اختصاصی سرویس اجتماعی معتدلان: به فاصلهیک ماه،دو شهروند ایرانی ابتدا در خرمشهر و سپس در تبریز اقدام به خودسوزی در ملاء عمومی کردند.
در ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ نیز«یونس عساکره»خرمشهری، ۳۴ ساله و پدر دو کودک در اعتراض به ضبط سه بارهبساط میوه فروشیاش توسط شهرداری خرمشهر در برابر ساختمان شهرداری دست به خودسوزی زد و جانش را در بیمارستان از دست داد!
در ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ نیز«یونس عساکره»خرمشهری، ۳۴ ساله و پدر دو کودک در اعتراض به ضبط سه باره بساط میوه فروشیاش توسط شهرداری خرمشهر در برابر ساختمان شهرداری دست به خودسوزی زد و جانش را در بیمارستان از دست داد!
در اواخر سال ۱۳۹۲ نیز یک جوان تهرانی بعد از جمع شدن بساطش در ایستگاه مترو گلبرگ خود را جلوی واگن قطار انداخت و خودکشی کرد و اینها تنها نمونههای اخیر این نوع رخداد هستند.
سلسله علل این خودسوزیها و خودکشیهای فجیع در ایران روشن است: «بیکاری و فقر گسترده و فزاینده، فقدان چترهای حمایت اجتماعی برای بیکاران و فقرا در ایران، نقض کرامت انسانی یک نان آور خانواده با محروم کردن وی از حداقل کاری که میتواند انجام دهد، فقدان نهادهایی برای کمک به افراد در حوزه بهداشت روانی، استیصال و احساس بن بست و در نهایت تلاش برای گَزیدن وجدان جمعی.»
فرخی،قبل از آتش زدن خود در مقابل ساختمان شهرداری به کارکنان این نهاد گفته بود چنین اقدامی خواهد کرد،اما آنها بیتوجهی کردند!
در صورت معرفی«فرخی» به یک مددکار اجتماعی یا گذاشتن وی تحت مراقبت امروز شاید وی زنده بود.
خودسوزی یک دستفروش در کشور تونس،جرقه یک جنبش اجتماعی در آن کشور را زد که در نهایت به خروج رئیس جمهور انجامید. اماچرا این خودسوزیها«وجدان جمعی»جامعه ایران را به صورتهای مختلف (نه ضرورتا اعتراض سیاسی) نمیگزد؟!
با رجوع به چهار موضوع همبستگی اجتماعی، عادت به مرگ و خشونت و تغییر آستانه جریحه دار شدن وجدانها، محاسبه هزینه و فایده و کرختی اجتماعی و همدردی اجتماعی این موضوع را توضیح میدهم.
*سست شدن همبستگی اجتماعی!
امیل دورکم، یکی از بنیانگذاران جامعهشناسی نوین، تغییر نرخ خودکشی را با تغییر در میزان همبستگیهای اجتماعی توضیح میدهد.
همبستگی اجتماعی در ایران امروز بسیار سست شده است. حلقه های اتصال میان اعضای جامعه در حال رنگ باختن هستند یا اصولا شکل نمیگیرند. افزایش قابل توجه جرم و تخلف شاهد بسیار خوبی برای این مساله است. به گفته وزیر دادگستری دولت روحانی «میزان جرائم از تعداد جمعیت بیشتر است.» (مهر ۱۹ مهر ۱۳۹۲(
او پروندههای جرائم در کشور را رو به تزاید اعلام کرده است.در این میان جرائم خشونت آمیز سهم قابل توجهی داشتهاند: «قتل با سلاح سرد در یک دهه از ۴۰ تا ۴۵ درصد و قتل با سلاح گرم نیز حدود ۲۷ درصد افزایش یافته است… قتلهای خانوادگی افزایش داشته… در این زمینه در سال ۸۰ با ۴۰۰ فقره (۲۸ درصد) و در سال ۸۹ با ۶۷۷ فقره (۲۹ درصد) مواجه شدهایم.» (احمدی مقدم، فرمانده سابق نیروی انتظامی در گزارش به مجلس، سایت خبری «رجا نیوز»، ۴ مرداد ۱۳۹۰(
*عادت به مرگ و خشونت!
مردم شهرهای بزرگ ایران هنگامی که صبحگاه در زمستان از خانه خارج میشوند در پیاده رو با جسد یخ زده بیخانمانهایی که شب یخ زدهاند مواجه میشوند. در شهرهای بزرگ و کوچک ایران مدام مراسم اعدام با طناب دار برگزار میشود!
متاسفانه رسانههای دولتی در نشان ندادن بوسه و اظهار عشق بسیار حساس هستند،اما در نشان دادن خشونت،قتل و خونریزی دست و دلبازند!
بدین صورت شهروندان ایرانی به سرعت به مرگ و قتل و خشونت عادت میکنند و این بخشی از فرایند اجتماعی شدن آنهاست. به همین دلیل خودسوزی یک فرد نمیتواند چندان برای بیشتر مردم ایران تکان دهنده باشد!
*محاسبه هزینه و فایده و کرختی جامعه!
بیشتر مردم ایران در دوران انقلاب،جنگ و مابعد آن چنان خود را بازنده رخدادها یافتند که به تدریج برای حداقل برخی کنشهای خود به محاسبه هزینهها و فواید پرداختند.
تجربه انقلاب و جنگ به شهروندان ایرانی نشان داد که جنبش اجتماعی و سیاسی باوجود برخی دستاوردهای محتمل میتواند پیامدهای بسیار سهمگین داشته باشد.از همین جهت جامعه در نشان دادن واکنش به رویدادهای پیرامون، بسیار کند عمل میکند! درسی که جامعه از رخدادهای خونین گذشته گرفته آن است که سریع به واکنش نپردازد و بگذارد مدتی از رویدادها بگذرد. با گذشت زمان البته احساسات فروکش میکند و اعتراض ها نیز به حاشیه میرود!
در دهه هفتاد به تدریج جامعه ایران از«مرگ باوری» به«زندگی باوری»گذر کرد. اما چنانکه مرگ باوری در دهه شصت،نوعی مرگ باوری جمعی بود،زندگی باوری به نوعی زندگی باوری جمعی گذر نکرد بلکه در محدوده فرد باقی ماند و رنگ و بوی«خود محوری» و بعد«پول محوری»پیدا کرد!
انسان ایرانی فعال که طعم تلخ«دیگر دوستی»را در دهه شصت چشیده بود دیگر نمیخواست خود را فدای دیگران سازد!
*پائین بودن سطح همدردی اجتماعی!
میزان بسیار اندک خیریه در مقایسه با دیگر جوامع شاهد خوبی برای پائین بودن سطح همدردی اجتماعی در ایران است. رقم ۱۸۰ میلیارد تومان (معادل حدود ۷۰ میلیون دلار) در سال ۱۳۹۰ (پرداخت شده به صندوقهای صدقات کمیته امداد،«خبرگزاری ایسنا، ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱») برای کشوری با حدود ۱۰۰ میلیارد دلار صادرات نفتی (پیش از تحریمها) و بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان درآمد ناخالص ملی بسیار ناچیز است!
آماری در مورد صدقات و خیریاتی که در نهادهای مدنی گردآوری و هزینه میشود در دست نیست،اما آن نیز با توجه به ضعف این نهادها در ایران نباید چندان قابل توجه باشد.متاسفانه سوپر ثروتمندان ایرانی در مقایسه با دیگر جوامع تقریبا هیچ مشارکتی در این حوزه ندارند!
*افزایش خودکشی!
جدا از داستان خودسوزیها،اصولا میزان اقدام به خودکشی و خودکشیهای منجر به مرگ در ایران افزایش داشته است. میزان خودکشی گزارش شده به سازمان پزشکی قانونی از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ هفده درصد افزایش داشته است (از ۳۱۲۲ به ۳۶۴۹) (سایت خبری سلامت نیوز، ۲۵ مرداد ۱۳۹۱(.
در سه ماه اول سال ۱۳۹۰ نیز آمار خودکشیهای گزارش شده به این سازمان نسبت به سه ماه اول ۱۳۸۹ ،ده درصد افزایش داشته است! (ملت، ۲۵ مرداد ۱۳۹۰(
خودکشی در میان قشری که خود مظهر ایستادگی بوده یعنی دانشجویان دانشگاهها نیز قابل توجه بوده است. بنا به برخی تخمینها سالانه ۶۰ هزار نفر ایرانی اقدام به خودکشی میکنند. (رئیس انستیتو روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران-روزنامه تهران امروز، ۲۰ مهر ۱۳۹۱(
ایران در دهه شصت خورشیدی در ردیف کشورهای با آمار پائین خودکشی بود،اما اکنون در گروه کشورهای با نرخ متوسط خودکشی است!
میزان اقدام به خودکشی از حدود سه در هر صد هزار نفر جمعیت در سال ۱۳۶۳ به شش در هر صد هزار نفر در سال ۱۳۸۳ و سپس به شش و نیم در صدهزار نفر جمعیت در سال ۱۳۸۶ رسید!
به علاوه در برخی شهرهای کشور،میزان خودکشی سالهاست از مرز هشدار گذشته و تا سرحد جوامع با نرخ بالای خودکشی رسیده است. بیشترین میزان افزایش تعداد خودکشی در جمعیت ۲۵ تا ۳۴ سال گزارش شده است.
با اضافات و تلخیص برگرفته از وبسايت خبرگزاري معتدلان، تاریخ انتشار چهارشنبه ۱۷ تیر 1394، كد مطلب: 3629: www. motadelan.ir