سنگلج پنجاه وشش ساله میشود و این بنای مُهنّا، بنا نیست بازنشسته فرض شود، بنا نیست عکسی بر سینه دیواری باشد که به تماشایش به حسرت آه بکشیم، بنا نیست بلایی نازل شود که در و دیوار و سرا و صحنهاش را به زحمت به خاطر بیاوریم. سنگلج؛ حی و حاضر پیش روی ما ایستاده است و به انصاف هم اگر باشد پنجاه و شش سال نمیتواند حجّتِ پیری باشد و اگر هم بهدلیل درد و رنجِ بیماری پیرتر از شناسنامهاش به چشم میآید تقصیر نه بر گردن او که حکایت «آیینه، چون نقش تو بنمود راست» خواهد بود.
شعار سال: سنگلج متولد «طهران» و بزرگشده «تهران» است و این بخت را داشته است که به دو چشم خود، تاریخی پر فراز و فرود را تجربه کند و به زبانِ تئاتر، سخنگو باشد و به هویتی برای تئاتر بدل شود. قدرشناسی از سنگلج، قدرشناسی از همه قلم و قدمهایی است که به نمایش ایرانی اندیشیدند و برای تربیت نسل و ترویج هنر مسئول دریغ نکردند. دو فریضه که اکنون بهعنوان فضیلتهای تئاتر، تدریس میشوند و نوبت نوآمدگان است که با به سینهزدن سنگ سنگلج، صحنههای سزاواری بیافرینند و تنها به روشن بودن چراغ و برقراری روال مرسوم قانع نباشند که سنگلجِ پنجاه و ششساله در اوج کمال و آگاهی است و تئاترِ صادره از این صحنه باید مصداقی مطلوب برای امروز و فردا باشد.
آن چه که از آن به عزلت ناگزیر سنگلج یاد میشود، اگر چه میتواند مولود ترافیک و ناهمگونی همسایگان و مخاطرات شبانگاهی باشد، اما قطعاً متأثر از تولیدهای تئاتری و سطح کیفی آثار و بسامد همرسانیها نیز خواهد بود. علاجِ این عزلت، تکلیف به تعویقافتادهای است که سال به سال یادآوری میشود و از یاد میرود. توقف و انتظار در اجراییشدن طرحهایی همچون توسعه سنگلج، تخصیص پارکینگ خودرویی و به روزرسانی این تماشاخانه، از دست دادن فرصتهاست. آن چه که میتواند تضمین حیات این تماشاخانه باشد تئاتری است که به تولید آگاهی و نشاط منتهی شود و به دور از چرخههای جشنوارهایپسند و ساختهای سفارشی، عرضاندام کند. وسواس در انتخاب آثار و بهگزینیهای تئاتری باید شرط مسلم تقویم اجراهای سنگلج باشد؛ شرطی که قطعاً با ادای آن، از صندلیهای خالی سنگلج خواهد کاست.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از روزنامه ایران، تاریخ انتشار: ۱۸مهر۱۴۰۰، کد خبر: irannewspaper.ir/۵۸۸۷۱۳