شعار سال : شاید همه ایرانیان مصدق را با ملی شدن صنعت نفت و برعکس میشناسند. شاید پرمناقشهترین شخصیت تاریخ معاصر در ۸۰ سال اخیر مصدق بوده است.بالغ بر ۷۰ سال از کودتای ۲۸ مرداد میگذرد و بحثها حول این کودتا تمام نشده است. گروهی از فرط ناراحتی و تعلق خاطر به سلسله پهلوی با وجود اعتراف امریکا به کودتا، معتقدند این کودتا یک حرکت ملی بوده است. در طرف مقابل برخی گروههای مذهبی هم معتقدند اختلاف مصدق با کاشانی باعث شکست نهضت شده است. همه این موارد مصدق را به یک شخصیت پرمناقشه در تاریخ ایران تبدیل کرده است. اما آیا مصدق را باید تنها حول محور ملی شدن صنعت نفت و پس از آن کودتا بررسی کرد؟ پیشینه مصدق تا زمان نخست وزیری و بررسی دوره نخست وزیر با تمرکز بر سایر مسائل در کنار نفت، موضوعی است که کمتر به آن توجه شده است. در این سلسله یادداشت که برگرفته از جلسات موسسه مطالعاتی تحریریه بوده و به کوشش دکتر رسول رئیس جعفری اقتصاددان و پژوهشگر حوزه اقتصاد و تاریخ تهیه شده است تلاش میشود نگاهی فراتر از نفت به مصدق صورت پذیرد. مطالب ارایه شده از قسمت یک تا سه ، مجموعه ای بیست و یک قسمتی است .
قسمت اول: پیشینه خانوادگی
به لحاظ تاریخی انسان در هر مقطعی که تصمیم میگیرد منشعب از تجربه زیسته آن است و هر فردی بر اساس سازههای ذهنیاش در گذر زمان که ناشی از تجربه زیسته، محیط خانواده، تعاملات اجتماعی و ... است رفتار کرده و تصمیم میگیرد؛ بنابراین وقتی کسی بخواهد مصدق را بررسی کند ناگزیر است برای ملی شدن صنعت نفت، «او» را بشناسد. برای ارزیابی تصمیمات او باید فراز و نشیب زندگیاش را بررسی کرد. مصدق وقتی نخست وزیر میشود هفتاد ساله و وقتی کودتا میشود ۷۱ ساله است. از ۱۲۸۵ که مشروطه شکل میگیرد تا ۱۳۳۸، ۴۵ نخستوزیر داشتیم و مصدق یکی از مسنترین نخست وزیر تاریخ ایران است. او در اوج پختگی به این سمت رسیده و رزومهای دارد که هیچ کس ندارد.
او به لحاظ علمی تصدیق از مدرسه عالی علوم سیاسی پاریس و دکترای حقوق از سوییس دارد و در زمانی که ۹۸ درصد کشور بیسواد بودند دکترا داشته است. به لحاظ تجربی و اداری چند بار وزیر مالیه و عدلیه بوده است. چند دوره نماینده مجلس بوده است. اتفاقاتی مانند تغییر سلطنت، ملی شدن صنعت نفت و ... در دوره او رخ داده است. مصدق در دوره ۶ پادشاه زندگی کرده و از نزدیک با همه اینها ارتباط داشته است. او سرنوشت اینها را از نزدیک دیده است؛ ناصرالدین شاه کشته میشود. مظفرالدین شاه مریض میشود. محمد علی شاه تبعید میشود. با احمدشاه ارتباط نزدیکی داشته و سرنوشت او را دیده است. رضاشاه هم تبعید شده است. دو کودتا ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ در زندگی او رخ میدهد. یکی کودتای سید ضیا و دیگری کودتا برای براندازی دولت او. دو جنگ جهانی را از نزدیک در ایران و اروپا دیده است. یک انقلاب مشروطه و تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی را دیده است.
پس این آدم در امور سیاسی در همه این ادوار محوریت سیاسی داشته و نماینده، وزیر و ... بوده است. زندگی مصدق به نوعی تاریخ سیاسی معاصر ایران است. با این وجود مصدق زیر سایه نفت است در حالیکه او عقبه و پیشینه و عملکرد و گذشتهای دارد که میتواند رهبر نهضت ملی شدن نفت باشد. بر اساس تجارب و زندگی اش این کار را کرده تا جایی که امریکا و انگلیس از غیردموکراتیکترین مسیر ممکن مثل کودتا دولت را تغییر میدهند. این کودتا در تغییر رابطه ما با امریکا و انگلیس تاثیر دارد. اینکه بعد از انقلاب اسلامی سفارت را اشغال میکنند به دلیل بیمی بوده که از تجربه کودتای ۲۸ مرداد وجود داشته است

قسمت دوم: از مستوفی گری تا نمایندگی مجلس
در بخش قبل اشاره شد که مصدق اصل و نسب پدر و مادریاش در تاریخ چیست و رسیدیم به اینکه از سمت پدری به خاندان مستوفیان آشتیانی میرسد که فرزندان بزرگ میرزا محسن هستند و ۶ نخست وزیر از دل این خاندان بیرون آمده است؛ قوام السلطنه، وثوق الدوله، حسن مستوفی الممالک، احمد متین دفتری، محمد مصدق و سهام سلطان بیات. اینها برخی چند دوره نخست وزیر بودند.
