شعار سال: روزهای پایانی اسفند است، نبض شهرها تند شده، حتی خاموشترین نگاهها در قاب زندگی میدرخشند! اما یاد نامهای چکیده بر سنگهای سرد، تو را رها نمیکنند. این روزها مصادف با ضیافت تشنگی آنان است در «بدر»، «طریق القدس»، «فتحالمبین» و... نمیدانی برای بیقراری هایت چه پاسخی بیابی که دعوت روابط عمومی نیروی زمینی ارتش برای سفر به جغرافیای مظلومیت، دلتنگیها را بهدست باد میسپارد و تو میتوانی بار دیگر در دو قدمی بهار، پا به سرزمینهای نور بگذاری و یک بار دیگر به تماشای بلوغ وغیرت مردان مرد بنشینی. چه پیمان و پیمانهای دارد خاک جنوب! آنجا که نخل و ستاره به هم آمیختهاند و زخم و بغض و خاطره، خاک آن را دامنگیر کرده است. شگفت نیست اگرهنوز از پس سالیان، دقیقههای تبدار «خیبر» را برشانههای مواج «هور» حس کنی و زمزمههای حزین کوچههای «کمیل» و «عاشورا» را از زخمیترین روزهای «فکه» بشنوی و لحظههای وداع و تمنای شفاعت شبهای عملیات را درک کنی! خاک اینجا هنوز پر از نفس فرشتههاست! از هرگوشه «شلمچه» یاد شهیدی قد میکشد و چشمانت هنوز نگران سرو قامتانی است که در تندبادهای حماسه گم شدند وخبری از آنان باز نیامد. «شلمچه» مردانی دارد که از پارههای گوشت و استخوان «کربلای پنج» را خلق کردند و همینجا بود که پیشانی بندهای «یا زهرا(س)» با لهجه عاشورایی به «علی اکبر(ع)» اقتدا کردند. خاک جنوب از آن جهت پرمقدار است که آغازی است بر یک پایان، پایان خودخواهی و تردید. اینجا در زادروز بهار میتوان برای همه گلهای پرپر، پروانگی کرد و پیش از شکفتن فروردین باران شد. اگر این قطعه از خاک نبود، شاید به نامگذاری کوچه وخیابان به نام شهیدان اکتفا میکردیم، بیآنکه بدانیم آنان به قاف قافیهها صعود کردند تا عرفان غزل همچنان سبز بماند.
حضوری دیگر در سرزمین خورشید
نخستین مواجهه ما پس از ورود به اهواز با فرماندهان وخاکی پوشان دلیر نیروی زمینی ارتش است. همانهایی که یادآور سلحشور مردانی همچون «فلاحی»، «اقارب پرست»، « ظهیرنژاد» و «زارعیان جهرمی»اند. نگین این حلقه، امیر سرتیپ سید باقرصادقی فرمانده لشکر پر آوازه 92 زرهی اهوازاست که همچون اسلاف خود در دوران جنگ، «امیرسرتیپ غلامرضا قاسمی» و شهید والا مقام امیرسرلشکر مسعود منفرد نیاکی تواضع و فروتنی را شیوه خود ساخته است. امیر صادقی ابتدا پیشینهای مختصراز لشکر تحت فرماندهی خود و نقش آن در دوران دفاع مقدس میدهد و به شرح قهرمانیهای رزمندگان بسیجی، سپاهی و همرزمان ارتشیاش میپردازد و چشمانداز فتوحات آنان را بخوبی ترسیم میکند تا مبادا در سنگینی خواب شهرها بهفراموشی سپرده شوند. آنگاه مژده میدهد که در طول سفر به موقعیتها و یادمانهای دفاع مقدس گروه خبرنگاران را همراهی خواهد کرد و با توضیحات خود نکات تازهای را در ارتباط با نقش یگانهای ارتش در کنار سپاهیان و نیروهای مردمی بازگو خواهد کرد. او با این کار خود طعم اخلاصی که در دوران جنگ همه جا متبلور بود را به ما میچشاند. امیر صادقی ابتدا توضیح میدهد: «لشکر 92، درسال 1353 شمسی بهمنظور تقویت توان رزمی خود، دو گردان «سوار زره» به نامهای گردان221 و 283 به سازمان لشکر اضافه میکند و به تانکهای سری «n» وسری «h» نیز مجهز میشود. این لشکردر پاسداری و حراست از مرزهای کشور و سرکوب توطئههای داخلی وخارجی در صدر انقلاب، نقش بسزایی ایفا کرده و در سال 1358 در مناطق مرزی حضوریافت و در مقابل شرارتها و تعرضهای رژیم بعثی به میهن اسلامی آمادگی خود را اعلام کرد. در ایامی که خطر وقوع جنگ مرزها را تهدید میکرد، یگانهای لشکر رویدادها و اتفاقات مرزی را به ردههای بالا و مراکزتصمیمگیری گزارش میکردند. این لشکر با وجود کمبود نیروی انسانی و در دسترس نداشتن برخی از ادوات در شروع جنگ تحمیلی در 31/6/59 عاشقانه و جانانه به مقابله با لشکرهای تا بن دندان مسلح ارتش بعث عراق شتافت و ضمن تحمل ضربات اولیه، مقاومت جانانهای را در تاریخ پرافتخار دفاع مقدس به نام خود رقم زد وبا زمینگیر کردن ماشین جنگی دشمن آنها را به تثبیت و در نهایت عقب نشینی وادار کرد و این افتخار را دارد که نخستین شهید جنگ تحمیلی به نام شهید استوار زینی وند از پرسنل این لشکراست.» وی در ادامه میافزاید: «در ماههای اول جنگ، تیپ دو لشکر در شمال، تیپ سه لشکر در منطقه میانی و یک تیپ هم در منطقه فتح المبین با دشمن به جنگ تن به تن میپردازند که در نتیجه دشمن از دستیابی به اهداف خود در عمق خاک کشورمان باز میماند. حضور نیروهای لشکر در گستره خاک خوزستان به رغم برخی کمبودها و نبودها و در شرایط نابرابر از نظر امکانات و تجهیزات، به نحوی بود که در طول جنگ تحمیلی تعداد زیادی شهید که بالغ بر چهار هزار و 500 شهید میشود تقدیم میهن اسلامی کرد که 120 نفر از آنان در ردههای فرماندهی بودند. همچنین این لشکر 1979مجروح و دو هزار و 130نفر آزاده تقدیم نظام کرده است و با گذشت سالیان، هنوز به مأموریت خود در مرزها ادامه میدهد.»
امیرصادقی با روایت تلخ وشیرین دوران جنگ تحمیلی به حضور لشکر 92 درعملیاتهای بزرگ آفندی و پدافندی اشاره کرده ولیستی از آنها را برمی شمرد که از جمله آنها؛ عملیات آزادسازی پل کرخه در تاریخ 13/7/59، عملیات دب حردان در 15/7/59، عملیات آزادسازی سوسنگرد در 22/8/59، عملیات آزادسازی مناطقی در اطراف کرخه در تاریخ 15/10/59، عملیات نصردر 20/10/59، عملیات آزادسازی تپههای اللهاکبر در 12/3/60، عملیات محدود دیگری در 11/6/60، حضور فعال در عملیاتهای بزرگ ثامن الائمه، طریق القدس، فتحالمبین و بیتالمقدس و سایر عملیات پدافندی که یگانهای لشکر در آنها حضور و نقش مؤثری ایفا کرده است.
خرمشهر پایتخت حماسه
از اهواز تا خرمشهر یادمانهای بسیاری وجود دارد که هریک فصلی از کتاب دفاع مقدس را به خود اختصاص میدهند اما فرصت محدود ما اجازه نمیدهد درتمامی آنها توقف داشته باشیم از اینرو با دو ساعت طی مسیر به خرمشهر میرسیم. خرمشهر شهراشکها ولبخندهاست. فتح خرمشهر بدون مرور مقاومت مظلومانه اهالی آن و مدافعانش مفهومی ندارد. در کوچه پس کوچههای شهر به وفور زخم جنگ به چشم میآید. زنان این شهر بهگونهای حماسی دوش به دوش مردان به مقاومت پرداختند و موضوع قهرمانیهای بسیاری شدند. از انصاف به دور است از مقاومت خرمشهر حرفی به میان آید و از خاکی پوشان ارتش؛ شهید حسن اقارب پرست، شهید زارعیان، امیر حسنی سعدی، سرهنگ علی قمری، سرهنگ محمد علی شریف النسب و... در کنار چهرههای درخشان جهاد و مقاومت سردار شهید محمدجهان آرا، سردار شهید عبدالرضاموسوی، سردارمحمد نورانی و... یاد نکرد. مسجد جامع هنوز طراوت روزهای جنگ را حفظ کرده و اگر گوش تیز کنی نجواهای عاشقانه مدافعان مستقر در آن را میتوانی بشنوی. هنوز از گلدسته این مسجد تاریخی، طنین «هل من ناصر» مدافعان به گوش میرسد و خاطره انسانهای بزرگی همچون «شهید قنوتی» به آدمی گرما و نیرو میبخشد. این روزها خرمشهر پر از تکاپوی مشتاقان تاریخ دفاع مقدس است. گروههای زیادی در سطح شهر دیده میشوند که برای آشنایی با پایتخت مقاومت و مشاهده موقعیتهای تاریخی آن به این آرمان شهر آمدهاند. دراین میان حضور مادران و پدرانی که مسافرانشان در دلتنگیهای نیلگون غروب این سرزمین فرو شدند و باز نیامدند، درس آموز است. پهنه جنوب، خاستگاه سکینه و سکون است. آنان دراینجا به عینه درمییابند که بوستان شهیدانشان با خزان و نابودی بیگانه است و در بیابانهای این سرزمین میتوان دامن دامن گل امید چید وعطر ایمان را پراکند. اینجا دلهای بسیاری میشکند و مهبط آیات مهر وعاطفه میشود تا شهرها را با مهربانی آذین بندند.
بهمنشیر نشانگر هوشیاری و جسارت
ازخرمشهر و ازطریق اروند رود به سوی یادمان ذوالفقاری حرکت میکنیم. اروند آینه مظلومیت رزمندگان درهشت سال دفاع مقدس است. با هر موج آن یاد زلالترین فرزندان این مرز و بوم زنده میشود. غیرممکن است کسی چشم به اروند بدوزد و با یاد شهدای غواص احساساتش فوران نکند و چشمانت بارانی نشوند. پهنهای که هنوز سرخی خون شهیدان در آبی آن نمایان است.
قبل از رسیدن به کویر آبادان و محل شهادت یکی دیگر از قهرمانان نامی روزهای نخست جنگ «شاهرخ ضرغام» از جاده اصلی جدا میشویم واز میان روستایی که اهالی آن عرب زبان هستند به سوی ساحل شمالی بهمنشیر میرویم. دقیقاً مسیری که عراقیها بیسروصدا طی کردند و اهالی روستا را گروگان گرفتند تا با کمک امکانات فنی – مهندسی عرض بهمنشیر را طی و آبادان را به اشغال خود درآورند، کابوسی که بعد از این همه سال هم هولناک است. اما با هوشیاری فرزندان این مرز و بوم و با جسارت مدافعان شهر خطر بزرگی دفع میشود. اگر عراقیها میتوانستند از این ناحیه وارد شهر شوند بخش بزرگی از منطقه جنوب به اشغال آنان درآمده و آبراهه اروند هم در اختیار دشمن قرار میگرفت و با توان دریایی خود آسیبهای بیشتری را متوجه کشورمان میکرد. اقدام بموقع و جسورانه مدافعان، دشمن را از پیشروی به سوی آبادان ناکام گذاشت. دراین عملیات قبل از عبور دشمن از بهمنشیر، تعدادی از رزمندگان بسیجی، سپاهی و ارتشی مستقر در آبادان با دور زدن نیروهای عراقی به پل نصب شده توسط دشمن نزدیک شده و راه دشمن را مسدود کردند. در این نبرد که در دهمین روز جنگ به وقوع پیوست مدافعان به تعداد کافی اسلحه در اختیار نداشتند و با شهادت هر یک از آنان اسلحه او را رزمنده دیگری به دست میگرفت و به مقابله با دشمن میپرداخت. پیروزی در این عملیات روحیه خودباوری رزمندگان را دوچندان کرد و اراده آنان را در دفع شر دشمن مصممتر نمود. عراقیها به انتقام از شکستی که خورده بودند خانه گلی دریاقلی سورانی که نخستین بار متوجه حضور عراقیها در نخلستانهای ذوالفقاری آبادان شده و آن را به نیروهای مدافع خبر داده بود ، هدف خمپاره قرار دادند. براثر این آتش باری وی مجروح و در راه انتقال به تهران به شهادت رسید.
با حضورگروه ما در محل یادمان عملیات ذوالفقاری، اهالی نیز حضور یافتهاند. یکی از اهالی که در روستایی در جوار این موقعیت زندگی میکند با نقل خاطراتش از آن ایام، گروه خبرنگاران را متوجه خود میسازد. از لابه لای حرفهای این مرد روستایی میتوان به ماهیت تجاوزگرانه ارتش بعث عراق بیشتر پی برد. به نقل از وی عراقیها برای اینکه روستاییان خبر حضور آنان را در میان نخلستانهای اطراف برای نیروهای خودی نبرند، افراد مسن را به گروگان میگیرند که بسیاری از آنان تاکنون مفقودالاثرهستند.
بستان دروازه جبهه میانی
روز دیگر بههمراه امیر صادقی به سمت سوسنگرد و بستان به حرکت درمیآییم. در مسیر توقفی در دهلاویه محل شهادت شهید چمران داریم. شهید چمران از جمله نامهایی است که با حماسه دفاع قهرمانانه و جنگ عاشورایی گره خورده است. در این موقعیت با یکی دیگر از چهرههای ایثارگر ارتش امیر سرتیپ «حسین یاسینی» آشنا میشویم. وی با وجود آنکه زخمهای بسیاری از دوران جنگ بر تن دارد و 27 ماه اسارت را تحمل کرده، هنوز چابک و ورزیده است. او فرازهایی از خاطرات خود را با ما در میان میگذارد و به شرح نحوه اسارت و دوران تلخ آن میپردازد. امیر یاسینی با وجود تحمل سختیهای بسیار کاملاً آماده بهنظر میرسد و این حکایت از ایمان مثالزدنی فرزندان ارتش دارد که هماره آماده دفاع از ملک و ملتاند. در بستان، امیر صادقی به تشریح چند عملیات مهم که در این منطقه بوقوع پیوسته میپردازد و در ارتباط با پدافند از پلی که موقعیت استراتژیکی دارد بسط سخن میدهد. درماههای اول جنگ تقریباً روزی نبود که از این محل نامی به میان نیاید. دفاع عاشورایی از پل که در صورت عبور دشمن از آن امکان مییافت تا نیروهایش را در فرصتی مناسب به عمق خاک کشورمان نفوذ داده و به تصرف چند روزه خوزستان تحقق دهد زبانزد خاص وعام است. مقاومت چندین روزه زیر شدیدترین گلوله باران ادوات سنگین زرهی از سرفصلهای ماندگار دوران جنگ است که میتواند موضوع حماسه پردازیهای هنرمندان قرار گیرد. از بستان از طریق جادهای که در عملیات غافلگیرکننده طریق القدس توسط مهندسان و کارکنان جهاد سازندگی ساخته شد و نقش تعیینکنندهای در کسب پیروزی رزمندگان اسلام داشت به طرف موقعیت میشداغ به حرکت درمیآییم. در این موقعیت بهدلیل اجرای رزم شب افراد زیادی از مسافران راهیان نور تجمع کردهاند و از امیرصادقی میخواهند برایشان حرف بزند. بعد از اجرای عملیات غرورآفرین راپل که جسارت و آمادگی سربازان آموزش دیده را نشان میدهد، امیر برای جمع حاضر سخن میگوید. از تلخ و شیرین جنگ میگوید و با نقل خاطرهای از شهید نیاکی فرمانده لشکر زرهی 92 همگان را وادار به تحسین از این فرمانده دلاور ارتش میکند. وی در این رابطه میگوید: شهید نیاکی در آغاز عملیات بیت المقدس، هنگامی که به او خبر میدهند فرزندش در بستر مرگ است، به همسر خود پیغام میدهد: فرزندم کسانی را دارد که در کنارش باشند، ولی من فرزندان دیگری دارم که نمیتوانم در این بحبوحه جنگ آنها را تنها بگذارم. شهید نیاکی در همان عملیات در نزدیکی ارتفاعات الله اکبر برای اینکه به نیروهای خود انگیزه دهد درحالی که فقط یک کلت به دست داشت جلوی تانکها به راه افتاد و به خدمه تانک دستور میدهد تا بهدنبال او حرکت کنند و تا مسافت زیادی در حالی که او جلو صف تانکها قرار داشت به سوی دشمن پیشروی میکنند.
پل نادری پل سرنوشت
روز دیگر ابتدا به محل پل استراتژیک نادری میرویم. این پل در نزدیکی شهر اندیمشک روی رودخانه کرخه نصب شده است و اگر دشمن میتوانست از آن عبور کند ارتباط استان خوزستان با عمق کشور قطع شده و برای باز پسگیری مناطق اشغالی ناگزیر ازتحمل هزینههای مادی و معنوی بسیاری میشدیم. دلیرمردان ارتش از این پل با چنگ و دندان محافظت کردند و اجازه ندادند دشمن به اهداف شوم خود دست یابد.تاریخ دفاع مقدس حقیقتی است که به غرور وسربلندی هر ایرانی میانجامد و خود باوری را به ارمغان میآورد. اراده ملی در بزنگاهها جهت نیل به استقلال حقیقی از فرازهای این تاریخ باشکوه الهام میگیرد وخودباورانه برای رویارویی با مشکلات پیچیده خود را مهیا میسازد.
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار - ، کد مطلب: 466426، www.iran-newspaper.com