پایگاه تحلیلی خبری شعار سال

سرویس ویژه نمایندگی لنز و عدسی های عینک ایتالیا در ایران با نام تجاری LTL فعال شد اینجا را ببینید  /  سرویس ویژه بانک پاسارگارد فعال شد / سرویس ویژه شورای انجمنهای علمی ایران را از اینجا ببینید       
کد خبر: ۲۳۵۸۰۰
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۳۹۸ - ۰۲:۵۳
موانع فعالیت ورزشی زنان با توجه به خودسوزی سحر خدایاری نشست گروه مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران به موضوع موانع فعالیت‌های ورزشی اختصاص داشت و روز چهارشنبه ۲۷شهریور 98 در خانه وارطان با حضور علاقمندان و سخنرانی دکتر حسن محدثی، دکتر سعید مدنی و با مدیریت دکتر احمد بخارایی در غیاب مسئولین ورزش و دکتر طیبه سیاوشی برگزار شد.

شعارسال: این جلسه با سخنان دکتر احمد بخارائی، مدیر گروه مسائل و آسیب‌های اجتماعی انجمن جامعه‌شناسی ایران آغاز شد. او گفت: در این نشست که پیرامون تحلیل رخداد «دختر آبی» و خودسوزی سحر خدایاری تشکیل شده‌ است قرار بود نمایند مردم تهران در مجلس، طیبه سیاوشی سخنرانی داشته‌ باشند اما به رغم موافقت نهایی و انجام هماهنگی‌های لازم در دقیقه نود از حضور انصراف دادند و علت اصلی هم حساسیت موضوع بود حال آن‌که انتظار می‌رود وقتی از سوی یک انجمن علمی، تریبونی در اختیار نمایندگان مردم قرار می‌گیرد از آن استقبال شود.

به هر حال سخن امروز پیرامون خودسوزی «سحر خدایاری» است که ۲۹ سال سن داشت و دارای دو لیسانس کاربردی بود. او که در اسفند ۹۷ برای ورود به ورزشگاه آزادی با تغییر شکل خود به صورت پسرانه به قصد تماشای فوتبال بین دو تیم استقلال و العین امارات رفته‌ بود به هنگام بازرسی بدنی از سوی نیروی انتظامی دستگیر می‌شود و دو روز در زندان قرچک ورامین زندانی و سپس به صورت مشروط آزاد شد اما تلفن همراهش ضبط می‌شود تا شهریور ۹۸ که وقتی به دادگاه انقلاب مراجعه می‌کند تا گوشی همراه و نیز حکم نهایی‌اش را بگیرد می‌شنود که به شش ماه حبس محکوم شده‌ است و سپس خودسوزی می‌کند. علی مطهری نماینده مجلس در این خصوص گفته‌ بود: این خبر قطعی است که در مراجعه سحر به دادگاه، شخص غیر مسئولی به او گفته به شش ماه حبس محکوم شده‌ است. سحر ۱۸ شهریور ۹۸ در اثر خودسوزی جانش را از دست می‌دهد. پدرش حیدر علی خدایاری و خواهرش در گفت‌وگو با خبرگزاری‌ها مطرح می‌کنند که سحر برخوردار از بیماری دو قطبی و سابقه خودکشی است. این خانواده که دارای دو داماد روحانی است بنا به اظهاراتشان علاقمند نیستند که از خبر خودسوزی سحر خدایاری مشهور به «دختر آبی» مخالفان و منتقدان نظام جمهوری اسلامی استفاده کنند پس سعی می‌کنند علت خودسوزی سحر را به اختلال دوقطبی تقلیل دهند و ارتباطی بین کنش سحر و موضوع تبعیض علیه زنان در عرصه‌های گوناگون از جمله در ورزش نمی‌بینند.

از سوی دیگر برخی ابهام‌ها در خصوص این موضوع مطرح شد از جمله این‌که خودسوزی سحر در مقابل دادگاه انقلاب صورت نپذیرفته زیرا تصویری از آن در شبکه‌های مجازی منتشر نشده یا این‌که اساساً خودسوزی بوده یا «دیگر‌سوزی»! هر چه بوده امروز ما با یک پرسش مواجهیم و آن این‌که: آیا رخ‌دادهایی از این دست که به شکل‌های گوناگون در جامعه اتفاق می‌افتد منحصر به فرد هستند یا به نحو جامعه‌شناختی در یک بستر بزرگ‌تر قابل تحلیل هستند؟ این‌که پدر سحر که یک تفکر تند مذهبی در ایران را نمایندگی می‌کند ابراز می‌دارد که او با رفتن دخترش به ورزشگاه مخالف بوده و اگر آن روز می‌دانسته که سحر عازم ورزشگاه آزادی برای تماشای فوتبال است به او اجازه نمی‌داده و مانع می‌شده‌است، آیا منحصر به خانواده سحر خدایاری است یا پدر این خانواده برخوردار از یک چارچوب رفتاری است که ریشه در فرهنگ دینی دارد؟ پرسش این است که با فرض پذیرش اختلال دو قطبی در سحر، آیا عوامل اجتماعی در شکل‌گیری یا تقویت حالت دو‌گانه شیدایی-افسردگی در اختلال دوقطبی نقشی ندارند؟ آیا این گونه نیست که زنجیره مسائل اجتماعی در ایران را باید در یک بستر ساختاری تحلیل کرد؟ آیا خودسوزی سحر با آمار بالای خودکشی در ایران بی‌ربط است؟ می‌دانیم که بسیاری از خودکشی‌ها به دلایل فرهنگی گزارش و ثبت نمی‌شود و آمار خودکشی در ایران بیش از نرخ ۶ در صدهزار نفر است. چند برابر افرادی که خودکشی می‌کنند هم ابتدا «اقدام» به خودکشی می‌کنند که تعداد زیادی نجات می‌یابند. قبل از اقدام، چند برابر این افراد، «تهدید» به خودکشی می‌کنند و قبل از تهدید، چند برابر «فکر» به خودکشی‌ می‌کنند و در جامعه ما با توجه به شرایط موجود ممکن است ده‌ها هزار نفر در طول روز به خودکشی فکر کنند. حال آیا می‌توان خودسوزی سحر را منفک از این جریان اجتماعی تحلیل کرد؟ آیا این رخ‌داد با حکایت ورزش زنان بی ارتباط است؟ گفته‌می‌شود تعداد زنان ورزش‌کار سازمان‌دهی شده یک چهارم مردان ورزش‌کار است. آیا تجهیزات و امکانات و بودجه ورزشی زنان و مردان گویای فاصله زیاد و شکاف عمیق نیست؟ مهم‌تر از تجهیزات وامکانات در ورزش زنان، موانع فرهنگی- اجتماعی است. آیا رسانه‌های دولتی و حتی خصوصی در ایران این اجازه را دارند که نسبت به لزوم و جایگاه ورزش زنان در روند فعالیت‌های اجتماعی مساوات‌ طلبانه سخن بگویند و سطح فرهنگ را ارتقا دهند؟ آیا الگوهای رفتاری در فرهنگ سنتی در مواجهه با زنان در خانواده‌ها باز تولید نمی‌شود و این موانع فرهنگی چگونه و چرا باعث شده‌است که در بسیاری موضوعات از جمله در ورزش بین زنان و مردان تبعیض وجود داشته‌ باشد؟

در قبل از انقلاب در ایران در ۷ رشته ورزشی به طور تقریباً حرفه‌ای زنان فعال بودند و آیا اگر همان روند ادامه می‌یافت اینک ورزش زنان در وضعیت فعلی بود؟ خانم اولاد قباد، نماینده مجلس و رئیس فراکسیون زنان مجلس شورای اسلامی ۳ روز پس از فوت سحر خدایاری و در ۲۱ شهریور ۹۸ در گفت‌و‌گو با ایسنا مطرح می‌کند که حدود یک ماه پیش در جلسه با وزیر ورزش، آقای سلطانی‌فر گفته‌ بود که زیر ساخت ورود بانوان در تمام ورزشگاه‌های کشور فراهم است و هیچ مشکلی وجود ندارد. آیا به واقع چنین است و زنان می‌توانند همانند مردان به ورزشگاه‌ها ورود کنند؟ به نظر نمی‌رسد چنین باشد پس چرا این‌گونه کلی‌گویی و گاه خلاف واقع سخن گفته‌ می‌شود؟ این‌که در بودجه سال ۹۸ هیچ ردیفی برای ورزش حرفه‌ای زنان در نظر گرفته‌ نشده‌ است چه معنایی دارد؟ اگر قرار باشد که علت مرگ«دختر آبی» را اختلال دوقطبی بدانیم تکلیف آن ۳۰درصد جمعیت ایران که به گفته سخنگوی وزارت بهداشت و درمان دچار اختلال روانی هستند و در این میان تعداد زنان یک و نیم برابر مردان است چیست؟ دو سوم این تعداد هم دچار اختلال اضطراب و افسردگی هستند پس اگر در این میان کسی از این جماعت بزرگ، خودکشی کرد مجازیم بگوییم که تحلیل آن جنبه روان‌شناختی دارد نه جامعه‌شناختی؟

او افزود: روان‌شناسان هم می‌گویند واکنش طبیعی جوانان به آسیب‌دیدگی پی در پی، «ترس» است که وقتی تکرار می‌شود مکانیسم «بی حسی» به طور خودکار در افراد فعال می‌شود. ما هم در جامعه‌شناسی می‌گوییم وقتی افراد در یک جامعه احساس می‌کنند که به بازی گرفته‌ نمی‌شوند و دارای کارایی لازم نیستند احساس بی‌کفایتی و احساس بی‌هنجاری و احساس پوچی می‌کنند و نهایتاً منزوی می‌شوند که ممکن است به خودکشی یا اعتیاد بیانجامد. پس چه روان‌شناسی و چه جامعه‌شناسی به عناصر و عوامل بیرونی تاثیرگذار در اختلال‌های فردی و جمعی توجه دارند و آن رقم ۳۰ درصد د جامعه ایران قابل تقلیل به ابعاد فردی نیست. به هر حال سحر خدایاری در خانواده از جسارت شکستن الگوهای سنتی برخوردار بود. او در جامعه هم علیه روند موجود در تبعیض بین زنان و مردان برای ورود به استادیوم‌ها حرکت کرده‌ بود و اگر اختلالی هم در درون داشت متاثر از شرایط اجتماعی بود. این رخ داد منحصر به سحر نیست و کم و بیش در جامعه وجود دارد که منبعث از ساختارهاست. باید به مجموعه عناصر مندرج در ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توجه کرد تا بتوان این گونه رخدادها را فهمید. به نظر می‌رسد در جامعه ما فقه سنتی و محافظت‌گرا نتوانسته‌ است فاصله بین زنان و مردان را کاهش دهد و «فقه زنان» کارایی لازم را نداشته‌ است. به بیان دیگر یک نوع «تأخر فقهی» وجود دارد و فقه محافظت‌گرا نتوانسته‌ است فاصله بین رویکرد سنتی و مذهبی به زندگی زنان را با رویکرد مدرن کاهش دهد و این شکاف، عمیق و وسیع است که گاه نومیدی به حل مشکلات مرتبط با تبعیض جنسیتی را دامن می‌زند. بدون شک هدف از انقلاب سال ۵۷ نه صرفا سیاسی بلکه اجتماعی هم بود اما به نظر می‌رسد روند هویت‌یابی در بین قشرهای گوناگون از جمله زنان و جوانان و دانشگاهیان با مانع مواجه شده‌است حال آن‌که هدف یک انقلاب اجتماعی، تقویت روند هویت‌یابی است. به نظر می‌رسد خودسوزی سحر خدایاری از نوع خودکشی ناشی از شرایط آنومیک در چارچوب نظری دورکیم است و در ایران امروز نمی‌توان مسائل اجتماعی را منفک از یکدیگر تحلیل کرد. این رخداد با رخداد ازدواج دختر ۱۰ ساله در شهرستان بهمئی که ماه گذشته سر و صدا به پا کرد مرتبط است همان گونه که ازدواج ۵۰۰۰۰ دختر کودک زیر ۱۴ سال در سال در ایران مرتبط با انواع خودکشی‌هاست. باید مسائل اجتماعی را در سطح تحلیل کلان، علاوه بر سطح تحلیل خرد و میانه مورد دقت قرار داد.

فقه شیعی و مساله آفرینی‌های آن

محدثی در خصوص فقه شیعی و نقش آن در به وجود آمدن مسایل زنان به ویژه در مورد سحر خدایاری (دختر آبی) گفت: در رابطه با فقه و دین سه موضع وجود دارد.

موضع نخست می خواهد بار فقه را از روی دین بردارد و عوارض فقه را بر مسائلی که ایجاد می کند با نام دین ننویسد. این موضع مبتنی بر جدایی فقه از دین است. این موضع دین را مبرا از آسیب‌ها و زیان‌هایی که فقه ایجاد می کند، می داند و به نظر می رسد که می خواهد تنها صورت مساله را به تعبیری ماست مالی کند.

موضع دوم بر این اساس است که فقه بخشی فرعی از دین است و عنصر اساسی آن به شمار نمی رود. بخش کوچکی از اسلام فقه است. در اندیشه دینی مکانت فقه تنزل پیدا می کند. به یک معنا می توان گفت این سخن درست است. فقه یا احکام شرعی مبتنی بر احکام دیگر است و مبتنی بر آن عناصر باید نقش آفرینی کند.

موضع سوم معتقد است فقه قلمرو آزمون تاریخی دین است. لذا از این منظر فقه جایی است که دین نه دین الهی بلکه دینی است که در جامعه وجود دارد و آزمون تاریخی پس می دهد. فقه نوعی دانش هنجاری است. دانشی که به ما می گوید چگونه باید زیست کنیم. بنابراین در درون قلمرو دین، فقه دانشی است که شیوه زندگی دینداران را تعیین می کند. جایی که دین می خواهد بروز عینی و عملی پیدا کند و نقش اجتماعی و سیاسی خود را نمایان سازد.

عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: در واقع از مجرای فقه است که اسلام خود را نمایان می سازد. در طی تاریخ فقه مهمترین دانش دینی بوده و فقها مهمترین نیروی جامعه و نیروی فرهنگی آن بودند؛ به گونه‌ای که حیات انسان‌ها را می توانستند از آنها سلب کنند. از این رو به لحاظ نقش تاریخی فقیهان عنصر بسیار تعیین کننده در زندگی جاری انسان ها بودند. نکته دیگر که مهم است این است که فقه وقتی ارمغان بیان امور دینی است تبدیل به قانون می شود و توجه به این نکته بسیار مهم است. وقتی فقه می گوید زنان نمی توانند به ورزشگاه رفته و ورزش کنند، شما به عنوان یک فرد دیندار می‌توانید توجهی به فقیه و بیان وی نکنید و شما می‌توانید امکان گناه و رفتار گناه آمیز را همواره داشته باشید. اما اتفاقی که در حکومت های دینی می افتد و مورد بحث بسیاری است این است که این دنش هنجاری، قانون تعیین می کند. یعنی آنچه فقیه می گوید تبدیل به قانون می شود. یعنی به عبارتی امر حرام به یک امر ممنوع تبدیل می شود.

تأخر فقه و مسایل زنان

محدثی در خصوص تأخر فقه و مسایل مربوط به زنان گفت: مساله ای که مطرح می شود این است که آیا فقه متناسب با تحولات جامعه تغییر یافته است یا خیر. اینجا است که با مساله ای به نام تأخر فقه مواجه خواهیم بود. فقهی که برای جامعه قبیله ای تعیین کننده امور بود برای یک جامعه مدرن ناکارآمد است. قبل از فاجعه دختر آبی، ماجرای ازدواج دختری 11 ساله با پسری 29 ساله در فضای مجازی منتشر شد. باز در آنجا فقه می گفت این ازدواج مجاز است؛ اما افکار و اندیشه‌های مردم ما می گفت این عمل غیر انسانی است و این دختر هنوز کودک است و مطابق با فرهنگ ما، غیر قابل قبول و غیر انسانی است. بنابراین به نظر من در اینجا با مساله تأخر فقه مواجه هستیم. من دیندار هستم ولی این مورد دین را قبول ندارم. برای مثال بعید می دانم زنی در جامعه کنونی از کتک زدن شوهرش خشنود باشد. در حالیکه در سوره نسا آمده در مواردی مردان حق دارند زنان را بزنند. این سوره در زمانی مطرح بود و نه زمان کنونی. اگر حکومت بخواهد از جنبه فقهی عمل کند، مسائل چند برابر می شوند. برای مثال ورود زنان به ورزشگاه در اندیشه فقهی اصلاً جایی نداشت؛ چون فوتبال پدیده مدرن است. بنابراین جامعه تحول یافته و لازم است قوانین همراه با تحولات جامعه پیش روند. امکان ندارد قوانین جامعه قبیله ای در جامعه مدرن اجرا شود نگاه فقها به زنان جامعه از نوع محافظه گرایانه است.

محدثی در خصوص دسته بندی فقه شیعی و نوع نگاه فقها به زنان گفت: به طور کلی فقه شیعی به سه دسته تقسیم می شود: دسته اول فقه محافظه کارانه است که قصد دارد احکام و اصول را به همان صورت حفظ کند. فقه تعمیم گرا دسته دوم است و قصد دارد در برخی موارد اصلاحات جزئی انجام دهد و تا حدودی مشکلات را حل کند. فقه سوم فقه بازسازی گرا است که معتقد است باید بنیان‌های فقه را بازسازی کرد و فقهی متناسب با جهان مدرن داشت. این موضع در واقع می گوید باید فقه را تعطیل کرد چون دیگر کارایی ندارد.

محدثی افزود: در خصوص زنان فقه محافظه گرا است؛ یعنی فقه مرد سالار که مرد تعیین می کند زن چه کار کند. هنوز اکثریت فقهای شیعی معتقد هستند زن به هنگام خروج از منزل نیاز به اذن شوهر دارد. در حالیکه در جهان واقعی شاهد هستیم مردان نیاز به اذن همسرشان دارند.

این جامعه شناس دین افزود: انسان مدرن دیگر نمی تواند به طور سنتی دگر سالار باشد؛ یعنی منابعی از بیرون به وی بگویند چگونه زیست کند. زن سنتی ایرانی این کار را انجام می داد ولی الان با زنانی مواجه هستیم که با مردان بسیاری در دنیا به تعبیری دوستان اجتماعی هستند. ولی احکام فقه برای آنان مخصوص 200 سال پیش است. بنابراین زن معاصر به شیوه سنتی دیگر دگر سالار نیست و منتظر فقیه نیست که به وی بگوید چه کار کند. یعنی انسان مدرن نسبت به انسان گذشته به میزانی وجوه خود تعیین کنندگی اش بیشتر شده است. انسان مدرن نسبت به انسان سنتی خود سالارتر شده است و منابع خودسالاری و دگر سالاری مدرن پدید آمده است.

وی گفت: من نمی گویم همه زنان خود سالار شده‌اند اما اگر زنان مدرن دگر سالار هم باشند تابع دین و فقه نیستند. برای مثال از مد پیروی می کنند مد هم نوعی دگر سالاری اما از نوع مدرن است.

محدثی گفت: نکته نهایی این است که ما زنانی داریم که نسبت به زنان سنتی خود سالارتر شده اند و از منابع دگرسالاری دیگر پیروی نمی کنند. خب این امر برای این دسته از زنان به طور مداوم مساله آفرینی می کند چه در بحث طلاق چه در بحق حق حضانت چه در بحث ارث و مواردی از این قبیل. وقتی حکومت بخواهد همین فقه را پیش بگیرد یک عصیان سیاسی صورت می گیرد چون امر فقهی که قانون بود الان به یک امر ممنوع تبدیل شده است. حتی این امر در حیطه جهانی هم می تواند مساله آفرینی کند. در همه جوامع زنان به ورزشگاه می روند در حالیکه زنان در ایران نمی توانند و این موضوع برای بسیاری از مردم در جوامع دیگر قبل فهم نیست.

محدثی در بخش پایانی سخنان خود گفت: من توصیه هایی به گارگزاران حکومت دارم و آن این است که آنها باید بتوانند مساله را شناسایی کنند و پرونده‌های این مسائل را باز کنند و از آنها سوالاتی بپرسند. یعنی مساله اصلی فقها هستند. از یک طرف فقیه از منظر استدلالی می گوید زنان نباید وارد ورزشگاه شوند از طرف دیگر کارگزار حکومتی باید زمینه مطالبات مردم را فراهم کند و این یک تناقض بسیار جدی بین فعالیت این دو بخش است که در این سیستم وجود دارد. در ابعاد مختلف فقه دائماً در سطح داخلی و بین المللی مساله آفرینی می‌کند که نتیجه برخی از آنها در درون خانواده‌ها نیز مشاهده می شود. برای مثال در درون یک خانواده پدر فقهی فکر می کند در حالیکه دخترش مدرن است و همین امر زمینه تنش بسیاری بین فرزندان و خانواده را ایجاد می کند و والدین دیندار مداوم در مقابل فرزندان خود عقب نشینی می کنند.

سعید مدنی: خودکشی یک امر فردی نیست بلکه مساله ای اجتماعی است

سعید مدنی در خصوص خودسوزی سحر خدایاری گفت: من معتقدم خودکشی یک نفر اصولاً مساله فردی نیست و دارای ابعاد اجتماعی بسیار است. برآوردها نشان می دهد بیش از یک چهارم زنان ایرانی درگیر اختلالات روانی هستند که نیاز به درمان و خدمات سلامت روان دارند. اساساً خود مساله خودکشی در جامعه ایران مدتها است که به یک مساله اجتماعی تبدیل شده است. در واقع میزان خودکشی که در 100 هزار نفر ارزیابی می کنند در ایران 6 نفر در 100 هزار نفر است. هر چند میانگین جهانی نسبت به میانگین ایران بیشتر است اما وضعیت کشور ما نسبت به وضعیت کشورهای منطقه بدتر است. برای مثال در افغانستان و یا در عراق وضعیت خودکشی کمتر از ایران است. خودکشی در جامعه ایران یک روند صعودی دارد. خصوصاً در 7 یا 8 سال اخیر روند صعودی این امر افزایش یافته است. برای مثال در سال 1394 5 نفر در 100 هزار و در سال 1397 بر اساس منابع و آمار 6 نفر در 100 هزار نفربوده است. بنابراین روند خودکشی در جامعه ایران یک روند صعودی است. همچنین اکثر خودسوزی ها منجر به مرگ شده اند. واقعه و فاجعه ای که برای سحر رخ داد ما را با مساله جدی در جامعه ایران مواجه کرد که وضعیت جامعه ایران به کدام سمت و سو می رود که خودکشی رو به افزایش است.

تبعیض علیه زنان بسیار گسترده است

مدنی در خصوص انواع تبعض‌هایی که علیه زنان در جامعه وجود دارد گفت: وضعیت روانی در زنان دو برابر آقایان است. در اشتغال و آموزش تبعیض به شدت است. برای زنان اشتغال 20 درصد و برای مردان 80 درصد است. سرانه درآمد زنان یک چهارم آقایان است. نرخ بیکاری زنان در بیشتر موارد 2 برابر مردان است. این موارد نمونه‌هایی از تبعیض علیه زنان است و باید توجه داشت مطالبه حقوق زنان را تنها نباید به استادیوم خلاصه کرد. نکته مهم این است که ابعاد تبعیض بسیار وسیع است.

ابعاد حقوقی پرداختن به بحث سحر

مدنی در خصوص ابعاد حقوقی مساله سحر خدایاری گفت: برخی ابعاد پدیده سحر از نظر حقوقی قابل توجه است. یعنی نظام قضایی در برخورد با زنان نسبت به آقایان بیشتر مقید به رعایت الزامات است. اصولاً در برخی محاکم به زنان اجازه لازم برای دفاع از حقوق آنها داده نمی شود.

ماده 226 آیین دادرسی کیفری می گوید مکلف تا معرفی وکیل و سپردن وثیقه به بازداشتگاه نمی رود در حالی که سحر 3 روز در بازداشتگاه بود و هر کسی که به بازداشتگاه رفته باشد، می داند این مکان کلکسیونی از ماجراها و اتفاقات است.

بر اساس ماده 340 آیین دادرسی کیفری برای کسانیکه جرم 6 ماه یا کمتر دارند اساساً نیاز به بازپرسی نیست در حالیکه سحر به بازپرسی برده شد و بعد قرار وثیقه صادر شد. هر چند گزارشی در فهرست اتهامات ایشان نبود و پرونده ایشان تنها باید یک روند قضایی ساده دنبال می کرد.

طبق ماده 303 برای مواردی که امنیت جامعه در معرض خطر قرار بگیرد و یا توهینی به رهبری شود و یا مساله مواد مخدر باشد فرد به دادگاه انقلاب می رود، در حالیکه سحر حتی به دادگاه انقلاب هم رفت.

سخن پایانی

مدنی در پایان بحث خود گفت: ما به دو صورت می توانیم واقعه را ببینیم: یک سحر خودسوزی کرده و دوم سحر از شدت فشارهای وارد به وی دچار خودسوزی شده است. در بحث خشونت علیه زنان می گوییم کلیشه هایی وجود دارد که زنان خود را مورد اتهام قرار می دهند. در بحث هایی که در اینجا مطرح شد من از آوردن واژه خودسوزی ابا دارم. خود سوزی نوعی فعالیت فرد نسبت به خود است و خود فرد در آن مقصر است در حالی که هیچ خودکشی بدون مقدمه و طی یک روند صورت نمی گیرد. خودکشی ایشان نوعی خودکشی دگر خواهانه است. در واقع نوعی ابراز اعتراض برای این وضعیت که به جامعه زنان تحمیل شده است. بنابراین با این کلیشه که ایشان رفته و خودسوزی کرد باید مبارزه شود. در واقع فاعل این خودسوزی کسانی هستند که این استرس و فشار را تحمیل کرده اند و یادمان باشد بدترین نوع خودکشی، خودسوزی است. بدترین نوع انتقامی که یک دختر می خواهد از جامعه بگیرد. بنابراین این نوع اتفاق را یک عمل فردی نمی دانم. شدت واکنش و پرخاشگری که در این رفتار است، نشان دهنده شکافی است که در جامعه وجود دارد و بر فرد تحمیل می شود.

سایت شعارسال، با اندکی اضافات و تلخیص برگرفته از سایت انجمن جامعه شناسی ایران، تاریخ انتشار: 1مهر1398 ، کدخبر: - : www.isa.org.ir


اخبار مرتبط
خواندنیها و دانستنیها
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار
پربازدیدترین
پربحث ترین