شعار سال : سید روحالله رضوانی بیان میدارد که ما نظام تشخیصی خاص بیماران سیاسی نداریم. اما با بررسی مجموع ویژگیهای شخصیتی کسانی همچون هتلر، استالین، ماوو، قذافی، مبارک، صدام و ... میتوان به حداقل چهار ویژگی و اختلال بارز در این تیپ شخصیتی دست یافت که عبارتند از 1- خودمحوری،2- خودشیفتگی و ...
دیکتاتورها
ما نظام تشخیصی خاص بیماران سیاسی نداریم. اما با بررسی مجموع ویژگیهای شخصیتی کسانی همچون هتلر، استالین، ماوو، قذافی، مبارک، صدام و ... میتوان به حداقل چهار ویژگی و اختلال بارز در این تیپ شخصیتی دست یافت.
1- خودمحوری
خودمحوری مهمترین ویژگی یک دیکتاتور است. خودمحوری یعنی عدم توانایی درنظرگرفتن مسایل از ذهن دیگران؛ ویژگیای که باعث میشود فرد نتواند امور را از ذهن دیگران ببیند و تنها ذهنیت، تصمیم و تشخیص خودش را ببیند و بپذیرد. این ویژگی در نهایت منجر به بروز ویژگیهای دیگری همچون اوتیسم (درخودماندگی) اجتماعی، خودشیفتگی و خودکامگی میشود.
خودمحوری ویژگی بارز دوران کودکی است؛ ویژگیای که برای یک کودک کاملا طبیعی است، اما اگر یک انسان سیساله خودمحورانه عمل کرد نشاندهندهی نوعی توقف و عقبماندگی در رشد او محسوب میشود. از یک انسان میانسال انتظار میرود بتواند جوانب مختلف یک موضوع را در نظر گرفته و به آن اهمیت بدهد. بنوعی یک دیکتاتور در واقع انسان صاحب قدرت مطلقی است که به لحاظ شناختی و عاطفی کودکمانده است. در کودکی، او به دلیل کودک بودنش تا حدی امکانش را داشت حرف خود را به کرسی بنشاند و به خواستهاش برسد. در بسیاری موقعیتها نیز میل و خواستهای بوده اما امکان برآورده کردنش نبوده و کودک با مجموعهای از ناکامیها و تنبیهها به سنین بزرگسالی رسیده است. اما حالا این قدرت مطلق و انحصاری اوست که امکان برآورده کردن همهچیز را مطابق ذهنیت، تشخیص و تصمیم او میدهد. نکتهی مهم در خودمحوری این است که، خودمحوری یک ضعف جدی شناختی است که باعث میشود فرد اصولا نتواند ابعاد گوناگون یک قضیه را آنهم از ذهن دیگران در نظر بگیرد و الزاما ربطی با خودخواهی که یک موضوع اخلاقی است ندارد. یک کودک ممکن است به این نتیجه برسد که برای خوشحال کردن خواهرش باید برای او فلان عروسک را بخرد. اگر کودکی به این نتیجه رسید نمیتواند در نظر بگیرد که ممکن است خواهرش چیز دیگری دوست داشته باشد و یا نمیتواند پیشنهاد مادرش را برای خرید هدیهای دیگر براحتی درک کند. در این مثال کودک خودخواه به معنای اخلاقی آن نیست اما خودمحور است. عدم درک پدیدهها از ذهن دیگران و نداشتن دید چندبعدی نسبت به پدیدهها ممکن است در فرایند رشد نامناسب و ناهنجار شناختی و عاطفی کودک تبدیل به حالاتی شود که به خودشیفتگی، خودکامگی و خودخواهی منجر خواهد شد و ابعاد بیمارگونه روانی و ضداخلاقی به خود خواهد گرفت. بسیاری از رفتارهای قذافی در نمود بیرونیاش بسیار خیرخواهانه به نظر میرسد. او برای سعادت مردم دنیا کتاب سبز مینویسد. میخواهد اعراب را از ذلت و بدبختی نجات دهد اما مشکل این است که او هیچ کتاب، روش و سیاست دیگری را غیر از آنچه در کتاب سبز خود آورده نمیپذیرد و همان کتاب را به تنهایی، تنها راه سعادت انسانها میداند. بنیادگرایان نیز بر همین اساس نمیتوانند سعادتی غیر از آنچه خودشان تصور میکنند را برای مردم بپذیرند. آنها خواهان سعادت مردم شان هستند، منتها میگویند مردم باید به همان سعادتی که ما میگوییم برسند. تقریبا تمامی ویژگیهای دیگر دیکتاتور منتج از همین خودمحوری اوست.
باید توجه داشت که خودمحوری با بحث و استدلال براحتی قابل تغییر نیست. چیزی نیست که تغییرش تنها وابسته به یادگیری و تجربه باشد. نوعی در خودماندگی و جمود شناختی است که تقریبا براحتی نمیتوان به تغییر آن امید داشت.
