پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۳۹۵۰۶۵
تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۴۶
جهان توسعه نیافته در حقیقت گرچه نام جهان دارد از قوام تاریخی بی بهره است یا بهره کافی ندارد. جهان متجدد به صورتی که در اروپای غربی و آمریکای شمالی تحقق پذیرفته، توسعه یافته نامیده میشود، اما جهان قدیم را نمی‌توان توسعه نیافته خواند و کسی نگفته و نمی‌تواند بگوید که مثلا هخامنشیان یا ساسانیان توسعه نیافته بودند، اما اکنون بسیاری از کشور‌های جهان که بعضی از آن‌ها سابقه تاریخی هم دارند در ذیل نام توسعه نیافته یا در حال توسعه قرار دارند پس توسعه نیافتگی امری است که اخیرا عارض چین و هند و ایران و مصر و ... شده است. اگر این کشور همان بودند که در گذشته تاریخی بودند به آن‌ها توسعه نیافته گفته نمی‌شد، اما چه شده که آن‌ها را توسعه نیافته می‌خوانند؟ این کشور‌ها چیزی که سابقا بوده اند نیستند و در عین حال، به مرحله توسعه هم نرسیده اند پس در واقع نه تعلق درست به گذشته تاریخی خود دارند و نه به مراحل پیشرفتی که در جهان توسعه یافته تحقق یافته رسیده اند. این کشور‌ها می‌خواهند در پی جهان توسعه یافته بروند و به مزایایی که آن‌ها در زندگی، علم و تکنولوژی دارند دست یابند. مشکل این است که خواستن اگر به معنی هوس داشتن باشد توانستن نیست و صاحب هوس را به مقصود نمی‌رساند. جهان متجدد با خرد و فرهنگ خاص به مراحل توسعه رسیده و کشور‌های دیگر به صرف آموختن علوم جدید و تقلید از رسوم تجدد به مقصد و مقصودی که دارند نمی‌رسند. جهان توسعه نیافته یا در حال توسعه مخصوصا از آن جهت کارش دشوار است که باید اجزاء یک سیستم و نظم به هم پیوسته تاریخی را جداجدا اخذ کند و هر یک را در جای خود قرار دهد و میان آن‌ها اتصال و پیوستگی بومی خودش را به وجود آورد.

شعارسال: رییس فرهنگستان علوم در مقدمه مفصل کتاب می‌نویسد: «وقتی اوراق حروفچینی رساله را می‌خواندم متوجه شدم که دارم جوهر آنچه را که قبلاً در باب علم و عقل و اخلاق و سیاست و جامعه نوشته‌ام بازمی گویم. اگر می‌بینید که این نوشته‌ها موجزتر است و ابهام‌های بسیار دارد نباید مایه تعجب شود، زیرا خلاصه مطالبی است که در اصل موجز بوده است.

این ایجاز و ابهام در نظر من اهمیت ندارد، زیرا من نمی‌نویسم که دانسته‌های خود را به دیگران بیاموزم. نوشتن برای من آزمایش و کوششی است برای شناختن وضع خودمان و جایگاهی که داریم و شرایطی که در آن به سر می‌بریم. من بیشتر سعی می‌کنم که خود چیزی دریابم نه اینکه درسی به دیگران بیاموزم.

من، چون یک آزمایشگرم و در آزمایش‌هایم دیده‌ام و می‌بینم که ما در مسائل مدیریت و آموزش و پرورش و اقتصاد و تکنولوژی و فرهنگ و به طور کلی در کارهایمان چنانکه شایسته است، نمی‌اندیشیم و به تکرار حرف‌های مشهور و شایع درباره آن‌ها اکتفا می‌کنیم. می‌خواهم بدانم چرا نمی‌خواهیم بدانیم مشکلاتمان چیست و از کجاست و چگونه می‌توان آن‌ها را رفع کرد».

«طی یکصدسال تاریخ تجددمآبی تقریباً تمام لوازم مادی نظم تجدد را اخذ کرده‌ایم، اما شاید همه را در جای خود قرار نداده باشیم و به این جهت این اشیاء و سازمان‌ها و لوازم کارکردی که باید داشته باشد، ندارد».