حسن مستوفی الممالک در سختترین شرایط نخست وزیر بود و جزو رجال آزادی خواه است و در داستان روی کار آمدن رضاشاه او جزو مخالفان و رئیس مجلس است. او با سایر مخالفان مانند مصدق و مشیرالدوله در ابتدا تصمیم میگیرند به جلسه نروند بعد با تحریک مصدق میروند، چون مصدق میگوید به یک توپچی ده سال حقوق میدهند برای بزنگاه جنگ. الان آن بزنگاه ماست. موقوفه این خاندان دانشگاه الزهراست که آرامگاه خودش و پدرش آنجاست.
پدر مصدق وزیر مالیه کشور و مهمترین شخصیت مالی کشور بوده و مادرش هم نوه عباس میرزا و نتیجه فتحعلی شاه و دختر نصرت الدوله فیروز بوده است. فیروز پدر عبدالحسین فرمانفرما بزرگ است. او ۳۵ بچه دارد که خودش جزو رجال اصلی تاریخ معاصر کشور است. از مریم فیروز که همسر کیانوری بوده تا خداداد فرمانفرمایان که رییس بانک مرکزی دوره پهلوی بوده تا فرزندان دیگر مثل عباس میرزا فرمانفرما که در ارتش بوده و فیروزمیرزا نصرت الدوله که پسر فرمانفرماست و در قرارداد ۱۲۹۹ با وثوق الدوله و صارم الدوله نقش دارد. آخرینش هم حافظ فرمانفرمایان استاد دانشگاه تهران در دانشکده ادبیات است؛ بنابراین اینها خانواده گستردهای از لحاظ علمی و سیاسی هستند.
یکی از خالههای مصدق هم همسر مظفر الدین شاه است و به لحاظ خانوادگی از سوی پدر و مادر جز خانوادههای درجه یک کشور از لحاظ ویژگیهای اخلاقی، سیاسی و ... هستند؛ بنابراین این خانواده متنفذ، صاحب علم و دانش، فرهنگ و ... است. تا پیش از تشکیل دولت مدرن، مدارس و دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی و دانشگاه تهران، افراد تخصص را به صورت خانوادگی دریافت میکردند. یعنی آموزش از خانواده دریافت میشده است. بسیاری از کسانی که در مستوفی گری مالی هستند خانوادهشان این گونه بوده است. طبیبها، نظامیان و ... هم چنین بوده است.
پس مصدق از خانواده گمنامی نیست و قدم به قدم پیش رفته است. مصدق در ۲۶ خداد ۱۲۶۱ در محله سنگلج به دنیا آمده است. ناصرالدین شاه در سال ۱۲۷۵ ش. کشته میشود؛ بنابراین مصدق ۱۴ سال از زندگیاش را در دوره ناصری گذرانده است. پدر مصدق در ۱۱ سالگیِ مصدق در سال ۱۲۷۱ فوت میکند. او بعد از فوت پدر به لقب مصدق السلطنه نایل میشود. در ۹ سالگی لقب تشریفاتی مستوفیگری میگیرد؛ بنابراین تا ۱۱ سالگی در کنار پدر بوده و خاطرات زیادی از او نقل میکند.
بعد اتفاق مهمی در زندگی اش میافتد و شاید یکی از اولین اقدامات ملی کشور است که به انعقاد قرارداد رژی و انحصار امتیاز تنباکو برمیگردد. داستان تحریم تنباکو جز اقوال مشهور است. ناصر الدین شاه یک دوره ۵۰ ساله پادشاه و حدود ۴۸ سال شمسی پادشاه است و در این دوره امتیازات زیادی واگذار شده است. اما چیزی که با اعتراض سراسری مردم روبه رو شد همین تنباکو بود که با فتوای میرزای شیرازی حرام اعلام شد و در نهایت هر چند به هزینه پرداخت غرامت، ملغی شد.
اینجا نخستین جرقههای ملیگرایی در ذهن مصدق که خانوادهاش با این وضعیت همراه بودند، زده شد. دربار و رجال و اشراف هم با این اعتراضات همراه بودند و شاید بسط این داستان به عموم مردم به دلیل همراهی نخبگان اجتماعی سیاسی و تحریم میرزای شیرازی و حمایت همه جانبه مردم از این فتوا بود. مصدق شاهد و ناظر این تحولات از نزدیک بوده است و دید که چطور قدرت مردم میتواند این اتفاق را رقم بزند.

قسمت سوم: مالیه روح مشروطه است
سه نقش کلیدی در مشروطه برای مصدق برشمردند. نخست اینکه او به نمایندگی مجلس اول از اصفهان انتخاب و وارد مجلس شد. در این دوره اعتبارنامه مصدق رد شد. درباره اینکه چرا اعتبارنامه مصدق رد شد تاکنون حرفی گفته نشده است. اما بیان آن جالب است. یکی از شروط انتخاب وکلا در آن دوره این بود که نماینده مجلس باید ۳۰ سال سن داشته باشد. در آن دوره شناسنامه هم نبود و همه چی برداشت آدمها بود. وقتی مصدق انتخاب میشود، نماینده کرمان وکیل الممالک به اعتبار نامه مصدق اعتراض میکند و میگوید او شرط سنی ۳۰ سال را ندارد!
میگویند استدلالت چیست؟ میگوید مرتضی قلی خان نوری وکیل الملک در کرمان شوهردوم مادر مصدق در فلان تاریخ فوت کرده است و سنگ قبرش هم موجود است. اگر فرض بگیریم نجم السلطنه عده شرعی را رعایت کرده است و بلافاصله با میرزا هدایت الله وزیر دفتر ازدواج کرده باشد و بلافاصله باردار شده باشد باز هم امکان ندارد مصدق السطنه ۳۰ سال را رد کرده باشد. مصدق میگوید، چون این حرف درستی بود من پذیرفتم و اعتبارنامه مصدق در آنجا رد میشود.
در مجلس دوم متمم تغییر میکند. مجلس اول بیشتر طبقاتی است و مصدق به دلیل اینکه همسرش در اصفهان زمین و ملک داشته از اصفهان رای میآورد و کاندیدا میشود که اعتبار نامهاش رد میشود. این در حالی است که در آنجا اعتبارنامه کسانی مثل تقی زاده تایید شده بود که او هم ۳۰ سال نداشت.
طنز تاریخی، اما این است که در مجلسی که در سال ۱۳۲۸ (مجلس شانزدهم) تشکیل میشود، آنجا یک نفر به اعتبارنامه مصدق اعتراض میکند و میگوید مصدق بالای ۷۰ سال دارد پس نمیتواند نماینده شود! آنجا مصدق میگوید: مرتضی قلی خان نوری وکیل الملک در کرمان شوهردوم مادر مصدق در فلان تاریخ فوت کرده است و سنگ قبرش هم موجود است. اگر فرض بگیریم نجم السلطنه عده شرعی را رعایت کرده است و بلافاصله با میرزا هدایت الله وزیر دفتر ازدواج کرده باشد و بلافاصله باردار شده باشد باز هم امکان ندارد من الان ۷۰ ساله باشم!
به هر حال با همان استدلالی که اعتبارنامهاش رد شده بود، این بار اعتبار نامهاش تایید میشود. میبینیم که مصدق در ۲۵ سالگی فردی است که در تراز نمایندگی اول مشروطه است؛ این مجلس جزو بهترین مجلسهای تاریخ ماست. در کنار این داستان، مجمعها و انجمنهای زیادی هم در کنار مجلس شکل میگیرد. حتی تا ۱۳۰ انجمن هم اسم بردند که صنفی و گروهی هستند و کنش سیاسی دارند و شاید شالوده اولیه احزاب هستند.
مصدق در ابتدا عضو مجمع آدمیت میشود. این مجمع به نوعی ریشه فراماسونری اولیه دارد و طرف ملکم خان هستند. مصدق این جا فقط یک جلسه میرود و عضو نمیشود. دلیلش این است که میرزا حسن مستوفی الممالک انجمن انسانیت را راه اندازی میکند که شامل آشتیانیها، گرکانیها و فراهانیهای مقیم مرکزند. در این انجمن بیشتر طبقه مستوفی و اهالی گرکان و تفرش و آشتیان هستند. این منطقه رجل قوی مانند قائم مقام دارد و بیشترشان هم مالی چی هستند.
مصدق در ۲۵ سالگی عضو انجمن انسانیت و نایب رئیس آن میشود؛ مجمعی که اندازهاش در این است که حسن مستوفی الممالک رئیسش است و جزو چند نفر برتر مشروطه است. این انجمن یک کنش جدی در مشروطه دارد. اعضای این انجمنها اعضای کمیسیون حرب را تشکیل میدهند که کار حفاظت از مجلس را انجام میدهند. مصدق هم به نمایندگی از انجمن انسانیت عضو این کمیسیون است. چون به هر حال شاه حامی نبوده و ارتش هم با اینها نیست بنابراین این کمیسیون سربازان ملی را ساماندهی میکنند و برخی از اسلحهها هم در دست انجمن انسانیت بوده است. مظفر الدین شاه مدت کوتاهی پس از فرمان مشروطیت فوت میکند.
توصیه مصدق به محمدعلی شاه
مصدق در مجمع آدمیت عضو میشود، اما استعفا داده و به مجمع انسانیت میرود مجمع انسانیت، مجمع صنفی قومی از تفرشیها به ریاست میرزاحسن مستوفیالممالک بود. مصدق نایب رئیس میشود. وقتی مجلس به توپ بسته میشود، مصدق از ترس جانش به دلیل عضویت در گروه حرب مدتی مخفی میشود که محمدعلی شاه شورای کبری مملکتی از رجال تشکیل میدهد و حکم دبیری این شورا را محمدعلی شاه برای مصدق میزند.
