شعار سال: ساختار آموزشیوپرورشی ما دچار مشکلات
عدیدهای است و نیازمند بررسی دقیق کارشناسانه. ما در قدم اول با نقش «پول» در
مدارس مواجه میشویم. در اصل 30 قانون اساسی تصریح شده که آموزشوپرورش از ابتدایی
تا پایان متوسطه رایگان است اما آشکار و نهان این اصل را زیر پا میگذاریم. از یکسو
با قطارکردن انواع مدارس پولی - اعم از غیرانتفاعی و شاهد و نمونه و هیئت امنایی و... - مرتکب نقض صریح قانون اساسی میشویم و
ازسوی دیگر، پایهگذار تبعیض و واردشدن اختلاف طبقاتی در ساحت تعلیموتربیت در میان
کودکانی میشویم که بهشدت مستعد آسیبهای روانی ناشی از تفاوتها و بیشوکمهای
مالی هستند. هرسال درآستانه ماه مهر و ثبتنام
دانشآموزان، وزارت آموزشوپرورش با سروصدای زیاد اعلام میکند که «تحصیل در مدارس
دولتی رایگان است و دریافت هرگونه وجهی از اولیای دانشآموزان تخلف بوده و با
متخلف برخورد خواهد شد.» اما در عمل
مدارس دولتی هم غالبا فقط در مقابل دریافت پول اقدام به ثبتنام میکنند. مسئولان
مدارس دولتی مدعیاند که «به رغم اعلام رایگانبودن ازسوی مقامات وزارتخانه، همین
مقامات با عدم تخصیص کمترین بودجهای به مدرسهها ما را مجبور به دریافت وجه از
اولیای دانشآموزان میکنند. چنانچه ما پولی از والدین نگیریم حتی توان مالی لازم
برای پرداخت قبوض آبوبرق و هزینههای جاری مدرسه را هم نداریم!».
ناتوانی در پیونددادن دانش با زندگی واقعی دانشآموز
معضل دیگر ما تغییرات اساسی نظام آموزشی ابتدایی تا متوسطه است که این
تحولات برای کشوری مثل ایران با سابقه نسبتا طولانی آموزش نوین، نشاندهنده
اقدامات نسنجیده و کارشناسینشده است. در کمتر از دو دهه گذشته، چندبار سیستم
آموزشوپرورش را دستخوش تغییرات بنیادین کردهایم. امتحانات ثلثی را به ترمی و
واحدی تغییر دادهایم و ابتدایی و راهنمایی و متوسطه را به سالی و ترمی واحدی با
نمره... تا امروز که در دو مرحله از اول تا ششم و هفتم تا دوازدهم بدون نمره و
همراه با ارزیابی کیفی دانشآموزان دگرگون کردهایم. اما
نتیجه چه بوده است؟ هزینه سنگین و بعضا کمرشکنی بر دوش خانواده دانشآموز گذاشتهایم
و از ثبتنام تا هزینه کتب درسی و هر برنامه جنبی اعم از آموزشی و غیرآموزشی را در
مقابل اخذ وجه به انجام میرسانیم. دانشآموز هم هر روزه کولهپشتی خود را با حجم
بالایی از کتاب و دفتر و لوازم دیگر پر کرده و این بار سنگین را با خود حمل میکند.
تلخ اما واقعی است؛ اتفاقی مثل افتادن دختربچه دبستانی که جثه نحیفش تحمل وزن کیف
را نداشته و نقش بر زمین شده است! مدارس ما حجم بالایی از مطالب را در زمینههای
گوناگون به خورد دانشآموز میدهند اما دانشآموز نمیداند با آنچه آموخته است چه
باید و چه میتواند بکند؟ بهعبارت دیگر، آموختههای ما کاربردی نیستند و ارتباطی
میان آموزههای مدارس با زندگی واقعی- چه بهلحاظ مادی و چه بهلحاظ معنوی- وجود
ندارد. همین ناتوانی سیستم آموزشی ما در پیونددادن دانش با زندگی واقعی یکی از
تفاوتهای بنیادین ما با کشورهای توسعهیافته است. برای مثال، کشور آلمان در
نخستین گامها به شناسایی قابلیتها و پتانسیلها و علایق دانشآموز میپردازد و
سپس در دوره دبیرستان چهار رشته و چهار برنامه برای تحصیل پیشِروی او میگذارد.
