شعار سال: زندگی روی ویرانههای شهر هنوز هم ادامه دارد. خرابههایی که هفتههاست لبخند را بر چهره مردم شهر خشکانده و چشمهایی که هر روز در انتظار یاری دستانی است که خبری از گرمای روزهای اول ندارد. اینجا سرپل ذهاب است. شهری که با وجود ویران شدن خانههای بسیار، بازهم زندگی در آن جریان دارد. خانههایی که تاب مقاومت در برابر زلزله را نداشتند و بر سر مردم آن ویران شدند و امروز چادرو کانکس سرپناه مردم شدهاند. روزهای اول سیل مهربانی مردم ایران ساکنان این شهر و روستاهای اطراف را غافلگیر کرد و مردم از همه نقاط ایران برای کمک به زلزله زدگان شتافتند. اما این روزها که مهربانی مردم و مسئولان کمرنگ شده است خود مردم شهر برای ادامه زندگی آستین بالا زدهاند. نقاشی زیبا روی کانکسها و برپایی کلاس نقاشی برای کودکان سرپل ذهاب تصویری است که هفته گذشته در فضای مجازی منتشر شد. این عکسها حکایت از تلاش و کوششی داشت که یک قلب عاشق برای آن میتپید. «محمد پورکنار» نقاش سرپل ذهابی این روزها رنگ زندگی را به خانههای چادری و کانکسی مردم زلزله زده این منطقه هدیه میکند. برپایی کلاسهای آموزش نقاشی در کانکس، لحظاتی را برای کودکان و نوجوانان رقم میزند تا آنها برای ساعتی تلخی بیخانمانی را فراموش کنند. او از روزهایی گفت که باتلاش زیاد بخشی از اندوختههایش را از زیر آوار بیرون کشید تا با کمک آن رنگ زندگی به ویرانههای شهر بپاشد.
نقش خاطره
زندگی مردم سرپل ذهاب این روزها با تلخکامی همراه است. روزهایی که با سوز و سرما همراه است و چشمهایی که هنوز در انتظار ساخت سرپناه است. اما این تلخیها برای محمد پورکنار بیشتر از دیگران است. دیوارهای شهر و مدارسی که روزگاری با دست هنرمندانه او رنگ زندگی گرفته بودند امروز به ویرانهای تبدیل شدهاند. هر نقطهای از شهر یادگاری از او داشت اما زلزله بسیاری از آنها را به تلی از خاک تبدیل کرد. 43 بهار را پشت سر گذاشته است اما میگوید این چند هفته برای او چند سال گذشته است. علاقه کودکیاش به نقاشی او را در مسیری قرار داد تا به آرزویش برسد. میگوید: فرزند چهارم خانواده هستم و در همین شهر سرپل ذهاب به دنیا آمدم. ما 6خواهر و برادر بودیم و من از همان کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشتم. علاقه به هنر نقاشی باعث شد تا بعد از پایان تحصیلات و در دوران خدمت سربازی بیشتر به این هنر بپردازم و در همان روزهای خدمت نیز مشغول کشیدن نقاشی بودم. همیشه دوست داشتم روی دیوار و با رنگ طرحهای زیبایی بکشم. بسیاری از طرحهای من مربوط به زندگی بود و همیشه دوست داشتم آسمان آبی و درختان سرسبز در همه نقاشیها و طرحهایم وجود داشته باشند. بعد از پایان خدمت طبق قراردادی که با شهرداری منعقد کردم نقاشی روی دیوارهای شهر و دیوار مدارس را برعهده گرفتم. لحظات بسیار خوبی بود و هر روز ساعتها کنار دیوارهایی که از قبل مشخص کرده بودند مشغول رنگ آمیزی و نقاشی میشدم. کارم را با عشق انجام میدادم و میخواستم یادگاری با ارزشی از خودم بجا بگذارم. هر بار وقتی از مقابل یکی از دیوارها عبور میکردم حس خوبی داشتم زیرا احساس میکردم که بخشی از وجودم را روی این دیوارها قرار دادهام. البته در این راه با نامهربانیهای زیادی مواجه شدم و بخش زیادی از دستمزدم را هنوز طلبکارم و بارها از شهرداری و شرکت پیمانکاری که برای آنها کار انجام دادهام خواستم تا دستمزد مرا طبق قراردادی که با من منعقد کردهاند بپردازند اما هر بار با پاسخ منفی آنها مواجه میشوم. دیوارهای تونل شهر را رنگ آمیزی کردم اما پولی به من داده نشد و حتی این روزها که بیشتر از گذشته به این پول احتیاج دارم خبری از پرداخت آن نیست.
رنگ زندگی
رنگ زندگی این روزهای مردم سرپل ذهاب و روستاهای اطراف خاکستری است. مردمی که نگاه آنها به انتظار گره خورده است و همه تلاش آنها ساخت دوباره سرپناه و کمکرسانی مردم و مسئولان برای بازگشت دوبارهشان به زندگی است. اما در گوشهای از این شهر و در محله فولادی میتوان رنگ سبز زندگی را در میان هیاهو و خندههای کودکانی که مشغول کشیدن نقاشی هستند به تماشا نشست. وقتی وارد این محله میشوید نقاشیهای بسیار زیبایی که از چهره قهرمانان این روزهای مردم کرمانشاه و سرپل ذهاب روی کانکسها کشیده شده است خودنمایی میکند. تصویر علی دایی، جواد خیابانی، فاطمه دانشور، گروهی از دلاوران ارتش و کشتی سانچی و... حکایت از قدرشناسی مردم این دیار دارد. در کنار آن نقش آسمان آبی و طبیعت زیبا و مردمانی با لباس محلی جلوه خاصی به کانکسهایی داده است که این روزها تنها پناهگاه مردم شده است. محمد پورکنار تصویرگر این نقشها از انگیزهای این کار و برپایی کلاس نقاشی برای کودکان در محل زندگیاش اینگونه میگوید: وقتی زلزله آمد من و همسر و سه فرزندمان به شکل معجزه آسایی زنده ماندیم اما خانهمان ویران شد. قبل از زلزله مبلغ 10 میلیون تومان رنگ خریده بودم تا در ایام عید برای نقاشی و کارهایی که سفارش داده بودند استفاده کنم. همه این رنگها در انباری خانه بود. پس از زلزله با تلاش زیاد و کنار زدن بخشی از آوار توانستم بخشی از این رنگها را از زیر خاک بیرون بکشم. هفتههای اول پس از زلزله همه در شوک بودیم و در چادر زندگی میکردیم. پس از اینکه کانکس در اختیار مردم قرار گرفت تصمیم گرفتم تا از هنری که دارم برای بازگرداندن روحیه از دست رفته مردم محله و شهرم استفاده کنم. قلم به دست گرفتم و برای قدردانی از کسانی که برای کمکرسانی به مردم شهر و روستاهای زلزله کرمانشاه تلاش کرده بودند چهره آنها را روی کانکسها نقاشی کردم. این حرکت با استقبال زیادی مواجه شد و با این کار از طرف مردم شهرم از این انسانهای فداکار تشکر کردم. در کنار آن نیز برای کودکان و نوجوانان علاقهمند به نقاشی کلاس نقاشی برپا کردم. روزهای اول این کلاسها در چادر و بعد از آن نیز در کانکسی که خودمان در آن زندگی میکنیم این کلاس را دایر کردم. بچهها با علاقه زیاد روی بوم نقاشی میکشند و تعدادی از این نقاشیها را انتخاب کردم تا اگر شرایط و امکانات در اختیارم قرار گیرد نمایشگاهی از نقاشیهای این بچهها برپا کنم. بچهها علاقه زیادی به نقاشی روی بوم دارند و طی 2 ماه پیشرفت خیلی خوبی در نقاشی داشتند و هر روز به تعداد آنها افزوده میشود.
نقاشی روی کانکسها را با اجازه صاحب آنها میکشم و چند روز قبل نیز به یاد شهدای نفتکش سانچی طرحی از این نفتکش که در حال سوختن است روی کانکس کشیدم.
وی در ادامه از بیمهریهایی که به تلاشهای او شده است گفت و ادامه داد: من به سهم خودم تلاش کردم تا به زندگی مردم این شهر رنگ دوبارهای بدهم اما متأسفانه مسئولان توجهی نمیکنند. در این مدت نقاشیهای بسیاری که روی کانکسها کشیدهام و کلاس نقاشی رایگان برای بچهها برپا کردهام اما یک بار هم فرماندار برای بازدید از این کلاس نیامده و حمایتی انجام نداده است.
متأسفانه وضعیت خانههای مردم این شهر زلزله زده هنوز مشخص نیست و بسیاری از خانههایی که بخشی از آنها ویران شده است تخریب نشده و تا زمانی که این کارها انجام نشود ساخت و ساز آغاز نخواهد شد. البته مردم ایران کار بزرگی برای ما انجام دادند و همه ما تا آخر عمر محبت آنها را فراموش نخواهیم کرد اما با گذشت بیش از دوماه از زلزله احساس میکنیم که فراموش شدهایم و این فراموشی بدترین درد برای مردم مصیبت کشیده این منطقه است.
نیم نگاه
محمد پورکنار: بچهها
با علاقه زیاد روی بوم نقاشی میکشند و تعدادی از این نقاشیها را انتخاب کردم تا اگر شرایط و امکانات
در اختیارم قرار گیرد نمایشگاهی از نقاشیهای این بچهها برپا کنم. بچهها علاقه زیادی به نقاشی روی بوم دارند و طی 2 ماه پیشرفت خیلی خوبی در نقاشی داشتند و هر روز به تعداد آنها افزوده میشود. نقاشی روی کانکسها را با اجازه صاحب آنها میکشم و چند روز قبل نیز به یاد شهدای نفتکش سانچی طرحی از این نفتکش که در حال سوختن است روی کانکس کشیدم.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته ازروزنامه ایران ، تاریخ انتشار --------- ، کدمطلب:456252، www.iran-newspaper.com