یک بار محمدعلی شاه از مصدق میپرسد چرا بهبهانی اینقدر طرفدار دارد واسطه نزدیکی ما با او بشو! که مصدق دلیل طرفداری مردم را مشروطه میداند و از محمد علی شاه میخواهد که از مشروطه طرفداری کند. این مجلس بین چهل تا شصت نفر عضو داشته که تقریبا همه را محمد علی شاه انتخاب میکرد، اما هیچگاه جدی گرفته نمیشود و مصدق تنها در یک جلسه شرکت میکند و به واسطه پسر شوهر سوم مادرش که دستیار محمد علی شاه بود اجازه خروج از کشور را برای تحصیلات میگیرد. همان زمان محمد علی شاه به صراحت به مصدق اعلام میکند که در حال فرار از وضعیت ایران هستی! مصدق در اسفند ۱۲۸۷ به پاریس میرود. خلع محمد علی شاه تیر ۱۲۸۸ یعنی چهار پنج ماه بعد رخ داد. مصدق در مدرسه علوم سیاسی، زیرنظر پروفسور شارل دوپیی تحصیل را شروع میکند و از نوامبر ۱۹۰۹ رسما وارد بخش اقتصاد مدرسه علوم سیاسی پاریس میشود.
مصاحبه تاریخی با یک روزنامه فرانسوی
مصدق ۲۷ ساله در ۲۲ اوت ۱۹۰۹ (دوماه بعد از فتح تهران توسط مجاهدین) مصاحبهای با روزنامه فرانسوی لس نوولا داشته که در آن مصاحبه نظرات خود را مطرح کرده است. «سوال: موقعیت احزاب سیاسی ایران چطور است؟ مصدق جواب میدهد: احزاب سیاسی خیلی سادهاند مشروطهخواه و ارتجاعی. مرتجعین از دو یا سه ملا و درباریان سابق از جمله سعدالدوله و امیربهادر که به سفارت روس پناهنده شدند، تشکیل شده است، اما مشروطهخواهان نه تنها افراد منورالفکر بلکه تمام مردم را با خود همراه کردند. ایرانیها نه تنها آزادی میخواستند بلکه بر اساس اعتقادات مذهبی از مشروطه دفاع میکنند، زیرا بر اساس نظرات علمای شیعه مردم باید به نظرات علمای بزرگ اقتدا کنند حضرت ملاکاظم خراسانی مشروطهخواه است. در متن مصاحبه مصدق آمده است «قانون اساسی متضمن یک مجلس شورای ملی است که مامور نظارت بر دولت و وضع قوانین است.» " در ادامه گفت: مصدق در پاسخ به سوالی در مورد وضعیت بد اقتصادی میگوید:تمام سلطنتهای مستبد کشورها را به سمت نابودی سوق دادند به جاهایی که استبداد در آن حکومت میکند، نگاه کنید به خوبی مشخص است که اولین نتیجه استبداد فقر مردم است. به علاوه واردات ایران همیشه بیش از صادرات است مخارج بیش از درآمد است و یکی از مهمترین قابلیتهای مجلس برقراری تعادل بین مخارج و درآمد است ومجلس کار تشکیلات مالی را شروع کرد و اطمینان داریم که با لطف تلاشهای سخت سران کشور رونق و بهروزی از نو خواهد آمد. این نکته را به خاطر داشته باشید که مصدق ۲۷ ساله، ۱۱۰ سال قبل این سخنان را مطرح کرده و وظیفه مجلس را به خوبی تبیین کرده است. مصدق در جای دیگری گفته که ایران از استبداد خلاص شده پس چرا روسیه با او دشمنی میکند! چرا روسیه با نگهداشتن نیروی نظامی در ایران مشکل ایجاد میکند.
هجرت خانوادگی به نوشاتل سوئیس
دوره تحصیل در پاریس، بر مصدق خیلی سخت میگذرد. از پنج صبح تا پاسی از شب مطالعه میکرد. فرانسهای که مصدق آموخته بود با فرانسه علمی و دانشگاهی خیلی فاصله داشت و مشکل تطبیق داشت. با این حال مصدق توانست نمره ۱۶ را از بیست نمره در درس اقتصاد بگیرد. مصدق به شدت بیمار میشود. بعد از گرفتن مدرک، به تهران باز میگردد و چندین ماه استراحت میکند.
مصدق در سال ۱۲۹۰ با همه خانواده به نوشاتل سوئیس برای تحصیل در رشته حقوق میرود. پس از سه سال دکتری حقوق را در سال ۱۹۱۳ میگیرد. کار تحقیقاتی تحت عنوان مسئولیت دولت برای اعمال خلاف قانون مستخدمین، به زبان فرانسه را انجام داده است. عنوان پایاننامه وصیت در حقوق اسلام (مذهب شیعه) است که به مادرش تقدیم کرده است. در این پایاننامه، به تاثیر مذاهب درحقوق پرداخته و تصریح دارد که قرآن به جزئیات احکام نپرداخته و حقوق اسلامی از منابع دیگری برداشت شده و به یک روششناسی متقن تصریح و تاکید میکند که نباید نظریاتی را مطرح کرد که کسی از منابع آن خبر ندارد.
