اگر بپذیریم که سنت تفکر در ایران چندین معاشر دارد و یکی از آنها حوزه است، آنگاه میتوان این پرسش را مطرح نمود که اندیشه در این نهاد قدیم، چه سرنوشتی بر خود دیده است. برای پاسخ بدین پرسش میتوان فاعلان امر را ردیابی نمود و واکاوی کرد که کدام حوزویان به اندیشیدن به مثابه تولید دانایی پرداخته اند. اینگونه میتوان نشان داد مرحوم داوود فیرحی از چنین مختصاتی برخوردار بوده است.
شعار سال: عباس (حنیف) نعیمی جورشری* اگر بپذیریم که سنت تفکر در ایران چندین معاشر دارد و یکی از آنها حوزه است، آنگاه میتوان این پرسش را مطرح نمود که اندیشه در این نهاد قدیم، چه سرنوشتی بر خود دیده است. برای پاسخ بدین پرسش میتوان فاعلان امر را ردیابی نمود و واکاوی کرد که کدام حوزویان به اندیشیدن به مثابه تولید دانایی پرداخته اند. اینگونه میتوان نشان داد مرحوم داوود فیرحی از چنین مختصاتی برخوردار بوده است. در این راستا محورهای زیر قابل تامل است:
۱. اندیشه تابعی است از نهادهایی سپهر ساز که به تولید عناصر نو یا بازتولید عناصر پیشین مشغولند. نهاد اسلامی این رده، حوزه علمیه بوده که جایگاه تاریخی خاص خویش را رقم زده است. حضور طیفهای متعدد تفکر در آن سبب شده مواضع متغیر تاریخی در بستر آن رقم بخورد. مواجهه این نهاد کهن با دستاوردهای جهان جدید نیز چندگانه بوده است. آنچنان که امواج اندیشگانی دوره معاصر همچون قانون طبیعی، آزادی مدنی، حقوق شهروندی، دیوان سالاری، عقل خودبنیاد و مساله تکنولوژی و... به تمایزات درون حوزویان منتهی شده است. شاخهای از این جماعت، ضمن پایداری بر طریق فقاهت به هستی شناسی روشنفکری و نتیجتا روشنفکران دیندار و نواندیشی مذهبی نزدیک شدند. داوود فیرحی از این زمره بوده است.
۲. تفکر به مثابه مفهوم سازی پیرامون مسالهای معین، هادی این مقال خواهد بود که مساله فیرحی بازشناسی شود. این مساله از قِبَل آثار و آرای او قابل تشخیص است. آنچنان که میتوان در مرکزش این گزاره را مفهوم شناسی کرد: توانمندی فقه در مواجهه با امواج جدید فرهنگ جهانی! اینگونه مساله فیرحی از یک سو نیازهای جهان جدید است _که با حقوق طبیعی و قراردادهای نوین اجتماعی معلوم میگردد_ و از سوی دیگر بهینه سازی فقه را در نظر دارد تا پویایی خویش را در مدیریت چالشهای متاخر، به نمایش بنهد. بلکه تفسیری متمایز از نحله سنتی ارائه دهد. فقه را درترادف اخلاق بنشاند و بر تمایز فقه - اخلاق، خط ابطال نهد. این تلاشی بلند دامنه بوده است با نتایج متکثر.
۳. مساله یابی فوق سبب میشود که متفکر در تمایز با پاسخهایی قرار گیرد که "دیگران" طرح نموده اند. اینچنین است که فیرحی در عین حوزوی بودن از حوزه فراتر میرود. در عین نواندیشی دینی، به روشنفکری نمیرسد. در عین ایران گرایی مدنی از منتقدان ایران شهری میگردد. این وجوه تمایز بیانگر قدم گاه نظری متفکر است اگرچه این قدمگاه خود محل تردید و نقد بوده است. ساحت سخن این متفکر به دین تعلق میگیرد که در موضعی درون دستگاهی، تلاش دارد پاسخهایی ارایه دارد. بناست از رقبا پیشی گیرد، در متن دین پرچم بر افروزد و در عرصه عمومی پیام دار گردد. این هدف گزاریهای نظری پروژه است.
۴. این ترسیمی است از " نواندیشی فقاهتی" که در گزارههایی تجلی دارد. ایضا ین پازل، سرفصلهایی جهت تمیز اندیشه ارایه میدهد از جمله مشروعیت، دولت، اندیشه سیاسی، دانش و اندیشه اسلامی. به نظر میرسد میتوان حداقل از این چهار مولفه به عنوان ستونهای سقف تفکری نام برد که نواندیشی فقاهتی نامیده میشود. فیرحی در این ریشه یابی تاریخی همچون کوششی است مستمر تا نشان دهد مشروعیت حکمرانی در گرو آرای عمومی شدنی است فلذا به عقل جدید نزدیک شود. کوششی است مستمر تا نشان دهد آشتی فقه و دموکراسی محتمل است فلذا گذر از یکی به نفع دیگری را منتفی بداند. کوششی است مستمر تا نشان دهد دولت و ملت در مختصات مشروطه و انگارههای علامه نائینی گریزی است از بن بستهای محتمل عملی. کوششی است مستمر تا نشان دهد دانش و اندیشه اسلامی نه منحصر به مفاد نظری است بلکه مقامات عملی دارد که از قضا در دستگاه فقه، اثر عامه مینهد. اینچنین قطعات پازل فیرحی در مقام نواندیشی فقاهتی برساخت میشود تا مشخصا از امثال مجتهد شبستری، عبدالکریم سروش، سیدجواد طباطبایی و البته آرامش دوستدار راه جدا نماید.
۵. مساله فیرحی اگرچه خود به مولفه سازی میانجامد _که گامی است به پیش_، اما در گسترش افقهای نظری هماهنگ با پدیدارهای کنونی جامعه کمتر توفیق داشته است. جامعه شناسی فرهنگی ایران بیانگر خطوط تغییراتی است که زیست فقاهتی عامه را در مرتبهای متفاوت از ادوار پیشین نشان میدهد. تحولات تکنولوژیک، کوچک شدن سبد خانوار، مساله اشتغال، سرانه تحصیلات، بحرانهای زیست محیطی، گسلهای چند سطحی اعتماد اجتماعی و امید... تردیدهای جدی در انگارههای فیرحی ایجاد میکند. این وجه آسیب پذیر طرح اوست که آیا در هماهنگی تاریخی با فهم انسان ایرانی قرار دارد؟ اگرچه نمیتوان ایدههای او را تماما مردود شمرد میتوان از تغییرات در شکل و محتوای دینداری ایرانیان پرسش نمود. امری که در هردو مولفه نمایانگر تغییرات عمیق است.
در یک جمع بندی به نظر میرسد توفیق پروژه مرحوم داوود فیرحی تابعی است از رنگارنگی ساحت فرهنگ در تنوع اقلیم و جغرافیای ایران. تنوعی که در آینههایی چند نمود دارد. تمایزات بافت شهری و روستایی، اسلوبهای رفتار محله و طایفه، متدهای هم خواهی سطوح کلان و خرد، قشری گری آیینی، معرفت دینی در مناطق و فشار حاشیه گفتمانی و جابه جایی با متن، نمونههایی از این دست است. مساله فیرحی برای انسان مقلد و دیندار، درون مرزهای سنت راهگشایی مینماید تا حیات اجتماعی اش را اینبار در حدود جهانی بازخوانی نماید. اهمیت و قوت او در همین نقطه است. دستگاه نظری فیرحی یک "امکان" است برای بازخوانی فقه در سپهر مدرن. امکانی که با "اگر"هایی جدی همراه است.
*جامعه شناس
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از حکایت گیلان، تاریخ انتشار:۲۵ آبان۱۴۰۰، کد خبر: hekayatgilan.ir/۶۴۳۳