پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۵۶۸۶۹
تاریخ انتشار : ۰۶ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۷
دکتر رحمان قهرمان‌پور، تحلیلگر ارشد مسایل بین‌الملل درباره بحران‌های آینده در خاورمیانه و نقش قدرت‌های منطقه‌ای اظهار می‌دارد: دو دهه آینده شاهد بحران حکمرانی خواهیم بود یعنی مساله امنیتی به دلیل کاهش حضور آمریکا تا حدی در خاورمیانه رفع می‌شود، ولی مساله به ناتوانی در اداره کارآمد کشور تبدیل می‌شود. ناکارآمدی در حل بحران‌های کشور، ناتوانی در به روز کردن زیرساخت‌های اداری و ناتوانی در استفاده از هوش مصنوعی و فنآوری‌های جدید و… همه باعث می‌شوند خاورمیانه از نظر قدرت اداره کشور دچار افت شود و به تعبیر برخی در صحنه جهانی به حاشیه رانده شود.

شعار سال:متن گفت وگوی  با دکتر قهرمان پور را می خوانید:
 
_ با توجه به تحولاتی که در منطقه خاورمیانه جریان دارد، در آینده چه بحران هایی برای این منطقه پیش بینی می شود؟ آیا بحران ها حول و حوش مسائل امنیتی خواهند بود یا بیشتر با مسائل اقتصادی درگیر است یا چالش هایی نظیر کم آبی پررنگ خواهد بود؟
 
ضعف در حکمرانی؛ در صدر همه مشکلات خاورمیانه
 
بزرگترین مساله کشورهای منطقه افزایش ظرفیت حکمرانی و اداره کارآمد کشور خواهد بود
 
موسسات تحقیقاتی مختلف در دنیا بحران های متعددی را در منطقه خاورمیانه شناسایی کرده اند. این فهرست طولانی است و بعضی ها تا صد بحران را شناسایی کرده اند و فهرستی بلند بالا است که شما به برخی از موارد آن اشاره کردید. مساله آب و آلودگی، مساله زنان، بیکاری جوانان، بحران اقتصادی و تورم، فرسودگی زیرساخت ها، ضعف در ارائه خدمات عمومی، مشکل اقلیت ها و هویت جمعی و گروه های مسلحانه و… و این به زاویه ای بستگی دارد که کشورها از آن زاویه به صحنه نگاه می کنند. طبیعتا مسائل کشوری مثل عراق با مسائل کشوری مثل قطر بسیار متفاوت است اما به اعتقاد من چیزی که در صدر همه مشکلات خاورمیانه وجود دارد و در حال تبدیل شدن به بحران است و به تعبیر برخی ها از مرحله تبدیل شدن به بحران گذشته ایم و در خود بحران هستیم، مساله ضعف در حکمرانی است. متاسفانه کشورهای منطقه جز در دو سه مورد و در کشورهایی چون قطر و امارات و تا حد کمتری ترکیه، بقیه کشورها با بحران حکمرانی روبرو هستند. این بحران خود را در اشکال مختلفی نشان می دهد. در جایی مثل عراق دولت اساسا قادر به ارائه خدمات روزمره به مردم نیست یا در جایی مثل لیبی اساسا دولتی وجود ندارد که بخواهد حکمرانی کند و حکمرانی واحدی در کشور هایی چون یمن، لیبی و سوریه وجود ندارد. در سایر کشورها نیز که دولت ها حضور دارند بحران حکمرانی خود را در شکل ناتوانی در اداره امور کشور نشان می دهد، این ناتوانی در اداره امور کشور باعث می شود بحران هایی چون بیکاری جوانان و محیط زیست و مساله زنان و آموزش و بهداشت و مدیریت کرونا خود را نشان بدهد. مشکلاتی در خاورمیانه وجود دارد که به اشکال مختلف با ناتوانی در حکمرانی یا اداره کارامد کشور مرتبط می شود و وجود فساد نیز باعث می شود این ناکارآمدی شکل تشدید کننده ای داشته باشد، نظیر آن چیزی که ما در افغانستان دیدیم. در افغانستان حکمرانی ضعیف بود ولی فساد، تشدید آن و تبدیل شدن به عامل غارت منابع کشور باعث فروپاشی حکمرانی شد. در دو دهه آینده بزرگترین مساله کشورهای منطقه افزایش ظرفیت حکمرانی و اداره کارآمد کشورها خواهد بود.
 