مخالفت با تعدد زوجات
وی در ادامه افزود: مصدق در واقع یک اسلامشناس بوده که قرآن و حدیث را بررسی کرده و بر همین اساس، از تعدد زوجات انتقاد میکند. حتی اشاره دارد که شرح مبین آن را جایز دانسته، اما شرایط سختی تعیین کرده که رعایت آن مشکل است. در زندگی شخصی این نکات را رعایت میکرد و همواره به همسرش وفادار و متعهد بود. بعدها در دادگاه کودتا در سال ۳۲ این موضوع برایش دردسر شد. چون قاضی دادگاه به تقیزاده مراجعه کرده بود و گفته بود که پایاننامه مصدق را بررسی کنید و خلاف شرع را تعیین کنید. همان زمان، تقی زاده به قاضی گفت که آنقدر دستت خالی است که دنبال حکم ارتداد میگردی، اما این یک کار دانشگاهی است!
انتشار سه کتاب مهم توسط مصدق
مصدق در اردیبهشت ۱۲۹۳ با دکتری حقوق به ایران بازمیگردد. از طرف، ولی الله نصر به مدرسه علوم سیاسی برآی تدریس دعوت میشود و کلیه کتابهای خود را به دانشکاه اهدا میکند تا مبادا وقتی به خانهاش میریزند این کتابها را به عنوان سند جرم مطرح کنند.
مصدق در این مدت، سه کتاب منتشر میکند که اولین کتاب ۱۳۹۳ تحت عنوان کاپیتولاسیون و ایران در تیراژ پنج هزار نسخه تدوین میکند. او این کتاب را تحت عنوان مسئولیت اجتماعی به صورت رایگان منتشر کرد. در بخشی از این کتاب آورده است که لازمه لغو کاپیتولاسیون تدوین حقوق اساسی، حقوق مدنی و حقوق تجارت است. دول اروپایی نمیتوانند بگویند که باید از قوانین آنها تقلید کرد. ارسطو میگوید که حقوق مثل آتش نیست که بین ایرانیان و یونانیان به یک طریق مشتعل باشد (اتهامی که زده میشود که دانش او به روز نیست اصلا درست نیست.) منتسکیو در روحالقوانین گفته قوانین سیاسی و مدنی باید مخصوص به ملتی باشد که قوانین برای آن ملت وضع شده است. قانون باید مطابق طبیعت یک مملکت باشد. قوانین مملکت سردسیر برای گرمسیر و قوانین مملکت کوچک برای مملکت بزرگ مفید نخواهد بود. قوانین باید مطابق ثروت و تجارت و اخلاق ساکنین باشد. قوانین اگر از مملکتی به مملکت دیگر برود باید مطابق با احتیاجات مملکت ثانی تغییر پذیرید. این موضوعات را مصدق، ۱۲۹۳ یعنی صد و ده سال پیش مطرح میشود. مصدق در جای دیگری گفته که دول خارجی نمیتوانند بگویند که چرا به اتباع آنها مالیات تحمیل میکنند، چون خودشان هم چنین تحمیلی دارند. بلکه باید قانون صراحتا معلوم باشد. اگر قرار است نظم برقرار شود خلاف کننده باید بداند که اگر خلافی کرد مجازات او چیست؟ تا زمانی که قانون جزایی ما مدون نشود و نزد آنها به درجهای، قبول نگردد و نزد ساکنان هم بدون امتیاز اجرا نگردد، راضی نمیشوند که اتباع خود را به اختیارات قضات ما بسپارند. مصدق این کتاب را در ۳۲ سالگی نوشته است.
دومین کتاب را مصدق درسال ۱۲۹۳ تحت عنوان «شرکت سهامی در اروپا» نوشته است. این کتاب ۱۰۳ صفحه است؛ که شرکت سهامی و اداره و ومدیریت و انحلال شرکتها را در حالی توضیح میدهد که هنوز قانون تجارت در کشور تدوین نشده است. در نهایت توصیه میکند که برای رونق گرفتن آقتصاد باید شرکت سهامی راه بیفتد.
عنوان کتاب سوم مصدق، دستور در محاکم حقوقی است که ۴۹۷ صفحه است. مصدق استاد حقوق دانشگاه هست، اما همزمان مجله علمی به کمک سهامالدین غفاری، موسی شیبانی و یحیی دولتآبادی راه میاندازد. این مجله دوازده شماره منتشر شده و در این مجله مقالاتی علمی وزینی منتشر میشود. تراز مصدق فارغ از جنبههای سیاسی از نظر علمی بسیار وزین و در حد استاد دانشگاه تهران است. تعداد افراد دارای دکتری در آن زمان بسیار محدود بود و این امکان، وجود داشت که بتوان با دست آنها را شمرد.