هفت ویژگی انسان توسعه «‌نیافته» ساکن در کشور توسعه نیافته

هفت ویژگی انسان توسعه «‌نیافته» ساکن در کشور توسعه نیافته

دکتر داوری اردکانی اشاره می‌کند که ما نمی‌توانیم بپرسیم و تحقیق کنیم که چه آموزش و پرورش و چه مدیریت و چه تکنولوژی‌ای می‌خواهیم و می‌توانیم داشته باشیم و می‌افزاید که به نظر وی وجهش این است که با نگاه مکانیکی و اتمیست (جزئی بین و جدا انگار) به امور نگاه می‌کنیم و وجود خود و خرد و دانشمان را جدا و مستقل از وضع تاریخی می‌انگاریم و گاهی خواسته‌ها و آرزو‌ها را با مسائل اشتباه می‌کنیم.

«پیداست که همه ما طالب زندگی بی دردسر و بی مشکل و بهشت آسایش هستیم و می‌خواهیم همه مشکل‌ها به آسانی و بدون زحمت رفع شود البته بعضی از آن‌ها را می‌توان رفع کرد، ولی مسائل سهل و آسان را باید شناخت و وجه امتیازشان را با مشکلاتی که به آسانی رفع نمی‌شود دریافت. وقتی از دشواری کار‌ها و راه‌ها می‌گویم، می‌گویند حرف‌های نومیدکننده می‌زنم. آیا سهل انگاشتن کار‌های دشوار، امیدواری است؟ امید با تفکر و صبر و عزم ملازمت دارد. این گمان که هر کس در هر جا و هر وقت از عهده هر کاری بر می‌آید، امیدواری نیست، بلکه ساده لوحی است.

امید با خرد و توانایی در عمل پدید می‌آید و هر کاری در وقت مناسب و با فراهم شدن شرایط انجام می‌شود. امر بسیار دشوار، فهم شرایط تاریخی و تاریخی بودن عقل است و مخصوصاً اینکه مسائل هر دورانی و جهانی را باید با عقلی که با آن مناسبت و سنخیت دارد شناخت.

اکنون زندگی در سراسر روی زمین، متجدد یا متجددمآب شده است. به عبارت دیگر تاریخ تجدد اکنون تاریخ همه مناطق جهان است هرچند که بهتر است بگوییم بسیاری از اقوام جهان در حاشیه تاریخ تجدد قرار گرفته اند؛ بنابراین مسائل توسعه و فرهنگ و دانش و سیاست را بی رجوع به عقلی که در قوام تجدد دخیل بوده است و با عقل شایع همگانی نمی‌توان دریافت. به این جهت من هم که دانشجوی فلسفه‌ام با نگاه فنومنولوژیک به جهانی که در آن به سر می‌بریم و به وضع خود و کشور و مردمی که به آن‌ها تعلق داریم می‌اندیشم و می‌کوشم معنی گفتار و رفتار و آداب و اعتقادات مردمان و وضع علم و سیاست و تدبیر و تعلیم و تربیت و نظام امور کشور و آثار و نتایج مترتب بر آن‌ها را دریابم.

اگر کسی بگوید این حرف‌ها خودگویه‌های یک دانشجوی فلسفه در انزوای تنهایی استحقاقی، اما خودخواسته خویش است، من حرفی نمی‌زنم. اما برایم مثل روز روشن است که با تکرار حرف‌ها و کار‌های هر روزی دیگران، به هیچ جا نمی‌توان رسید. رئیس فرهنگستان در پایان مقدمه کتاب می‌نویسد: «من مشکل نمی‌نویسم بلکه زمان، زمان مشکلی شده است. با سهل انگاشتن این زمان و زمانه چیزی آسان نمی‌شود، ولی وقتی تاریخ دویست سال ناتوانی در هیاهو‌ها و داعیه‌های گوناگون پوشیده می‌ماند و کسی به حاصل آن نمی‌اندیشد تذکر امثال من چه سود دارد؟

خرد در زمان توسعه نیافتگی علیل می‌شود، زیرا این زمان -اگر بتوان آن را زمان نامید- برای رشد و شکوفا شدن خرد مناسب نیست. به این جهت است که تخم استعداد‌ها در زمین آن تباه می‌شود. همیشه و در همه جا امثال سوفوکل و سقراط و هیپوکراتس و فردوسی و بیرونی و ابن سینا و شکسپیر و دکارت و … هستند، اما هر زمین و هوایی مستعد و مهیای پرورش آن‌ها نیست. جهان توسعه نیافته باید به عقیم بودن زمانش تذکر پیدا کند. در این جهان اهل دانش و منسوبان به عقل و دانایی نمی‌توانند و نباید به برهوت ابتذال تسلیم شوند. اهل فلسفه نیز نباید آنچه را که درمی یابند کتمان کنند.