_ آیا این روند در آینده هم ادامه خواهد داشت؟
 
در دو دهه گذشته مهمترین مساله امنیتی بود
 
خاورمیانه از نظر قدرت اداره هر کشور دچار افت خواهد شد
 
خاورمیانه در دو دهه آینده در صحنه جهانی به حاشیه رانده شود
 
در دو دهه گذشته مهمترین مساله امنیتی بود، آمریکا در ۲۰۰۱ به افغانستان حمله کرد و در ۲۰۰۳ به عراق حمله کرد و احساس تهدید و نگرانی از سوی دولت ها بیشتر شد و عمده دولت های منطقه به سمت تامین امنیت خود و خرید سلاح های بیشتر و پیشرفته رفتند و این باعث شد از سایر بخش ها غافل شوند. محیط زیست در پرتو امنیتی شدن مورد غفلت قرار گرفت. بنابراین دو دهه گذشته دو دهه امنیتی بود. دو دهه آینده شاهد بحران حکمرانی خواهیم بود یعنی مساله امنیتی به دلیل کاهش حضور آمریکا تا حدی در خاورمیانه رفع می شود ولی مساله به ناتوانی در اداره کارآمد کشور تبدیل می شود. ناکارآمدی در حل بحران های کشور، ناتوانی در به روز کردن زیرساخت های اداری و ناتوانی در استفاده از هوش مصنوعی و فنآوری های جدید و… همه باعث می شوند خاورمیانه از نظر قدرت اداره کشور دچار افت شود و به تعبیر برخی در صحنه جهانی به حاشیه رانده شود.
 
_ برخی تبعات را متوجه وضعیت داخلی کشورها می بینند آیا این شرایط به نزاع بین کشورها نیز منجر می شود؟
 
رقابت قدرت های منطقه و عوامل آنها تشدید می شود
 
سوال بسیار خوبی است. در حقیقت وقتی دولت های خاورمیانه در داخل دچار بحران می شوند برای حل این بحران ها معمولا به استفاده از منابع خارجی و ماجراجویی منطقه ای روی می آورند یا دفع تهدیدات در سطح منطقه ای. زمانی که به سیاست خارجی امارات یا عربستان نگاه می کنیم تا ۲۰۱۱ سیاست خارجی این کشورها محافظه کارانه و مبتنی بر حفظ وضع موجود است اما بعد از آن به این نتیجه می رسند که اگر این سیاست را ادامه بدهند نمی توانند منافع خودشان را تامین کنند، از این رو کشوری مثل امارات برای مقابله با تهدید اخوان المسلمین به ماجراجویی در منطقه روی می آورد. در سومالی از جدایی طلب ها حمایت می کند، در یمن از جدایی طلب های جنوب یمن استفاده می کند. بنابراین این بحران ها و این وضعیت بخصوص به دلیل کاهش حضور آمریکا در منطقه باعث می شود رقابت قدرت های منطقه و رقابت عوامل آنها در منطقه تشدید شود. نمونه این مساله امروز در افغانستان دیده می شود. یک طرف محور اخوانی یعنی قطر و ترکیه هستند و یک طرف محور عربستان و امارات است. آنها در یمن رقابت می کردند و این رقابت امروز به افغانستان کشیده شده است بنابراین پیش بینی این است که رقابت کشورهای منطقه و گروه های مورد حمایت آنها در منطقه تشدید شود و این رقابت نه تنها مشکلاتی امنیتی ایجاد می کند بلکه ظرفیت حکمرانی و اداره کشور را در خاورمیانه تضعیف خواهد کرد.
 
_ در بین قدرت های منطقه ای؛ ایران، عربستان و ترکیه به نسبت سایر کشور ها بیشتر محوری هستند. در معادلات دو دهه آینده نقش کدامیک از این کشور ها پر رنگ تر خواهد بود؟ آیا این کشورها می توانند همچنان در یک عرض باشند و هیچیک نسبت به دیگری برتری نداشته باشد؟ ترکیه با توجه به ثباتی که در داخل ایجاد کرده از ایران و عربستان پیش رو تر به نظر می رسد.
 