همین ویژگی باعث میشود که فردی همچون قذافی تا آخرین لحظه در سنگر بماند و بجنگد چرا که نمیتواند تصور کند راه دیگری هم وجود دارد. او تمامی مخالفان را موافقان خود میببیند چرا که نمیتواند غیر از آن را برای خود تصور کند. دیکتاتورها غالبا به لحاظ روانی بسیار ضعیفتر از آنند که تصور میکنیم. آنها به اندازه یک کودک ضعیفاند. تنها مشکل این است که آنها به اندازه هزاران بزرگسال قدرت و امکانات دارند و همین نکته باعث میشود آنها در حالات دیکتاتورمابانه خودمحوریشان بمانند. خودمحوری که سوغات همان قدرت مطلقی است که در اختیار دارند.
2- خودشیفتگی
دیکتاتورها خودشیفتههای ترسناکند. اکثر سیاستمداران بیمار و دیکتاتورها خودشیفتهاند. نوعی خودبزرگبینی غیرقابلوصف که باعث میشود تصوری رویایی نسبت به خود پیدا کنند. خودشیفتگی یا نارسیسیسم به معنای عاشق خود بودن است. نارسيسوس مرد جواني بود که عاشق تصوير خود در آب شد. او چنان عاشق تصویر خود شد که دیگر هیچگاه نتوانست از تصویر خود در آب روی برگرداند و در همان حالت به گل نرگس تغییر شکل داد و استحاله شد. قسمت ناهنجار موضوع این است که انسان خودشيفته قادر به دوست داشتن ديگران نيست. دوست داشتن دیگری براي او نامفهوم است. در نتیجهی دایم ديگران را مورد تمسخر قرار ميدهد و با زير دستان خود رابطه تحقيرآميز دارد. البته در اوایل ارتباط براي فريبدادن ديگران و صيد آنها از اين مفهوم (دوست داشتن) استفاده ميکند، ولي همواره در حال نقشبازي کردن است. اگر از بين علایم زير چهار يا پنج علامت در کسي وجود داشته باشد ميتوان به احتمال زياد تشخيص اختلال شخصيت خودشيفته را برای او در نظر گرفت:
1- خودبزرگبيني و مبالغه در مورد توانایيهاي خود (احساس مهم بودن افراطي).
2- اشتغال ذهني زياد و خيالبافي افراطي در مورد پيشرفت و موفقيتهاي نامحدود.
3- اين باور که فرد بينظير و استثنايي است، ولي توسط ديگران درک نميشود.
4- نياز شديد به تمجيد و ستايش شدن توسط ديگران.
5- احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع بدون شواهد کافي.
6- استثمار ديگران.
7- ناتواني در همدلي کردن با ديگران (قادر به درک احساسات و رابطه صمیمی و همدلانه با ديگران نيست).
8- حسادت نسبت به ديگران و يا داشتن این فکر که ديگران به من حسادت ميکنند (مکانيزم فرافکني).
9- متکبر و خودبين بودن (منم منم کردن).
شما این ویژگیها را میتوانید در اغلب سیاستمداران بیمار ببینید. یکی از مصادیق خودشیفتگی ادعای انسان بزرگ بودن است. فرق یک رهبر واقعی با سیاستمدار خودشیفته در این است که رهبر منتخب مردم است، اما سیاستمدار خودشیفته، خودش، خودش را به عنوان رهبر انتخاب کرده و ادعای داشتن آن را دارد. هتلر در آغاز بر این باور بود که همان فرد منتخب و منجی بشریت میباشد و از همینرو خود را «پیشوا» خواند. قذافی در اجلاس سران اتحادیهی عرب خود را «بزرگ حکمای عرب و شاه شاهان قاره آفریقا و امیرالمومنین مسلمانان جهان» نامید و به دیگر رهبران عرب گفت: «مقام من اجازه نمیدهد در سطح شما باشم.» صدام خود را سردار قادسیه نامید. علیاف خود را رهبر آذریان جهان مینامید. ملاعمر خود را برگزیده پیامبر اسلام میداند. انسانهای خودشیفته عموما برای خود رسالتی نجات بخش و جهانی قایلند. اینها محصول توهمی خودبزرگبینانه است که در شخصیتهای خودشیفته دیده میشود. آنها به همان میزان نیز دیگران را دوستداران و عاشقان خود میدانند. تقریبا هیچکدام از دیکتاتورها تا ساعاتی قبل از اجبار به فرار و یا خودکشی باور نمیکردند که دیگر محبوب مردم خود نیستند. شاه ایران تا چند روز قبل از فرار نمیتوانست بپذیرد که مردم علیه او به خیابانها ریختهاند. قذافی تا آخرین لحظات، مردم معترض و انقلابیون را عاشقان خود خطاب میکرد و یا انقلابیون را عوامل بیگانه یا مصرفکنندگان داروهای توهمزا میدانست نه مردم طبیعی کشورش.
جای دیگری که این ویژگی خودش را بروز میدهد داشتن سبک زندگی خاص و منحصر به فرد است. افراد خودشیفته برای اثبات خاص بودن خود، به سمت الگوهای زندگی استثنایی با داشتن چیزهای خاص و استثانایی میروند.
نوشته شده توسط سید روحالله رضوانی
شعار سال،بااندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه هشت صبح ،تاریخ انتشار:19شهریور 1390،کدخبر:21472، 8am.af