کار جهان دیگر با سیاست یا به صرف اتخاذ تدابیر سیاسی به صلاح نمی‌آید. با این رأی و نظر است که من دیگر شعار سیاسی نمی‌دهم و به پیروی از شاعر بزرگ در انتظار دگرگونی در تفکرم: مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ کجاست فکر حکیمی و رأی برهمنی»

کتاب «خرد سیاسی در زمان توسعه نیافتگی» علاوه بر مقدمه مشتمل بر ۱۷ فصل با عناوین جهان توسعه نیافته و اوصاف اهل آن، از فلسفه چه کاری برمی آید؟، نیاز به علوم انسانی در جهان در راه توسعه، سیاست و اعتدال، زندگی و سیاست در جهان توسعه نیافته، سیاست قدیم و سیاست جدید، سیاست و فرهنگ تجدد، سیاست و مدیریت نظم جهان، کار و سیاست، کارکرد سیاست در نیم قرن اخیر، عقل در زندگی و سیاست کنونی جهان، عقل و اعتدال، آیا سیاست را می‌توان آموخت؟، نهضت‌های دینی اخیر و دینی شدن سیاست، امر سیاسی و فهم تاریخی، ناهمزمانی در جهان کنونی؛ زمینه ساز خلط مسائل سیاسی و تاریخی، دشواری‌های سیاست اعتدال در شرایط استعمارزدگی و توسعه نیافتگی است.

در بخشی از کتاب در خصوص انسان توسعه نیافته ویژگی‌هایی برشمرده می‌شود از جمله:

۱- انسان توسعه‌نیافته حتی اگر بسیار باهوش و درس‌خوانده باشد معمولا از خرد انتقادی بهره کافی ندارد یا به کلی از آن بی‌بهره است و، چون جهان توسعه‌یافته با این خرد پدید آمده و جز با آن ساخته نمی‌شود، تا مردمی واجد آن نباشند به توسعه دست نمی‌یابند.

۲- آدم توسعه‌نیافته دلبسته سیاست و محو ایدئولوژی‌هاست. اینکه او به کدام سیاست و ایدئولوژی قائل باشد اهمیت ندارد، زیرا پیرو و هواخواه هر سیاستی که باشد پیروی و هواخواهیش بنیاد و اساسی ندارد. به این جهت ممکن است در حرف و گفت از آزادی ستایش کند و در اخلاق مستبد و حتی خشن و تندخو باشد.

۳- انسان توسعه‌نیافته ممکن است صاحب هوش درخشان باشد، خوب درس بخواند و دانشمند شود، اما در جهان توسعه‌نیافته چنان که انتظار دارد، کاری از پیش نمی‌برد، زیرا در این جهان حساب و کتاب‌ها پریشان است. آدم توسعه‌نیافته اهل تجربه و عبرت‌آموزی نیست. او نسبت‌ها را نمی‌داند و وقت و اندازه را نمی‌شناسد و کاری که در وقت و جایگاه خود و به اندازه صورت نگیرد، کار نیست.

۴- اهل عالم توسعه‌نیافته به جای اینکه در جستجوی راه درست و رفتار شایسته باشند، رفتار و کردار عادی خود را برتر از هر رفتاری می‌دانند و با حدت و شدت آن را توجیه می‌کنند.

۵- آدم توسعه‌نیافته نه متجدد است و نه به هیچ یک از عوالم قدیم تعلق دارد، او مسأله‌ای هم ندارد که آن را حل کند یا اگر مسائلی دارد بیشتر آن‌ها در جای دیگر و برای دیگران مطرح شده است و او این مسائل را مسائل خود و جهان خود می‌داند.

۶- آدم توسعه‌نیافته، چون از زمان و تاریخ بیرون افتاده است دایره امکان‌ها و انتخاب‌هایش بسیار محدود است. او اگر امکانات را نمی‌شناسد به این جهت است که افقی در پیش روی او نیست که در آن امکانات پدیدار باشد.

۷- آدم توسعه نیافته مظلوم تاریخ است. می‌گویند و درست می‌گویند که قدرت‌های استعمارگر به او ظلم کرده‌اند، ولی درست‌تر این است که مظلومیت جهان توسعه‌نیافته چیزی بیش از ظلم استعمار است. آیا مردم جهان توسعه‌نیافته نفرین شدگان زمینند و راه بیرون شدن از زندان توسعه‌نیافتگی ندارند؟

شعارسال با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از کارخانه دار، تاریخ انتشار: 15خرداد1403، کدخبر:-، www.karkhanedar.com

اخبار مرتبط
خواندنیها-دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین
پرطرفدارترین