قدرت در منطقه خاورمیانه در آینده نیز همچنان چند قطبی خواهد بود
 
مصر در دو دهه آینده نمی تواند به قدرت منطقه ای سابق تبدیل شود
 
وضعیت قدرت در منطقه خاورمیانه در آینده نیز همچنان چند قطبی خواهد بود و هیچیک از این کشورها قادر به برتری بر دیگران نخواهد بود، این وضعیت با افت و خیز ادامه خواهد داشت و هر یک از این سه کشور مورد اشاره ضمن اینکه ضعف هایی دارند نقاط قوتی نیز دارند. به طور مثال عربستان پول زیادی دارد و ترکیه از نظر قدرت نظامی در وضعیت بهتری قرار دارد و ایران از نظر ایدئولوژیک در منطقه نفوذ دارد و در موقعیت بهتری قرار گرفته است. از این رو هر چند که هر سه کشور تلاش خود را برای تبدیل شدن به قدرت اصلی منطقه به کار خواهند گرفت ولی وضعیت کماکان به همین صورت ادامه خواهد داشت و رقابت بین آنها پابرجا است. از سال های ۲۰۱۱ مصر که به شکل سنتی قدرتی اصلی در جهان عرب بود به دلیل مشکلات داخلی موقعیت خود را از دست داد و فرصتی برای عربستان فراهم شد تا این جایگاه را به دست بگیرد. حالا بحث این مطرح است که آیا مصر باز هم می تواند همچون دهه های گذشته باز قدرت قبلی خود را به دست بیاورد؟! جواب منفی است چون مصر به اندازه زیادی مشکلات اقتصادی دارد و نیازمند کمک گرفتن از امارات است در زمان مرسی نیز قطر به مصر کمک می کرد از این رو مشکلات داخلی مصر به علاوه مشکلات سیاسی اخوان المسلمین باعث می شود مصر در دو دهه آینده نتواند به آن قدرت منطقه ای سابق تبدیل شود.
 
_ مساله خروج نظامی آمریکا از کشور های منطقه مساله مطرح امروز است. برخی از کارشناسان عقیده دارند آمریکا در درازمدت به لحاظ نظامی از خاورمیانه جدا می شود و بیشترین توجه آمریکا معطوف به شرق آسیا خواهد شد، این فرضیه چقدر مهم است؟ آیا خروج آمریکا می تواند نویدی بر همگرایی بیشتر کشورهای منطقه باشد؟ نفوذ چین و روسیه در خاورمیانه بعد از خروج آمریکا به چه شکلی خواهد بود؟
 
هزینه کرد آمریکا در منطقه به نتایج مورد انتظار این کشور نرسید
 
تحلیلگران آمریکایی معتقدند نظامی کردن منطقه خاورمیانه تا امروز جوابگو نبوده و در آینده هم جوابگو نیست
 
ظهور ترامپ حاکی از وجود جریان اجتماعی سیاسی قدرتمندی در آمریکا است
 
کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه چند دلیل دارد؛ شما به یکی از دلایل اشاره کردید اما دلایل دیگری نیز وجود دارد، یک دلیل حرکت به سمت مهار چین است. دلیل دوم این است که هزینه کرد آمریکا در منطقه به نتایج مورد انتظار این کشور نرسید. آمریکا به عراق حمله کرد و قرار بود عراق به یک لیبرال دموکراسی نمونه در جهان عرب تبدیل شود که نه تنها اینچنین نشد بلکه در مسیر تبدیل شدن به دولتی ورشکسته قرار گرفت. همینطور در افغانستان نیز آمریکا موفق نشد با ابزار نظامی به اهداف خود برسد. در مورد ایران هم فشار حداکثری ترامپ به نتیجه ای نرسید، از این رو بخش زیادی از تحلیلگران و سیاستمداران آمریکایی عقیده دارند اساسا نظامی کردن منطقه خاورمیانه توسط آمریکا و توسل به ابزار نظامی برای حل مشکلات تا امروز جوابگو نبود و در آینده هم جوابگو نیست از این رو آمریکا باید از حضور نظامی خود در این منطقه بکاهد.
 
