به نظر میرسد اگر آقای روحانی يک دوست مثل کرباسچی داشته باشد ديگر نيازي به دشمن ندارد. کرباسچی گفته است؛ «استعفا تصميم سختی است.روحانی بايد بگويد ايهاالناس من میخواستم کاری کنم نشد و به ديوار بسته خوردم حالا کنار میروم. اين ممکن است کمک کند که اگر او قهرمان نيست حداقل منفور هم نباشد.«
آنچه در ذهن آشفته کرباسچی میگذرد اين است که روحانی بايد يا قهرمان باشد يا اگر نيست بايد کنار برود. او اعتراف دارد که میخواسته کاري کند اما نتوانسته است!
نفر دوم دولت آقای روحانی آقای اسحاق جهانگيری رئيس شورای مرکزی کارگزاران است.کرباسچی در مورد جهانگيری هم گفته است؛ «اول ببينيم جهانگيری معاون اول کارگزارانی است يا معاون اول خودش. متأسفانه اداره کشور ما اداره حزبي نيست. واقعيت اين است که جهانگيری از ما تبری جسته و اعلام کرده من در شورای مرکزی حزب کارگزاران نيستم!
از اين پيام کرباسچی معلوم میشود حسابوکتاب درستی هم در درون حزب کارگزاران برقرار نيست. وقتی نفر دوم حزب میگوید من نيستم معلوم نيست نفر سوم و چهارم و پنجم حزب مشغول چهکاری هستند!
نفر سوم حزب کارگزاران يعنی آقای سعيد ليلاز هم چندی پيش در مصاحبه با يورونيوز گفته بود؛ «اگر به جای روحانی چوب خشک هم اين همه امتيازات داشت کاري براي رونق اقتصاد کشور کرده بود!«
کرباسچی چندی پيش هم از اين دست حملات، عليه روحانی داشت.
نمیدانم چه نامی برای اين بیوفایی به رئیسجمهور از سوی حزب کارگزاران میتوان گذاشت. نوع موضعگیری وی، جهتگيری يک نقد مشفقانه توأم با ارائه راهحل را ندارد و نوعی تهديد، تخريب و تضعيف را حکايت میکند. آنهم در حالی است که حزب کارگزاران بيشترين سهم را در تقسيم قدرت دولت در اختيار دارد.
رئيس دولت با يک سری شعار و وعده و وعيد به ميدان آمد. همين احزاب دوم خردادی و کارگزارانی از او حمايت کردند حالا به هر دليلی نتوانسته به وعدههای خود عمل کند خلاف مردانگی و جوانمردی است که همانها پشت دولت را خالی کنند و زبان به طعن و لعن و نفرين بگشايند.
انصاف حکم میکند بيايند کمک کنند و مشکل را حل نمايند و راهحل بدهند نه اينکه نمک بر زخم ناكارآمدی رئیسجمهور بپاشند. استعفا يعنی عقبنشینی! مضافاً اينکه رئیسجمهور استعفا بدهد طبق اصل ۱۳۱ قانون اساسی معاون اول رئیسجمهور اختيارات و مسئوليتهای او را به عهده میگیرد. پس میشود حدس زد پشت سر پيشنهاد کرباسچی مبنی بر استعفای رئیسجمهور چه گزینهای برای اداره دولت خوابيده است.
همینالان پای بسياری از تصميمسازیها و تصمیمگیریهای دولت امضای آقای جهانگيری رئيس شورای مرکزی حزب کارگزاران وجود دارد. آقای کرباسچی فرار به جلو را برای مسئولیتهای حزب ناشی از حضور در دولت آقای روحاني انتخاب کرده است.
او نمیتواند از منطق «کی بود کی بود من نبودم» برای برونرفت از وضعيت کنونی استفاده کند. در گفتار کرباسچی خيرخواهی برای دولت و ملت وجود ندارد. او میداند برکناری و استعفا يعنی هرج و مرج و ازهمگسیختگی يعنی توليد شکاف و دوقطبی سازی کاذب براي حضور دشمن در اين شکاف! اتفاقاً ترامپ در انتظار چنين روزی است.ملت فقط ملت دوران فتح نيست. ملت، ملت دوران عدم توفيق و سختی هم هست.
رئیسجمهور تا وقتی که حکمش از سوی رهبری مورد تنفيذ است رئیسجمهور يک حزب و گروه و دسته و جناح نيست رئیسجمهور همه ملت است.
ملت به پشتوانه و امر رهبري او را در سختیها هم کمک میکند. مگر اينکه او مايل نباشد بماند يا گروههایی که حامی او هستند پشت او را خالی کنند. موضع کرباسچی يک موضع کاسبکارانه است. هر کسی که دو کلمه سیاست رابفهمد آن را خواهد فهمید.
شعار سال ، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از خبرگزاری آنا، تاریخ انتشار2مهر 97، کد خبر: 313048 ، WWW.ana.ir