بهاینترتیب دانشآموز یکی از چهار مدرسه «پزشکی و امور بازرگانی - هنر – امور
فنی - فعالیتهای آموزشی» را برمیگزیند. طبعا کسی که یکی از این رشتهها را با
توجه به توانایی و علاقه خود انتخاب کرده و از آن فارغالتحصیل میشود، صرفا یک
دیپلمه با محفوظاتی که دیر یا زود فراموش میشوند، نیست.
آموزشهای غیرکاربردی در آموزشوپرورش
تفاوت اساسی دیگری که میان مدارس ما و مدارس کشورهای توسعهیافته وجود
دارد، نحوه اداره کلاس است. در کشور ما آموزگار متکلم وحده و دانشآموز شنونده است
اما آموزش در ممالک پیشرفته فرایندی دوجانبه و بالنده است. یعنی دانشآموز نیز در
اداره کلاس سهیم میشود و این امر، انگیزه بیشتری برای یادگیری و آموختن به او میدهد.
مطالب درسی ما غالبا فاقد جذابیت بوده و به جای ایجاد شور و شوق در دانشآموز باعث
خستگی و کسلشدن او میشوند. در نظام قدیم ما زبانهای انگلیسی و عربی در هفت سال
دوره راهنمایی و دبیرستان تدریس میشد اما در پایان هفت سال تقریبا هیچکس آن زبانها
را یاد نمیگرفت. اکنون نیز در بر همان پاشنه میچرخد و زمانی که صرف این دروس میشود
عملا بیثمر و بینتیجهاند. بنابراین والدین ناگزیرند با ثبتنام فرزندان خود در
آموزشگاههای خصوصی زبان در مقابل صرف هزینههای هنگفت، چیزی را که وظیفه ذاتی
مدارس است از زبانکدهها طلب کنند. درحالیکه مثلا در کرهجنوبی تقریبا همه دانشآموزان،
زبان انگلیسی را در مدارس بهخوبی میآموزند. جالب اینکه در این کشور با وجود
حاکمیت اقتصاد آزاد، آموزشوپرورش کاملا رایگان است و حتی یک آموزشگاه خصوصی زبان
انگلیسی در آنجا وجود ندارد. گفتنی است از
10 نظام برتر آموزش ابتدایی جهان، چهار کشور نخست (کرهجنوبی، ژاپن، سنگاپور و هنگکنگ)
آسیایی هستند اما با وجود پیشینه طولانی آموزشوپرورش در ایران از رتبه واقعی کشور
ما اطلاع دقیقی در دست نیست و هریک از بررسیها جایگاه متفاوتی را نشان میدهد اما
از مجموع نتایج چنین به نظر میرسد که ایران بهلحاظ آموزشی حدودا در مرتبه هفتادم
و بلکه فروتر قرار دارد. متأسفانه
آموزش در کشور ما نه با نیازهای جامعه هماهنگ است و نه توجهی به کیفیت دارد بلکه
بدون توجه مؤثر به نظامهای موفق آموزشی، پیوسته بر حجم متون درسی افزوده میشود و
بهاینترتیب آموزگاران ناگزیرند با هدف بهپایانرساندن کتابها در بازه زمانی
محدود، به سرعت و شتاب تدریس خود بیفزایند و در این مسیر طبعا دقت و کیفیت فدای
سرعت میشود و دانشآموز نیز با بیمیلی همه وقت و توان خود را صرف انجام تکالیفی
میکند که از جذبه چندانی برخوردار نیستند.
حقیقت این است که نظام آموزشی ما به جای بهرهگیری از شیوههای مدرن
آموزشی و پرورشی ممالک توسعهیافته و بومیسازی آن شیوهها - به جز در موارد
معدودی نظیر حذف نمره- نتوانسته است خود را با آنچه جامعه میخواهد هماهنگ کند و
با دانشبنیانكردن نظام آموزشی در مسیر توسعه گام بردارد. در مقابل کشورهای
پیشرفته روزبهروز دانش و تکنولوژی و آموزش را بیشتر به هم پیوند میدهند. ما از
ساعات آموزش زبان انگلیسی کم میکنیم و دسترسی دانشآموزان را به این زبان دشوارتر
اما مثلا کشورهای سرد اسکاندیناوی که زبانی محصور در مرزهایشان دارند، حتی بیش از
سایر کشورهای اروپایی به آموزش زبان انگلیسی اهتمام میورزند بنابراين با توجه به
اینکه در دنیای امروز «انگلیسی» زبان علم است، دسترسی
دانشجویان و پژوهشگران خود را به منابع علمی آسانتر میكنند و این یکی از رازهای
مهم تولید علم و اقتصاد دانشبنیان و کسب درآمد هنگفت از طریق صدور تکنولوژی توسط
این کشورهاست.
وظیفه دیگری که در کنار خانواده برعهده نهاد آموزشوپرورش است، وظیفه
بسیار مهم «پرورش» دانشآموز است. کودک و نوجوان ما زمان زیادی را در مدرسه میگذراند
بنابراين بدیهی است که محیط مدرسه میتواند نقش مثبت و سازندهای در رشد و پرورش
جنبههای مثبت و مفید روان و شخصیت او داشته باشد یا برعکس با بیاعتنایی به وظایف
تربیتی و پرورشی خود به آسیبها و جراحات روانی و شخصیتی جوان فردای جامعه دامن
بزند و از این رهگذر در شکلگیری جامعهای پرآشوب و بحرانزده دخیل شود.
فرایند ساختن و توسعه یک جامعه تنها با طی مدارج علمی و کسب مدارک
دانشگاهی به انجام نمیرسد. «داگلاس نورث» برنده جایزه نوبل اقتصاد 1993 در این
رابطه میگوید: «اگر میخواهید بدانید کشوری توسعه مییابد یا نه؟ اصلا سراغ
کارخانه و ابزاری که استفاده میکنند و فناوریشان نروید زیرا اینها را به سادگی
میشود خرید یا کپی کرد. برای دیدن توسعه بروید دبستانها و پیشدبستانیها را
ببینید و اینکه آنجا چگونه بچهها را آموزش میدهند. اگر کودکان شما را خلاق،
پرسشگر، صبور، منظم، خطرپذیر، دارای روحیه گفتوگو و تعامل و علاقهمند به مشارکت
جمعی و همکاری بار میآورند، بدانید که این کودکان در آینده شخصیتهایی خواهند شد
که جامعه را پیشرفت خواهند داد!» اما آنچه در کشور ما اتفاق میافتد، کاملا بیتوجه
به مسائلی است که رویکردی سازنده و قوامبخش به شخصیت کودک و دانشآموز دارد. گویی
ساختار عریض و طویل آموزشوپرورش ما اساسا با مقوله پرورش بیگانه است و دانشآموز
را بهمثابه دستگاهی برای ضبط مقادیر انبوهی از مسائل و محفوظات مینگرد و توجهی
به رشد و استحکام شخصیت او ندارد. کودک ما جز در قالب چند ضربالمثل، هرگز نمیآموزد
که در مواجهه با سختیها و ناملایمات زندگی چگونه میتواند مقاومت کند و جلو شکستن
و فروریختن خود را بگیرد.!
معماری سردرگم در بناهای آموزشی
معماری مدارس ما غالبا فاقد خصوصیات بناهای آموزشی هستند و تفاوتی میان
ساختمان مدارس ابتدایی با مدارس سیکل ششساله دوم وجود ندارد. بههمینترتیب
در نقاشی و رنگآمیزی دیوارهای اکثر مدارس از اصول روانشناسی رنگها پیروی نشده
است. صرف بودن میز و نیمکت و گچ و تختهسیاه یا ماژیک و وایتبورد، یک اتاق را به
کلاس تبدیل نمیکند بلکه نکات ریز اما مهم بسیاری – نظیر
نور و رنگ و دما و تهویه مطبوع و ابعاد کلاس و فاصله استاندارد دانشآموز با تختهسیاه
- وجود دارد که نادیدهگرفتن مجموع آنها کودک و نوجوان ما را زیر چنان فشاری میگذارد
که نتیجهاش را میتوان در خروج شتابان و پرهیاهوی دانشآموزان در زنگ آخر و هنگام
تعطیلی مدارس دید؛ خروجی که رهایی پرندگان را از قفس تداعی میکند. نباید مدرسه بهگونهای
رفتار کند که کودک با ورود به کلاس اول احساس کند دوران بازی و شادی به سر آمده
است. زمان مناسب برای حضور کودک در مدرسه حدود سه ساعت در روز است که همزمان باید
به نشاط و آرامش بچهها خدشهای وارد نشود. ممکن است کسانی باشند که در فضاهای
سختگیرانه آموزشی هم بتوانند به مدارج عالی علمی برسند اما چنین افرادی معمولا
درنهایت قادر به تعامل سازنده با همکاران و جامعه نبوده و در ناخودآگاه خود، کودکی
و شادابی گمشده در مدرسه و متون درسی را جستوجو میکنند بنابراين بايد در اماکن
آموزشی به ترکیب متوازنی از درس و تحصیل در کنار بازی، شادی و خلاقیت دست یافت.
اگر دانش و درس به تنهایی میتوانست مبنای توسعه باشد احتمالا اکنون
بايد با وجود خیل دانشآموختگان دانشگاهها و نخبگانی که در المپیادهای علمی بینالمللی
میدرخشند، ما یکی از پیشرفتهترین کشورها باشیم اما متأسفانه با وجود اهمیت
انکارناپذیر دانش باید کلید درهای توسعه را در جاهای دیگری نیز جستوجو کرد.
بنابراين بايد در قالب یک طرح کشوری با بهکارگیری همه امکانات، همراه با عزم و
اراده ملی، ضمن صیانت از سرمایههای مادی و معنوی خود، همه کاستیهای نظام آموزشی
و پرورشیمان را شناسایی کرده، در رفع آن بکوشیم و در این راه از دانش و تجربه
ممالک توسعهیافته جهان نیز بهرهمند شویم و با گامنهادن در مسیر توسعه همهجانبه
و اقتصاد دانشبنیان وابستگی خود را به مواد خامی چون نفت بهتدریج قطع کنیم و
اجازه ندهیم نفت و مواد اولیه که مجرای اصلی تنفسی اقتصاد ما هستند، به عنوان
پاشنهآشیل ما در دنیای مبتنی بر رقابت و تضاد منافع عمل كنند.
در سالهای اخیر آمارهای متعدد جهانی که بعضا توسط منابع معتبر ارائه
شدهاند، مردم ما را در ردههای نخست افسردگی، خشم و عصبانیت نشان میدهند. بیشک اگر بخواهیم جامعه و مردمی سالم، متعادل و
شاداب داشته باشیم، ضروری است که نگاه ویژهای به مدارس به عنوان خانه دوم فرزندان
این مرزوبوم داشته باشیم و بدانیم که برای رسیدن به نقطه اوج نمیتوان پلههای
نخست را نادیده گرفت.
شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه شرق، تاریخ انتشار 11 آذر 97، شماره: 3305
انشالا با یک برنامه مناسب همه چیز درست میشه