چرا آمریکا به دنبال کاهش حضور نظامی خود در منطقه است؟
 
در خاورمیانه سازمان منطقه ای گسترده و یک چهارچوب همکاری مشترک وجود ندارد
 
دلیل سوم به تحولات داخلی آمریکا بر می گردد؛ ظهور ترامپ حاکی از وجود جریان اجتماعی سیاسی قدرتمندی در آمریکا است که اصطلاحا به آنها انزوا طلب گفته می شود. آنها افرادی هستند و جریانی گسترده وجود دارد و عقیده دارند آمریکا نباید پول خود را در خارج از این کشور هزینه مداخله نظامی و جنگ و ماجراجویی کند. این تفکر در زمان جرج بوش و اوباما هم وجود داشت. مثلا سارا پلین در جنبش پیکاسی به دنبال همین تفکر بود. ولی امکان پیروزی نداشتند و در ۲۰۱۶ ترامپ برنده شد و این جریان هنوز هم قدرتمند است و احتمال دارد در ۲۰۲۴ باز هم برگردند. این جریان در آمریکا شکل گرفته و جریانی گسترده است و مردم هم جزو این جریان حساب می شوند. بخش عمده ای از افکار عمومی عقیده دارند آمریکا باید در چنین شرایط سخت اقتصادی به جای تمرکز بر جنگ خارجی به مسائل داخلی خود بپردازد. این سه دلیل توضیح می دهد که چرا آمریکا به دنبال کاهش حضور نظامی خود در منطقه است. اما تبعات این کاهش حضور نظامی مورد توجه است. این اتفاق باعث افزایش رقابت بین قدرت های منطقه ای می شود و می تواند در شکل وقوع جنگ های منطقه ای نظیر جنگ یمن و سوریه خود را نشان بدهد. همانطور که در سال های اخیر هم شاهد آن بودیم. دلیل این مساله این است که در خاورمیانه سازمان منطقه ای گسترده و یک چهارچوب همکاری مشترک وجود ندارد.
 
پیش بینی می شود با کاهش حضور نظامی آمریکا در خاورمیانه درگیری ها و ناامنی بیشتر شود
 
هنوز برنامه ای برای پر کردن جای آمریکا در منطقه وجود ندارد
 
یعنی در بیست سال گذشته نظم در خاورمیانه با حضور آمریکا میسر و اجرا شده است و با کاهش حضور نظامی آمریکا و این تصمیم که دیگر نمی خواهد نقش قبلی خود را ایفا کند جایگزینی منطقه ای برای آمریکا وجود ندارد. به طور مثال سازمان نفتا در آمریکای شمالی و آ س آن در آسیا سازمان هایی منطقه ای هستند که می توانند در غیاب آمریکا نظم ایجاد کنند. چنین سازمان های منطقه ای در خاورمیانه وجود ندارد و پیش بینی می شود با کاهش حضور نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه رقابت قدرت های منطقه ای و درگیری ها و منازعات بیشتر شود و ناامنی هم بیشتر شود. در مورد چین و روسیه باید گفت هنوز برنامه ای برای پر کردن جای آمریکا در منطقه وجود ندارد و نمی خواهند هزینه این کار را بدهند. به طور روشن چین چنین برنامه ای ندارد و روسیه نیز به دنبال این است که با کمترین هزینه بتواند جای پای خود را در منطقه محکم کند. بی تردید روسیه نمی خواهد و نمی تواند جای آمریکا را پر کند و نمی خواهد نقشی که آمریکا در خاورمیانه دو دهه پیش بازی می کرد را تکرار کند. روسیه بیشتر به دنبال این است که از خاورمیانه برای خفظ جایگاه بین المللی خود استفاده کند و در رقابت میان آمریکا و چین از رقابت کنار گذاشته نشود و به شکل قدرتی معمولی دیده نشود.
 
_ فروش سلاح یکی از منابع مهم کسب درآمد در اقتصاد آمریکا است. آیا در آینده این منبع درآمد می تواند جایگزین منابع درآمدی دیگر شود؟ آمریکا نمی خواهد در منطقه خاورمیانه مداخله نظامی داشته باشد درحالیکه بیشترین مداخله نظامی اش در همین منطقه بوده! چه اتفاقی برای این منبع درآمد می افتد؟
 
