شعار سال: میل به قانونگریزی و دور زدن قانون در همهی ما در هر جایگاه و سنی که هستیم، وجود دارد؛ البته شاید موارد بسیار استثنایی هم در جامعهی ما باشند که احترام به قانون را بالاتر از منافع خود بدانند؛ اما اغلب ما صرف نظر از موارد قانونشکنیهای بزرگی مثل اختلاس، موارد کوچکی مثل تخلفات رانندگی، رعایت نکردن نوبت دیگران در صف، استفاده از پارتی در موقعیتهای مختلف برای زودتر انجام شدن کارهایمان و مواردی از این دست را در کارنامهی زندگی خود داریم. بدتر از همه اینکه این قبیل رفتارها را زرنگی و نوعی موفقیت میدانیم و ضمن زشت دانستن آن برای دیگران، تا جایی که بتوانیم و امکانش باشد، برای ارتقای جایگاه خودمان و راه افتادن کارمان، قانون را دور میزنیم.
اما دلیل اصلی قانونگریزی در جامعه چیست؟ چه جوامعی بیشتر دچار قانونگریزی میشوند؟ رفتار و عملکرد مسئولان چه نقشی در قانونگرا یا قانونگریز شدن مردم دارد؟ با افراد قانونگریز چه برخوردی داشته باشیم و چگونه جامعهمان را قانونمدار کنیم؟ برای پاسخ این سولات با «حسین کمالی» کارشناس ارشد جامعهشناسی گفتوگو کردیم.
*قانونگریزی چه مفهوم و تعریفی دارد؟
قانونگریزی به تمایل افراد برای انجام امور از طریق نابههنجار و با استفاده از روشهای غیررسمی گفته میشود. وقتی شخص برای رسیدن به هدفهایش، خود را مقید به پیروی از قانون نداند و با هر وسیلهای بخواهد به هدفش برسد، در واقع آن شخص قانونگریز است.
*قانونگریزی چه پیامدهایی برای جامعه دارد؟
هر جامعهای نیاز به نظم دارد و بدون نظم، جامعه متلاشی میشود. تامین شادی و امنیت مردم نیز در گرو برقراری نظم و اجرای مقررات است. در جامعه افراد مختلف با خواستهها و روحیههای متفاوت در کنار هم زندگی میکنند و برای اینکه بتوانند در آرامش و امنیت زندگی کنند، باید تابع قوانین باشند. اگر افراد تمایلی به اجرای قانون نداشته باشند، پیامد آن بینظمی، هرج و مرج و ناامنی در جامعه است.
*در چه جوامعی قانونگریزی بیشتر اتفاق میافتد؟
قانونگریزی در همهی جوامع وجود دارد. جملهی معروفی در جامعه استفاده می شود و آن اینکه «همه در برابر قانون مساوی هستند؛ اما برخیها مساویترند» این یعنی قانون برای برخیها با اغماض اجرا میشود. درواقع آنها به دلیل نفوذی که دارند، در صورت تخلف، مجازات نمیشوند. قانونگریزی و ارتکاب تخلف در جوامع را میتوان به دو بخش تقسیم کرد؛ جرایم طبقات پایینتر که جزیی و ریز است، اما بیشتر به چشم میآید و در مقابل جرایم طبقات مرفه، درشتتر است و کمتر به چشم میآید؛ چون آنها راههای دور زدن قانون را بلدند و حواسشان هست که لو نروند. بنابراین میتوان گفت هرچه عدالت در جامعهای کمتر برقرار باشد، امکان قانونگریزی و تخلف از قوانین توسط گروههای دارای قدرت و حتی اقشار عادی جامعه بیشتر میشود.
*آیا گسترش شهرنشینی و بزرگ شدن جوامع نقشی در افزایش قانونگریز شدن افراد دارد؟
بله. معمولا افراد در جوامع خودشان کنترل بیشتری احساس میکنند و تخلف نمیکنند اما وقتی مهاجرت میکنند، قوانین جامعهی جدید را راحتتر نادیده میگیرند و تمایل به قانونگریزی در آنها افزایش پیدا میکند. بنابراین در شهرهای بزرگ که میزان مهاجرپذیری بیشتر است، میزان قانونگریزی هم بیشتر میشود. بزرگ شدن شهرها امکان گمنامی را برای افراد بیشتر به وجود میآورد و این گمنامی امکان تخلف را بیشتر میکند. اما درکل میتوان گفت قانونگریزی یا قانونمدار شدن افراد تا حد زیادی به الگوهای جامعهپذیری آنها مربوط میشود. اگر این الگوها اخلاقمدار باشد، افراد در هر جا قرار بگیرند، سعی میکنند مبادی آداب باشند و قوانین را رعایت کنند؛ درواقع افراد بر رفتار خودشان کنترل دارند و نیاز به مراقب بیرونی ندارند؛ اما اگر افراد بهجای اخلاقمدار، آبرومدار پرورش داده شوند، فقط در محل زندگی خودشان و آن هم بهدلیل شناخته شدن و ترس از حرف مردم، تن به رعایت قانون میدهند و در جایی که شناختهشده نیستند، بهراحتی به خودشان اجازه میدهند قوانین را زیر پا بگذارند.
