شعار سال : دوباره سؤال قدیمی: تخصص بهتر است یا تعهد؟/ آیا تجربه شبکه افق شکست خورده است؟!
یکی بود یکی نبود، یک جوان انقلابی بود که خیلی دغدغهی فرهنگ و هنر انقلاب را داشت و بسیار هم از وضع موجود شاکی بود. معتقد بود هیچ کس تا به حال کار هنری و رسانهای درستی برای انقلاب نکرده است. یک بار به او گفتم: برادر! پیاده شو با هم برویم! برو تاریخچهی هنر انقلاب را یک دور مطالعه کن. حوزهی هنری داشتهایم، ارشاد داشتهایم، فلان داشتهایم، بهمان داشتهایم؛ همهی اینها کارهایی کرده و همه تجربههایی دارند... گفت نخیر شماها که وا دادهاید که اینطوری حرف میزنید! حرف آقا نباید زمین بماند... خلاصه پابرهنه دوید وسط میدان و کار کرد. و با وجودی رشتهی تخصصیاش هیچ ارتباطی هم با این کار نداشت، خوب پلههای ترقی را طی کرد. پایش را برگردهی همراهان و دوستان خودش گذاشت و باسرعت ترقی کرد. و ما هاج و واج ماندیم که آیا این سرعت از روی لیاقت و توانایی است، یا از سر جاهطلبی یا از سر آقازادگی؟! آخر طوری که کسی نفهمد، نسبت خونی هم با بعضی آقایان داشت... خلاصه، گناه مردم را نشوریم؛ بالآخره رفت و سر از یک مدیریت کلیدی درآورد و آن جوان انقلابی، شد "مدیر جوان انقلابی". اما این مدیریت دیگر جای ترکتازیهای پابرهنه نبود و اصول سفت و سخت خودش را داشت. و دست آخر به رأیالعین دیدیم که چهگونه آن جوان پرمدعا، بهجای تحول و انقلاب در مسئولیت خود، به کمند "حفاظت از وضع موجود" افتاد و متصدی همان روند روزمره شد که خودش آن را به باد نقد و انتقاد میکشید.
البته من به انگیزهی انقلابی او باور دارم و حتم دارم که دنبال تدبیر است که بالآخره حرف آقا را از زمین بلند کند، اما مطمئنم که نخواهد توانست. چون پابرهنه و بیمحابا خود را به بازی پیچیدهای رساند که جهاز و توشهی برد در آن را ندارد و چند صباح بعد دست از پا درازتر، مدیریتش را به جوانی دیگر خواهد سپرد...
بعضی از ما حزباللهیها که خیلی خودمان را حزباللهی میدانیم، عادتمان شده هر وقت دستگاهی یا نهادی به وظایف طبیعی خود در نسبت با انقلاب و مردم عمل نمیکند، برویم با هزینهی بیتالمال مسلمین یک دستگاه جدید راه بیاندازیم و همان وظایف را به عهده بگیریم و پاسخ آرمانهای انقلابیمان را بدهیم...
شبکهی افق هم 7-8 سال پیش توسط انقلابیون دغدغهمندی از سر صدق و با خلوص نیت، با همین نگرش به راه افتاد. در حالی که از سازوکار فرهنگ و رسانه شاید کمی سررشته داشتند، اما خبره و کارکشتهاش نبودند. در طول این سالها تولیدات زیادی را تجربه کردند که بعضاً جالب توجه هم بود، اما حالا چه؟
چند شب پیش پخش سریال "عمارت فرنگی" از شبکهی افق آغاز شد. سریال بیارزش و ضعیفی که سالها پیش یکی از شبکههای همین صداوسیمای ناکارآمد ساخت! قبلاً هم که مشغول نمایش شاهکار صدقسمتی "کیمیا" بود. آن هم یک کلاهبرداری تابلودار به نام انقلاب، ولی به کام عشقهای دختر و پسری! قضیه چیست؟! نمایش سریال و برنامههایی که ما آنها را به اندازهی کافی انقلابی و مردمی نمیدانستیم، بعد این همه تجربه چه معنی دارد؟! تولید برنامههایی که بدل کم کیفیتتر همان داشتههای شبکههای رسمی صداوسیما است، آیا نشانهی یک شکست نیست؟ یا شاید مدیران خستگیناپذیر ما بلدند این شکستها را دستآوردهای ارزشمند خود جلوه بدهند؟!
حالا هم در گوشهای دیگر، همان عادت غلط، مشغول قرارگاه زدن برای آسیبهای اجتماعی است. بیسلاح و جهاز، و بیهیچ اطلاعات شناسایی، قرارگاه عملیاتی راه بیاندازیم و...
آیا بهتر نیست به جای تصمیم گیری در کارهایی که توان و طاقتش را نداریم، به فرآیند پژوهش، مطالعه، آسیب شناسی، تصمیم سازی و بعد مطالبه گری از دستگاه رسمی مربوطه ایمان بیاوریم و با وسوسه ی قهرمان فرهنگی شدن، بجنگیم؟ یا لااقل بعد از طی این فرآیند به خود اجازه دهیم که وارد عملیات تولیدی شویم؟
در هر جبههای برای ورود و رفع مشکل آن، نیاز به شناسایی دقیق و وسیع داریم و بعد تهیهی نرمافزار چهگونه عمل کردن؛ آن هم قبل از طراحی نقشهی عملیات. خاصه که این جبهه، جبههی فرهنگ است و فرهنگ با "تعجیل" میانهای ندارد. همان جوانان عجول پابرهنه، هنوز هم با همهی این تقلاهای خودشان، معتقدند که حرف آقا روی زمین است...
اگر معنی جوانگرایی این است که پیران کارکشته و دردکشیده فرهنگ باید قاب روی دیوار شوند، کتابهای نظراتشان خاک بخورد و آن وقت جوانان شاگردی نکرده و خاک نخورده، متصدی مسئولیتها شوند و با خودکامگی تصمیمات عجولانهشان را عملی کنند، من یکی معاند سرسخت جوانگرایی خواهم بود. ولو آن که رهبر عزیز و حکیم ما فرموده باشد!
خدا بیامرزد شهید چمران را دوگانهی تخصص و تعهد را اینطور برای ما حل کرد: ...کسی که بدون تخصص مسئولیتی را به عهده بگیرد، تعهد هم ندارد!
سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از فضای مجازی