هزینه حضور آمریکا در منطقه به مراتب بیشتر از میزان فروش سلاح در منطقه است
 
کارتل های آمریکایی نمی توانند مانع از خروج آمریکا از منطقه شوند
 
مساله؛ مقایسه هزینه و فایده است. قاعدتا در قیاس با هزینه ای که امریکا در منطقه داشته و در عراق و افغانستان ۸ تریلیون دلار هزینه کرده قاعدتا سلاحی که در منطقه می فروشد رقمی بسیار پایین تر است. هزینه حضور آمریکا در منطقه به مراتب بیشتر از میزان فروش سلاح در منطقه است. در منطقه چند کشور پول خرید سلاح را دارد؛ عربستان و قطر و امارات و بقیه یا پول ندارند و یا بلند پروازی نظامی ندارند. درجایی مثل کویت و عمان به دنبال داشتن ارتشی قوی نیستند. امارات هم پولش را دارد و هم به دنبال داشتن ارتشی قوی است و هم سلاح می خرد. اگر خرید تسلیحاتی ایران را در نظر بگیرید بسیار کمتر از عربستان است یا اگر به ترکیه نگاه کنید ترکیه در ده سال گذشته در صنایع داخلی و دفاعی خود کار کرده و تانک تولید می کند. ترکیه در تولید اف ۳۵ مشارکت داشت و پهباد تولید می کند. بنابراین می خواهم بگویم سهم کارتل های نظامی و تسلیحاتی در موضوع خاورمیانه چندان برجسته نیست و سودی که آمریکا از این بابت به دست می آورد به مراتب کمتر است. ضمن اینکه فروش سلاح های آمریکا تنها محدود به خاورمیانه نیست، هند و پاکستان هم از خریداران سلاح های آمریکا هستند. هند یکی از بزرگترین خریدهای تسلیحاتی دنیا را انجام می دهد چون اختلافاتی با پاکستان دارد. همچنین کشورهای مختلف نیز به همین صورت هستند و از این رو کارتل های آمریکایی نمی توانند مانع از خروج آمریکا از منطقه شوند.
 
_ رویکرد ایران نسبت به تحولات آینده خاورمیانه چگونه خواهد بود؟ آیا دولت جدید ایران رویکردی متفاوت از دولت های گذشته خواهد داشت؟ آیا تمایل ایران به شرق بیشتر خواهد شد؟
 
متحدان آمریکا چون عربستان و امارات و ترکیه و اسرائیل نیز به گسترش روابط با چین تمایل پیدا کرده اند
 
چین در ۵ سال آینده قدرت اول اقتصادی جهان خواهد بود
 
نگاه به آسیا در دولت آقای روحانی شروع شد و قرارداد ۲۵ ساله با چین منعقد شد که حرکتی درست بود
 
دو مساله وجود دارد؛ عده ای معتقد هستند که ایران به تحولات محیطی واکنش نشان می دهد و نگاه به شرق یا آسیا تلاشی برای کاهش نفوذ غرب است اما دیدگاه دوم عقیده دارد مساله آسیا و چین مساله همه جهان و مساله نظام بین الملل است و نه تنها کشورهایی مثل ایران که با آمریکا مشکل دارند و به دنبال گسترش روابط با چین هستند بلکه متحدان آمریکا چون عربستان و امارات و ترکیه و اسرائیل نیز خود به گسترش روابط با چین تمایل پیدا کرده اند، چون تمام محاسبات نشان می دهد چین در ۵ سال آینده قدرت اول اقتصادی جهان خواهد بود و بنابراین مساله چین نوعی انتخاب در میان کشور ها نیست بلکه اجباری است و کشورها سیاست خارجی خود را با این واقعیت تنظیم می کنند که چین به زودی قدرت اقتصادی اول جهان خواهد بود و این امر تبعاتی را برای نظام بین الملل به همراه خواهد داشت. کشوری مثل روسیه به شدت نگران این است که رقابت بین آمریکا و چین باعث شود روسیه از صحنه سیاست جهانی کنار گذاشته شود و کم اهمیت شود و جایی برای مانور نداشته باشد. بنابراین مسکو می خواهد به خاورمیانه بیاید و نقش خود را کمی تقویت کند. نگاه به آسیا در دولت آقای روحانی شروع شد و قرارداد ۲۵ ساله با چین منعقد شد که حرکتی درست بود.
 
ایران باید بعد داخلی سیاست خارجه را درست کند
 
مشکل ما در منطقه بیشتر از اینکه نگاه به آسیا یا نگاه به اروپا باشد بیشتر در داخل کشور است
 
هیچ وقت شاهد شکل گرفتن اجماعی در مورد پرونده هسته ای ایران نبودیم
 
دولت رییسی هم وارث مشکلات گذشته است
 
بعید است در آینده در عرصه سیاست خارجی به اجماع نظر رسید
 
۱۵ کشور در منطقه با چین قرارداد بسته بودند و ما هم بستیم. اما درباره اینکه آینده این ها چه خواهد شد من همیشه عقیده داشتم که ما باید بعد داخلی سیاست خارجه را درست کنیم، مشکل ما در منطقه بیشتر از اینکه نگاه به آسیا یا نگاه به اروپا باشد بیشتر مشکلی در داخل کشور است چون سیاست در داخل قطبی شده و اختلافات سیاسی افزایش پیدا کرده است و در مورد سیاست خارجی اجماع نظری شکل نمی گیرد. یعنی هر جناحی که قدرت را به دست می گیرد نمی تواند به اجماع برسد. در مساله برجام دیدیم که طی دهه های گذشته آقای خاتمی آمدند و کاری کردند و احمدی نژاد آمد و بخشی را بی ثمر کرد و کار دیگری کرد و دولت روحانی آمد و کارهای قبلی را بی ثمر کرد و کار دیگری را دنبال کرد و ما هیچ وقت شاهد شکل گرفتن اجماعی در مورد پرونده هسته ای ایران نبودیم و به نقطه مشترکی نرسیده ایم که حل مساله در یک بازه زمانی مشخص قابل پیش بینی باشد. در مورد مسائل منطقه نیز به همین صورت است. در مورد روابط با کشورهای همسایه اجماعی وجود ندارد مثلا در مورد رابطه با عربستان هیچ اجماعی وجود ندارد. عده ای موافق برقراری رابطه با عربستان هستند و عده ای می گویند نه چون عربستان دشمن ایدئولوژیک شیعه است نمی شود. در مورد پاکستان و ترکیه هم همینطور است و مساله ما این است که هنوز به یک جمع بندی نرسیده ایم و نمی دانیم که از دنیا و منطقه و از همسایگانمان چه می خواهیم. افکار عمومی نیز در این شرایط فکر می کنند دنیا باید تابع ما و در خدمت افکار ما باشند و از این وضعیت ناراحت هستند که چرا ترامپ از توافق خارج شده و چرا توافق ۲۵ ساله با چین بسته شد! واقعیت این است که در دنیا همه تنها به دنبال منافع خود هستند. جمع بندی من این است که دولت رییسی هم وارث مشکلات گذشته است و من بعید می دانم که بتوانند در سیاست خارجی به اجماع نظر برسند.
 
_ علی رغم اینکه دیدگاه هایشان به حاکمیت بسیار نزدیک باشد؟!
 
نزدیکی آقای رییسی به حاکمیت به این معنی نیست که دست آقای رییسی در همه مسائل باز است
 
مشکلات و چالش های پرونده هسته ای ادامه خواهد داشت
 
در دوره احمدی نژاد این را تجربه کرده ایم، در جمهوری اسلامی مساله ای ساختاری وجود دارد که فراتر از این مسائل است. امروز می بینید آقای احمدی نژاد به مراتب بیشتر از آقایان خاتمی و روحانی مورد حمله اصولگرایان قرار گرفته است. همین آقای احمدی نژاد در سال ۸۴ با شعار اصولگرایی آمد و از هر اصولگرایی اصولگرا تر بود و همین اصولگرایان از او حمایت کردند و شعار مبارزه با فساد سر داده بود و به مراتب انقلابی تر بود و از نابودی اسرائیل حرف می زد ولی مسائلی ساختاری وجود دارد که هر چه جلوتر می روید بیشتر خودش را نشان می دهد. نزدیکی آقای رییسی به حاکمیت به این معنی نیست که دست آقای رییسی در همه مسائل باز است و می تواند به سرعت گره ها را باز کند. سوال من این است آیا آقای رییسی می تواند بدون توجه به خطوط قرمز تعیین شده در مساله هسته ای برود و با غربی ها توافق کند؟! اتفاقا کار آقای رییسی سخت تر است. در اینکه به دولت روحانی اجازه ندادند توافق بکند اشتباه کردند و هر چه جلوتر بروند متوجه اشتباهشان خواهند شد چون اگر روحانی توافق کرده بود می توانستند بگویند توافق بد بود و ما راضی نبودیم ولی به هر حال توافق شد. مثل کاری که این طیف با برجام کرد ولی امروز آنها در مسند قدرت هستند و باید به افکار عمومی و هوادارانشان پاسخ بدهند و بگویند برجام مطلوبی که ما می خواستیم این بود. چون می دانیم که آمریکا از حد معینی بیشتر امتیاز نخواهد داد و کار آقای رییسی راحت تر از بقیه نیست و مشکلات و چالش ها ادامه خواهد داشت.

شعارسال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازپایگاه خبری  شقفنا، تاریخ انتشار:  6 شهریور1400، کدخبر: ، www.fa.shafaqna.com،1212511

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین