شعار سال: روزنامه شرق دگرگونیهای اجتماعی ایران در نخستین سالهای سده چهاردهم خورشیدی را در مطلبی روایت کرده است.
١- جنبش مشروطیت ایران در سال ١٢٨٥ خورشیدی، این سرزمین دیرینه را در شرایطی دگرگونه نسبت به آنچه پیش از آن بود، جای داد. جامعه ایران در دهههای پیش از جنبش مشروطیت به دلایل گوناگون، برای پیدایی برخی دگرگونیها مهیا شده بود. سرخوردگیِ برآمده از دو شکست سنگین در برابر روسها در سالهای آغازین حکومت قاجارها و پیجویی برای آگاهی از زمینههای چنین ناکامیهایی در برابر کشور همسایه، فرستادن جوانان ایرانی به اروپا برای دستیابی به علوم و فنون نوین، فشار روزافزون حکومت استبدادی قاجار همزمان با نابسامانیهای گوناگون سیاسی، اجتماعی و اقتصادی که نارضایتیهایی را برانگیخته بود و سرانجام آشنایی بیشتر ایرانیان با دستاوردهای صنعتی جهان آن روزگار تا میانه عصر قاجار، بستری فراهم ساخت تا جامعه راکد ایرانی به خود تکانی دهد. مشروطیت در کنار جنبه سیاسی و شوریدن بر استبداد حکومتی، جنبههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی را دربرمیگرفت که جامعه آن روزگار ایران را متاثر ساخت. ایران پس از مشروطیت با زمانه پیش از آن تفاوتهایی چشمگیر داشت. این تاثیرها به اندازهای بود که بازگشت به شرایط پیشین دشوار مینمود. در واقع، تصویری که از ایران پس از مشروطیت در تاریخنگاریها و تصویرها و سندهای تاریخی ارایه میشود، با آنچه در گذشته بود، برابر نیست؛ گویی مسیر حرکت ایران در ریلی متفاوت با روزگار پیش از آن جای گرفت. جنبش مشروطیت ایران سرآغاز بسیاری دگرگونیها در تاریخ معاصر ایران به شمار میآید.
٢- سوم اسفند ١٢٩٩ خورشیدی، یک رخداد مهم سیاسی در تاریخ معاصر ایران به شمار میآید. ورود رضا خان میرپنج به تهران و رخداد کودتا مشهور به ٣ اسفند، فرآیندی را آغاز کرد که پنج سال بعد، در ١٣٠٤ خورشیدی به برافتادن حکومت قاجار و روی کارآمدن حکومت پهلوی انجامید. این رخداد سیاسی، اما در کنار پیامدهای گوناگون، همچون جنبش مشروطیت ایران، از جنبه اجتماعی بسیار اهمیت دارد. جامعه ایران در این دوره به هر روی دگرگونیهای فراوان به چشم دید، به گونهای که با جامعه در دوره قاجار بسیار تفاوت کرد. میانه سالهای ١٣٠٤ تا ١٣٢٠ خورشیدی را میتوان دوره جدیدی از جامعه ایران برشمرد که البته مخالفان و موافقانی استوار را در برابر خود میدید.
دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی که در دهههای پایانی حکومت قاجار به ویژه پس از پیروزی جنبش مشروطیت ایران رخ داد، با زوال حکومت قاجار، سویهای تازه در پیش گرفت. این مساله به ویژه در تهران، پایتخت ایران، چشمگیر است. با دکتر منصوره اتحادیه، پژوهشگر تاریخ استاد دانشگاه در رشته تاریخ درباره چگونگی دگرگونیهای جامعه ایران به ویژه در تهران در دهههای پایانی سده سیزدهم و دهههای آغازین سده چهاردهم خورشیدی به گفتوگو نشستهایم.
*تهران در دهههای پایانی سده سیزدهم و نخستین سالهای سده چهاردهم خورشیدی از نظر اجتماعی در چه شرایطی بوده است؟
در آغاز سخن به یک روایت از زبان یک اروپایی در دوره قاجار اشاره میکنم. لرد کرزن فرمانفرمای هند و وزیرخارجه انگلستان که ایران را بسیار خوب میشناخته، درباره تهران اینگونه نوشته است «تهران شهری است زاده و بالیده در شرق، اما حالیه این شهر به کسوتی دیگر درآمده و بدان آغازیده است که تنپوش خود را به محصول خیاطخانههای محله وستاند لندن همانند سازد. تهران اروپائی بیگمان بیدار گشته یا آن که در حال برآمدن است، اما اگر هنوز بتوان تمایزی بین تهران شرقی و اروپائی حس کرد، بایست گفت که تهران شهری است در مسیر اروپائی شدن بر بستر آسیایی». این توصیهای است که در عهد ناصرالدین شاه نگارش یافته، اما مسلما درباره تهران عصر پهلوی اول هم صدق میکرده است.
در اوایل دهه اول قرن خورشیدی جاری حکومت قاجار از بین رفت. این رخداد، بدون ارزشگذاری و داوری، از هر لحاظ چه سیاسی چه اجتماعی، یک دگرگونی بزرگ به شمار میآید. گروهی سیاستمدار با جهانبینی گسترده، پیرامون او را فراگرفته بودند که در پایهگذاری سلسله جدید و برنامه تجدد، از نگاه خودشان، کمک میکردند. در این نگاه، فرنگ و هر آنچه به آن منتسب میشد به ویژه سبک زندگی، پوشاک و رفتار، سرمشق قرار گرفت. این دگرگونیها پیامدهایی همچون بیبندوباری و رفتارهای ناهنجار نیز به دنبال داشت که انتقادهایی را برمیانگیخت.
* این دگرگونیها آیا در همه بخشهای زندگی بود؟
با همه دگرگونیهایی که در دوره پهلوی اول در پایتخت رخ داد، مانند آسفالت یا سنگفرش کردن خیابانها، ساختمانسازی مجلل و مدرن همچون کاخ دادگستری، ساختمان ثبت اسناد یا وزارت خارجه، هتلهای دربند، بابلسر، رامسر (سختسر) چالوس، آبعلی و ایجاد راهآهن سراسری، ساختمان بانک ملی و دانشگاه تهران و همچنین بیمارستان هزار تختخوابی، تهران اما همچنان آب لولهکشی نداشت. میرآب، هنوز آب را به جوی میانداخت و آب در آبانبارهای خانهها نگه داشته میشد. آب آشامیدنی از قنات آب شاه را با بشکههایی که با اسب یا قاطر میکشیدند به درب خانهها میآوردند تا در کوزهها ذخیره شود. دستفروشان، میوه، زغال و بسیاری اجناس دیگر را با الاغ از محلهای به محله دیگر میبردند و با آهنگها و آوازهایی، اجناس خود را عرضه میکردند.
قافلههای شتر هنوز در شهر مشاهده میشد که اجناس گوناگون را جابهجا میکردند. این مساله حتی موجبات تفریح کودکان را فراهم میآورد. نفت را در پیتهای حلبی میفروختند. زبالهها را رفتگران در فرغون جمع میکردند. فقط برخی محلهها برق داشتند. زندگی اما آرامآرام تغییر کرد. جنبوجوش در شهر، با وجود جنبههای قدیمی آغاز شده بود. ساختمان مدرسه، دبیرستان، بیمارستان، کتابخانه و داروخانه، شتابان تاسیس میشد. چاپخانه و انتشارات و بسیاری از ظواهر و نهادهای جدید شهری، در پی آنها در سراسر شهر ظاهر میشد. افزایش و تعدد اتومبیل در سطح شهر مشاهده شد و تعدادی پمپ بنزین که با تلمبه کار میکردند. روزنامه اطلاعات، منبعی ارزشمند برای آگاهی از این دگرگونیها در روزگار یادشده به شمار میآید؛ روزنامهای مهم در تاریخ ایران که از ١٣٠٥ خورشیدی منتشر شده است.
* این وضعیت دوگانه آیا تاثیرهایی بر جای گذاشته بود؟
کشور و دولت در این زمینه به یک دوگانگی و سردرگمی دچار شده بودند. مدل جامعه از سویی، پیروی از فرهنگ فرنگی بود، اما از سوی دیگر، از آن انتقاد میشد. مثلا در کنار تبلیغ استفاده از کالاها و امتعه وطنی که مردم را تشویق میکرد حس وطن پرستیشان را اینگونه ثابت کنند، استفاده از اجناس وارداتی هم تبلیغ میشد. روزنامه اطلاعات یک ستون اجتماعی داشت که روال صحیح زندگی، چه خصوصی چه اجتماعی را با مثالهایی از اروپا توصیف میکرد. بسیاری از مطالب این ستون به زنان و انتقاد از رفتارشان مربوط بود. از این نوع انتقادات، واضح است که زنان از خانه و اندرون پا به بیرون گذارده و بیشتر دیده میشدند. تحصیلات ابتدایی و متوسطه و سپس با تاسیس مدارس عالیه، آموزشگاهها و سپس دانشگاه و ترویج ورزش مدارس هم جزو برنامه دولت بود.
مساله تحصیل و ورزش چه پسران چه دختران در تهران و شهرهای دیگر هم رونق گرفت. دولت کمکم در قصبات و دهات نیز مدرسه میساخت و تحصیل را به هر وسیله تشویق میکرد. چنانچه در جشن فارغالتحصیلی کالج دختران در تهران، تعدادی از وزرا و اعضای دولت و وکلای مجلس شرکت کردند. این دختران به مرور به بازار کار وارد میشدند. اعلان برای به کارگیری پرستار و سکرتر یا کلاس ماشیننویسی، در روزنامه فراوان به چشم میخورد. شاید برایتان جالب باشد؛ بحثی مفصل در روزنامه شروع میشود که آیا دختران به تحصیلات عالی نیاز دارند یا خیر و این که طبیعت زن برای پرورش فرزند و شوهرداری آفریده شده و به تحصیلات عالی نیازمند نیست، آیا او قادر است بیشتر بیاموزد یا این که اگر وارد بازار کار شود، مردان بیکار خواهند شد و غیره. افزون بر اینگونه اظهار نظرها، گاهی برخی نویسندگان با لحنی تند و تمسخرآمیز از رفتار زنان در اجتماع انتقاد میکردند. نکته جالب توجه این است که این گروه، زنان و مردان فرنگیمآب را که روزنامه و نویسندگاناش مثال میزدند و جامعه ایران را با آن مقایسه میکردند، ندیده بودند، بنابراین اگر در کافه و رستوران و تئاتر، رفتار مردم به نظر ناهنجار بود، چیزی دیگر ندیده بودند.
* این دگرگونیها آیا توانست پدیدههای تازه در جامعه ایرانی به ویژه در زندگی روزمره به نمایش گذارد؟
بله! میتوان از نوع تفریحات و سرگرمیها سخن راند که در تهران این زمان، دگرگون و متجدد شده است. اینگونه تفریحات جدید شرایطی را فراهم آورد که به ناچار واژههای فراوان فرنگی به زبان فارسی وارد شدند؛ حکومت کوشید با بنیانگذاری فرهنگستان، واژههای فارسی را جایگزین لغات فرنگی و عربی کند که تنها تا اندازهای موثر بود. رفتن به کافه و رستوران از جمله تفریحات جدید بود. این کافهها و رستورانها در بسیاری زمانها برای جلب مشتری موسیقی هم داشتند یا عصرانه ترتیب میدادند. هتل امپریال در خیابان لالهزار اعلانی در روزنامه چاپ کرده بود با این محتوا که چای عصر با موزیک آماده است. یکی دیگر از تفریحات، بالماسکه بود. زیاد بودن مراسم بالماسکه، شاید به آن دلیل بود که مردم در آن شناخته نمیشدند؛ اغلب نوشته میشد ورود خانمها به همراه آقایان مجاز است. همچنین روزنامه اعلان کرد که «از خواتین محترم که با آقایان تشریف میآورند، ورودیه اخذ نخواهد شد». ورودی «برای آقایان بیلباس ده ریال و با لباس ٥ ریال» خواهد بود. واریته هم بود که آواز و کمدی را دربرمیگرفت.
میتوان تصور کرد افرادی که به این مکانها میرفتند، افرادی از طبقات مرفه بودند اما تصور نمیکنم از رجال بوده باشند. اپرا و اپرت هم به جز موسیقی ایرانی نمایش داده میشد که برای مردم تازگی داشت، مانند اپرت خسرو و شیرین و فرهاد. کنسرت اروپایی نیز برگزار میشد و ورود صفحات گرامافون هم به بازار، وسیله گوش دادن به انواع آهنگهای جدید بود. به زودی سینما هم پدیدار شد. سینما در آغاز به گونه صامت بود، سپس با پیشرفتهای به دستآمده، ناطق شد. تعداد سالنهای سینما به زودی از ٦ به ٩ سالن افزایش یافت. نخستین فیلمی که به زبان فارسی نمایش داده شد، دختر لر بود که سال ١٣١٢ در هند ساخته شد.
تئاتر یکی از تفریحاتی بود که تا اندازهای جنبه فرهنگی داشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. داستانها بیشتر از ادبیات کشور برگرفته بودند مانند لیلی و مجنون و خسرو و شیرین یا تاریخ و قهرمانان شاهنامه، موضوعاتی بود که در تئاترها به نمایش درمیآمد. بهترین نمایشها از جامعه باربد در سالن نکوئی در خیابان علاءالدوله برگزار میشد که آقای مهرتاش در ١٣٠٥ خورشیدی بنیان گذارده بود. موسیقی و تئاتر نیز تدریس می شد. تئاتر مورد علاقه همگان قرار داشت. نویسندگانی بسیار مانند سعید نفیسی نظرشان را درباره نمایشها به روزنامه مینوشتند و آقای نیکانجام از سوی روزنامه اطلاعات مامور نقد تئاتر بود. نام نویسندگان تئاتر، کارگردان ها و بعضی از بازیگران هم در روزنامه اعلان میشدند. چند بار اعلان شد بازیگران اروپایی یا ترک دعوت شده و نمایش میدهند.
* این دگرگونیها چه پیامدهایی در جامعه ایران آن روزگار بر جای گذاشت؟
البته در گفتوگویی مختصر نمیتوان به همه جنبههای این تغییرات اشاره کرد زیرا ارزیابی دقیق و درست از آن به دست نمیآید. این کار به تحقیق گسترده و عمیق نیاز دارد اما در کل، بسیاری از جنبههای جامعه ایران به ویژه در تهران در این مدت دگرگون شد. هرچند جامعه در برخی جنبهها به سنتهای دیرین و باورهای کهن خود همچنان بر جای ماند که طبیعی به نظر میرسید زیرا جامعه به ویژه در ایران با زور و دستور دگرگون نمیشود
با اندكي تلخيص و اضافات برگرفته از خبرگزاري ايلنا، تاریخ انتشار: 23 آذر 1395، کد مطلب: 437613 :www. ilna.ir
ا.ح75