شعار سال: حجت الاسلام و المسلمین سید احمد اشکوری، یکی از اساتید حوزه علمیه قم با تأکید بر اینکه طرحهایی که به عنوان تعیین محدوده درسی اعلام میشود هیچ کدام طلبگی نیست، گفت: یکی از اشکالات حوزه این است که مدام بگوییم این لازم نیست، آن وقت میبرد، آن اضافه است، این کتاب سخت است و باید برای طلبه کار را راحت کرد، این کلمات را نباید به کار بگیریم. یک مثال برای شما بزنم. من یک وقتی فکر میکردم که چرا در حوزههای قدیم ما کتابهای درسی سخت بود. مثلا شرح الفیه ابن مالک برای سیوطی سخت و برای ابن عقیل راحت است. طلبههای ۱۰۰ سال و ۲۰۰ سال پیش عقل نداشتند که این راحتتر است؟! مثلا در فقه ابتدایی، شرح لمعه سخت است و شرایع فقه راحت است. چرا شرایع نمیخواندند؟ یعنی این قدر مثل آقایان امروز عقل نداشتند که این راحت است؟! میخواستند علم ملکه باشد. زحمت بکشد و سعی کند تا یک چیزی را به دست بیاورد؛ این در خاطرش میماند.
مشروح گفت و گو با حجت الاسلام و المسلمین سید احمد اشکوری را در ادامه میخوانید:
نظر شما در مورد «طرح اصلاح محدوده کتب درسی و آموزش حوزههای علمیه» چیست؟
متأسفانه حوزههای ما از نظر نشاط علمی و انگیزههای کاری علمی مثل قدیم نیست. ان شاء الله به کسی برنخورد، شاید یکی از جهاتش این است که بزرگان ما سبک ساده زیستی قدیمی را از دست داده اند. ما در نجف بودیم و با آقایان حکیم، خویی، شاهرودی، سید عبدالهادی شیرازی و سید محمود شیرازی رفت و آمد داشته ام؛ اینها یک صدم تشریفاتی که الآن آقایان دارند را نداشتند. الآن دنیای ما مادی است و یک قدری ناخودآگاه اینها تحت تأثیر قرار گرفته اند. دومین دلیل «تنبلی» است. تمام زندگی ما در مقایسه با سابق، تنبلی است و حاضر نیستیم جدیّت داشته باشیم و در درس، تدریس، کارهای فرهنگی و کارهای علمی آن طوری که باید و شاید نیستیم.

مثلا یک آقای جوان منزل ما آمده بود و حرفهایی میزد. به او گفتم بینک و بین الله تو امروز چه قدر کار کرده ای؟ گفت یک ساعت و نیم بوده است. گفتم من ۹۰ سال عمر دارم و هر روز هشت ساعت کار میکنم. من نمیخواهم خودم را معرفی کنم، ولی این جدیّت است. من در یک سخنرانی مهم در تهران رسما گفتم. این که میگویم مهم، آقای لاریجانی و وزیر ارشاد هم بودند و شخصیتهای بزرگی حضور داشتند. گفتم من متأسفم!
الآن آقایانی که میگویند ما طلبه هستیم هر روز چهار ساعت روبروی تلویزیون مینشینند و فوتبال و امثال اینها تماشا میکنند و نیم ساعت هم کار جدی نمیکنند.سومین اشکال این است که مدام بگوییم این لازم نیست، آن وقت میبرد، آن اضافه است، این کتاب سخت است و باید برای طلبه کار را راحت کرد، این کلمات را نباید به کار بگیریم. یک مثال برای شما بزنم. من یک وقتی فکر میکردم که چرا در حوزههای قدیم ما کتابهای درسی سخت بود. مثلا شرح الفیه ابن مالک برای سیوطی سخت و برای ابن عقیل راحت است. طلبههای ۱۰۰ سال و ۲۰۰ سال پیش عقل نداشتند که این راحتتر است؟! مثلا در فقه ابتدایی، شرح لمعه سخت است و شرایع فقه راحت است. چرا شرایع نمیخواندند؟ یعنی این قدر مثل آقایان امروز عقل نداشتند که این راحت است؟!
میخواستند علم ملکه باشد. زحمت بکشد و سعی کند تا یک چیزی را به دست بیاورد؛ این در خاطرش میماند.
الآن یکی از آفات حوزه «امتحان» است. طلبه یک روز چیزی را حفظ کند و امتحان بدهد و بعد هم فراموش کند. یعنی طرحهایی که به عنوان تعیین محدوده درسی اعلام میشود هیچ کدام طلبگی نیست. یک وقت من در مدرسه جدید و دانشگاه هستم و میخواهم برگهای را [امتحان بدهم]تا اینکه سمتی را پیدا کنم؛ طلبه این طور نیست؛ لذا ما طلبه به این معنای طلبه نداریم. الآن میگویند ۸۰ هزار یا ۹۰ هزار طلبه در قم هست
؛ خروجی آن چه قدر است؟! ضعف است.

من خیلی معذرت میخواهم. آقایی به منزل ما آمد که از خویشان ما در مشهد است. پدر خانمش مدرسهای داشته و آن مدرسه را خراب کرده اند و توسعه داده اند و ساخته اند و بعضی طبقاتش هم تکمیل شده است. این جوان به خانه ما در قم آمد. به من گفت حوزه نباید بی در و پیکر باشد و باید نظم باشد. ما از این حرفها خیلی شنیده ایم. به او گفتم همین حوزه بی در و پیکر، «خمینی» را ساخت؛ شما در این ۴۰ سال چند «خمینی» درست کرده اید؟! همان حوزه بی در و پیکر چنین شخصیتی را ساخت. من شخصیتهای فوق العاده دیگر را کاری ندارم. ولی چون او خودش روح انقلابی داشت با او این طور صحبت کردم.
یک چیزی را در آخر اضافه کنم؛ اینکه ما عصر ادعا هستیم و هرکسی ادعایی میکند. چون من خیلی معاشر هستم. آقای شیخ خیلی جوانی که شاید ۲۵ سال سن داشت، پیش من آمد که او را نمیشناختم. گفت من الآن چند سال است طلبه حوزه نجف هستم. گفت من گلستان سعدی و دیوان حافظ را درس خوانده ام و درس داده ام. گفتم خیلی خوب شد که به شما برخورد کردم، چند سؤال برای من گیر است، چون من نه درس خوانده ام و نه درس داده ام. گفتم چرا اول گلستان سعدی میگوید «منّت خدای را عزوجل» و نمیگوید منت خدای را تعالی؟ گفت نمیدانم. گفتم منت ذلت دارد؛ میخواهد بگوید من منت را به کسی میبرم که عزیزترین همه است.
چند سؤال این طوری از گلستان کردم و بعد گفتم در دیوان حافظ میگوید «اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را/ به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» چرا گفته «اگر آن ترک شیرازی» و نگفته آن ترک تبریزی؟ حال اینکه حروف شیرازی با حروف تبریزی یکی است و وزن شعری به هم نمیخورد؛ شیراز ترک ندارد و تبریز دارد. کمی فکر کرد و گفت نمیدانم. گفتم ترک در اصطلاح عرفا به جوانان زیبا و دارای قد رسا میگویند و شیراز هم شهر گل و بلبل است. آن وقت «به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را» به چه معنا است؟ کمی فکر کرد و گفت نمیدانم. گفتم هندوهای هند یک چیزی مثل خال قرمز بر پیشانی خودشان میکشند و این خیلی خوشگل میشود. گفتم آشیخ برو درس بخوان؛ حرفهای مزخرف چیست؟
در آغاز سال تحصیلی حوزه نکات خیلی خوبی را فرمودید. این روزها بحث اصلاح متون درسی حوزه مطرح است...اصلاح نیست؛ بی سواد کردن است. من صریح به شما بگویم، اصلاح نیست.
راه برون رفت از این ایرادات و مشکلات چیست؟راهی نداریم؛ چون هر روز هم بیشتر میشود.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از پایگاه اطلاع رسانی جماران، تاریخ انتشار:۱۶ مهر ۱۴۰۱، کدخبر: ۱۵۶۹۵۰۰، www.jamaran.news