ریاست کمیسیون تطبیق حوالجات
در ابان ۱۲۹۴ مجلس یک کمیسیون به نام کمیسیون تطبیق حوالجات را تشکیل میدهد. مصدق ابتدا به عضویت و سپس به ریاست آن میرسد. وظیفه این کمیسیون تطبیق حوالجات، بودجه و حسابرسی وزارتخانه و ادارات دولتی است. امروز به آن دیوان محاسبات گفته میشود. در واقع در ۳۳ سالگی رئیس دیوان محاسبات میشود. این پست تا سال ۱۲۹۶ در اختیار مصدق است. فعالیت سیاسی مصدق عضویت در حزب اعتدالیون است. آن زمان اعتدالیون و دموکراتها در صحنه حضور داشتند که اختلاف چندانی نداشتند و به هم نزدیک بودند. دلیل عضویت در حزب اعتدالیون نزدیکی و قرابت با علی اکبر دهخدا است. اعتدالیون دهخدا و سید صادق طباطبایی و علی محمد دولتآبادی ومحمد، ولی خان تنکابنی که بعدها صدراعظم میشود در حزب دموکرات، تقی زاده و بهار و سلیمان میرزا اسکندری حضور دارند. پاتوق اعضای دو حزب خانه مصدق بوده است.
رد کردن پیشنهاد مالی سفیر روسیه
برای تبیین روحیات مصدق بهتر است ماجرای کاسپینسکی یا دادن وام به ایران مورد بررسی قرار بگیرد. سپهدار تنکابنی نخست وزیر، مصدق را برای عضویت و ریاست در کمیسیون پنج نفره در کنار انگلیس و روسیه پیشنهاد میدهد که وظیفه آن نظارت بر خرج کردن وام اعطایی بود. کاسپینسکی نماینده تجاری روسیه در ایران و سفیر روسیه با مصدق دیدار میکنند و برای عضویت و ریاست کمیته ماهانه هزار تومان دستمزد به او پیشنهاد میکنند که پنج برابر حقوق ماهانه دویست تومان مصدق در کمیسیون نظارت بود، ولی مصدق آن را رد میکند. مصدق با موضوع قرارداد اعطای وام مخالف بود، چون آن را مخل استقلال کشور میدانست. مصدق این پیشنهاد را در سن ۳۴ سالکی رد میکند و خطاب به سفیر روسیه میگوید. اگر هدف نظارت بر امور مالیه است که من الان در حال انجام این کار با حقوق دویست تومان هستم به همین دلیل، از پذیرش سمت عذرخواهی میکنم.
انتخاب به عنوان معاون وزارت مالیه
شهریور ۱۲۹۵وثوق الدوله نخستوزیر شده و از قوام میخواهد که وزیر مالیه شود. قوام، مصدق را با عنوان معاون انتخاب میکند. در واقع همهکاره وزارت مالیه، مصدق بوده است. همزمان رئیس کل محاسبات و خزانهداری بوده و جالب این است که در این مدت چندین بار وزیر مالیه عوض میشود، اما مصدق همچنان معاون است و ۱۴ ماه در این پست مشغول به کار است که طولانیترین دوره تصدی شغل برای مصدق پس از نخستوزیری است. مصدق کارش را با پاکسازی گسترده انجام میدهد. حتی مصدق نوشته است که وزارتخانه را یک طویله آلوده به حرصها و طمعها کرده بودند که مدت زمان طولانی تحت امر بلژیکیها قرار داشت. مصدق مدیران را به دلیل فساد تحت پیگرد قرار میدهد به طور مثال امتیاز یک تاجر ارمنی لغو شده است که دلیل آن رانتجویی بود و به کشور خسارت زیادی وارد شده بود. حتی مصدق ادعای خسارت میکند و مدیران را متهم به برداشت غیرقانونی میکند و آنها را به دادگاه کشانده و برایشان حکم انفصال میگیرد، اما وثوقالدوله امضا نمیکند. در نهایت مصدق استعفا میدهد که موجب میشود که مصدق محبوب شود. البته درباریان، او را متهم به عوامفریبی میکنند. حتی یکی از روزنامهها نوشت که مصدق کسی است که به خاطر دستمال یک قیصریه را آتش میزند.
بریدن مالیات برای مادر
مادر مصدق با دولت اختلاف مالیاتی داشت. مصدق، چهل تومان مالیات بریده شده مادرش را امضا کرد و همین موجب شد که کارنامه درخشانی به عنوان مرد فسادستیز برایش ثبت شود. مصدق دوباره برای کار و تجارت به نوشاتل سوئیس رفته و گواهی وکالت گرفته و از حق چند بچه که از میوه فروشی دزدی کرده بودند، دفاع میکند و شان اجتماعیاش ارتقا یافته و کار تجاری هم انجام میدهد.
وقتی خبر بسته شدن قرارداد ۱۹۱۹ به ایران میرسد و افشا میشود که با رشوه انجام شده است. مصدق تمام روز را در نوشاتل گریه میکند. همان زمان با محمود افشار پدر ایرج افشار، حمید سیاح پسر سیاح محلاتی از مدیران وزارت امور خارجه دور هم جمع شدند و بنا بر روایت احمد پسرش، تا چندین شب به روضهخوانی و گریهکردن پرداختند. در نهایت، مصدق با نیرالسطنه در فرانسه کمیته مقاومت تشکیل داده و روزنامه صدای ایران را منتشر میکنند. مرکز روزنامه در پاریس بود. چون کنفرانس صلح ملل که در ورسای، به تازگی تمام شده بود و قرار بود جلسات جامعه ملل برگزار شود. این قرارداد (۱۹۱۹) ۱۲۹۹ در ایران هم خیلی سر و صدا میکند. حتی جنبشهای متعددی همچون جنگل شکل گرفت. افزایش مخالفتها فراتر از انتظار بود. حتی دولت ویلسون در آمریکا با آن مخالفت کرده بود لرد کرزن گفته بود اینها باید بدانند که نمیتوانند بزنند زیر بازی. آنها باید بفهمند که پاداشی نمیگیرند همین قرارداد موجب تشدید بریتانیاستیزی در بین ایرانیان میشود. ننگ قرارداد و رشوه گرفتن تا ابد بر پیشانی وثوق الدوله باقی میماند. مصدق او را رها نمیکند و در مجلس علیه وثوقالدوله، نطقی میکند.
همسفر شدن مصدق با کاکس
مشیرالدوله، مصدق را به سمت وزیرعدلیه در ۳۷ سالگی منصوب کرد و او را به تهران فراخواند. در مسیر بمبئی به تهران، با پرسی کاکس وزیر مختار بریتانیا درایران همسفر میشود. وقتی مصدق میگوید من از بندر بوشهر به تهران میروم، کاکس میگوید مگر آنجا بندر ایران است شما حاکمیتی ندارید! که مصدق میگوید میگوید بله بندر ایران است و تا آخرمسافرت با کاکس حرف نمیزند و مصدق میگوید که من تلخی آن خنده را هیچ وقت فراموش نکردم.
شهریور ۱۲۹۹ فرمانفرما حاکم شیراز بعد از چهار سال استعفا میدهد و اوضاع شیراز به هم میریزد. در آن زمان، پرنس ارفع نماینده رسمی ایران در جامعه جهانی تحت حمله راهزنان قرار گرفت و همزمان برسر انتخاب والی فارس دعوای بزرگی رخ میدهد. آن زمان مصدق به شیراز رسیده بود و مردم شیراز تقاضا میکنند که مصدق والی فارس بشود. اما مشیرالدوله مخالفت میکند که حکومت فارس خیلی کار سختی است و مصدق باید وزیر شود. حکومت کردن بعد از فرمانفرما کار مشکلی است. شما این نکته را مدنظر قرار بدهید که ثروت فرمانفرما روزی که رضا خان به شاهی میرسد ۱۷ میلیونتومان است.
رد کردن پیشنهاد مالی ۱۴۰ هزار تومانی در سال
مصدق در نهایت به عنوان والی فارس انتخاب میشود. البته مصدق در مورد حاکمیت بنادرهم سوال میکند که مشیرالدوله پاسخ میدهد که تنها فارس. هر دو شخصیت مشیرالدوله و مصدق که به فسادستیزی شهره هستند، دو طرف طیف قرار گرفتند. شیرازیها به مصدق میگویند حقوق وزیر ماهی هفتصد تومن است، اما اینجا حقوق دولتی، ماهی شش هزار تومن است. نماینده قوام میگوید آقای قوام هم ماهی دو هزار تومان میدهد. نماینده صولت الدوله قشقایی هم ماهی دو هزار تومان تعهد میدهد تا پرداخت شود. نماینده نصیرالملک هم سالی بیست هزار تومان تعهد میکند که در کل سالی ۱۴۰ هزار تومان میشود مصدق میگوید که من این پول را نمیخواهم، چون کسی که دو هزار تومان به من بدهد چند برابرش را به زور از مردم میگیرد بنابراین من از شما پول نمیگیرم. در نهایت بزرگان میگویند ما به شما پول نمیدهیم، اما همان زمان مصدق میگوید منظورم این بود که به زور از مردم نگیرید و آنها تعهد میدهند که پول زور از مردم نگیرند.
پس فرستادن ۴ هزار تومان از حقوق ۶ هزار تومانی والیگری فارس
مصدق میگوید من بیشتر از دو هزار تومان برای زندگی نمیخواهم. از ریاست ارتش تا امنیت راهها و گرفتن مالیات و تامین آذوقه و برعهده والی بوده که شغل بسیار خوب و پردرآمدی محسوب میشد. مصدق به عمارت حکومتی رفته و برای کارکنان ادارات ساعت ورود و خروج تعیین کرد.
حذف پنجاه هزار تومان بودجه غیرضروری
مصدق از اداره مالیه درخواست میکند تا بودجه را برایش بفرستند و پنجاه هزار تومان از بودجه غیرضروری را حذف میکند. در واقع بدون تغییر در دریافتی کارکنان، بودجه را متوازن میکند.
قبول نکردن پیشکش به جز چند لیمو
مصدق در بدو ورود به فارس، هیچ پیشکش و هدیهای دریافت نمیکند. روزنامه ایران ۲۲ مهر ۱۲۹۹ نوشته است که والی فارس از هیچ کس پیشکش قبول نکرد جز از یک نفر که چند لیمو برای او آورده بود و نوشته که ایشان باید سرمشق دیگران باشد. مصدق اقدامات اشتباه فرمانفرما را در گروگان گرفتن فرزندان بزرگان ایلات و عشایر همچون پسر صولت الدوله که با انگلیسیها مبارزه کرده بود را اصلاح و آنها را آزاد کرد. به همین دلیل، در کوچ آن سال هیچ ناامنی رخ نداد. آبان ۹۹ مشیر الدوله استعفا میدهد و در نهایت مصدق استعفا میدهد. اما فتحالله خان اکبر سپهدار رشتی نخستوزیر جدید، قول میدهد که استقلال مصدق را نقض کند و به همین دلیل مصدق همچنان به کارش ادامه میدهد.
مصدق و کمبود ذغال
موضوع ذغال اهمیت زیادی دارد. ان سال، کمبود ذغال رخ میدهد. پیشتر روستایان بین راه بوشهر تا شیراز را مجبور میکردند که احشام خود را در اختیار ذغال فروشان قرار دهند تا ذغال را به شهر برسانند که مصدق آن را برخلاف منطق و عدالت میداند؛ و میگوید دلیلی ندارد که مردم دهات برای ذغال شهر کار مفتی انجام دهند و برخلاف عدالت میداند، زیرا علافها هزینه بیشتر میگیرند. به همین دلیل، تکلیف میکند که مکاریهایی که بار از شیراز به بوشهر میبرند مکلف هستند که که در برگشت ذغال بیارند. یکی از سردستهها مکاریها (افرادی که چهارپا داشته و اجاره میدادند) که از اعیان شیراز بود، در نامهای به مصدق، درخواست میکند که او را معاف کنند که، چون بار و کالای وارداتی دارد و متضرر میشود که مصدق آن را رد کرده و تصریح دارد که تبعیض قائل نمیشود. او به نصیرالدوله مراجعه کرده و نصیرالدوله مخفیانه او را مستثنی میکند. وقتی مصدق میفهمد استعفا میدهد و به شیرازیها میگوید که عهد کرده بودید چیزی را از مردم به زور نگیرید و به عهدتان خیانت کردید. در نهایت شیرازیها عذرخواهی میکنند و تعهد میدهند که خلاف حرفش کاری نکنند. شما باید اندازه خاندان قوام و نصیرالملک را در شیراز بدانید تا متوجه شوید که ایستادن مصدق جلوی آنها چقدر شجاعانه بود.
حل مشکل ایلخانی
داستان درگیری قشقاییها با انگلیسیها داستان مهم دیگری است که زمان مصدق رخ داد. صولتالدوله با انگلیس میجنگد و تعدادی انگلیسی و قشقایی کشته میشودن. در نهایت با فشار انگلیس، عنوان ایلخانی از صولتالدوله گرفته شده و به پسرعموی او سردار احتشام داده میشود. همین موضوع به عامل ناامنی فارس طی سالها تبدیل میشود. در نهایت مقرر شده بود که این منصب بار دیگر به خاندان صولتالدوله بازگردد، اما فرمانفرما تقاضای شصت هزار تومان رشوه میکند و صوالت الدوله نمیپذیرد. با حکمیت مصدق، مقرر شد که صولت الدوله سمت ایلخانی را نپذیرد و حکم برای ناصر خان پسرصولت الدوله زده شود و حکم ایل بیگی به نام نصرالله خان پسرسردار احتشام زده بشود یعنی یک توازنی بین این دوطایفه ایجاد کرده و ۱۵۰ تومان به عنوان حق دیوان برای ثبت این موضوع گرفته میشود.
سپهدار رشتی نخستوزیر که مطلع میشود فکر میکند مصدق این موضوع را با پول پیش برده و تلگراف تندی میزند؛ که به چه مجوزی این کار را انجام داده است. مصدق در پاسخ میگوید عمل ماموران باید منطبق با قانون و آیین نامه باشد در مورد انتخاب ایلخان و ایلبیگی آییننامه وجود نداشت و من مطابق سابقه عمل کردم همواره حکم ایلخان را والی فارس میزند. دفتر ۱۵۰ تومان بابت کار دفتری و اداری گرفته است و جز این هیچ پولی گرفته نشده است. مصدق خواستار عذرخواهی سپهدار رشتی میشود.
سیدضیا
سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتای سیدضیا رخ میدهد. سید ضیا رئیس الوزرا میشود. احمدشاه تلگراف میزند، اما مصدق اجازه انتشار عمومی نمیدهد. مصدق همان روز تلگرافی به احمدشاه زده و اعلام میکند که زیر بار دولت کودتا نمیرود و دو روز بعد که سید ضیا میفهمد او را به رسمیت نشناخته به مصدق تلگراف میزند و او را تهدید میکند.
پایگاه تحلیلی خبری شعار سال ،برگرفته از منابع گوناگون