تجربه جهانی شدن و نسبتی که با دینداری پیدا کرده در تمام جوامع مدرن امروزی به کمرنگ شدن اعتقادات دینی انجامیده. آنچه در ایران شاهد آن هستیم در صورت صحت ادعا نمیتواند جدا از این روند تاریخی کلان باشد که در ادامه یک سیر جهانی و به نظر برخی جامعه شناسان ناگزیر است؛ بنابراین مشکل میتوان کمرنگ شدن باورهای دینی مردم ایران را (در صورت درستی این ادعا) فقط به شکل حکومتها نسبت داد.
شعار سال: در این سالها بسیار از این قبیل سخنان شنیده ایم که: «حضور دین در عرصه حکومت باعث کاهش دینداری شده و تجربه جمهوری اسلامی نشان داد که دین سیاسی به معنای حضور روحانیون در مصادر حکومتی به جای افزایش دینداری به کاهش آن منجر شده است...»
از نظر معتقدان به این نظر، در زمان پهلویها میزان دینداری مردم دقیقا به همین دلیل بیشتر از دوران امروز بود.
نگارنده در پی رد یا تایید این گزاره نیست چرا که تایید و رد این گزاره یا گزارههای مانند آن نیازمند یک پیمایش وسیع و البته پیچیده است و نمیتوان در این زمینه بر اساس میل و خواست خود حکم داد.
آنچه انگیزه این نوشتار است طرح این پرسش است که آیا با ادامه حکومت پهلویها یا صرف وجود یک حکومت سکولار واقعا میتوان گفت سطح و عمق دینداری مردم بیشتر میشد؟!
حقیقت آن است که این ادعا اگر به صورت مطلق -نظیر آنچه این روزها میشنویم- مطرح شود، بر خلاف اثرگذاری سیاسی شدید آن، واجد کوچکترین ارزش علمی نیست چرا که در تحلیل و تبیین پدیدههای اجتماعی هیچگاه نمیتوان به یک علت متوسل شد و به عنوان مثال در ادعای یاد شده فقط «شکل حکومت» را به عنوان دلیل «دین گریزی» یا بر عکس «دین گرایی» مردم معرفی کرد.
دیگر اینکه میتوان پرسید آیا سنجش سطح دینداری ایرانیان در طول تاریخ مدرن در مسیری کاملا متفاوت از تجربه دینداری در این دوران حرکت کرده است؟ دورانی که بر اساس آن اعتقاد دینی نسل به نسل در جوامع مختلف کمرنگتر شده است.
واقعیت این است که تجربه جهانی شدن و نسبتی که با دینداری پیدا کرده در تمام جوامع مدرن امروزی به کمرنگ شدن اعتقادات دینی انجامیده. آنچه در ایران شاهد آن هستیم در صورت صحت ادعا نمیتواند جدا از این روند تاریخی کلان باشد که در ادامه یک سیر جهانی و به نظر برخی جامعه شناسان ناگزیر است؛ بنابراین مشکل میتوان کمرنگ شدن باورهای دینی مردم ایران را (در صورت درستی این ادعا) فقط به شکل حکومتها نسبت داد. از این منظر حتی شاید بتوان گفت رخداد انقلاب اسلامی به نوعی مانع موقت برای رشد شتابان دنیوی گرایی (سکولاریسم/ عرفی گرایی) دین گریزی در جامعه ایران ایجاد کرد که با قوت و شدت بسیار زیاد در حکومت پهلویها دنبال میشد.
البته این به معنای رد تاثیرگذاری تجربه جمهوری اسلامی بر سطح و عمق دینداری ایرانیان نیست و مسلما این تغییر بزرگ سیاسی که به نام دین صورت گرفت تاثیراتی مثبت و منفی بر این موضوع بار کرده است. آنچه محل نقد این نوشته است صدور احکام قطعی و کاملا فراگیر و مسلم پنداشته شده در این زمینه است که ساده انگارانه تمامی اثرات منفی مورد ادعا بر دینداری ایرانیان را ناشی از تجربه یک شکل سیاسی جدید میداند و سایر عوامل مهم از جمله رشد روند فراگیر عرفی شدن و سرایت سریع آن را بر اثر گسترش وسایل ارتباط جمعی در مقیاس جهانی نادیده میگیرد.
براین اساس باید گفت بر خلاف ادعای یاد شده صرف وجود یک حکومت سکولار در ایران (در صورت امکان تحقق) لزوما باعث افزایش دینداری مردم نمیشود. در اصطلاح پژوهشی، شکل حکومت، «متغیر مستقل» و سطح دینداری «متغیر وابسته» نیست و اساسا بین این دو رابطهای پیچیدهتر از این معادله ساده بر قرار است.
سخن منتقدان در این زمینه البته آمیزهای است از اظهارات یادشده و اظهاراتی سیاسی نظیر اینکه روحانیت شیعه نتوانست وعدههای مادی و معنوی داده شده در انقلاب را محقق کند و از این نظر شایسته انتقاد فراوان است. این سخن دیگری است که البته درباره آن باید گفت هیچگاه در بیان مدافعان جمهوری اسلامی نشانی از تاکید بر تحقق همه شعارهای انقلاب وجود نداشته و برعکس از تحقق نسبی آنها و حتی در برخی زمینهها از «عقب ماندگی» (تعبیر رهبر انقلاب درباره شعار عدالت) سخن رفته است که خود گویای نوعی واقع بینی است نه شعار زدگی است.
شعار سال، با اندکی تلخیص واضافات برگرفته از جامعه خبری تحلیلی الف، تاریخ انتشار: ۲۷ فروردین ۱۴۰۱، کد خبر: ۴۰۱۰۱۲۷۰۰۱، www.alef.ir