*دلیل اصلی قانونگریزی در جامعهی ما را چه میدانید؟
نوسانات اقتصادی و اطمینان نداشتن نسبت به آینده، زمینههای قانونگریزی را در افراد جامعه فراهم میکند. مردم زمانی برای قانون، ارزش قائل میشوند که این قانون برای آنها و حامی آنها باشد. وقتی مردم احساس کنند یک قانونی منافع آنها را تامین نمیکند، آنها هم تن به اجرای آن نمیدهند؛ اما اگر قوانین و مقررات در جهت بهبود کیفیت زندگی و شرایط رفاهی مردم باشد، قطعا آنها نیز با مقاومت کمتری قانون را اجرا میکنند.
بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدند عمل مردم انعکاسی از رفتار مسئولان است؛ قانونگریزی مسئولان تا چه اندازه در قانونگریز شدن افراد یک جامعه نقش دارد و از طرف دیگر، دولت چه نقشی در قانونپذیر شدن مردم میتواند داشته باشد؟
دولت میتواند بیشترین نقش را در توجه و گرایش مردم به قانون داشته باشد. بهطور کلی توجه دستگاههای حاکمیتی به قانون و اجرای آن تاثیر بسیاری بر مردم و توجه آنها به قانون خواهد داشت. اگر دستگاهها دقیقتر به قانون عمل کنند، بیقانونی نخواهیم داشت چرا که اقدامات مسئولان برای مردم الگوست. اما باید به این نکته هم توجه داشت که مسئولان از همین مردم هستند و هر آموزش و فرهنگسازی که در سطح جامعه برای قانونپذیر شدن افراد انجام شود، تاثیر کلان و درازمدتی بر رفتار مسئولان جامعه هم خواهد داشت.
*وجود ضمانت اجرایی کافی در قوانین چقدر در جلوگیری از قانونگریزی نقش دارد؟
به عقیدهی من ضمانت اجرایی لزوما نمیتواند قانونمداری را در جوامع و بهخصوص در جامعهی ما تضمین کند. آنچه بیش از همه مهم است، فرهنگسازی و آموزش صحیح به مردم است. ازسوی دیگر ضمانت اجرایی از جوانب مختلف باید پیشبینی شود تا قانونمداری در کشور رایج شده و مردم به قوانین احترام گذاشته و آنرا رعایت کنند.
از جنبهی دیگر، ما در قوانینمان نقص داریم؛ برای مثال، مجازاتهای مالی در قانون تعزیرات حکومتی بهروز نمیشود و به همین دلیل بازدارنده نیست و کارایی لازم را ندارد؛ چراکه سود فروشنده بسیار بیشتر از مجازاتی است که باید پرداخت کند.
*با افراد قانونگریز چه برخوردی داشته باشیم؟
نحوهی برخورد ما بهعنوان یک شهروند و نه مجری قانون، با افراد قانونگریز باید متفاوت باشد؛ چراکه انگیزههای آنها و علل ارتکاب عمل خلاف قانون در آنها متفاوت است. درست است که خشونت همواره میتواند عامل موثری در رعایت قوانین باشد، اما این ابزار موجب نهادینه شدن رفتار در افراد و فرهنگسازی برای عمل همیشگی به قانون نمیشود؛ چون افراد فقط از روی ترس قانون را رعایت کردهاند و زمانی که در محیطی قرار بگیرند که این ترس وجود نداشته باشد، بسیار قانونگریزتر از گذشته خواهند شد. قانونمداری یعنی افراد جامعه خودشان درک کنند برای زندگی بهتر به قانون نیاز دارند. البته همیشه درصد کمی از افراد هستند که قابل تغییر نیستند و زیر پا گذاشتن قانون توسط آنها با هر انگیزهای که انجام میشود، به راحتی قابل درمان نیست. این افراد به دلیل خسارتی که به جامعه وارد میکنند، باید هزینهی لازم را بپردازند و مجازات شوند.
درمجموع باید این نکته را مدنظر قرار دهیم که هدف از برخورد با قانونشکنان در هر سطحی، عبرت گرفتن این افراد است، نه انتقام گرفتن از آنها با راههای خشونتآمیز. واقعیت این است که با برخوردهای قهرآمیز، نهتنها قانونشکنی کمنمیشود، بلکه ممکن است نتیجهی عکس نیز بدهد. نمیتوان انسانها را با ایجاد روحیهی ترس، مبادی آداب کرد و از آنها توقع داشت به قوانین احترام بگذارند؛ بلکه باید با آموزشهای صحیح و ریشهای، فضیلتهای اخلاقی و احترام به قانون را در آنها نهادینه کرد.
*راه حل معضل قانونگریزی و قانونمدار شدن مردم چیست؟
آموزش نقش مهمی در قانونگرا شدن مردم دارد. مردم باید بدانند متضرر اصلی این موضوع خود آنها هستند. باید شرایط را به گونهای فراهم کرد که مردم نسبت به قانون و عمل به آن اعتماد بیشتری داشته باشند. به این معنی که واقعا درک کنند اجرای قانون در نهایت به سود خودشان خواهد بود و حتی قانون بد را اگر مردم اجرا کنند، تاثیر مثبتی بر جامعه خواهد گذاشت. بخش اصلی این فرهنگسازی به دوش رسانهها و بهویژه صداوسیما و رسانههاست.
فرهنگ قانونمداری باید در جامعه رواج پیدا کند و از دوران مدرسه به بچهها آموزش داده شود. ازسوی دیگر اجرای قانون و به تبع آن پذیرش آن، نیازمند نظارت و کنترل است تا مردم بهتدریج در مدار قانونگرایی قرار بگیرند.
با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از پایگاه خبری تحلیلی کرمانشهر آنلاین، تاریخ انتشار 24 بهمن 1394، کد مطلب: 9411213: www. kerna.ir