاهش بزهکاری مورد استفاده قرار گرفته و اعتقاد عمومی بر این است که گسترش برنامه‌های اجتماعی نظیر گواهی پیش از ازدواج، تأسیس درمانگاه‌های ویژه زنان باردار و ایجاد زایشگاه‌ها و درمانگاه‌ها ویژه نوزادان، برقراری و کمک‌هزینه‌های خانوادگی و بالابردن سطح آموزش‌وپرورش، روان‌درمانی، خانواده‌درمانی، اصلاح رفتار، کارآموزی، تفریح و مطالعه کتاب و چندین عوامل دیگر، متناسب‌ترین راه برای پیشگیری از ارتکاب بزهکاری اطفال و نوجوانان است. برای ایجاد محیطی آرام و سالم در خانواده ‌که خانواده از محیطی آرام و سالم برخوردار باشد، رعایت نکاتی ضروری است، برای مثال برقراری دوستی و تفاهم بین والدین، احتراز از رقابت در جلب محبت فرزندان، عدم ایجاد ناسازگاری در محیط خانواده، عدم پرخاشگری والدین نسبت به خود یا فرزندان، پرورش حس اعتمادبه‌نفس و حفظ شخصیت فرزندان.

جوانان و نوجوانان دوست دارند شخصیت‌شان مورد توجه و احترام قرار گیرد و به همین سبب به صورت‌های مختلف به ابراز شخصیت می‌پردازند. اگر روزی کودک دست به خطا زد، سعی می‌کند آن را از دید دیگران پنهان کند تا خوار نشود، از این حیث شایسته است، اولا از هر عملی که باعث خدشه‌دارکردن عزت و کرامت فرزندان می‌شود، اجتناب کنیم. اهانت، تحقیر، به‌کاربردن الفاظ طعن‌آلود و سرکوفت‌زدن عواملی هستند که باعث از میان رفتن احساس شخصیت در فرزندان می‌شود، ثانیا برای اصلاح معایب فرزندان خود از روش‌های غیرمستقیم استفاده کنیم، ثالثا اگر لازم شود که خطایی را بخواهیم به‌طور مستقیم یادآوری کنیم بهتر است این تذکر به‌صورت علنی و آشکار در حضور دیگران نباشد یا اگر فرزند خودش عذرخواهی کرد باید عذر او را به راحتی پذیرفت.
به‌طور خلاصه والدین باید در رفتارهای خود چند نکته را رعایت کنند؛ نخست این‌که با کودک و نوجوان ارتباط گرم و عاطفی برقرار کنند، برای نوجوان ارزش قایل شوند و از به کار بردن صفاتی که بی‌ارزشی را القا می‌کند، پرهیز کنند.
همچنین در حل مسائل به جای پرخاشگری برخورد منطقی داشته باشند تا برای نوجوان الگو شود. نوجوان را از توجه به لذت زودگذر مسخ کرده و نظر آنان را به لذات بلندمدت و منطقی جلب کنند. زمینه استفاده از تفریحات سالم و ارزش‌های مناسب را برای فرزندان خود فراهم کنند. از تنبیه نوجوان پرهیز و از پاداش‌های مناسب در مقابل رفتارهای مطلوب استفاده کنند. از تماشای فیلم‌های غیراخلاقی توسط کودکان و نوجوانان جلوگیری به عمل آورند.
در همین راستا، افزایش مراکز خدمات روان‌شناختی و مشاوره و ارتفاع سطح فرهنگی عمومی برای مراجعه به این‌گونه مراکز در همه مقاطع زندگی، مخصوصا در دوران‌های بحرانی کمک مؤثری در جهت مصون نگه داشتن افراد در برابر ارتکاب بزهکاری و اعمال مجرمانه محسوب می‌شود.


بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که کودک‌آزاری را باید زمینه‌ساز اصلی بزه در کودکان دید؟


در زمینه بزه‌دیدگی یکی از محورهای اساسی، کودک‌آزاری است که منجر به بزه‌دیدگی فرد می‌شود. کودک زندگی را با یک چشم‌انداز جزءبه‌جزء از خود و محیط اطرافش شروع می‌کند و آشناترین چهره‌ها یعنی پدر و مادر به تدریج در تجربه کودک نقش می‌بندد و در ذهن او باقی می‌ماند. در بررسی‌های جامع مربوط به رشد شخصیت کودک، یکی از اساسی‌ترین مفاهیم، تأثیرات تربیتی خانواده است. بزه‌دیدگی ناشی از تربیت نامناسب و نامتعادل اگرچه پنهان است ولی تأثیرات عمیق و پایداری در وجود کودک به‌جا می‌گذارد که ازجمله عوارض دیررس ناشی از تعلیم و تربیت ناکافی، ایجاد زمینه‌های تغییر در برداشت‌های شناختی کودک از خود و جهان اطرافش و در نتیجه ایجاد جهان‌بینی غلط است که موجب شکل‌گیری هویت و پرسونالیتی در کودک می‌شود.


آیا برای حمایت از کودکان به‌خصوص در جهت هدایت به سمت زندگی سالم، قوانینی تعبیه شده‌اند؟


قانونگذار در سال١٣٨١ برای تکمیل حمایت‌های خویش از کودکان بزه‌دیده، قانون حمایت از کودکان و نوجوانان را به تصویب رساند. قانون فوق انگاره‌های کیفری دیگری را مدنظر قرار داد و انجام اعمال ذیل را روی کودکان و نوجوانان جرم و قابل‌مجازات دانست:
١- خرید و فروش کودکان (ماده ٣)
٢- بهره‌کشی و بکارگیری کودکان به منظور ارتکاب اعمال خلاف از قبیل قاچاق (ماده ٣)
٣- صدمه و اذیت و آزار و شکنجه جسمی و روحی کودکان (ماده ٤)
٤- نادیده گرفتن سلامت و بهداشت روانی و جسمی کودکان و نوجوانان
٥- ممانعت از تحصیل کودکان و نوجوانان.
همچنین ممنوعیت خرید و فروش کودکان و نوجوانان عنوان جدیدی است که فاقد سابقه کیفری در قوانین سابق بود و توجه قانونگذار به این مورد به علت شیوع آن در سطح داخلی و بین‌المللی قابل ستایش است.


جرم بهره‌کشی و بکار‌گیری کودکان به منظور ارتکاب اعمال خلاف، با توجه به محصور ننمودن آن به جرایم خاص، دارای وجه مشترک با جرم موضوع ماده ٧١٣ قانون مجازات اسلامی، یعنی به کار گماردن طفل صغیر یا غیررشید برای امر تکدی است و باتوجه به متفاوت بودن مجازات مندرج در این دو ماده، باید به این سوال پاسخ داد که چنانچه طفل صغیری برای امر تکدی مورد بهره‌برداری دیگری قرار گیرد، مجازات مرتکب براساس کدام ماده است؟

ماده ٨ قانون‌ سال ١٣٨١ در پاسخ چنین مقرر داشته است: «اگر جرایم موضوع این قانون، مشمول عناوین دیگر قانونی شود یا در قوانین دیگر حد یا مجازات سنگین‌تری برای آنها مقرر شده باشد، حسب مورد حد شرعی یا مجازات اشد اعمال خواهد شد». جرایم مندرج در ماده ٤ قانون حمایت از کودکان و نوجوانان نیز وجه مشترکی با قانون مجازات اسلامی دارند. صدمه جسمی که آثار ظاهری برجای گذارد، در صورت عمدی بودن مستوجب قصاص یا دیه و در صورتی که ناشی از بی‌احتیاطی، بی‌مبالاتی، عدم رعایت نظامات و عدم رعایت مرتکب باشد علاوه بر دیه، مستوجب تعزیر است.

به صدمات بدنی از نوع شبه‌عمد و خطای محض نیز صرفا دیه تعلق می‌گیرد. ماده ٤ صدمات بدنی وارد شده بر کودک را به‌طورکلی و صرف‌نظر از این‌که آثار ظاهری بر جای گذارد یا خیر، مستوجب مجازات حبس یا جریمه دانسته است. واژه «صدمه» به‌طور مطلق در صدر ماده ٤ ذکر شده، اما تعاقب واژه‌های «اذیت» و «آزار» و عبارت «شکنجه جسمی» به دنبال آن، قرینه‌ای بر لزوم عمدی بودن صدمه است. همچنین توجه قانونگذار به آزار روحی کودکان در این ماده قابل‌ستایش است، زیرا صدمات روحی، اثرات مخرب‌تری نسبت به صدمات جسمی بر کودک می‌گذارد و التیام این اثرات نیازمند مراقبت‌های پیگیر و طولانی‌مدت بوده، گاه نیز غیرممکن است.


در پایان آیا می‌توان با نگاه پیشگیرانه در برخورد با کودکان مانع پرورش بزهکاران در بزرگسالی شد؟


در اسلام پیشگیری همیشه مقدم بر درمان بوده است. احترام مقابل، شناخت حقوق زن در خانواده و تشکیل زندگی مبتنی‌بر عشق و علاقه و انس و الفت، تعاون و معاضدت اساس تفکر اسلامی است که آموزش‌های قبل از تشکیل خانواده و تربیت براساس آن را الزامی می‌سازد. لذا کار فرهنگی بسیار وسیعی ضروری است و بخشی از تحقیقات اجتماعی ما نیز باید معطوف به همین مسأله باشد، تا بی‌اطلاعی به چنین امر مهمی مبدل به آگاهی شود.

مسئولان باید به‌خصوص به‌صورت روزمره در جریان وضعیت خانواده‌ها و خطرهایی که موجب درهم‌ریختگی توازن آن به دلایل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... می‌شود، قرار گیرند و به‌موقع و با ابزار فرهنگی مسیر رشد طبیعی خانواده‌ها را هموار سازند، چنانچه حفظ و بقای ارکان خانواده را اصل قرار دهند و برنامه‌ریزی‌ها را هموار سازند. چنانچه با توجه به این اصل صورت گیرد، یقینا نابسامانی‌ها و معضلاتی که دامنگیر جوامع متجددشده به ما سرایت نخواهد کرد. کودکان دارای فطرت پاک و خداجوی هستند و عامل عمده توجه بزرگترها به آنان همین پاکی فطرت و معصومیت و بی‌آلایش بودن آنهاست. اگر غرب از این بعد در فقر و مضیقه است خوشبختانه فرهنگ اسلامی ما از این جهت از غنای کافی برخوردار است. با فراهم‌آوردن زمینه‌های مناسب باید علایق خداجویی، مذهبی و حق‌طلبی را در کودکان
رشد داد.

عوامل خانوادگی مؤثر بر بزه اطفال

١- تبعیض : تبعیض در خانواده و توجه بیشتر والدین به برخی از فرزندان باعث ایجاد احساس نفرت و بدبینی در کودک می شود.
٢- خشونت : پاره ای از روانشناسان معتقدند که ریشه اصلی جنایات و خشونت‌ها در جامعه اعمال خشونت و تنبیهات بدنی است.
٣-طلاق و کشمکش : گسستگی خانواده تأثیری مسلم و قطعی در بروز رفتارهای ضد اجتماعی در کودکان دارد.
٤- غیبت والدین از خانواده، عدم حضور هریک از والدین باعث ایجاد مشکلات تربیتی و اختلالات عاطفی در کودک می شود.
٥- بازداشتگاه : نگهداری کودکان ونوجوانانی که برای نخستین بار دچار انحراف از مقررات اجتماعی می شوند با مجرمان سابقه داردر زندان ها و دارالتادیب ها موجب تشویق و بدآموزی‌های بیشتر آنان می شود.

با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری تسنیم، تاریخ انتشار 6 آبان 95 ، کد مطلب: 1223446 www.tasnimnews.com

اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین