پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۱۶۱۲۹۷
تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱۳۹۷ - ۱۰:۴۱
بررسی دلایل اجتماعی مراجعه برخی از خانواده‌ها برای تولد فرزندشان در تاریخ رند در گفت‌وگو با علیرضا شریفی‌یزدی، روانشناس اجتماعی.

شعار سال: بعد از صف کشیدن برای داشتن شماره تلفن همراه رند، شماره پلاک ماشین رند و... حالا نوبت به تاریخ تولدهای رند رسیده است؛ دختران و پسرانی که به هر زور و زحمتی بوده با اصرار پدر و مادرشان در تاریخ97/7/7 به‌دنیا آمدند تا خانواده‌ای را نه به‌خاطر تولد فرزند که بیشتر به‌خاطر تولد در رندترین تاریخ سال خوشحال کنند. خبر این موضوع هم خیلی زود در رسانه‌ها پیچید و مردمی که از همه جا بی‌خبر برای مداوای بیماری خودشان به بیمارستان‌ها مراجعه کرده بودند یکباره با شلوغی عجیب و غریبی مواجه شدند؛ شلوغی‌ای که برای انتظار تولد نوزادان در این تاریخ ایجاد شده بود.

درباره بررسی دلایل این اتفاق سراغ علیرضا شریفی‌یزدی، روانشناس اجتماعی رفتیم؛ کسی که می‌گوید«شخصیت نمایشی والدین، کمبودهای فرهنگی و تربیتی، تأثیرگذاری رسانه‌های اجتماعی موبایلی، مدگرایی و انقطاع بین نسلی» از دلایل نمود این آسیب اجتماعی است.

بسیاری از اتفاقی که در تاریخ 7/7/97 افتاد، متعجب شدند. شاید آنها باور نمی‌کردند خانواده‌هایی هستند که تلاش زیادی کرده‌اند تا به هر مصیبتی شده فرزندشان را در این تاریخ به دنیا بیاورند. آیا این اتفاق در جامعه ما که هر روز یک پدیده جدید در آن ظهور می‌کند چیز عجیبی است؟

خب این اتفاق غافلگیرکننده‌ای بود. ما در سال‌های پیش‌تر با این حجم از مراجعه به بیمارستان‌ها برای تولد فرزند در تاریخ رند مواجه نبودیم و برای همین بسیاری از اتفاقی که افتاد، شوکه شدند.

فکر می‌کنید چرا عده‌ای احساس نیاز پیدا می‌کنند تا فرزندشان را در تاریخی رند به دنیا بیاورند؟

این را از دو جنبه می‌شود بررسی کرد؛ یکی مسئله روانی که این روزها خیلی باب است. به هر حال عده‌ای از افراد می‌خواهند شاخص باشند. تیپ‌های شخصیتی هیستریونیک یا نمایشی دوست دارند هر چیزی از آنها در معرض دید دیگران باشد. یک بخشی از این نمایشگری می‌تواند در جنبه‌های اقتصادی زندگی باشد، یک بخشی در جنبه‌ای خاص‌تر مانند تاریخ تولد جلوه‌گری کند یا در بعدهای دیگر مانند شیوه لباس پوشیدن ، جغرافیای زندگی و... خودش را عرضه کند. افرادی که دارای شخصیت هیستریونیک هستند به هر دلیلی می‌خواهند با یک شاخص روشن خودشان را به دیگران نشان دهند و فخرفروشی داشته باشند. اما جنبه دوم برمی‌گردد به افرادی که مبناها و شاخص‌های روشنی را برای یک زندگی مثبت تعریف نکرده‌اند. به همین دلیل این افراد به روش‌های نامتعارف، غلط و بعضا خطرناکی تلاش می‌کنند برای زندگی‌شان شاخص ایجاد کنند. این افراد عموما اعتماد‌به‌نفس پایینی دارند، احساس عقب‌ماندگی می‌کنند و حقارت درونی دارند. آنها معمولا از شرایط رشد خودشان در خانواده و نحوه برخورد والدین با خودشان رضایت ندارند، حتی از اینکه بچه چندم خانواده هستند هم ناراحت‌اند و مدام در حال مقایسه نحوه برخورد پدر و مادر خود با پدر و مادرهای الان هستند. این عوامل هم تأثیر زیادی می‌گذارد که این فرد وقتی خودش در موقعیت پدر یا مادر شدن قرار می‌گیرد، به‌دنبال برآوردن آرزوهای دست‌نیافته خودش می‌رود و تلاش می‌کند همه کمبودهایش را اینجا به هر شیوه‌ای، حتی شیوه خطرناکی مانند زایمان زودرس جبران کند تا فرزندش آن کمبودها را احساس نکند؛ یک نوع جهل عاطفی که در آینده آسیب‌های این نوع تصمیم‌گیری‌ها برای خانواده مشخص می‌شود.

طبیعتا آسیب‌های این تصمیم فقط در خانواده خودش را نشان نمی‌دهد و در سطح اجتماعی هم عوارضی ایجاد می‌کند، درست است؟

قطعا. ولی از نظر اجتماعی داستان فرق می‌کند. اصلی‌ترین علتی که باعث رشد چنین رفتارهایی در یک جامعه می‌شود مد و تقلید اجتماعی است. افرادی که از مد اجتماعی پیروی می‌کنند همیشه تلاش دارند گواهی و سندی داشته باشند که نشان دهد روزی و روزگاری زندگی‌شان به روز بوده است. خب، چه گواهی از این بهتر که شناسنامه فرزندشان را با تاریخ تولد رند بگیرند؟ وقتی چند نفر چنین مد اجتماعی‌ای را تبلیغ می‌کنند رفته‌رفته تعداد تقلید‌کنندگان از آن زیاد می‌شود. بسیاری از این تقلیدها هم کورکورانه است و اصلا منطق و دلیل مشخصی هم ندارد؛ مثلا کسی نمی‌پرسد اصلا چرا تاریخ تولد رند باید مهم باشد؟

خب،عده‌ای می‌گویند چون شگون دارد دوست دارند فرزندشان در فلان تاریخ به دنیا بیاید.

اصلا ماجرای شگون تاریخ تولد به فرهنگ ایرانی ما ربطی ندارد. این یک فرهنگ چینی و هندی است. نوعی خرافه‌سنتی است که شکل مدرنش به فرهنگ ما نفوذ کرده و این زمینه ذهنی را در بین عده‌ای ایجاد کرده که این چیزها خوشبختی می‌آورد؛ اصلا چنین چیزی وجود ندارد. ماجرا مثل تاریخ تولد در ماه‌های خاص است که مردم براساس طالع بینی چینی و هندی درباره شخصیت خودشان و دیگران به بررسی می‌پردازند. اینها بیشتر به داستان‌سرایی و این چیزها شبیه است و اصلا شخصیت افراد به ‌ماه و سال ربطی ندارد. به‌همین دلیل قبل از اینکه تاریخ تولد رند فرزند مد باشد، پدر یا مادر تلاش می‌کردند فرزندشان در ‌ماه خاصی به دنیا بیاید؛ مثلا چون فکر می‌کردند اسفند‌ماه فلان است وخوب است که بچه‌شان در اسفند به دنیا بیاید. این تفکرات ریشه و اساس ندارد اما خب چون مد شده عده‌ای از آن پیروی می‌کنند.

نکته مهم حجم و تعداد زیاد افرادی است که حاضرند چنین کاری بکنند؛یعنی انگار با هم قرار گذاشته‌اند در فلان تاریخ بچه‌شان به دنیا بیاید.

اصلا کار از قرار گذشته و تبدیل به کمپین و پویش اجتماعی اما از نوع منفی شده است. در این رابطه هم رسانه‌های نوپدید شبکه‌های اجتماعی موبایلی بسیار مردم را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند. تعداد زیادی از مردم ما هم که تفکر و سواد رسانه‌ای ندارند، پس هر تبلیغ و اتفاقی برای آنها در این رسانه‌ها قابل‌پذیرش است. اصلا هم افراد دنبال عقل و منطق صحیح برای تصمیم‌شان نمی‌گردند و فکر می‌کنند چون فلان سلبریتی اینستاگرام آن کار را کرده یا فلانی تصمیم گرفته در فلان تاریخ آن اتفاق را رقم بزند برای اینها دیگر آن رفتار شاخص است پس در نخستین فرصت سراغ تقلید از آن می‌روند. یک بخش دیگر هم برمی‌گردد به گم کردن هدف‌های زندگی. گویی بعضی افراد انگار دلخوشی خاصی ندارند. البته در جامعه ما هم این احساس چیز غریبی نیست. به همین دلیل افراد جامعه می‌روند سراغ دلخوشی‌های کوچکی که بتواند دردهای آنها را برای مدتی هر چند کوتاه تسکین دهد. اصلا این کارها را می‌کنند تا برای مدتی بقا داشته باشند. شما بهتر از من می‌دانید که الان بسیاری از افراد جامعه ما دچار فشارهای بیرونی سنگین هستند و مسائل اقتصادی باعث اختلافات درونی و خانوادگی، سرخوردگی اجتماعی و ناامیدی شده است بنابراین در این جامعه عده‌ای به ریسمان‌های پوسیده‌ای مانند همین مدگرایی و اینها دست می‌زنند که بتوانند مدتی دلخوش به آن باشند.

همین دلخوشی‌های کوچک کم‌کم فرهنگ یک جامعه را شکل می‌دهد و آن وقت روزی می‌رسد که می‌بینیم اگر کسی در تاریخ تولد غیررند بچه‌ای به دنیا بیاورد، کار عجیبی کرده است.

بله اینها همه‌اش نگرانی ایجاد می‌کند. مسئله هم کاملا فرهنگی است و نهادهای فرهنگساز ما باید توجه‌شان به این مسائل جلب شود و مخصوصا صداوسیما با یک خبر از کنار این قبیل اتفاقات نگذرد چون این رفتارها حتما نیاز به تحلیل و بررسی دارد. من امروز به شما می‌گویم جدا از خود مسئله تلاش والدین برای تولد فرزندان در تاریخ رند که نگران‌کننده است نکته نگران‌کننده‌تر دیگر این است که این اتفاق از سوی طبقه متوسط جامعه رخ داده است. طبقه متوسط طبقه شاخص هر جامعه‌ای است. ضمن اینکه اکثر این پدر و مادرها افراد تحصیلکرده‌ای هستند که از آنها انتظار می‌رود تن به چنین اقداماتی ندهند اما تن می‌دهند! همه اینها نیاز به بررسی دقیق دارد. اینکه چرا طبقه متوسط و تحصیلکرده ما به این سطح رسیده که نیاز پیدا می‌کند فرزندش در 7/7/97 به دنیا بیاید باید تحلیل شود. همچنین باید به تغییرات سبک زندگی بین نسل دهه 70 به بعد هم به شکل جدی نگاه کنیم. متأسفانه بعضی از مسئولین و سیاستگذاران فرهنگی ما در دهه 60 و50 گیر کرده‌اند و با تفکرات همان سال‌ها برای نسل جدید هم برنامه‌ریزی می‌کنند و تصمیم می‌گیرند درحالی‌که همه نشانه‌ها حکایت از آن دارد که سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های فرهنگی ما از هنجارهای دهه 70 و80 عقب است و این جای نگرانی بسیاری دارد.

یعنی شما فکر می‌کنید این خانواده‌هایی که تلاش کرده‌اند فرزندشان را در 97/7/7 به دنیا بیاورند دهه هفتادی بوده‌اند؟

بررسی آماری که هنوز نکرده‌ایم اما من احتمال می‌دهم تعداد زیادی از اینها هم فرزند اولی بوده‌اند و هم دهه هفتادی. برای همین می‌گویم باید برای مسئولان فرهنگی ما مهم باشد که چرا این اتفاق افتاده است. چون امروز در جامعه ما تفاوت دیدگاه و عدم‌شناخت مناسب جامعه وجود دارد. اصلا نسل دهه‌های 70 و 80 در یک جهت و مسئولان ما در جهت دیگری حرکت می‌کنند. دهه هفتادی سبک زندگی مورد قبول مسئولان ما را نمی‌پسندد و مسئولان هم از اینکه دهه هفتادی‌ها بچه‌شان را در یک تاریخ رند به دنیا می‌آورند شوکه می‌شوند. تازه این آغاز راه است و مشکل اصلی زمانی احساس می‌شود که دهه هفتادی‌ها 6-5 سال بعد به شکل جدی‌تری وارد جامعه می‌شوند و پست‌های سازمانی و اجتماعی را اشغال می‌کنند؛ آن وقت آن انقطاع نسلی بیشتر خودش را نشان می‌دهد.

کل اختلاف نسل دهه هفتادی‌ها و هشتادی‌ها با دهه‌های پیش‌تر این است که اینها می‌گویند ما دوست داریم هر طور که می‌خواهیم زندگی کنیم و چطور و چگونه بودن سبک زندگی‌مان هم به کسی ربطی ندارد.

اگر بحث انتخاب سبک زندگی است حرف شما و آنها درست است. هر انسانی مخیر است نحوه خاصی لباس بپوشد، تفریح کند و آزاد باشد اما این تا جایی است که این نوع رفتار ما به کس دیگری آسیب نرساند. اگر قرار باشد اقدام آزادانه ما موجب آزار رساندن به کس دیگری شود آن وقت هم قانون، هم عرف و هم جامعه در برابر آن مقاومت می‌کند. شما ببینید در پدیده تولد فرزند در تاریخ خاص، داستان فرق دارد؛ این دیگر انتخاب سبک زندگی نیست. ما در این ماجرا به مواردی می‌رسیم که تصمیم‌گیری ما به سلامت کسی دیگر لطمه می‌زند و آن هم فرزند خودمان است. ما تصمیم می‌گیریم فرزندمان را در تاریخ خاصی به دنیا بیاوریم اما با ریسک بالا و به هر قیمتی این کار را انجام می‌دهیم. من می‌گویم حتی اگر متخصص بگوید زود به دنیا آوردن فرزند ایرادی ندارد ما نباید قبول کنیم. چون ما باید دلسوز فرزندمان باشیم. فرایند زایمان یک فرایند طبیعی است و ما باید متوجه باشیم وقتی این فرایند طبیعی را به دلیل خودخواهی خودمان دستکاری می‌‌کنیم ممکن است عواقب و خطراتی برای فرزندمان به‌دنبال داشته باشد. ما در اینجا دیگر نمی‌توانیم بگوییم حق داریم تاریخ تولد فرزندمان را انتخاب کنیم چون به‌خاطر حق انتخاب خودمان روی سلامت کس دیگری ریسک می‌کنیم و آن را به خطر می‌اندازیم. برای همین من می‌گویم اتفاقی که در 7/7/97 رخ داد یقینا آسیب اجتماعی است ولی فعلا فراگیر نیست. اگر مسئولان ما می‌خواهند از فراگیری آن جلوگیری کنند باید از همین امروز به فکر باشند.

شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری، تاریخ انتشار 11 مهر97، شماره: 32747


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین