شعار سال: این رفتارها خشم
جامعه را نسبت به این تعصبات و تعارضات قومی مخرب برانگیخته و خواهان برخوردهای
سلبی و ایجابی با این پدیده نوظهور و شوم هستند، زیرا اینگونه شعارهای قومگرایانه
(Ethnocentrisim) و تفرقهافکنانه
نسبت به تمامیت ارضی کشور بیسابقه و پدیده نوظهوری است که اگر جلوی آن گرفته
نشود، تشدید و گسترده شده و موجب برهمخوردن وحدت، همبستگی و انسجام اجتماعی خواهد
شد. باید به یاد این افراد آورد که فرزندان راستین این سرزمین از هر قوم و تباری و
با هر خردهفرهنگ و مذهب و آیین و عقیده و مرام و حزب و دستهای،برای دفاع از تمامیت
ارضی این سرزمین مقدس جان خود را عاشقانه فدا خواهند کرد، چنانکه در طول تاریخ
این را به اثبات رساندهاند.
«آرش کمانگیر» برای تعیین مرز ایران و توران، جان خود را در تیر
گذاشت و به فراسوی توران رها کرد و پس آنگاه آنجا مرز ایران و توران شد. «رستم فرخزاد»
در جنگ قادسیه و «یعقوب لیثصفاری» در مبارزه با اعراب و جلالالدین محمد
خوارزمشاهی در مبارزه با مغولان، «نادرشاه افشار» و «عباسمیرزا» و «سالار علی
دلواری دلیر تنگستانی» و «ستارخان و باقرخان» و هزاران سردار و رزمنده دلیر جنگ
هشتساله که «عقل در شرح فداکاری و رشادت و جانبازی آنها عاجز است و مادران و
پدرانی که چنین فرزندانی را در راه حفظ تمامیت وطن فداکردند و خم به ابرو
نیاوردند و فریاد برآورند که دیگر جوانی ندارند که در راه کشور فدا کنند، النگو،
گوشواره و انگشتر و طلای خود را در راه پاسداری از وطن بخشیدند و اگر چیزی نداشتند
یک شیشه مربا و نان خشک خود را برای رزمندگان هدیه کردند و هزاران جوان خطشکن روی
مین دراز کشیدند و خون خود را بر زمین ریختند تا تمامیت ارضی ایران پایدار بماند و
فریاد برآوردند«سراسر اگر تن به کشتن دهیم/ همان به که کشور به دشمن دهیم.»
همه اینها و هزاران مورد دیگر به لحاظ حفظ تمامیت ارضی این سرزمین مقدس
بوده و هست و خواهد بود. راستی مسئولان و ما برای عدم تکرار این رویدادها چه کردهایم؟
پاسخ یک کلمه است، هیچ! از دیدگاه جامعهشناسی آموزشوپرورش و روانشناسی اجتماعی
نمیتوان برخی رفتارهای ناشی از تعصبات را که بهتازگی بیشتر رخ نشان داده تنها از
یک جهت در نظر گرفت و متعصبانه جوانان را مقصر دانست، بلکه سؤال این است که چرا
چنین پدیده شومی به وسیله جوانان که همگی پرورشیافته سالهاي اخير هستند، به وجود
آمده است؟ پاسخ را میتوان با این بیت همراه کرد: «از ماست که بر ماست و چون نیک
نظر کنیم خویش را در آن میبینیم.»
نتیجه عملکردهای نادرست مسئولان کشور در چند سال گذشته اين بوده كه
نسبت به بزرگداشت و نکوداشت اسطورهها، میراث فرهنگی و هویت ملی و میهنی در تمام زمینهها
و از هر طریق ممکن کم محبتی شده است، ازجمله آنکه تاریخ چندهزارساله ایران محدود
شد و در نتیجه دانشآموزان با تاریخ گذشته ایران بیگانه شدند. امکان تکماده در
درس ادبیات فارسی فراهم شد و هرکسی که مدرک دیپلم و لیسانس داشت بدون تجربه و طی
دوره تدریس به معلمی و مدیریت مدرسه گمارده شد و تعدادي معلم و مدیر و معاون مدرسه
باتجربه را در مدت چند روز در وزارت آموزشوپرورش در خیابان قوامالسلطنه (موزه)
بازخرید و برکنار کردند و سخن از تاریخ و حدود امپراتوری ایران محدود شد.
بنده خطر آن را در مقالاتی مانند: «بیگانگی با فرهنگ ملی از کودکستان
آغاز میشود»، روزنامه آفتاب یزد 19/3/80، «آتشی در نیستان»، انتخاب، 12/6/80 و «در افکار خود خانهتکانی کنیم»، حیات نو 7/8/80 و
چندین مقاله دیگر به عرض بزرگواران رساندم و عرض کردم. هنگامی که حرمت و تقدس
معلم، مدیر و معاون مدرسه نادیده گرفته شد و تعدادي معلم، مدیر و معاون مدرسه را
در کمتر از یک ماه برکنار کردیم، به طور غیرمستقیم حرمت بزرگترهاشکسته خواهد شد، اما
کو گوش شنوا! بنابراین علائم این حرمتشکنی، ارزشها و هنجارها و کشور از مدتها
قبل برای هر جامعهشناس و روانشناس اجتماعی قابل پیشبینی بود و خطر آن را به
انواع مختلف اعلام کردند، اما مسئولان هر پدیدهای را فردی، ذاتی و ارثی دانستند و
«اراده آزاد» را مطرح کردند و مسائل اجتماعی را تنها از دید روانشناسی فردی به
خورد مردم دادند و خود را از زیر بار مسئولیت بیرون کشیدند.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 11 شهریور 97، شماره: 3233